کد خبر : 645178

اندیشکده کوئینسی:

پشت پرده بیانیه مشترک پوتین و شی در مورد عصر جدید

در ۴ فوریه، در حاشیه المپیک پکن، ولادیمیر پوتین و شی شین‌پینگ با یکدیگر دیدار کردند و بیانیه مشترکی درباره ورود روابط بین‌الملل به عصر جدیدی صادر کردند. ریچارد ساکوا، استاد سیاست روسیه و اروپا در دانشگاه کنت، این بیانیه را یک سند برجسته خواند.

وبسایت Responsible Statecraft وابسته به اندیشکده کوئینسی در مطلبی به قلم تد اسنایدر نوشت: در ۴ فوریه، در حاشیه المپیک پکن، ولادیمیر پوتین و شی شین‌پینگ با یکدیگر دیدار کردند و بیانیه مشترکی درباره ورود روابط بین‌الملل به عصر جدیدی صادر کردند. ریچارد ساکوا، استاد سیاست روسیه و اروپا در دانشگاه کنت، این بیانیه را یک سند برجسته خواند.

در ادامه این مطلب آمده است: علاوه بر این، ساکوا گفت: این بیانیه به عنوان لحظه‌ی مهمی که در آن دیدگاه غرب به جهان و روابط بین‌الملل اساساً به چالش کشیده شد، در تاریخ ثبت خواهد شد.

این سند به‌جای تعیین خط‌مشی‌هایی که در شکایات مستقیم از غرب بیان می‌شوند، ظاهراً نشان‌دهنده یک تغییر مطمئن است که در آن روسیه و چین رهبری جهان را بر عهده می‌گیرند و مجموعه‌ای از اصول و یک جهان‌بینی جدید و مشترک را ارائه می‌کنند.

مدتهاست که اعلامیه روشن اصولی از این دست توسط دو کشور پیش بینی شده است. قابل توجه است که آن‌ها این بیانیه را در حاشیه المپیک تحت تحریم دیپلماتیک ایالات متحده و در زمانی که جنگ سرد جدیدی در حال ظهور است و خط قرمز‌هایی از سوی پوتین در مورد اوکراین و شی بر سر تایوان ترسیم شده است، با یکدیگر صادر کردند.

یکی از جذاب‌ترین ویژگی‌های بیانیه مشترک ۵۰۰۰ کلمه ای، تنظیم دقیق خصوصیات رابطه آنهاست. روابط روسیه و چین در اینجا به عنوان یک مشارکت راهبردی بسیار نزدیک و جامع توصیف می‌شود که ممکن است به قول پوتین رابطه‌ای باشد که احتمالاً با هیچ چیز در جهان قابل مقایسه نیست.

شراکت آن‌ها بر اساس سه باید و سه نباید توصیف شده است. باید‌ها شامل این موارد هستند: همسایگان خوب، شرکای خوب و دوستان خوب باشید. نباید‌ها هم شامل وارد نشدن به اتحاد، مخالفت نکردن با طرف مقابل و انجام ندادن اقدامی علیه شخص ثالث است. در مقاله‌ای که در سال ۲۰۲۱ نوشته شد، ایگور دنیسوف و الکساندر لوکین تغییری را گزارش کردند که در آن وزیر خارجه چین پیشنهاد جایگزینی سه «نباید» را با سه «نه» داد که شامل نه به خط پایان، نه به مناطق ممنوعه، و نه به محدودیت بالا بود. اگرچه این فرمول مبهم است، دنیسوف و لوکین پیشنهاد می‌کنند که درجاتی از حذف محدودیت‌ها و نزدیک‌تر شدن به یک اتحاد در آن وجود دارد.

بیانیه مشترک ممکن است اولین ظاهر رسمی از فرمول سه «نه» باشد. به این معنا که دوستی بین دو کشور هیچ محدودیتی ندارد و هیچ زمینه‌ی ممنوعی برای همکاری وجود ندارد. افزودن این موضوع به بیانیه که این نوع جدیدی از روابط است که کشور‌های ثالث را هدف قرار نمی‌دهد و برتر از اتحاد‌های سیاسی و نظامی دوران جنگ سرد است، اظهارات اخیر شی را تداعی می‌کند که رابطه‌ی مسکو-پکن حتی در نزدیکی و اثربخشی از یک اتحاد فراتر می‌رود.

همان طور که ساکوا به من گفت ماهیت مشترک این بیانیه، خود بیانی از اصول مندرج در سند است. در اصل، بیانیه فهرستی از حوزه‌هایی که روسیه و چین در آن همکاری خواهند کرد، از جمله توسعه، فناوری، حمل‌ونقل، تغییرات آب و هوایی، سلامت، تروریسم، کنترل تسلیحات، امنیت هوش مصنوعی و موارد دیگر را در بر می‌گیرد. آن‌ها همچنین ادعا می‌کنند که برای همکاری با همه شرکای بین المللی در دنیای چند قطبی آمادگی دارند.

اولویت دیدگاه روسیه و چین در اینجا با گنجاندن آن در بالای پاراگراف اول به وضوح نشان داده می‌شود. در این بیانیه «چند قطبی» بودن به عنوان اولین تغییر شگرف عصر جدید مطرح می‌شود. دو طرف تمایل خود را برای ایفای نقش سازمان ملل در نظمی جهانی ابراز می‌کنند که توسط هژمونی رهبری نمی‌شود. هژمونی‌ای که استاندارد‌های خود را در یک صفحه شطرنج تک قطبی تأیید می‌کند و تهدید‌های جدی برای صلح و ثبات جهانی و منطقه‌ای به وجود می‌آورد و ثبات نظم جهانی را تضعیف می‌کند.

