فارین پالیسی:
عدم احیای برجام، آمریکا را به سمت عربستان سوق میدهد؟
بسیاری در واشنگتن همچنان حامی کاهش جایگاه عربستان سعودی بودند. تا حدی به این دلیل که تحلیلگران و مقامات تصور میکردند که ایالات متحده دوباره وارد توافق هستهای ایران میشود و منبع تنش منطقهای را حل میکند و عقبنشینی ایالات متحده را تسهیل میکند. اکنون مذاکرات با تهران رو به احتضار است ... همه اینها به این معنی است که ایالات متحده یک بار دیگر مجبور خواهد شد یک ائتلاف منطقهای - با عربستان سعودی به عنوان عضو مرکزی - برای مهار و بازدارندگی ایران تشکیل دهد.
استیون کوک در فارین پالیسی نوشت: در ماههای اول پس از رسیدن به ریاست جمهوری، به نظر میرسید به وعده انتخاباتی خود مبنی بر عدم دادن «چک سفید» به دیکتاتورها عمل کرده است. رئیس جمهور جدید فروش تسلیحات به پادشاهی را در انتظار بررسی نحوه استفاده از آنها متوقف کرد، اجازه انتشار ارزیابی جامعه اطلاعاتی ایالات متحده مبنی بر اینکه محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی مسئول قتل جمال خاشقجی، ستون نویس واشنگتن پست در سال ۲۰۱۸ و سفیدپوستان بوده است را صادر کرد. کاخ سفید تصریح کرد اگر زمانی بایدن با عربستان سعودی کار داشته باشد، تنها با ملک سلمان، پادشاه عربستان سعودی و نه پسرش معامله خواهد کرد. سپس بر اساس چیزی به نام «ممنوعیت خاشقجی»، از ورود سعودیها و دیگرانی که روزنامهنگاران و فعالان را تهدید، ارعاب یا آزار میدادند، از ورود به ایالات متحده منع کرد.
اگرچه عربستان سعودی کاملاً آن "دولت منفور" که بایدن در تبلیغاتش وعده داده بود، نشد، اما دولت میتواند ادعا کند که رئیس جمهور در حال تغییر پارامترهای روابط دو کشور است. رویکرد جدید همچنین به قول بایدن برای دنبال کردن یک سیاست خارجی با محوریت حقوق بشر است که بر ارزشهای دموکراتیک آمریکا تأکید دارد. فعالان حقوق بشر از اینکه دولت محمد بن سلمان را تحریم نکرد، ناامید شدند، اما مشکل این سیاست این نبود که به اندازه کافی پیش نرفت، بلکه این بود که قطعا شکست میخورد.
یک روز پس از اینکه تیم بایدن به صراحت اعلام کرد که محمد بن سلمان اساساً از نظر کاخ سفید عنصر نامطلوب است، من تلفنی با یک مقام سعودی صحبت کردم که بهطور شگفتانگیزی آرام به نظر میرسید. او به من گفت: "استیون، مشکلی نیست. " وی با اشاره به ولیعهد افزود: "هیچ کس در اینجا از این تصمیم تعجب نمیکند، اما روزی میرسد که بایدن به عربستان سعودی نیاز دارد و آن زمان باید با اعلیحضرت تماس بگیرد. "
این یک ارزیابی بدبینانه، متکبرانه و - همانطور که خود بایدن اکنون در کمال تعجب متوجه شد - ارزیابی کاملاً دقیق از وضعیت بود.
در اوایل سال ۲۰۲۱، زدن ضربهای آرام به ولیعهد، سیاست خوبی بود. حتی سخنگویان حقوق بگیر عربستان سعودی از ذکر محمد بن سلمان، خاشقجی یا مداخله فاجعه بار عربستان سعودی در یمن عصبانی شدند. سرزنش سعودیها به دولت بایدن اجازه داد تا شروع خوبی با اعضای کنگره (به ویژه مترقیها) داشته باشد و این یک انحراف شدید از دولت ترامپ بود که هر کاری میتوانست برای محافظت از ریاض در برابر ظلمهای بینالمللی انجام داد. این یک پیروزی سیاسی به ظاهر بدون هزینه بود. اما بایدن و تیمش یک واقعیت مهم را نادیده گرفتند: عربستان سعودی یک بازیگر مهم منطقهای و جهانی بوده و همچنان هست.
زمانی که بایدن وارد دفتر بیضی شکل شد، تنها کشور عربی بزرگی که همچنان تأثیرگذار بود، عربستان سعودی بود. مصر بیشتر از زمان قیام ۲۰۱۱ علیه حسنی مبارک، رئیس جمهور وقت، و کودتا که جانشین او محمد مرسی را در سال ۲۰۱۳ سرنگون کرد، به سمت سیاست داخلی رفته بود. امارات متحده عربی بازیگر مهم منطقهای بود، اما اندازه کوچک آن یک محدودیت بود. اردن شریک امنیتی مهم ایالات متحده بود، اما اندازه متوسط و اقتصاد ضعیف آن توانایی آن را برای رهبری منطقهای محدود میکرد. عراق از دو دهه قبل و در اثر تهاجم ایالات متحده ناتوان باقی مانده، سوریه یک کشوری متلاشی بوده و هست، و تونس بسیار دور از منطقه، نفوذ زیادی نداشت. این امر ریاض را به عنوان سخنگوی اصلی عرب برای واشنگتن در منطقه تبدیل کرد.
