آیا ورشو احیا میشود؟
احتمالا باید منتظر ایجاد حکومت های نیمه رسمی از سوی پوتین و شکل گیری یک اتحاد غیررسمی از سوی بلوک شرق جدید بود.
به گزارش نامهنیوز، سایت خبر سراسری نوشت: دهه 40و50میلادی جهان در شرایط بعد از جنگ جهانی که دیگر ابرقدرت ها نگرانی های دوران جنگ را نداشتند به دنبال کشمکش های سیاسی و تقابل هایی رفتند که طبیعتا به ساز و کار های نظامی و پیمان های امنیتی نیاز داشت اگرچه این پیمان ها هیچگاه به صورت عینی به تقابل و درگیری کشیده نشد اما سایه تهدید همیشه بر سر مرز های شرق و غرب وجود داشت و دو پیمان ناتو و ورشو این پازل را تکمیل می کردند.
چنین روندی تا آستانه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ادامه داشت و 8کشور پیمان ورشو به مرور از این ساز و کار جدا شدند و پس از فروپاشی شوروی شرایط جهان کاملا متفاوت شد.اما آمریکایی ها پس از فروپاشی عهد کرده بودند که مرز های روسیه مورد تهدید ناتو قرار نگیرد که چندان براین عهد خود وفادار نماندند.
امروز جهان مسیر دیگری را می رود با ابرقدرت هایی از جنس دیگر؛برخی معتقدند رفتار های پوتین از جمله مداخلات نظامی در کشور های مختلف طی سال های اخیر از گرجستان تا سوریه و لیبی و اوکراین نشان نگر بازآفرینی شوروی ست اما برخی نیز معتقدند پوتین به دنبال احیا پیمان ورشو و تقسیم بندی دوباره ی جهان است اما جهان امروز تضاد های بسیاری با دوران شوروی دارد.شوروی که پوتین در آن به عنوان یک نیرو امنیتی فعالیت می کرد دارای نفوذ ایدئولوژیک،نفوذ اقتصادی،سیاسی و امنیتی در کشور های حوزه ورشو بود و توانایی و پتانسیل مداخله جدی نظامی و سیاسی نیز در آن کشور ها وجود داشت و مرز بندی های ایدئولوژیک جهان نیز تا حدودی مشخص بود اما در دنیای امروز اگر با نگاهی اقتصادی به صحنه نگاه کنیم کشورهای چین،کره جنوبی،هند،ژاپن و جنوب شرق آسیا دیگر در چارچوب های بلوک شرق نمیگنجند و گرایش قابل توجهی به آمریکا در آن ها وجود دارد به عنوان مثال چین در باور عمومی یک کشور کاملا شرقی و با تضاد های عمیق در مقابل آمریکا تحلیل می شود اما به واقع چین و آمریکا دو کشوری هستند که بالاترین میزان تبادلات تجاری در جهان را به نام خود ثبت کرده اند و اقتصاد این دو کاملا در یک رابطه نیاز مستقیم با یکدیگر قرار دارد نتیجتا چین امروز در بلوک غرب رویای زیباتری را تصور می کند تا همراه با پوتین و روبل رو به سقوط!
ژاپن،کره و هند نیز هیچگاه خواستگاه های خود را در جهان شرق جستجو نکردند و با این وجود آسیا در خط کشی و یارگیری های سیاسی اکثرا در پیوند با غرب معنا می شود.اما بلوک شرق امروز نه کشور های قدرتمندی را درون خود دارد و نه تمایل تضاد با غرب در آن ها جدیست که روسیه بخواهد در یک پیوند سیاسی دست به احیا اتحادی نظامی،سیاسی،اقتصادی بزند نتیجتا پوتین ناچار است فقدان ورشو را با تسلیحات خود پر کند و جلو نفوذ ناتو در مرز های خود را به تنهایی بگیرد.
پوتین آگاه است که کشور های سابق عضو در ورشو یا کشور هایی که امروز مراوده بیشتری با او دارند از جمله ایران چندان در دسته بندی او قرار نمی گیرند و بعضا حتی اگر آمریکا روی خوشی به این کشور ها نشان دهد قطعا بلوک شرق را از هر جهت رها می کنند همانطور که پس از اجرا برجام در سال 94 روس ها دیدند که ایرانی ها تمایل بیشتری به حضور فرانسوی ها در حوزه نفت و گازشان نسبت به روسیه دارند و فقط در شرایط بحرانی مانند وضعیت کنونی که روسیه واسطه ایران برای مذاکره با آمریکاست ایران ناچار به سکوت در برابر اقدامات پوتین است؛ نتیجتا پوتین ناچار به شکستن مرز های رسمی و ایجاد حکومت های نیمه رسمی ست.به این شکل که نیمی از اوکراین،نیمی از گرجستان،بخشی ازشمال اروپا به عنوان مقصد بعدی و بخشی از قزاقستان و چنن که حکومت های خودمختار زیر نفوذ پوتین هستند سیاست های او را در مرز با بلوک شرق پیش می برند زیرا این نوع حکومت ها،گوش به فرمان تر،بی قانون تر و طبیعتا مقاصدی آسان برای حذف و سرکوب هستند و غرب نیز به علت تضاد های بسیار با این بخش ها نمی تواند با آن ها سر میز مذاکره بنشیند.نتیجتا باید منتظر ایجاد حکومت های نیمه رسمی از سوی پوتین و شکل گیری یک اتحاد غیررسمی از سوی بلوک شرق جدید بود.