در بیانیه مشترک همچنین تاکید شده است که در دوره جدید، روندی به سمت توزیع مجدد قدرت در جهان پدیدار شده است، به طوری که هر کشور نقشی در ارتقای روابط بین‌المللی دموکراتیک‌تر داشته باشد. اینجاست که ما به قابل توجه‌ترین جنبه بیانیه مشترک می‌رسیم که آن هم تأکید بر دموکراسی است. در بیانیه مشترک روابط بین‌الملل در حال ورود به عصر جدید، روسیه و چین این نیاز را احساس می‌کنند که در مورد دموکراسی مورد نظر آمریکا و غرب سخنرانی کنند.

این سخنرانی دو بخش دارد: حکومت دموکراتیک در یک کشور و دموکراسی بین‌المللی بین کشور‌های جهان چند قطبی.

بخش مقدماتی از همه ملت‌ها می‌خواهد که از ارزش‌های جهانی انسانی مانند صلح، توسعه، برابری، عدالت، دموکراسی و آزادی پیروی کنند. اما اصرار دارد که هیچ الگوی یکسانی برای هدایت کشور‌ها در برقراری دموکراسی وجود ندارد و بنابراین همه کشور‌ها باید به حقوق مردم برای تعیین مستقل مسیر‌های توسعه کشورهایشان احترام بگذارند.

روسیه و چین تعریف غیرمتعارفی از دموکراسی ارائه می‌دهند و آن را صرفاً به عنوان وسیله‌ای برای مشارکت شهروندان در حکومت کشورشان با هدف بهبود رفاه مردم و اجرای اصل حکومت مردمی تعریف می‌کنند. البته اشاره شده است که این سطح بسیار پایینی است که دموکراسی‌های غربی هرگز آن را نمی‌پذیرند. علاوه بر این، خواننده از این موضوع غافل نیست که نظام‌های مدرن روسیه و چین هرگز به پایبندی به ارزش‌های جهانی شامل برابری، عدالت یا حتی آزادی شناخته شده نیستند. به این ترتیب، الگو‌های آن‌ها ممکن است بسیار متفاوت باشد. ساکوا می‌گوید که روسیه و چین به یک اصل اساسی مشتمل بر مدرنیته‌های متعدد مبنی بر این که روش‌های متفاوتی برای مدرن بودن وجود دارد و لزوماً تنها غربی شدن را شامل نمی‌شود، تأکید کرده اند.

این سند می‌گوید که هر کشوری می‌تواند با در نظر گرفتن پیشینه اجتماعی، سیاسی، تاریخی و فرهنگی خود، نوع دموکراسی مناسب خود را انتخاب کند و تنها مردم آن کشور می‌توانند تشخیص دهند که آیا کشورشان دموکراتیک است یا خیر. در این سنت، ساکوا می‌گوید: پوتین همیشه خود را یک دموکرات می‌دانست و این سند تأکید می‌کند که روسیه و چین قدرت‌های جهانی با میراث فرهنگی و تاریخی غنی هستند که سنت‌های دیرینه دموکراسی دارند.

روسیه همواره در تکامل نظام حکومتی اش از میراث خود استفاده کرده است. ساکوا در کتاب خود، پارادوکس پوتین، می‌گوید: «به همین دلیل است که انقلاب دموکراتیک روسیه از منظر نظریه‌های کلاسیک دموکراسی‌سازی غیرعادی به نظر می‌رسد.

اما مهمترین بخش بیانیه مشترک، تأکید بر نفاق آمریکایی است که بر دیدگاه خود از دموکراسی برای ملت‌ها اصرار دارد، اما دموکراسی بین ملت‌ها را ممنوع می‌کند. در این چارچوب، بایدن دولت خود را با مبارزه نسلی بین دموکراسی و خودکامگی تعریف کرده است و ایالات متحده دموکراسی را بر کشور‌ها تحمیل می‌کند. از این رو، تا زمانی که کوبا به یک دموکراسی چند حزبی تبدیل نشود، تحریم کوبا لغو نمی‌شود. با این حال، واشنگتن بر حفظ جهانی تک قطبی که در آن ایالات متحده به عنوان یک خودکامه بر سایرکشور‌ها حکومت می‌کند، اصرار دارد. در بیانیه آمده است: برخی از بازیگران که در مقیاس بین‌المللی در اقلیت هستند، همچنان از رویکرد‌های یکجانبه برای رسیدگی به مسائل بین‌المللی دفاع می‌کنند و به زور متوسل می‌شوند.

لوکین اشاره می‌کند که روسیه و چین اخیراً شروع به پذیرفتن ایده «دموکراسی‌سازی روابط بین‌الملل» کرده‌اند که در آن همه ملت‌ها صدایی برابر دارند. برعکس، ایالات متحده همواره ریاکارانه خواستار دموکراسی برای هر ملتی بوده و در عین حال بر نقش خودکامه و منحصر به فرد خود در سطح بین المللی پافشاری می‌کند.

در این سطح جهانی است که دو کشور روسیه و چین دیدگاه جایگزین خود را مطرح کرده اند. در شرایطی که بحران در حیاط خلوت روسیه بر اروپای شرقی تأثیر می‌گذارد و تنش‌ها در چین تشدید می‌شود، گفتن اینکه دوستی مسکو و پکن حد و مرزی ندارد، حرف کمی نیست.

لینک کوتاه: