کد خبر: 495693
تاریخ انتشار :

در گفت و گوی تفصیلی با نامه نیوز مطرح شد؛

محمد جواد حق شناس: شورای عالی سیاست گذاری همایشی برگزار کند تا جوانان مطالبات خود را بگویند/ فقر تئوریک مهم ترین چالش اصلاح طلبی است/ افراد تا زمانی محترم هستند که به اصول اصلاح طلبی پایبند باشند/ نسخه سال 76 جوابگوی نیازهای امروز نیست

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

گروه سیاست نامه نیوز: جریان اصلاحات روزهای سختی را می گذراند. از یک سو بدنه اجتماعی این جریان به واسطه ناکارآمدی ها در دولت روحانی و فراکسیون امید دچار یاس و ناامیدی است و از سوی دیگر دولت مستقر در شرایط بحرانی با فاصله گرفتن از اصلاح طلبان به دنبال محکم کردن جای پای خود است. فقط این نیست و نامه اخیر جوانان اصلاح طلب خطاب به سید محمد خاتمی نشان داد که اختلافات درون جریان با شکاف بین نسلی توامان شده است. در این وضعیت چاره برای اصلاح طلبان نمانده غیر از اهم فی الاهم کردن چالش ها و تلاش برای حل و فصل هر یک. محمد جواد حق شناس عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی و عضو شورای شهر تهران مهم ترین چالش موجود را همین شکاف بین نسلی دانسته و معتقد است که راه حل غلبه بر آن یافتن یک زبان مفاهمه میان نسل اول و دوم و نسل جدید است. او به شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان پیشنهاد می دهد که در قالب یک همایش فرصت گفت و گو را فراهم آورده و سبب شود که درک صحیحی از مطالبات جوانان حاصل شود.
*به نظر شما مهم ترین چالش فعلی جریان اصلاحات چیست؟
فکر میکنم یکی از مشکلات جریان اصلاحات یافتن یک زبان گفت و گو با نسل جدید است. زبان گفت وگویی که امکان برقراری یک ارتباط دقیق، منطقی و در عین حال موثر و کارآمد را داشته باشد. به نظر من نکته شایسته توجه جدی این است که ما در جریان اصلاحات با نوعی فقر تئوریک مواجه هستیم. تئوری که بتواند امکان ادامه روند اصلاحات را در فضای جامعه همه گیر کرده و در عین حال چهارم و سوم را نیز پایبند و متعهد به فضا و اصول اصلاحات کند.
*گلایه های اخیر جوانان اصلاح طلب که طی نامه ای خطاب به آقای خاتمی طرح شد، ناشی از همین فقر تئوریک است؟
جریان اصلاحات مبانی خود را بر اساس حفظ موقعیت و وضع موجود قرار داده است تا بتواند تغییرات را با حداقل هزینه سامان دهی کند و به وضع مطلوب برسد. به هر حال ما به لحاظ منطقی در یک دو راهی قرار داریم. اگر مفروض این باشد که وضع موجود جامعه ما مطلوبی نیست. به یک دو راهی می رسیم. گزینه اول در مقابل وضع نامطلوب بی تفاوتی است طبیعتا این گزاره مبول نیست. راه دیگر این است که عنصر اجتماعی در مقابل وضع نامطلوب مسئول و تلاشگر باشد و وضعیت را به سمت مطلوب هدایت کند یا بر آن تاثیر گذارد. همه می گویند که برای تغییر وضعیت جامعه باید تلاش کنیم و چگونگی این کار مورد پرسش قرار می گیرد. دو راه و روش پیش پای افراد است. یک راه از مسیر خشنوت بار می گذرد و در قالب شورش، انقلاب، کودتا یا بلوای اجتماعی شکل می گیرد. راه دیگر نیز اصلاح است. وقتی نگاه به هزینه ها و فایده ها داشته باشیم به این نتیجه می رسیم که مسیر مناسب برای تغییر در اجتماعات مسیر توام با خشونت نیست. این مسیر هم پرهزینه است و هم آثار و تبعات پایداری نیز در اصلاح مورد نظر ندارد. به این ترتیب راه منطقی اصلاحات است.
*مرز اصلاحات و محافظه کاری چطور مشخص می شود؟
مسیر اصلاح طلبی راهی است که پیش پای افراد مصلح اجتماعی یا طالبان اصلاحات قرار می گیرد اما اگر ما بخواهیم این مسیر را به صورت مستمر دنبال کنیم، در زمان مفید نیز به نتیجه برسیم و در عین حال هزینه زیادی تحمیل نکنیم نیازمند فراگیر شدن اصلاحات هستیم . اینجا است که به نظر من جریان اصلاحات باید یک زبان گفت و گو و مفاهه با نسل سوم چهارم اصلاحات داشته باشد. ما نیازمند انتخاب زبان مشترک و فضایی هستیم که جوانان جامعه درک مستقیم و دقیقی از آن داشته باشند .در عین حال به یک ساختار جدید و فهم جدید از اصلاحات نیاز داریم.
