پترودلارهای عربی چینیها را به وسوسه انداخت
غافلگیری دیپلماتیک در ریاض / چرا پکن به رقبای منطقهای تهران دست دوستی داد؟
سفر شی جین پینگ به عربستان و امضای ۳۴ قرارداد سرمایه گذاری با دولت آل سعود باعث شوکه شدن بسیاری در ایران شد. به ویژه آنکه او در این سفر لب به تکرار ادعاهای بنسلمان علیه تهران گشود.
خبر فوری نوشت : همکاری وسیع چین با دولت عربستان سعودی که دولتی غربگرا و نزدیک به آمریکاست، چنان وسیع است که چین در بیانیه مشترکش با عربستان سعودی اشاره ای هم به مسائل منطقه ای کرد و گفت، همکاری دو کشور برای تضمین صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران تقویت می شود.
در این بیانیه آمده که دو کشور (چین و عربستان) از ایران می خواهند تا با آژانس بین المللی انرژی اتمی همکاری کند و بر اهمیت احترام ایران به اصول حسن همجواری و عدم دخالت این کشور در امور داخلی کشورها تاکید می کنند.
این برای اولین بار است که پکن حاضر شده برای خوشایند کشورهای عربی بیانیهای علیه ایران را امضا کند.
این اتفاق باعث واکنش بسیاری از فعالان سیاسی شده است. در فضای توییتر بسیاری به قراردادهای تجاری وسیع چین و عربستان اشاره کرده و آن را به ضرر ایران دانستند. گروهی نیز امضای قرارداد بین عربستان و چین را معلول ضعف دولت ایران و تیم دیپلماتیک آن دانسته و معتقدند، ایران باید مانع از نزدیکی چین به عربستان می شد. برخی نیز از سیاست جدید عربستان سخن گفته و تاکید کردند که ریاض در حال دوری از غرب و نزدیک شدن به شرق است و این چرخش سیاسی، باعث همکاری عربستان و چین شده است.
رابطه چین و عربستان و سیاستی که ما فهم درستی از آن نداریم
به نظر می رسد این تحلیل ها تا حد زیادی ناقص هستند. آنچه در قلب قراردادهای عربستان و چین قرارداشته و باعث نزدیکی پکن و ریاض می شود نه تغییر سیاست این دو کشور یا ضعف تیم دیپلماتیک ایران بلکه رویکرد واقعبینانه این دو کشور به روابط بین الملل است. این چیزی است که در تحلیل های تحلیلگران کمتر به آن اشاره می شود.
سالهاست کشورهای مختلف مسائل استراتژیک بین المللی خود را از ایدئولوژی و نظام ارزشی خود جدا میکنند. آنچه برای بیشتر آنها مهم است، منافع ملی آنها است و بر اساس همین امر هم روابط اقتصادی و سیاسی خود را تنظیم می کنند.
چین کشوری است که می توان آن را نمونه اعلای این سیاست دانست. از دهه ۸۰ تاکنون، چینی ها سعی کردند روابط اقتصادی و بین المللی خود را از ارزش های کمونیستی داخلی خود جدا کنند. آنها سیاست "درهای باز" را دنبال کرده و علی رغم سیاست مائو، خود را به اقتصاد جهانی متصل کرده و با کشورهای غربی و لیبرال روابط سیاسی تجارت محور برقرار کردند.
کشور عربستان سعودی هم در دهه اخیر، سیاست چین را پی گرفته است. تا ۱۵سال پیش، عربستان کشوری بسته بود که مغرورانه خود را پادشاه منطقه میدانست اما در مسائل بین الملل تابع تمام و کمال آمریکا بود.
با این حال، عربستان جدید سعی کرده از غار تاریک تبختر خارج شود. آل سعود هم در مسائل منطقه ای و هم در مسائل بین الملل، منافع کلان ملی و به خصوص، توسعه اقتصادی خود را مدنظر گرفته است. آنها در چند سال اخیر هم با همسایگان خود از جمله ترکیه و قطر رابطه خوبی برقرار کرده اند و هم در مسائل بین الملل از رویکرد یکجانبه غرب گرایی خارج شده و با روسیه و چین همکاری های زیادی را آغاز کرده اند.
عربستان و چین در حالی با هم رابطه اقتصادی و سیاسی برقرار می کنند که آب از آب هم تکان نمی خورد. حتی آمریکا که متحد قدیمی عربستان است به قراردادهای اقتصادی پر و پیمان ریاض و پکن اعتراض نمی کند. علت این است که قرارداد عربستان و چین و سفر شی جین پینگ به ریاض "اهداف حیاتی" غرب را نشانه نگرفته است.
مقصود از اهداف حیاتی منافع کلان استراتژیک یا امنیتی غرب است. سفر شی جین پینگ توسط غرب و رسانه هایش سفری اقتصادی تفسیر شد نه امنیتی.
به این ترتیب هم چین و هم عربستان بر رفتار دیپلماتیک خود تسلط دارند. آنها می دانند دامنه همکاری های خود را تا چه اندازه گسترش دهند و در کدام بخش ها از هم دوری کنند. به همین خاطر، بدون تحریک و دخالت غرب به همکاری اقتصادی با هم می پردازند.
ایران و دیپلماسی آمیخته با ایدئولوژی
متاسفانه سیاست چین و عربستان سعودی توسط دولت ابراهیم رئیسی در ایران پیگیری نمی شود. تهران در ماههای اخیر نتوانسته منافع ملی خود را از ایدئولوژی خود جدا کند و هر فعل سیاسی و بین المللی آن با مارک و نشان ایدئولوژیک شناخته می شود. مسائل ایدئولوژیک به راحتی امنیتی می شوند و مسائل امنیتی هم به راحتی تهدیدکننده "اهداف حیاتی" یک یا چند کشور تعبیر می گردند.
به همین علت، کار ایران برای روابط تجاری یا سیاسی با کشورهای دیگر سخت است. جالب اینکه خود ایران هم با همین رویکرد امنیتی روابط تجاری و بین المللی کشورهای دیگر را رصد میکند و گمان دارد که ارزش های داخلی و ایدئولوژی های حاکم بر نظام سیاسی از منافع اقتصادی و تجاری ملی جداشدنی نیستند اما واقعیت این است که آنچه در مسائل دیپلماتیک حاکم است، "منفعت" است و منفعت فوق هرگونه ایده و ارزشی قرار می گیرد.
با این وجود واقعیت این است که همنوایی چین با کشورهای عربی منطقه هشداری به ایران است که تشدید تنش با غرب، فرصت نگاه به شرق را نیز تهدید کرده است. پکن به دنبال متحدانی نیست که برای این کشور هزینهتراشی کنند. به این ترتیب برای تامین نیاز انرژی خود، ریاض را به تهران ترجیح داده است.
در کنار این ترجیح، رفتار رسانه دولتی چین در گفتگو با فرزند شاه سابق ایران هم حساسیتانگیز شده و واکنشهایی در پی داشته است.
آیا دولت رئیسی که پرونده چین را از علی لاریجانی گرفت، توان بازگرداندن قطار رابطه با چین به ریل سابق خود را دارد؟ فعلا نشانهای از این توانایی دیده نمیشود.