حسین دهقان:
امام با جنگ هویتسازی ملی کرد/ کربلای 4 عملیات فریب نبود
حسین دهقان وزیر اسبق دفاع و مشاور فرمانده معظم کل قوا در برنامه حضور در حسینیه جماران گفت: امام در دوران بحران، دولتسازی نیز کردند؛ یعنی هم شکلدهی به توان دفاعی خودمان را داریم، هم هویتسازی ملی را داریم و امام در همین شرایط بحرانی، کاملاً دولتسازی انجام میدهد و ما تمام عناصر اداری و نظام سیاسی خود را کاملاً مستقر میکنیم. اگر بخواهید امام را در موضع رهبری یا فرماندهی نگاه کنید، با همه بزرگانی که در این دنیا تا امروز آمدهاند، به غیر از ائمه طاهرین کسی نیامده که بتواند در بازه زمانی خیلی کوتاه چندساله اینهمه خلق داشته باشد. قدرت خلق کند، ملتسازی و دولتسازی کند و در عین حال درگیری بزرگترین بحران متصور هم باشد.
به گزارش نامهنیوز، به نقل از جماران، در سالروز آزادسازی خرمشهر برنامه حضور میزبان دکتر حسین دهقان، چهره نام آشنای سپهر سیاسی کشور بود. دهقان از سال ۱۳۵۸ و پس از ورود به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مسئولیتهای مختلفی برعهده داشته و در دوران دفاع مقدس در جایگاهها و ردههای گوناگون حضور داشته است. وی اساسنامه مقاومت حزبالله لبنان را نوشته و تصدی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و همچنین معاونت رئیس جمهور در دولت نهم را در کارنامه کاری خود دارد. دهقان هم اکنون مشاور فرمانده معظم کل قوا و نماینده ویژه رئیس جمهور در امور سواحل مکران است. وی با حضور در حسینیه جماران به سوالات «محمدحسین رنجبران» در خصوص مدیریت جنگ توسط امام خمینی (ره) و برخی مسائل روز پاسخ گفت.
امام متخصص تمام عیار جنگ روانی بود
حسین دهقان با اشاره به نقش امام خمینی (ره) در اداره جنگ اظهار داشت: امام یک رهبری الهی در طول دوران رهبری و به خصوص در دوران دفاع مقدس اعمال کردند. امام که دانشگاه جنگ نرفته بود و یک آدم متخصص و حرفهای نظامی نبودند اما در موضع فرماندهی، تمام دقایق لازم برای هدایت و فرماندهی و به خصوص جنبههای روحی و روانی کار را بدون استثنا درست اعمال میکردند.
وی امام خمینی را متخصص تمام عیار جنگ روانی دانست و گفت: وقتی صدام حمله میکند، امام میگوید دزدی آمده سنگی انداخته و رفته است. نه میشد بیش از این صدام را تحقیر کرد و نه میشد بهتر از این اعلام کرد که اقدام این دزد برای ما مؤثر نبوده است که بخواهد ارادهای را بر ملت تحمیل کند یا این ملت بخواهند در مقابل آن سر تسلیم فرود بیاورند. حالا امام از آن سو مردم را خطاب قرار میدهد که مردم، پیروزی اصلی این میدان را برای خود رقم خواهند زد.
دهقان خاطرنشان کرد: همین یک عبارت که یک دزدی آمده و سنگی انداخته و رفته است، موجب شد که هر کسی خودش را مقابل این سرقت و تجاوز قرار دهد و خود به خود دفاع شکل گرفت و نیازی به هل دادن مردم نداشت. به اعتقاد من امام، یک جوشش عمیق و گسترده و یک پتانسیل و ظرفیتی را ایجاد کرد که این ملت ۸ سال با دست خالی در برابر دنیا با همه سازو برگش بتواند بایستد.
امام با جنگ هویتسازی ملی کرد
مشاور فرمانده معظم کل قوا بیان داشت: امام با جنگ چند کار بزرگ کردند. اول هویتسازی ملی بود. ملت ما در سایه جنگ و رهبری امام هویت پیدا کرد. قبل از آن ما در گذشته خیلی در این جنبهها ضعف داشتیم اما همه مرزها برداشته شد. از رئیس جمهور کشور، فرزندش در جبهه است و خودش هم حضور دارد. اساتید دانشگاه حضور دارند، صنوف و اقشار متفاوت هستند. مذاهب مختلفی از کلیمی، ارمنی و زرتشتی حضور دارند. به عبارتی یک هویت منسجم ملی که بیانگر حیثیت عمومی کشور است، شکل گرفت.
