کد خبر: 684900
تاریخ انتشار :

واکنش محسن هاشمی به ردصلاحیت لاریجانی، جهانگیری و احمدی‌نژاد

محسن هاشمی گفت: در موضوع حجاب، خود برانداز‌ها با سیاسی کردن موضوع حجاب وعصبانی کردن مردم، موجب شدند یک مساله اجتماعی، به مبارزه سیاسی تبدیل شود و مبارزه سیاسی که در رژیم گذشته خیلی به سختی وتوسط تعداد کمی انجام می‌شد امروز توسط هردوختر جوان یا خانم سالمندی با برداشتن روسری انجام می‌شود واکثر این افراد هم مخالف خدا و پیامبر نیستند بلکه می‌خواهند مخالفت خود را با سیستم به این شکل بروز بدهند.

واکنش محسن هاشمی به ردصلاحیت لاریجانی، جهانگیری و احمدی‌نژاد
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

محسن هاشمی با حضور در برنامه صف اول صداوسیما به انتخابات پیش رو و راهکارهای افزایش مشارکت مردم  پرداخت.

متن اظهارات محسن هاشمی به شرح زیر است:

ابتدا ایام عزادای حسینی را گرامی می داریم، همچنین نیمه دوم مرداد در تاریخ معاصر ایران روزهای پرافتخاری است که پیروزی تاریخی ایران در دفاع مقدس و اعتراف صدام حسین به تحقق خواسته های ملت ایران و آزادی اسرای سرافراز ایران در این ایام رقم خورد که متاسفانه با وجود تاییدات صریح رهبرانقلاب و اهدای مدال درجه یک فتح به آیت الله هاشمی رفسنجانی، این حقایق مهم تاریخی در صداوسیما ورسانه های رسمی سانسور می شود

تشکر می کنم از دعوت به این برنامه و امیدوارم صحبتهایم در این برنامه سانسور نشود ورسانه ملی از حالت تکصدایی خارج گردد و مطمئن باشید حرفهای که توسط من و بسیاری از دلسوزان مطرح می شود برای خیرخواهی برای نظام است وبه تعبیر پیامبر، دوست تو کسی است که حقیقت را بگوید نه کسی که تاییدت کند.

در رابطه با انتخابات اگر بخواهیم به صورت اصولی وراهبردی موضوع را بررسی کنیم با سه نگاه کلان به رای مردم ونقش انتخابات در اداره نظام مواجه می شویم.

نگاه اول که نگاه برخی از علمای بزرگ از جمله مرحوم نایینی و امام خمینی است و آیت الله خامنه ای هم این نظریه را بارها عنوان کردند، رای مردم وانتخابات در نظام اسلامی، موجب مشروعیت است، یعنی اینکه اگر حکومتی حتی مدعی اجرای احکام اسلامی هم باشد اگر رای وحمایت اکثریت مردم را نداشته باشد، نامشروع است.

نگاه دوم که بخشی دیگر از علما به آن اعتقاد دارند،نقش مردم را نه در حد ایجاد مشروعیت، بلکه در سطح ایجاد مقبولیت بیان می کند ومی گوید که نظام ولایت فقیه مشروع است اما برای اداره وکارامدی خود نیازمند مقبولیت ورای مردم است.

اما نگاه سوم، نقش رای مردم ونظر اکثریت جامعه را نه  در سطح مشروعیت ونه در سطح مقبولیت، بلکه در حد زینت نظام عنوان می کند که مرحوم مصباح صاحب این نظریه است، زینت هم کارکردش مشخص است همانطور که مثلا خانمها از طلا وجواهر برای حضور در مهمانی ها استفاده می کنند و پس از مهمانی آنها را تامهمانی بعد در کمد می گذارند، این نظریه می گوید رای مردم هر چهارسال یکبار یا دوسال یکبار برای زینت نظام باید استفاده شود وپس از آن مردم باید به خانه ها برگردند تا انتخابات بعد که نقش این زینت را ایفا کنند.

خوب اگر به انتخابات در 45 ساله گذشته جمهوری اسلامی نگاه کنیم کارکرد این نظریات را می بینیم، در دهه نخست ودوران امام وهمین طور تا سال 1396 در انتخابات ریاست جمهوری، ما همواره انتخابات پرشور و رقابتی داشتیم چون مبنای مشروعیت نظام رای مردم فرض می شد.