*اجازه دهید قبل از اینکه به تغییر ساختار بپردازیم این سوال را طرح کنم که مساله اصلی میان نسل های اول و دوم اصلاحات و نسل های سوم و چهارم آن نداشتن یک زبان مشترک است یا نداشتن مطالبات و خواسته های مشترک؟
ما برای اینکه به درک دقیق از خواسته ها برسیم نیازمند وجود یک مرکز گفت و گو هستیم. باید گفت و گوی مداوم شکل بگیرد و امکان آن برای جوانان فراهم باشد. رهبران و نسل اول و دوم اصلاحات باید امکان همراهی و همنشینی را برای نسل سوم و چهارم فراهم کنند تا هم امکان انتقال تجربه فراهم شود و هم اینکه نسل سوم و چهارم بتوانند در این مقطع چهره هایی را که می توانند در جایگاه کلان و مدیریتی اصلاح طلبی قرار بگیرند را معرفی کنند. نباید اجازه داد که جوانان احساس بیرون افتادن از ماجرا و عدم درک دقیق خواسته هایشان از سوی رهبران را داشته باشند.
متاسفانه ما دچار یک فقر ارتباطی و ضعف در برقراری فضای گفتمانی میان حوزه های مختلف اصلاحاتی در جامعه هستمی و این آثار و تبعات منفی خود را خواهد داشت.
*برای رفع این فقر ارتباطی باید چه کرد؟ برقرار فضای گفتمانی مور اشاره شما نیازمند تغییر و زیر و رو کردن ساختار موجود است؟
به نظر من باید در این باره مطالعه و راه حل یافت شود. از طرف دیگر ما دچار نوعی فقر تئوریک نیز هستیم. به نظر نمی رسد نسخه ای که اصلاحات در سال 76 تنظیم و ارائه کرد، بیست سال بعد و در شرایط فعلی جامعه نیز پاسخگو باشد. امروز شرایط محیطی، منطقه ای، بین المللی متفاوت است. در عین حال ترکیب جمعیتی و اجتماعی جامعه کاملا فرق کرده است. خواسته ها ، نگاه ها و گویش ها دارای تفاوت اساسی است و نمی توان به این تفاوت ها بی توجه بود و جامعه را به پیروی از یک نسخه واحد ترغیب کرد.
*روشن است که نمی توان به این تفاوت ها بی توجه بود. در همین نامه اخیر جوانان اصلاح طلب هشدار داده شده بود که ادامه مسیر اصلاح طلبی به این شیوه ممکن نیست. در واقع به بزرگان اصلاح طلب هشدار داده شد که با ادامه این روش همراهی نسل جدید را از دست خواهند داد. حالا که متوجه تفاوت های حاصل شده هستیم، چطور باید مسائل موجود را حل کرد؟
لازم است که یافتن زبان مشترک را شرط اصلی برای پیمودن مسیر اصلاح طلبی تعریف کنیم. این روند کمک می کند که ما به یک درک دقیق و درست از فضای امروزی جامعه برسیم تا وقتی در مورد جامعه صحبت می کنیم که همه درک درست و واحدی از جامعه داشته باشند. از اینجا است که بر اساس یک گف و گو می توان به یک راه حل دقیق و مناسب بر مبنای وضعیت فعلی جامعه برسیم.
*حتما فراهم شدن فضای گفت و گو و رسیدن به درک دقیق از وضعیت جامعه ضروری است اما در عمل تلاشی برای آن نمی شود. شاهدیم که وقتی جوانان اصلاح طلب نامه نوشته و ایرادات مورد نظر خود را طرح می کنند بلافاصله بحث تغییر افراد طرح می شود. در این وضعیت چطور می توان عکس العمل درست را نشان داد و فضای گفت و گوی میان نسلی را فراهم کرد.
