کد خبر: 686652
تاریخ انتشار :

روایت یک زندانی استرالیایی در ایران؛

آیا نباید در ازای آزادی زندانیان پول‌های بلوکه شده ایران را آزاد کرد؟

کایلی گیلبرت مور زندانی استرالیایی که به جرم جاسوسی در زندان ایران بود و به تازگی آزاد شده در یادداشتی نوشته آمریکا باید در پی یافتن راه‌های خلاقانه برای ازادی زندانیان باشد اما نباید پول نقد به ایران بدهد! او مطلب تندی علیه جمهوری اسلامی منتشر کرده و رویداد۲۴ بخش‌های از آن را ترجمه کرده که در ادامه می‌خوانید.

آیا نباید در ازای آزادی زندانیان پول‌های بلوکه شده ایران را آزاد کرد؟
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

رویداد۲۴ نوشت: کایلی مور گیلبرت شهروند استرالیایی است که در جریان سفری در تابستان ۱۳۹۷ به ایران بازداشت و به جرم جاسوسی به ده سال حبس محکوم شد. او سال ۱۳۹۹ در یک مبادله زندانی با سه ایرانی که در تایلند به اتهام بمب‌گذاری ناموفق علیه دیپلمات‌های اسرائیلی زندانی بودند، مبادله و آزاد شد.

گیلبرت به مناسبت توافق تبادل زندانی ایران و آمریکا در ازای آزادی چند زندانی و پول‌های بلوکه شده ایران در کره جنوبی یادداشتی در نشریه «شورای آتلانتیک» نوشته و توافق‌هایی از این دست را محکوم کرده است.

«کایلی مور گیلبرت» در یادداشت اخیر خود گفته «کسانی مثل ما که از زندان ایران آزاد شده‌ایم، از آزادی گروگان‌ها خوشحال می‌شویم، اما همچنان نگران چیز‌هایی هستیم که دولت‌های ما در ازای این آزادی، با ایران مبادله می‌کنند.»

روایت کایلی گیلبرت از سیامک و باقر نمازی و مراد طاهباز

او نوشته اولین باری که سیامک نمازی را دیدم زمانی بود که در سلولم در زندان اوین تهران بودم. آن زمان متوجه نشدم، اما طولانی‌ترین زمان مربوط به کسی بود که چند صد متر دورتر از جایی که من روی فرش لکه‌دار و نخ‌نمای آن مچاله شده بودم و به صفحه تلویزیون غبارآلود نصب‌شده روی دیوار نگاه می‌کردم، زندانی بود. من آن موقع فارسی را نمی‌فهمیدم، اما کلمه «آمریکا» و «جاسوس» را تشخیص می‌دادم. آیا این مرد لاغر و با قیافه کتاب‌خوان که تصویرش در تلویزیون پخش می‌شد، با چشمان توخالی که هر چند ثانیه یک بار به سمت دوربین می‌چرخید، قرار بود «بزرگترین جاسوس آمریکا» باشد؟

این تعجب زمانی بیشتر شد که راوی فیلم، مردی مسن با مو‌های سفید و چهره‌ای مهربان را نشان داد؛ باقر نمازی. موسیقی پرتعلیق روی تصاویری با نور پس‌زمینه چشمگیر از پدر و پسری که با پرچم‌ها و نماد‌های شیطان بزرگ ژست گرفته بودند پخش می‌شد. سپاه موفق شده بود دو نفوذی خطرناک آمریکایی را بگیرد و با شجاعت ایران را از یک توطئه شیطانی نجات دهد.

بخشی از من می‌خواست ناله کند یا حتی بخندد اما یاد گرفته بودم محتاط باشم. ناراحتی عمیقی درخودم احساس می‌کردم. فکر می‌کردم اتهامات نمازی‌ها واقعیت ندارد، اما در عین حال جدی بود.

اولین باری که مراد طاهباز را دیدم از پشت پنجره اتاق جلسه‌ای بود که به پاسگاه افسران وظیفه زندان راه داشت. طاهباز متهم ردیف اول یک پرونده گروهی مربوط به یک «سمن» [سازمان مردم‌نهاد] حفاظت از محیط زیست ایرانی بود و دو نفر از هم‌دستان او هم سلولی‌های من بودند. آن‌ها به من گفته بودند که طاهباز از بخش مردان واحد بازجویی به جایی که «ویلا» نامیده می‌شود، منتقل شده است.

ویلا اتاقی مستقل با باغ کوچکی بود که ترجیح می‌دادند زندانیانی مانند جیسون رضاییان خبرنگار واشنگتن‌پست را آنجا نگهداری کند. قرار بود شرایط آنجا بهتر باشد و طاهباز به عنوان یک آمریکایی-بریتانیایی یکی از با ارزش‌ترین زندانیان بود.