دومین اقدام امام در جنگ، نظامسازی بود
وی افزود: دوم اینکه امام نظامسازی کرد. ما در آغازین روزهای شکلگیری نظام بودیم درحالیکه عناصر اداری هنوز شکل نگرفته، نیروهای مسلح قوام پیدا نکردهاند و دارند خودشان را بازیابی میکنند. ارتش پشتوانه فنی و فرماندهی خودش را از دست داده است. برخی از فرماندهان ارتش فرار کردهاند و برخی که در مظان خیانت بودند، اعدام شدند.
دهقان ادامه داد: رمز عمومی ارتش که به عبارتی شاه بود، از کشور فرار کرده است. این وضعیت به هم ریخته ارتش بود. از آن طرف هم که سپاه هنوز شکل نگرفته بود و بسیج به رغم اینکه از قبل از جنگ شکل گرفته بود، اما اینکه بخواهد به عنوان یک نیروی رزم، آرایش جنگی به خود بگیرد، اینطور نبود.
وی گفت: با این حال و به سادگی، یک بنیه قوی دفاعی در یک بازه زمانی کوتاه شکل میگیرد؛ به طوری که وقتی به خرمشهر میرسیم یا از عملیات فرمانده کل قوا که شروع میکنیم، یک اتفاقاتی در منطقه و عملیات میافتد که تصویری متفاوت از ما در دنیا شکل میگیرد.
دهقان تصریح کرد: آنها روز اول فکر میکردند که ظرف یک هفته میآیند و همه را جمع میکنند ولی دیدند این اتفاق نیفتاد. نهادهای بینالمللی حقوقی در شرایطی که صدام تا پشت دروازه اهواز آمده است به ما میگفتند که خویشتنداری کنید یعنی اجازه دهید اقدامشان تثبیت شود تا بعد برویم مذاکره کنیم و حل شود. ولی به هیچ وجه اینطور نشد؛ یعنی وقتی اینجا یک خلأ قدرت در سایه سقوط شاه ایجاد میشود، امام این خلأ را با تکیه بر مردم پر میکند.
وزیر اسبق دفاع خاطرنشان کرد: از شوروی گرفته که تمام سیستمهای سلاح و آموزشهای عراق برای شوروی بود، تا غربیها و اروپاییها و آمریکاییها تمام قد آمدند و اگر بگوییم تمام دنیا در مقابل ما ایستاده بود، بیربط نبود اما همین ملت، با این فرمانده و با همین امکانات اولیه میایستد و خودش را غالب میکند تا دنیا را به اینجا میرساند که چارهای ندارند که این ملت و اراده و خواسته او را بپذیرد.
»»»ببینید/ گزارش تصویری از گفت و گو با حسین دهقان در برنامه حضور
دولتسازی در دل بحران
دهقان گفت: امام در دوران بحران، دولتسازی نیز کردند؛ یعنی هم شکلدهی به توان دفاعی خودمان را داریم، هم هویتسازی ملی را داریم و امام در همین شرایط بحرانی، کاملاً دولتسازی انجام میدهد و ما تمام عناصر اداری و نظام سیاسی خود را کاملاً مستقر میکنیم.
وی بیان داشت: اگر بخواهید امام را در موضع رهبری یا فرماندهی نگاه کنید، با همه بزرگانی که در این دنیا تا امروز آمدهاند، به غیر از ائمه طاهرین کسی نیامده که بتواند در بازه زمانی خیلی کوتاه چندساله اینهمه خلق داشته باشد. قدرت خلق کند، ملتسازی و دولتسازی کند و در عین حال درگیری بزرگترین بحران متصور هم باشد.
جنگ، غافلگیرانه بر ما تحمیل شد
مشاور فرمانده معظم کل قوا اظهار داشت: من یادم میآید در محوطه ستاد مشترک سپاه بودیم که شهید کلاهدوز قائم مقام فرماندهی کل سپاه وارد شد و گفت که جنگ شده است؛ چهارشنبه روزی بود. گفتیم چه شده؟ گفت عراق ۱۴۰ تا هواپیما فرستاده و فرودگاه را زده است. یعنی اینقدر به لحاظ ذهنی آمادگی وجود نداشت.
وی افزود: حالا شاید الان گفته شود که جنگ پیشبینی میشده و این حرفها هم هست ولی اینکه مملکت به این تصمیم رسیده باشد که دارد جنگ میشود و باید اقدام پیشگیرانه انجام دهد، اینطور نبود. جنگ واقعاً غافلگیرانه بر ما تحمیل شد.
دهقان گفت: در شرایطی که شما هیچ آمادگی ندارید، حالا اگر یک کسی هم یک ضربهای به شما بزند، تا شما بخواهید خودتان را پیدا کنید و آماده شوید، کلی زمان میبرد ولی اینکه ما هیچ زمانی را از دست نمیدهیم و از همان اول میتوانیم شروع کنیم، بحث خاصی است.
چرا میگوییم دفاع مقدس؟
وی در خصوص تأکیدات امام بر موضع دفاعی ایران در دوران جنگ تحمیلی و اینکه میفرمودند ما اهل تهاجم و متجاوز نیستیم، گفت: به همین دلیل ما به جنگ، دفاع مقدس میگوییم. یک معنیاش این است که یک جنگی شده و ما داریم دفاع میکنیم. یک معنی دیگرش هم این است که این ملت یک مجموعه آرمانهایی داشته است که به خاطر آن، این ملت مورد تجاوز قرار گرفته است.
دهقان اظهار داشت: بحث سرزمین بحث ثانوی است. بحث هویت جدیدی است که متفاوت است و به هر سیستم آن روز مسلط جهان نه میگوید؛ یعنی یک نهالی است که دارد شکل میگیرد که میتواند مناسبات جهانی را متأثر کند یا الهام بخشی کند برای تمام کسانی که تحت این نظام سلطه غربی یا شرقی هستند.
وزیر اسبق دفاع خاطرنشان کرد: یک نظام مستبد با آن سیستمهای جهنمی و امنیتی و با آن با سیستمهای نظامی و انتظامی آنچنانی که بالاخره شاه اینها را ساخته بود تا خودش را نگه دارد ولی انقلاب همه اینها را تسلیم میکند و در اختیار میگیرد و شاه را بیرون میکند و از آن طرف هم خیلی راحت به شرق و غرب و به آمریکا نه میگوید.
وی افزود: «بعد از شاه نوبت آمریکاست»، این شعار روزهای اول انقلاب بود؛ یعنی آمریکا هم باید برود که اوجش میشود تسخیر لانه جاسوسی و ملت ما و امام و رهبری هوشیارانه این مسیر را حفظ میکند و مردم را در همین مسیر نگه میدارد.
در دعواهای سیاسی، پای جنگ را هم وسط کشیدند
دهقان در پاسخ به این شبهه که چرا بعد از فتح خرمشهر جنگ را خاتمه ندادیم، گفت: همانها این سوال را جواب دهند که چرا صدام بعد از پذیرش قطعنامه توسط ما، حمله کرد؟ پذیرش قطعنامه یعنی اینکه آتشبس و صلح باشد. اما صدام آمد و دوباره میخواست تا اهواز بیاید. آیا بعد از آزادی خرمشهر اگر ما کاری نمیکردیم، صدام دست روی دست میگذاشت و نگاه میکرد؟ بحثهای مفصلی است ولی به نظرم ما جنبههای سیاسی مسئله جنگ و دفاع مقدس را بیخودی غالب کردیم.
کسی حق ندارد رزمنده را سیاسی نقد کند
وی اذعان کرد: آنهایی که با هم دعوای سیاسی داشتند، پای جنگ را هم وسط کشیدند. کلاً دفاع مقدس، یک امر ملی و متعلق به همه مردم و فارغ از همه گرایشهای سیاسی بود. کسی حق ندارد رزمنده را سیاسی نقد کند، فرمانده بالای سر این جنگ بوده و اراده و عزمی بوده که جنگ انجام شود. در هر مقطعی از زمان راهبردهایی وجود داشته که به اجرا گذاشته شده است.
دهقان خاطرنشان کرد: حالا ممکن است یک جاهایی موفقیت کامل به دست نیاورده باشیم، خب طبیعی است. بالاخره ما هم میخواستیم اتفاقی بیفتد، یک امکانات و یک طرح و برنامهای داشتیم و عمل کردیم و میخواستیم صد بشود، ولی پنجاه شده است. ما یکی از مشکلاتی که در تحلیل مسائل داریم این است که هنوز مسائل گذشته را در شرایط فعلی تحلیل میکنیم.
وی افزود: به طور مثال در صنایع دفاعی، الان هر تجهیزات و ابزار مورد نیاز برای دفاع را توانایی طراحی و تولیدش را داریم ولی آن زمان، امکان ما در بیشترین ظرفیت این بود که ژ۳ و [موشک] تاو میساختیم و تعمیرات زرهی داشتیم؛ و در هوایی و دریایی عمدتاً وابسته به آمریکا و انگلستان و ایتالیا بودیم. اگر آن موقع یک بنیه با عمق درونی قابل اتکا داشتیم به این معنی که میتوانستیم آن طرف برویم و ادامه دهیم چنین چیزی نبوده است.
الان به راحتی تحلیل میکنیم چون شرایط و امکانات ما تغییر کرده!
دهقان گفت: بعد حالا بگوییم که اگر در جنگ فلان کار را میکردیم، بهتر بود. بله الان ما فهم و درکمان متفاوت شده، شرایطمان بهتر شده و خودمان تغییر کردیم و امکانات و وسایلی که داریم، تغییر کرده است. در بحبوحه درگیری و در زمان بحران، شما فقط وظیفهات دو چیز است. یک اینکه بحران را مدیریت کنید و دو اینکه بتوانید پیامدهایش را در اختیار بگیرید.
وزیر اسبق دفاع بیان داشت: ما برای این جنگ آمادگی نداشتیم. این جنگ بر ما وارد شد. حالا شما میخواهید مدیریت کنید این فضا را. جنبههای اجتماعی، سیاسی، معیشت و اقتصاد هست، روابط بیرونی هست اما در عین حال صحنه و میدان درگیری هم هست. حالا همه اینها را در آن شرایط بحرانی مدیریت کردن، خیلی کار بزرگی است.
وی ادامه داد: اعتقاد مردم، ارتباط مردم با امام، شخصیت الهی امام و انگیزههای انقلابی مردم بسیار مؤثر است اما مهم این است که آن کسی که اینها را جمع کند و درست از این ظرفیت استفاده کند، آن هنرمند و فرمانده و رهبر است. با این حساب، اینطور است که ما امروز باید در تحلیلمان برویم در آن شرایط و همان وضعیت را نگاه کنیم که چه بودیم، چه داشتیم و چکار کردیم؟ آیا میشد بیش از این کار کرد؟
دهقان افزود: به اعتقاد من با آن شرایط بیش از آن نمیشد کار کرد. ما انتخابات داشتم و فردی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شده است که اعتقادش با ما به عنوان نسل انقلاب و انقلابیون حتی در مقوله جنگ متفاوت است. بالاخره آقای بنیصدر دیدگاه و راهبردهایی داشت که عمدتاً دیدگاه کلاسیک بود که دو نیروی همطراز با هم میجنگند و در عِده و عُده مشابه هستند و با هم هماوردی میکردند.
وحدت سپاه و ارتش و خط واحد فرماندهی رمز موفقیت در جنگ مشاوره فرمانده معظم کل قوا درخصوص چگونگی فتح خرمشهر اظهار داشت: با دستور امام برای شکستن حصر آبادان و عزل بنیصدر، کلاً فضای میدان عوض میشود. ارتش، نگاهش، ترکیبات و عناصرش متفاوت میشود؛ آقای شهید صیاد شیرازی بالاسر نیروی زمینی ارتش مینشیند و با بچههای سپاه قرارگاههای مشترک تشکیل میشود؛ قرارگاههای کربلا، نجف، و غیره و یگانهای ترکیبی برای هر عملیاتی شکل میگیرد.
وی افزود: این وحدت و همدلی و این خط واحد فرماندهی، منجر به این میشود که دیگر تو و من باقی نمیماند و مهم این است که این برنامه و هدف به اجرا گذاشته شود و همه توانمندیهایشان را میآورند و همه، هم در پیروزی شریک هستند و هم در عدم موفقیت. فرماندهی روشن است، سلسه مراتب و ترکیبات روشن است و عملیات هم روشن است و کار انجام میشود.