ما اگر بپذیریم که جامعه در یک وضعیت بحرانی قرار دارد و این روند ما را با یک بن بست روبه رو کرده است؛ باید برای برون رفت از این وضعیت تلاش شود. قطعا نمی توان این روند را به نسخه ای محدود کنیم که مثلا بیست سال قبل کارایی خود را داشته و حتی حماسه 76 را رقم زده است. من معتقد هستم که آن تجربه در زمان خود بسیار ارزشمند و اثرگذار بود و حتی در تاریخ سیاست ایران ماندگار خواهد شد اما برای امروز جوابگو نیست. البته آن قاعده اگرچه با وضعیت کنونی جامعه ما همخوان نیست اما می تواند تبدیل به یک الگوی جدید شده و منبع الهام بخشی در وضعیت جدید شود. نسل امروز کاملا متفاوت از نسلی است که سال 76 تصمیم گرفت. قطعا ما باید در فضای جدید این امکان را فراهم کنیم که افراد جامعه بیشتر با هم سخن گویند. یکی از گرفتاری های ما این است که هر کسی حرف خود را می زند بدون اینکه فرصتی را برای گوش دادن، شنیدن و فهم دقیق طرف گفت و گوی خود گذارد.
*همیشه در مورد گفت و گو صحبت شده اما هیچ وقت در مورد چگونگی آن حرفی زده نمی شود.
شما به نامه جوانان اصلاح طلب اشاره می کنید. می خواهم بگویم این نامه نوشته شد اما فقط نوشته شد، آیا پاسخی هم دریافت شد. همین رسانه ها و تریبون هایی که در اختیار جریان اصلاح طلبی است فرصتی به این نامه اختصاص ندادند تا جوانان طی چند روز حرف های خود را بزنند. باید فرصتی برای شنیدن حجم عظیم مطالبات جوانان فراهم می شد و نشد.
*دیدار آقای خاتمی با جوانان تنها پاسخ این نامه بود.
خاتمی که تنها نیست. پیشنهاد من این است که باید یک فضایی فراهم شود و یک دو روز در قالب همایش به این مساله اختصاص یابد. سخنرانان این همایش باید فقط جوانان باشد. از حوزهای مختلف و شهرستان ها بیایند و مثلا مقرر شود که فقط افراد کمتر از سی سال حرف خود را بزنند. از سوی دیگر نیز همه مسئولان و بزرگان جریان اصلاح طلب، کسانی که زمانی وزیر، معاون رئیس جمهور بوده اند، نماینده مجلس بوده و هستند یا صاحبان رسانه به حرف های جوانان گوش دهند.
*چه کسی باید این همایش را برگزار کند؟ مثلا می توان از شورای عالی خواست که متولی این امر باشد؟
بله، مشخصا پیشنهاد من برای شورای عالی است. باید این همایش برگزار شده و زمینه بازنشر آن نیز ئر سطح وسیعی فراهم شود. افراد دارای تجربه که کار تئوریک کرده اند بر اساس مطالب طرح شده در همین همایش می توانند راهکار ارائه کنند. به نظر من عنوان همایش را «نجات کشور» گذارند.
ما اصلا در وضعیت مناسبی نیستیم. هم اوضاع اقتصادی کشور به شدت نگران کننده است و هم از روند موجود اینطور برداشت می شود که انسجام ملی ، وحدت و کیان کشور در حوزه هایی در معرض آسیب و خطر است. همین شکاف بین نسلی ایجاد شده یک خطر جدی است و ما حداقل در جریان اصلاح طلبی باید آن را ترمیم کنیم. باید فرصتی فراهم کنیم که نسل ها ضمن طرح مباحث خود با یکدیگر به یک راهکار موثر و منسجم برای نجات کشور برسند.
*به نظر شما اگر این اتفاق نیفتد، افزایش شکاف بین نسلی چه پیامدی برای جریان اصلاحات و به تبع آن برای کل کشور دارد؟
جریان اصلاح طلبی که به دنبال اثبات خود نیست. اصلاح طلبی هدف نیست و نهایتا راهی برای رسیدن به وضعیت مطلوب در جامعه است. ما میخواهیم یک جامعه آرمانی داشته باشیم. یک جامعه توسعه یافته، به دور از تبعیض و فقر، توام با آزادی و استقلال و جامعه ای که احساس کند در مسیر پیشرفت و رشد و توسعه حرکت می کند. این ها مورد توجه جریان اصلاح طلب است .
*اما لازمه دستیابی به این اهداف این است که خود را حفظ کند.
طبیعتا. اصلاح طلبی یک مسیر است و برای اینکه به مقصد برسیم باید سالم بماند. این جاده نباید ناهمواری و بریدگی داشته باشد تا ملت با آرامش خاطر در آن حرکت کنند. از این بابت است که اصلاح طلبی اهمیت می یابد لذا ماندگاری جریان اصلاح طلب با توجه به این هدف است که ارزشمند می شود.
*شما به شکاف بین نسلی در جریان اصلاحات اشاره می کنید اما نکات دیگری نیز وجود دارد که ادامه حیات این جریان را به خطر می اندازد. مثلا سرمایه اجتماعی اصلاح طلبان به واسطه عدم موفقیت های دولت مورد حمایت این جریان در حال از دست رفتن است یا اینکه برخی از تئوریسین های این جریان مثل آقای حجاریان از یک رقیب جدید تحت عنوان «براندازان» صحبت می کنند. به نظر شما اصلاح طلبان چقدر این زنگ خطرهای پشت سرهم را جدی خواهند گرفت؟
جریان اصلاح طلبی از یک سو در چارچوب مرزی و جغرافیای ایران فعالیت می کند و تمام فکر و ذهن اش درون این حوزه است. از سوی دیگر یک جریان دگم نیست و طبیعتا با توجه به موقعیت زمان و مکان برای دستیابی به اهداف و آرمان های مطلوب خود به دنبال مسیر مناسب و کم هزینه ای است که آن را با سرعت معقول به هدف برساند. در برخی جاها نیز ممکن است از بیراهه استفاده کند تا سریعتر به هدف برسد. برای جریان اصلاحات مهم است که روند اصلاحات در کشور قاعده مند شود. در عین حال باید مسیری را دنبال کرد که بازگشت پذیر هم باشد. باید مانع از اتفاقاتی شویم که جامعه را به گذشته پرتاب کند.
جریان اصلاح طلب نمی تواند به دور از اشتباه باشد و باید از اشتباهات گذشته درس بگیرد. جریان اصلاح طلب حتما باید به عواملی که در دورن خودش ظاهر اصلاح طلبی دارد اما عملا به مبانی اصلاح طلبی پایبند نیست یا دچار گسیختگی شده و خارج از نرم معمول عمل می کند، توجه جدی داشته باشد. اکنون دیگر سابقه افراد نیست مایه ارزش گذاری است. سوابق مشعشع گذشته کافی نیست و پایبندی به اصول اصلاح طلبانه شاخص اصلی ما است. اکنون باید بیشتر به شاخص های گفتاری، رفتاری و عملکردی توجه نشان دهیم تا در این مسیر با هزینه کمتر و سرعت بیشتر حرکت کنیم و به وضعیت مطلوب برسیم.
*شما از پایبندی به اصول اصلاح طلبانه صحبت می کنید. قبول دارید که این اصول از یک سو مورد نقض قرار نمی گیرد و همان قدر که از سوی تندروها تهدید می شود از سوی محافظه کاران نیز تهدید می شود؟ به نظر می رسد که برخی از چهره های سیاسی اصلاح طلب حضور در حاکمیت و قدرت را به اصول اصلاح طلبانه ترجیح می دهند.
به نظر من حضور در حاکمیت اگر بخشی از همان مسیر اصلاح طلبی باشد مطلوب است و به ما کمک می کند اما باید نقش پل را ایفا می کند.
* و اگر باعث عقب نشینی از اصول اصلاح طلبی شود، چطور؟
اگر به قصد بهره مندی از لذایذ قدرت باشد حتما ناصواب و غیرقابل پذیرش اشت. به نظرم در این خصوص نمی توان حکم کلی صادر کرد و باید مورد به مورد بحث و چالش کرد. من معتقد هستم که اگر کسی در گذشته سابقه روشنی از اصلاح طلبی داشته، تلاش کرده حتی حبس و درد کشیده و امروز از اصول اصلاح طلبی فاصله گرفته باشد، نمی تواند مبنا باشد. اگر راحت طلبی و استفاده از لذایذ حضور در قدرت هدف باشد یا دسترسی به قدرت به منظور سوءاستفاده، رانت و بهره اقتصادی باشد قابل دفاع نیست. به هر حال یادمان باشد که اصلاح طلبی معطوف است به انتقال جامعه از وضعیت نامطلوب به سمت مطلوب. شاخص اصلاح طلبی این است که این جریان خود را در چارچوب منافع ملی قرار دهد و مصالح مردم را بر مصالح حزب خود ارجح بداند. قطعا فردیت و تقدم گروه بر جامعه مطلوب نیست و خارج از روند اصلاح طلبی است. این ها شاخص های اصلاح طلبی است و نمی توان به آن بی تفاوت بود. حتی اگر شاخص ترین چهره اصلاحات نیز این مسیر را طی نکند باید بدون رو دربایستی کنار گذاشته شود. اصلاح طلبی یک تفکر، جریان و کلیتی است و افراد تا زمانی محترم هستند که در چارچوب آن حرکت کنند.

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    پیشنهاد ما

    دیگر رسانه ها