طاهباز را تماشا کردم که با بی‌حوصلگی در اطراف حیاطی باریک و سنگ‌فرش شده قدم می‌زد و قبل از بازگشت به داخل، برای بررسی یک گلدان برگی توقف می‌کرد. شایعه شده بود که زمان بازداشت از سرطان جان سالم به در برده است. حتی آن زمان، در سال ۲۰۱۹ زمزمه‌هایی مبنی بر توافقی برای آزادی او شنیده می‌شد؛ توافقی که تا کنون هرگز محقق نشده است.

گیلبرت در ادامه نوشته «از گفت‌وگوهایم با افراد سطح پایین نظامی متوجه شدم که رتبه‌بندی‌هایی وجود دارد که زندانیان خارجی بالاترین رتبه را دارند. خارجی‌های کامل، عموما از دوتابعیتی‌ها ارزشمندتر هستند. اروپای غربی بهتر از اروپای شرقی و اروپای شرقی بهتر از ژاپن است. چینی‌ها شهروندان خود را در عرض چند ماه خارج می‌کنند. زندانیان کشور‌های در حال توسعه باید انتظار کشیدن کامل دوران محکومیت خود را داشته باشند. آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها گران‌ترین گروگان‌ها هستند.»

«حداقل تو آمریکایی نیستی» این جمله‌ای بود که گاهی از زندانیان سیاسی ایرانی می‌شنیدم که سعی می‌کردند مرا تشویق کنند که امیدم را از دست ندهم. به عنوان یک محقق استرالیایی که پس از دعوت برای شرکت در یک کنفرانس آکادمیک در ایران دستگیر شده بودم، در زنجیره ارزش پایین‌تری نسبت به سیامک نمازی یا مراد طاهباز قرار داشتم اما آزادی من همچنان شایسته امتیازات قابل توجهی تلقی می‌شد.

من دو سال و سه ماه را در دو زندان ایران گذرانده بودم تا اینکه در مبادله زندانیان با سه محکوم تروریستی که در تایلند نگهداری می‌شدند، مبادله شدم. من نیز مانند «باقر نمازی»، «مراد طاهباز» و «عماد شرقی» سومین زندانی آمریکایی که بنا به گزارش‌ها در آستانه آزادی در جریان یک توافق بین ایالات متحده و ایران هستند، به اتهام جاسوسی به ۱۰ سال زندان محکوم شده بودم.

معامله زندانیان از نگاه کایلی مور گیلبرت

معامله با جمهوری اسلامی تجارت خوبی نیست، هرچند که با توجه به تکرار آن و رسیدن به اهداف سیاست خارجی یا حتی بودجه‌ای که از این طریق به دست می‌آورد، به یک امر عادی تبدیل شده است. دیپلماسی آزادی زندانیان در ازای پول‌های بلوکه شده در سرتاسر جهان رو به افزایش است، زیرا نظم جهانی مبتنی بر قواعد، با احیای حکومت‌های استبدادی همزمان با افول ایالات متحده همراه شده است.

ایران یکی از نمونه‌هاست که از اصول حقوق بشر بین‌المللی سرپیچی می‌کند. نمازی، طاهباز و شرقی تضمین هم آزادی اتباع ایرانی محبوس در زندان‌های آمریکاست و هم انتقال ۶ میلیارد دلار وجوه مسدود شده ایرانیان در بانک‌های کره جنوبی. این دومین معامله نقد برای آزادی زندانیان بین ایران و ایالات متحده در این قرن است.

اولین مورد شامل آزادی ۱.۷ میلیارد دلار دارایی مسدود شده ایران در ازای پول‌هایی بود که دولت اوباما در سال ۲۰۱۶ و همزمان با تایید توافق هسته‌ای برجام و مشروط به آزادی رسمی چهار شهروند آمریکایی از جمله رضاییان، آن را منتقل کرد. قرارداد مشابهی بین ایران و انگلیس در سال ۲۰۲۲ منعقد شد که طی آن یک بدهی نظامی تاریخی ۴۰۰ میلیون پوندی در ازای دو زندانی ایرانی-انگلیسی به تهران منتقل شد.

لحظه‌ای که از اوین آزاد شدم، به یاد می‌آورم: هجوم بوروکراسی، طعنه‌های لحظه آخری، آخرین نگاه پنهانی به حیاط خاکستری و بی‌روح در ورودی واحد بازجویی. مقابل دروازه‌های اوین ما را نگه داشتند تا یک مصاحبه داشته باشیم در نهایت گزیده‌هایی از آن به یک کلیپ ۱۵ دقیقه‌ای تبدیل می‌شود که در برنامه خبری آن شب پخش شد. آشیانه خصوصی مجلل در فرودگاه مهرآباد. فشردن دست سفیر استرالیا برای خداحافظی در حالی که او مرا از پله‌ها بالا می‌برد تا سوار هواپیمایی شوم که مرا از حریم هوایی ایران خارج می‌کند و در نهایت این احساس که می‌توانم دوباره نفس عمیق بکشم، برای اولین بار پس از نزدیک به دو سال و نیم.