اما در انتخابات مجلس هفتم به بعد، نگاه دوم ومقبولیت ساز بودن رای مردم حاکم شد که عمدتا شاهد کاهش مشارکت مردم بخاطر عدم رقابتی بودن انتخابات با نظارت استصوابی بودیم که تنها انتخابات رقابتی مجلس شورای اسلامی وخبرگان رهبری در این بیست سال، در سال 1394 برگزار شد که با وجود تخریبهای شدید شاهد رای تاریخی آیت الله هاشمی رفسنجانی و دکترعارف بودیم.

اما بعد از سال 1396 در دو انتخابات 1398 و 1400، نظریه سوم یعنی زینتی بودن انتخابات حاکم شد و بهمین دلیل شاهد کاهش شدید رقابت و مشارکت حتی نسبت به دوره های قبل بودیم به نحوی که در انتخابات مجلس فعلی در تهران فقط 25 درصد واجدین شرایط شرکت کردند ودر انتخابات ریاست جمهوری اخیر، فقط 42 درصد رای صحیح داشتیم، 58 درصد مردم یا رای ندادند یا رای باطله دادند.

یا در انتخابات شورای شهر سال 1396، رای من بعنوان سرلیست اصلاح طلبان وفرزند آیت الله هاشمی رفسنجانی یک میلیون وهفتصد وپنجاه هزار رای بود که حدود 30 درصد بیشتر از رای آقای قالیباف بعنوان رییس مجلس فعلی که حوزه انتخابیه وسیع تری هم داشت، بود ومتوسط رای نمایندگان فعلی مجلس کمتر از 200 هزار رای و حدود 15 درصد آرا واجدین شرایط حوزه انتخابیه شان است.

البته بنظر می رسد با حوادث سال گذشته واعتراضات، بخش هایی از نظام از جمله برخی دستگاههای امنیتی و نظارتی به این نتیجه رسیدند که یکی از دلایل شلوغ شدن خیابان ها و اعتراضات مردم، خلوت شدن صندوق های رای است، یعنی زمانی که مردم از تغییر سیاستها بوسیله شرکت در انتخابات ناامید می شوند، از خیابان واعتراض وشعار برای رساندن نظر خود استفاده می کنند و اگر ما می خواهیم مساله اعتراضات را حل کنیم ونظام را ایمن کنیم باید به رونق انتخابات کمک کنیم.

البته این حرف، درست است اما روش اجرای آن کارامد نیست، آقایان فکر می کنند با حضور جریان میانه رو در انتخابات، مردم به پای صندوق های رای می آیند در حالیکه به نظر می رسد، مساله مردم اشخاص نیست بلکه عملکردهاست.

امروز جبهه اصلاحات که جای خود دارد، حتی اگر شخص آقای خاتمی لیست بدهد یا حتی شخص مهندس موسوی هم لیست انتخاباتی بدهد، بازهم بخش بزرگی از مردم پای صندوق نمی آیند، چون از تاثیرگذاری نهادهایی مانند مجلس و دولت در اداره کشور بدلیل ساختارهای فعلی ناامیدند، حتی بخش بزرگی از کسانی که به آقای رییسی یا به نمایندگان مجلس انقلابی رای دادند واز پایگاه اجتماعی اصولگرایان بوده اند، از عملکرد دولت ومجلس و عدم عمل به وعده های داده شده ناامید شده اند.

اما سوال این است که چه باید کرد؟

به نظر می رسد گام نخست تغییر در ساختارهای فعلی است، آیت الله هاشمی رفسنجانی، چهل وچند سال قبل در انتخابات مجلس توسط شورای نگهبان و آیت الله جنتی که دهسال از ایشان بزرگتر بود، تایید صلاحیت شد، الان حدود هفت سال است که ایشان در گذشته و اخیرا آیت الله جنتی با حدود صدسال سن، بعنوان دبیرشورای نگهبان انتخابات شد، این یعنی عدم علامت تغییر، تازه آیت الله جنتی  بعضا نسبت به برخی تصمیمات جریانات تندتر در شورای نگهبان مخالفت می کند تعبیر انتخابات آزاد که آیت الله هاشمی رفسنجانی مطرح کردند، مسیر واقعی حل مشکل است.

نظام اگر می خواهد حضور مردم در عرصه انتخابات رونق بگیرد باید به نظریه نخست یعنی جایگاه مشروعیت ساز رای مردم بازگردد وساختارها وعملکردهای فعلی را تغییر دهد، اما به نظر می رسد بخش مهمی از مسئولان وجریان حاکم، از وضعیت فعلی ناراضی نیستند چون منافعشان را تامین می کند و در انتخابات خلوت وبی رونق، برنده می شوند.

امروز سه موضع سیاسی نسبت به انتخابات وجود دارد، موضع اول که جریان افراطی است وخود را بی نیاز از رای اکثریت جامعه می بیند و می خواهد حتی برخلاف نظر ولایت فقیه، انتخابات را خلوت وبی رونق برگزار کند.

موضع دوم جریان اصلاحات ومیانه رو است که می خواهد خود نظام به این نتیجه برسد که مصلحتش در رقابت وپرشور بودن انتخابات است بنابراین با گدایی صلاحیت از نظام وگدایی رای از مردم مخالف است و صبر و سکوت را پیش گرفته اند وتوصیه ای نمی کنند.

موضع سوم، جریان تفریطی است که به دنبال براندازی است، اگرچه بخشی از مردم هم ممکن است با این جریان همراهی کنند اما اکثر جامعه ساکت هستند چون نسبت به نتیجه ورهبری این جریان برانداز اطمینان ندارند و دیدیم که اختلافات رهبران آنها در خارج از کشور جایگاه این جریان را تضعیف کرده است.

البته به نظر من جریان برانداز تهدید جدی برای نظام نیستند، تهدید اصلی افراطیون هستند که به خودبراندازی وخودتحریمی دست می زنند، شما بخاطر دارید دوسال قبل و در آخر دولت گذشته، برجام آماده امضا بود، آقایان گفتند بعد از انتخابات تصمیم بگیریم، یکسال گذشت ومنابع کشور از بین رفت تا اینکه سال گذشته چنین روزهای دولت وتیم مذاکره کننده به توافق نزدیک و آماده امضا شد که خودبراندازها گفتند دوماه صبر کنید ومنتظر زمستان سخت اروپا باشید که زمستان سخت را دیدیم که برای آنها چه شد وبرای ما تحریمها چه کرده که شاهد چهارفصل سخت برای مردم وفشارهای بی سابقه اقتصادی وتورم رکودی هستیم.

یا در موضوع حجاب، خود براندازها با سیاسی کردن موضوع حجاب وعصبانی کردن مردم، موجب شدند یک مساله اجتماعی، به مبارزه سیاسی تبدیل شود و مبارزه سیاسی که در رژیم گذشته خیلی به سختی وتوسط تعداد کمی انجام می شد امروز توسط هردوختر جوان یا خانم سالمندی با برداشتن روسری انجام می شود واکثر این افراد هم مخالف خدا و پیامبر نیستند بلکه می خواهند مخالفت خود را با سیستم به این شکل بروز بدهند.

همین صداوسیما، واقعا نماینده چنددرصد جامعه است، اینهمه مداحی وسخنان روحانیون یا افراد تازه به دوران رسیده ای که امثال آقای خاتمی را مشرک معرفی می کنند، در جهت عصبانی کردن مردم نیست؟

تریبون های ائمه جمعه و بودجه های سنگین نهادهای فرهنگی انقلابی در این وضعیت اقتصادی سخت مردم، موجب عصبانی شدن جامعه می شود.

جا دارد در اینجا اشاره کنم به نکته مهمی که آیت الله هاشمی رفسنجانی بعنوان نتیجه شصت سال مبارزه خود عنوان می کردند.

ایشان می گفتند که قبل از انقلاب، ما فکر می کردیم استبداد و استعمار ریشه مشکلات کشور است وبا از بین بردن این دو، ایران بهشت می شود، اما بعد از پیروزی انقلاب وحوادثی که رخ داد فهمیدیم که افراط وتفریط از استبداد واستعمار برای کشور خطرناکتر است ومبارزه با آنها سخت تر است وبه نوعی خود ایشان هم توسط جریان افراط وتفریط بارها ترور شد.

البته من نمی خواهم قضاوت کنم اما بصورت منطقی، نمی توان افراطیون وتفریطیون را از هم جدا دانست آنها دو روی یک سکه هستند و ممکن بخشی از خود براندازی ها وخود تحریمی ها می تواند نتیجه جریان نفوذ باشد که می خواهد انقلاب را از طریق جهل وتندروی از بین ببرد.

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    نیازمندی ها

    پیشنهاد ما

    دیگر رسانه ها