با این حال، بسیاری در واشنگتن همچنان حامی کاهش جایگاه عربستان سعودی بودند. تا حدی به این دلیل که تحلیلگران و مقامات تصور میکردند که ایالات متحده دوباره وارد توافق هستهای ایران میشود و منبع تنش منطقهای را حل میکند و عقبنشینی ایالات متحده را تسهیل میکند. با این حال، آنچه در مقالههای مجلات، نوشتهها و گزارشهای اتاق فکر معقول به نظر میرسد، در دنیای آشفتهای که در آن سیاست به مانع حل مشکلات بزرگ تبدیل میشود، در واقع سختتر است.
اکنون مذاکرات با تهران رو به احتضار است و به لطف سیاست شوم "فشار حداکثری" دولت ترامپ، ایران طبق گزارشها مواد شکافت پذیر کافی برای یک بمب هستهای را در اختیار دارد. همه اینها به این معنی است که ایالات متحده یک بار دیگر مجبور خواهد شد یک ائتلاف منطقهای - با عربستان سعودی به عنوان عضو مرکزی - برای مهار و بازدارندگی ایران تشکیل دهد.
همچنین این تمایل برای افراد وجود دارد که آینده را از شرایط فعلی برون یابی کنند و آن را با نتیجه مطلوب خود مطابقت دهند. زمانی که بایدن رئیس جمهور شد، این ایده که عربستان سعودی دیگر مهم نیست – یا به اندازه گذشته مهم نیست – به دو دلیل در واشنگتن جا افتاده بود.
اول، ایالات متحده «از نظر انرژی مستقل» شده است. این اصطلاح را میتوان به روشهای مختلفی تفسیر کرد. اول، از آنجایی که ایالات متحده به بزرگترین تولیدکننده نفت جهان تبدیل شده است، از بازار جهانی و شوکهای ژئوپلیتیکی مصون میماند. دوم، منابع انرژی جایگزین، نیاز به نفت خاورمیانه را کاهش میدهند، بنابراین نقش بزرگ عربستان سعودی در سیاست خارجی ایالات متحده را کاهش میدهند. جنگ روسیه در اوکراین نقص هر دوی این استدلالها را آشکار کرد. به نظر میرسد که برخی از شوکهای ژئوپلیتیکی مثل نیاز به حذف یکی از تولیدکنندگان اصلی انرژی اروپا از بازار با هدف تنبیه حمله وحشیانه به همسایه خود، فارغ از میزان تولید نفت، قابل اجتناب نیستند. در حالی که شاید منابع انرژی جایگزین در نهایت نیاز به نفت عربستان را کاهش دهند، اما چنین اتفاقی در چند دهه آینده خواهد بود، نه در یک یا دو دوره ریاست جمهوری - و مطمئناً نه آنقدر زود که بتواند بایدن را از عدم محبوبیت در نظرسنجی ها، همزمان با قیمت بالای بنزین در آمریکایی، نجات دهد.
رئیس جمهور به وضوح امیدوار است که اگر با ولیعهد دست بدهد و سعودیها با پمپاژ بیشتر نفت موافقت کنند، آمریکاییها برای مدت طولانی تری بین ۵ تا ۷ دلار برای یک گالن بنزین پرداخت نخواهند کرد. البته در این دست دادن برای نفت، اهداف دیگری هم وجود دارد، اما بایدن به وضوح نگران محبوبیت خود و محدود کردن آسیب به دموکراتها در انتخابات میان دورهای آتی است. فراتر از نگرانیهای سیاسی کوچک، قیمتهای بالای انرژی کشورهایی را که حداقل توانایی پرداخت آن را دارند، تحت فشار قرار میدهد و عنصر دیگری را در کنار ناامنی غذایی و تورم به مواد سمی آتشسوزی اجتماعی اضافه میکند.
بنابراین، ولیعهد عربستان ممکن است نفرت انگیز باشد، اما این بدان معنا نیست که مردم میتوانند اهمیت این کشور را برای ژئوپلیتیک خاورمیانه، این واقعیت که منافع سیاسی یک رئیس جمهور با تصمیماتی که در ریاض گرفته میشود در هم آمیخته، یا اینکه کشور دیگری با ظرفیت مازاد برای ایجاد تغییرات سریع در قیمت انرژی وجود ندارد، را نادیده بگیرند.
شاید بایدن در تمایل خود برای گنجاندن ارزشها در سیاست خارجیاش صادق بوده باشد، اما نکته اصلی این است که او نمیتواند کاری انجام دهد تا اقتدارگرایان را که در کنترل سیاسی هستند به احترام به حقوق بشر وادار کند، و اگر آن اقتدارگرا کنترل منابع بزرگ نفتی را در اختیار داشته باشد، این کار سختتر هم میشود.
البته، ایالات متحده میتواند کمتر خود را در سوء استفادههایی که رهبران علیه شهروندان خود میکنند، شریک کند، اما برای مثال، این امر مستلزم داشتن یک سیاست منطقی انرژی است. این به نوبه خود، مستلزم تغییر باور عمومی آمریکاییها بر حق تغییرناپذیرشان برای رانندگی با وسایل نقلیه بنزینسوز و تدوین سیاست حول این ایده خود ویرانگر است. اما راه آسانتر کمک گرفتن از سعودی هاست.
منبع: انتخاب