چرا خرمشهر مهم است؟
دهقان تأکید کرد: آبادان و خرمشهر در دوران دفاع مقدس، نماد هستند. آبادان نماد مقاومت است چون تا آخرین روز صدامیان نتوانستند وارد آبادان شوند و خرمشهر نماد است، چون سی و چند روز ملت در مقابل آن ارتش عراق ایستادند، به همین دلیل خرمشهر، خونین شهر شد.
به دنبال ساخت فیلمی از حماسه مردم خرمشهر هستیم
رئیس اسبق بنیاد شهید و امور ایثارگران افزود: من در بنیاد که بودم خیلی دنبال کردم که از این حماسه مردم خرمشهر یک سریال بسازیم. هنوز هم دنبالش هستم که این اتفاق بیفتد. واقعاً چطور بوده است که این مردم در کوچه و خیابان مقابل تانک و زرهی ایستادند. الان هم تیمی را گذاشتیم که تجهیز کنند و دنبال تأمین مالی هستیم. این، کار عظیم و حماسه بزرگی است و در تاریخ ماندگاری دارد و بیش از ماندگاری در تاریخ، برای همه ملتها درس آموز است. چه برای ملت خودمان و چه دیگران که چگونه میشود یک ملت عزم و اراده خودش را بر دشمن آنچنانی تحمیل کند و تسلیم نشود و دستش را بالا نبرد. در خرمشهر نداریم که کسی تسلیم شده باشد.
بعد از آزادی خرمشهر، تعقیب و تنبیه متجاوز در استراتژی جنگ قرار گرفت
این فرمانده دوران دفاع مقدس گفت: بعد از آزادی خرمشهر، فراز تعقیب و تنبیه متجاوز در استراتژی جنگ قرار گرفت. چون حالا که او را بیرون کردیم، دیگر نباید بگذاریم باز گردد و باید در موضعی قرار بگیریم که دنیا حقانیت ما را بپذیرد و صدام را محکوم کند. ما برای تثبیت وضعیت خودمان و دور کردن صدام از مرزها و دیگر اینکه ما در موضعی قرار بگیریم که بتوانیم از دنیا بخواهیم تکلیف او را مشخص کند، راهبرد تنبیه متجاوز استراتژی ما در ادامه جنگ بود.
متوسلیان کسی نبود که بخواهد اسیر شود
دهقان در پاسخ به این سوال که آیا سردار احمد متوسلیان در اسارت است یا به شهادت رسیده، اظهار داشت: شخصیتی که من از آقای متوسلیان میشناسم، کسی نبود که بخواهد اسیر شود. این یقیناً این هست و تا آخرین لحظه مقاومت میکرد. ولی این ابهام وجود دارد دیگر. ما مدعی هستیم که اگر اسرائیل یا کتائب یا هر کس، اگر ایشان را شهید کرده، پیکرش را و اگر نه، خودش را تحویل دهند. اینطور نمیشود که یک فرمانده را بگیرند و شهید کنند و چیزی نگویند.
سازمان و تشکیلات حزبالله لبنان چگونه قوام یافت
دهقان که اساسنامه حزبالله لبنان را نوشته است، با اشاره به چگونگی سازمان یافتن حزبالله بیان داشت: امام موسی صدر، محور هویتبخش به شیعه بود و زعامت و کاریزما داشت و شیعه را از وضعیت سرکوب بالا آورده بود و به آن موضوعیت داده بود.
وی افزود: بعد از ربودن امام موسی صدر، ما دیدیم اینهمه نیروی پراکنده از جمله جنبش امل و جنبش امل اسلامی، درزیهای و روحانیت و جوانان انقلابی لبنان وجود دارد و باید اینها را جمع کرد. ما اینها را جمع کردیم و گفتیم اگر میخواهید برای شیعه بجنگید، یا اگر برای لبنان میخواهید بجنگید این مشی آن است و تا زمانی که شما یک انسجام واحدی پیدا نکنید و یک قالب سازمانی ایجاد نکنید، کاری از پیش نمیبرید.
دهقان بیان داشت: ما باید دوتا کار میکردیم. یکی اینکه باید هویتسازی مشترکی حول ارزشهای قابل قبول صورت میگرفت و دو اینکه هویتزدایی از جریانات غلطی که آنجا علم و کتل داشتند انجام میگرفت. خیلی کار کردیم برای اینکه همه را به این اجماع برسانیم که این راه حل است. خدا رحمت کند، سیدعباس [موسوی] و خدا حفظ کند سید حسن [نصرالله] را. ما به اینها گفتیم هر جا رفتید بگویید حزبالله که همین کار را هم کردند.
