بررسی چالشهای سیاسی تغییر نام برخی خیابانهای تهران
ار مصدق تا بهرنگی؛ قربانی سیاستبازیهای خیابانی
سایت خبر سراسری نوشت: هوشنگ مرادیکرمانی یک زمانی گفته بود: من آنچه را میخواستم در کتابهایم گفتهام، حالا چه فرقی میکند کوچهای به نام من در نقطهای از این شهر زده باشند یا نه!
به گزارش نامهنیوز، به نقل از خبر سراسری، از زمانی که خیابانها به معنا واقعی شکل گرفته و بخشی از هویت شهری شدند، نامگذاری آنها نیز به علت بازتاب سیاسی و از سویی به عنوان یک امر روزمره که در ذهن عموم رخنه میشد، محل بحث بوده است. در زمان هر رویداد و تحول عظیم سیاسی نیز نام خیابان ها اولین محل یادبود افراد و وقایع هستند که تغییر آنها درصد سال اخیر داستانهای مفصلی را پشت سر گذاشته است. پس از انقلاب که برخوردهای ایدئولوژیک،سیاسی و تاریخی به شکل گستردهای در جامعه مطرح شد نام برخی افراد و وقایع از صحنه خیابانها و حتی رسانهها حذف شدن اما به مرور زمان با توجه به تغییرات نسلی، عقیدتی و سیاسی آن نامها از فهرستهای ممنوع برای خیابانها درآمدند. از اردیبهشت 58 تا آبان 59 نام پانصد خیابان در تهران تغییر کرد که البته امری طبیعی پس از هر انقلاب است اما امروز دیگر شرایط آن زمان وجود ندارد و عجیب است که هنوز برخی سعی میکنند مشکلاتی را برای نامگذاری خیابانها ایجاد کنند؛ از جمله نام محمد مصدق که سالها محل بحث شوراهای شهر و روستا بوده است و اولین بار نیز در شورای شهر اول تهران بحث نامگذاری یک میدان به نام مصدق حاشیه برانگیز شد و سال ها طول کشید تا خیابان نفت تهران به مصدق تغییر نام داد اما این تغییر نیز چندان دوام نیاورد و عده ای با رنگپاشیدن روی نام خیابان اعتراض و اختلاف خود را نسبت به مصدق نشان دادند دولت، دستگاههای نظارتی و شورای شهر نیز بنظر نمی رسد اقدام خاصی برای مقابله با این افراد انجام داده باشند اما این مسئله به سیاستمداران خلاصه نمیشود و در حوزه ادبیات و هنر نیز شاهد چنین برخورد هایی هستیم بطوریکه اخیرا شنیده شده است نام چهار نویسنده به نام های هوشنگ مرادیکرمانی، جبار باغچهبان، مهدی آذریزدی و صمد بهرنگی با دستور تیم جدید شهرداری از خیابان ها برداشته شده است، اقدامی افراطی، غیرمنطقی و ارتجاعی که منجر به پسزدن جامعه خواهد شد و این احساس شکل میگیرد که مسئولین نوعی لجبازی با جامعه را شروع کردهاند. مردم نیز انتظار دارند حداقل شهرداری پاسخگوی این رفتار باشد، شاید پاسخ این اتفاق برای جامعه جالب باشد که چرا با گذشت بیش از نیم قرن از مرگ صمدبهرنگی و همراهی او با دیدگاههای انقلابی و از همه مهم تر اینکه او فارغ از سیاست یک چهره ادبی است، هنوز در حد یک خیابان کوچک هم از این کشور سهم ندارد و انگار نام او برای برخی نیروها مضر است! وقتی به ابعاد مختلف این مسئله فکر میکنیم میزان ناراحتی نسبت به این موضوع بیشتر میشود زیرا به خاطرمان میآید که کسانی برای نام مفاخر این کشور بر خیابان ها تصمیم میگیرند که حداقلیترین شورا و مجلس تاریخ بعد از انقلاباند و میزان تیراژ کتاب این افراد از تعداد رأی آنها بیشتر است.
پس از این اتفاق، هوشنگ مرادیکرمانی، در واکنش به برداشتن نام او و سه نویسنده دیگر گفته است: دیدید ما چهارتا را رد کردند و کسی هم صدایش درنیامد. اگر از نسل ما، ما چهار نفر را کنار بگذارید، چه میماند؟ بقیهاش کو؟ ما هرکدام سبک و موقعیتی برای خود داریم که متفاوت از هم است. باتوجه به اینکه شورای شهر بر این مسئله تأکید داشت، نمیدانم با چه مصلحتی قبول نکردند. پیشتر هم گفتهام من آنچه را میخواستم در کتابهایم گفتهام، حالا چه فرقی میکند کوچهای به نام من در نقطهای از این شهر زده باشند یا نه! نمیخواستم که کوچه را بخرم. اصلا خوب شد که اسم من را از کوچه برداشتهاند.
جامعه از یکجا به بعد دیگر این رفتارها را برنمیتابد و اگر به درستی شخص یا اتفاقی معتقد باشد دیگر لازم نیست نام آن را از خیابانها حذف کنیم زیرا در ذهن مردم نقش بستهاند و با این اقدامات نمایشی از میان نخواهند رفت. از سویی برخی نامها هم تغییر یافتهاند هنوز در زبان عموم به نامهای قدیم و مرسوم یاد میشوند؛ آقایان اگر خواستید به میدان جهاد بروید حتما بگویید میدان فاطمی چون چندان کسی نامی غیر از فاطمی را برای آن میدان صدا نمیکند.