پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
به گزارش نامه، «آش نیکوصفت» برای همه کسانی که گذرشان به خیابان انقلاب افتاده باشد، آشناست. مغازهای که این روزها به خیابان جمالزاده منتقل شده است، تا همین چند وقت پیش در زیرپلهای اطراف انقلاب بود و صف مشتریانش همیشه تا بالای پلهها میرسید. «حاشیه» در گزارشی به تاریخچه به این رستوران پرداخته است که در ادامه میخوانید:
من در شهری زاده شدم که پدرم میگفت در کوچه و خیابانهای پر از دار و درختش کوکو و شانهبهسرها میخواندند و نسیم خنک البرز به صورت میزد و جان میبخشید و وقتی به خیابان نادری، لاله زار، بلوار الیزابت (بلوار کشاروز) قدم میگذاشتی، بوی غذا و شیرینی خوشطعم دامنگیر بودند. باید به ساندویچی خزر، اغذیه فروشی 444، رستوران هتل نادری، پیراشکی خسروی، چلوکبابی نایب با برنجهایی که بوی روغن حیوانیاش مسحورکننده بود و کافه پارس میرفتی تا دلی از عزا درآوری.
زاده شدم در میان بزرگانی که هر یک قصهها داشتند از طعم بیهمتای کبابهای کوبیده نایب و رفتاری، کاسههای پر از سیرابی آسید در سبزه میدان، پای سیب و نانهای خامهای قنادی فرانسه، پرهای کالباس پر از سیر لای نان ترشمزه بولکا به همراه گوجه فرنگی، خیار شور و مقداری کره.
وقتی اندک اندک بزرگ شدم و قدم در شهر گذاشتم، به راهنمایی خاطرههای کودکی رفتم، رفتم تا طعم بیهمتای کوبیدههای نایب و رفتاری، کاسههای پر از سیرابی آسید، پرهای کالباس پر از سیر لای نان ترشمزه بولکا را تجربه کنم، اما چیزی دستگیرم نشد و وقتی پای صحبت فرزندان نایب بزرگ، همه اهل آشپزی و رستوراندار نشستم، از جور زمانه، نابودی مزهها و ... گفتند.
روزگاران گذشت که کارش گذشتن است و رسید به سال انتهایی دهه 70 خورشیدی، زمانی که تحصیلات متوسطه به اتمام رسیده بود و قدم به دانشگاه گذاشته بودم.
یکی از روزهای پاییز سال 79، با اصرار یکی از دوستان به جای خوردن حلیمهای خوشطعم سیدمهدی که آوازهاش به لندن و لسآنجلس رسیده بود، به میدان انقلاب رفتیم که مملو از اغذیه و کلوچه فروشی و چلوکبابیهای رنگارنگ بود.
پس از یکی دو ساعت قدم زدن و خرید کتاب و دور شدن از هیاهوی خرید و فروش کتابهای کنکور، سی دیهای فیلم و ... گرسنه و تشنه به مغازهای در شمال شرقی میدان رفتیم که «آش نیکوصفت » نام داشت. 15-10 پله که پایین رفتیم، به پیشخوانی بزرگ رسیدیم که قیمت غذاها زیر شیشه و دیوار روبهرویش چسبیده بود.
جمعیت زیادی در صف بودند و بیشتر کیلویی خرید میکردند. چهار کاسه ملامین پر از آش رشته و شله قلمکار در سینیهای پلاستیکی گرفتیم و دور میز نشستیم. اولین قاشقاش را که در دهان گذاشتم و مزه خوشاش حس شد، مشتری پروپا قرصش شدم.
یک هفته پیش، بعد از 13 سال، بار دیگر گذارم به آش نیکو صفت افتاد. بعد از خرید یکی دو کتاب و 10 دقیقه پیادهروی به ضلع شمال شرقی میدان انقلاب رسیدم و خشکم زد. آش نیکو صفت تعطیل بود. پس از پرسوجو از عابران و کسبه راهی خیابان جمالزاده جنوبی شدم و پس از ورود به مغازه، آقای نیکو کلام - صاحب مغازه - با صدای گرفته گفت: «آش تمام شد.»، اما وقتی فهمید برای گفتوگو آمدهام، با یک کاسه آش رشته اعلا استقبالم کرد و گفت: «پدرم 38 سال پیش اینجا را راهاندازی کرد؛ یعنی از سال 1352. البته در ابتدا اینجا رستوران بود و از سال 69 آش را جایگزین کردیم و الان فقط شله قلمکار و آش رشته داریم.»
«شله قلمکار کیلویی پنج هزار تومان جایی پیدا نمیشود.» این را مجید نیکو کلام میگوید که از کودکی در کنار پدرش آش درست کرده است و حالا مسوول اداره فروشگاه است.
به آشپزخانه گرم و نمناک میروم و آقای رنجبر، آشپزی با دستپخت بینظیر را میبینم. او میگوید: «قلم را جداگانه بار میگذاریم و آب آن را میگیریم و با کمترین قیمت به دست مشتری میدهیم. اما باز هم دانشجویان سر قیمت چانه میزنند.»
مجید، یکی از صاحبان آش نیکو صفت بر خلاف همتای حلیمفروشاش در شمال تهران از کسب و کار راضی نیست و میگوید: «کار و زحمت خیلی زیاد است و سود کم. پس از اینکه مغازه میدان انقلاب را به طرح توسعه دانشگاه تهران فروختیم و حوادثی که دامن برادرهایم را گرفت، به اینجا (مغازه خیابان جمالزاده) آمدیم. متاسفانه محل کسب جایی است که نمیتوانیم قیمتها را بالا ببریم. شاید بهزودی در اینجا را ببندیم.»
هنگام خوردن آش، یاد بزرگانی که در میانشان قد کشیده بودند و میگفتند مزههای خوش را تجربه نخواهید کرد بیدار شد. در دل به آنها گفتم دیدید پیشبینیتان نادرست درآمد. نشانهاش هم آش خوشطعم نیکو صفت.
دیدگاه تان را بنویسید