اواخر ماه گذشته، زمانی که خبر معامله زندانی‌های آمریکایی جدید منتشر شد، گزارش شد که مذاکره‌کنندگان آمریکایی با تلاش برای اضافه کردن نام یک آمریکایی دیگر به توافق در آخرین لحظه، هم‌تایان ایرانی خود را عصبانی کرده‌اند. یکی از این افراد، «شهاب دلیلی» ساکن ویرجینیا بود. دلیلی قبلاً هفت سال از محکومیت ۱۰ ساله خود را سپری کرده است.

می‌دانیم که دلیلی ماجرای این معامله را شنیده است، زیرا قبلاً از زندان اوین ناراحتی خود را از کنار گذاشته شدن از توافق به خانواده‌اش به صورت تلفنی اعلام کرده بود. این نوعی ناامیدی است که از درون شما را می‌خورد. احساس می‌کنید رها شده و بی‌ارزش هستید.

بعضی زندانیان به سادگی از دیگران ارزشمندتر هستند. کافی‌است از «پل ویلان» تفنگدار سابق آمریکایی سوال کنید که دو بار از مبادله زندانیان آمریکایی با روسیه جا مانده است و حتی ممکن است برای سومین بار به این سرنوشت دچار شود، چون وزارت امور خارجه با مسکو بر سر ایوان گرشکویچ [گزارشگر وال‌استریت ژورنال] مذاکره کرده است.

این احساس که شما یکی از افراد بی‌اهمیت هستید، اینکه کسی به این نتیجه رسیده که آزادی شما ارزشی ندارد که منابعی را برای آن خرج کنند؛ این درد حتی لذت نهایی به دست آوردن آزادی را کاهش می‌دهد.

شش میلیارد دلار پول زیادی است. این می‌تواند به خرید تسلیحات تبدیل شود یا حقوق نیروهای نظامی را تامین کند و در نهایت کشورها را تشویق کند تا جان زندانیان را به مثابه کالایی برای سود خرید و فروش ببینند بنابراین تا زمانی که کشور‌هایی مانند ایالات متحده چنین معامله‌هایی می‌کند، می‌توانیم از ایران هم انتظار داشته باشیم که برای آزادسازی پول‌های بلوکه‌شده‌اش از زندانیان استفاده کند.

اگر قرار است این رفتار به هر طریقی به شکل سیستماتیک محدود شود، همکاری بین‌المللی ضروری است. دولت‌های ما باید در مورد نحوه پاسخگویی به شهروندان هم‌سو باشند تا رویکرد یک کشور سهواً رویکرد کشور دیگر را تضعیف نکند. اما حتی در غیاب چنین توافق چندجانبه‌ای، ایالات متحده می‌تواند سیاستی بسیار قوی‌تر از آنچه که انجام داده، اتخاذ کند.

درخواست کایلی مور گیلبرت برای افزایش تحریم ایران!

گیلبرت نوشته «مجازات‌ها و تحریم‌های گسترده باید روی میز باشد و گزینه مسدود کردن دارایی‌ها و ویزا برای اعضای خانواده مقامات ارشد که هزاران نفر از آن‌ها در غرب زندگی یا تحصیل می‌کنند، باید روی میز باشد. چنین رویکردی را می‌توان از کمپین موفقیت‌آمیز هدف قرار دادن الیگارش‌های روسیه که پس از حمله به اوکراین انجام دادند، الگوبرداری کند.»

ما می‌توانیم از آزادی سیامک نمازی، مراد طاهباز، عماد شرقی و دیگران استقبال کنیم و در عین حال خواهان پایان دادن به معاملات پول نقد در برابر زندانیان باشیم. این دیپلماسی معمای شرورانه‌ای است که راه‌حلی ندارد: هر گزینه‌ای که در اختیار دیپلمات‌ها قرار دارد، گزینه بدی است و هر اقدامی خطری دارد که قربانیان را به رنجی نامعلوم می‌کشاند یا قربانی‌های جدید ایجاد می‌کند.

راه آمریکا این نیست که شهروندان بازداشت شده در خارج از کشور را به هر قیمتی آزاد کند. واشنگتن باید در پی یافتن راه‌های خلاقانه برای بازگرداندن آن‌ها به خانه باشد اما دیگر نباید پول نقد به ایران بدهد!

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها