ناگفته های زیباکلام درباره اختلافات بنی صدر با حزب جمهوری اسلامی
خبرآنلاین/ بدنبال درگذشت ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهور ایران، شب گذشته در کلاب هاوس خبرآنلاین این اتفاق مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت و زیباکلام که یکی از مهمانان بود درباره ابعاد مختلف شخصیتی و مشی سیاسی و اقتصادی و نقش او در تحولات قبل و بعد انقلاب به اظهار نظر پرداخت.
زیباکلام در قسمتی از اظهاراتش گفت: بنی صدر به دنبال قدرت بود به خصوص از وقتی رییس جمهور شد و رهبران حزب جمهوری هم به دنبال قدرت بودند. نمی توانند به تخم چشم ما نگاه کنند و بگویند برای خدمت، خدا و قرآن بود. هم بنی صدر برای قدرت می جنگیدند و هم رهبران حزب جمهوری اسلامی.امام هم خیلی دلخور و ناراحت بود از رقابتی که میان این دو بخش از حاکمیت به وجود آمده بود. تمام مدتی که این رقابت و جنگ قدرت بین رهبران حزب و آقای بنی صدر بود امام ناراحت بودند و سعی می کردند طوری بین شان آتش بس برقرار شود چون زشت بود یک انقلاب مردمی با ادعاهایی که برای اسلام و خدا است بیاید و اینطور رهبرانش برای قدرت با آرنج به هم بزنند.صورت مساله و ریشه دعوا بر سر قدرت بود.
از میان کسانی که با امام به ایران آمدند و عملا این سه نفر که چریکهای فدایی خلق و مجاهدین و توده و چپها و مارکسیستها به آنها مثلث بیق می گفتند. مرحوم بنی صدر، مرحوم یزدی و مرحوم قطب زاده را می گفتند بیق.انقلاب اسلامی بعد از امام با این سه نفر شناخته می شد و این سه تن نقش زیادی در ترسیم انقلاب برای افکار عمومی جهان داشتند. دکتر یزدی مسلط به انگلیسی، صادق قطب زاده فرانسه و انگلیسی و مرحوم بنی صدر هم فرانسه صحبت می کرد. آنها در 3 ماه سرنوشت ساز انقلاب در پاریس، امام از طریق این سه تن تمام مصاحبه هایش را انجام می دادند و توانستند سیمای دموکراسی و مردمی نهضت مردم ایران علیه رژیم شاه را ترسیم کنند و هر سه با ایشان به ایران برگشتند و هر سه هم مهم بودند.
وی در قسمتی دیگر از اظهاراتش گفت: مشکل از جایی شروع شد که رهبران حزب جمهوری اسلامی هم طالب قدرت بودند. برخی علنی و صریح می گفتند بنی صدر یک عمر در پاریس بوده و ما در اینجا مبارزه کردیم. بنی صدر سال 39 از ایران رفته و 57 با پرواز ایرفرانس کنار امام آمده است. او یک کشیده هم از کلانتری نخورده و یعنی چه همه چیز دست بنی صدر بیفتد؟
حزب جمهوری اسلامی مدعی بود به سادگی قدرت را واگذار به بنی صدر و دیگری نمی کنیم. ما هم قدرت می خواهیم و از اینجا مصیبت شروع شد. حزب جمهوری اسلامی دارای تشکیلات و محبوبیت بود. بنی صدر در میان اقشار مرفه و تحصیل کرده خیابان انقلاب به بالا محبوب بود و مانند امروز حزب جمهوری اسلامی محبوبیت میان اقشار مذهبی تر، کمتر تحصیل کرده تر و پراکنده در سطح کشور داشت. آنها هم حاضر به واگذاری قدرت به بنی صدر نبودند. معتقدم بنی صدر می توانست بهتر از این رفتار کند. بنی صدر می توانست جوری با حزب جمهوری اسلامی کنار بیاید. امام در جنگ قدرت بین حزب و بنی صدر از هیچیک حمایت نکرد.
وی در ادامه افرود حالا ما بنی صدر را خولی و شمر و حرمله کنیم و رهبران حزب جمهوری اسلامی را فرشته و فداکار نکنیم. جنگ بر سر قدرت بود. من از معدود دانشگاهیان بودم که طرف بنی صدر نرفتم. بسیاری رفتند. دفتری به نام همکاری های مردمی نهاد ریاست جمهوری داشت. چرا من طرف بنی صدر نرفتم؟ من با تمام وجود از غرور و تکبر متنفر و بیزارم و وای چقدر این آدم غرور و تکبر داشت. چقدر «منم» داشت. خود را بالاتر از نهضت آزادی، مهندس بازرگان، رهبران حزب جمهوری اسلامی و صادق قطب زاده می دانست. خود را خدا می دانست. این را در رفتارش نشان می داد و به ضرر نهضت شد. این جنگ قدرت بین حزب جمهوری اسلامی و بنی به جایی رسید که بنی صدر اشتباه سرنوشت سازی کرد و تیر خلاص به خود زد و به سمت مجاهدین رفت.