وی خاطرنشان کرد: بعد ما آمدیم همین جا و برای حزبالله یک اساسنامه و مرامنامه تدوین کردیم و راهبرد نوشتیم و یک نشان طراحی کردیم که همین آرم حزبالله است. برای آن رادیو حزبالله راهاندازی کردیم. جریده العهد را راه انداختیم که ارگان حزبالله باشد.
دهقان گفت: اول که حزبالله شکل گرفت، زیر آرم آن نوشته شد «الثوره الاسلامیه فی البنان» ولی بعداً شد «المقاومه الاسلامیه فی لبنان» یعنی مقاومت اینطور معنا شد که متعلق به همه لبنانیهاست و همه مردم میتوانند در آن باشند و در خدمت همه است.
نقش مهم حاج قاسم در آموزش تخصصی نیروهای حزبالله
وی با اشاره به نقش حاج قاسم در ارتقاء بنیه دفاعی حزبالله بیان داشت: حاج قاسم در چند زمینه کار جدی کرد. یکی بحث آموزش و ارتقاء توان انسانی بود؛ یعنی وقت گذاشتند و افراد را آموزش تخصصی خیلی بالا دادند. آن موقع که ما بودیم، تصور اینکه اینها زرهی و موشک داشته باشند، نبود ولی اینکه اینها را نیاز دارند، همیشه بود.
دهقان گفت: در این زمان تسلیح حزبالله به ابزاری که قادر باشد با اسرائیل مقابله کند، انجام شد. من نمیخواهم درباره تأثیر خودم بگویم ولی واقعاً این طرف هم کار شد برای این موضوع. مثلاً ما با آقای شمخانی به وزارت دفاع که آمده بودیم، من امکان نداشت آن موقع آقای سلیمانی چیزی را برای حزبالله بخواهد و ما بگوییم که پول بدهید یا هر چیزی. میگفتیم ببر. چون معتقد بودیم که حزبالله باید سریعتر قوام بگیرد و توانمند شود.
جنگ ۳۳ روزه به شکوفایی حزبالله کمک زیادی کرد
وزیر اسبق دفاع، جنگ ۳۳ روزه را موجب شکوفایی حزبالله دانست و افزود: این جنگ موجب شد که اولاً اسرائیل لبنان را تخلیه کند و دوم اینکه لبنانیها قبول کردند که حزبالله ناجی است. جالب است بدانید حتی در اراضی اشغالی، مردم عرب آنجا مدافع اقدام حزبالله در مقابل اسرائیل بودند. از طرف دیگر واقعاً لبنانیها در این ۳۳ روز با همه فشاری که اسرائیل آورد، پشت حزبالله را خالی نکردند.
حزبالله تبدیل به یک نماد شد
دهقان گفت: اینجا بود که حزبالله تبدیل به یک نماد شد. به این معنا که حزبالله قادر است در مقابل اسرائیل که آن موقع چهارمین ارتش دنیا بود، بایستد و آن ارتش باشد که کوتاه میآید نه حزبالله و حزبالله جهانی شد و تبدیل به یک مطلوب برای همه کشورهای عربی و برای همه مردم. به عبارتی یکی از کارکردهای حزبالله در آن زمان این بود که تحقیرشدگی تاریخی دنیای عرب را جبران کرد.
تصور آمریکاییها این بود که زدن حاج قاسم یعنی فروپاشی مقاومت
همرزم حاج قاسم سلیمانی با بیان اینکه شهادت حاج قاسم را پیشبینی کرده بودیم، بیان داشت: من از ۲ سال قبل از شهادت حاج قاسم، اعتقادم بر این بود که آمریکا حاج قاسم را میزند. فکر میکنم به آقای حجازی هم گفته بودم که به آقا بگوید. خودم که دلم نمیآمد به آقا بگویم ولی کاملاً روشن بود که حاج قاسم را میزنند.
وی ادامه داد: ما همیشه معتقد بودیم حاج قاسم را کی و کجا و چگونه میزنند؟ چون همیشه میتوانستند بزنند. اما مسئله این بود که چه بهرهای میخواهند از این اقدام بگیرند. تصور آمریکاییها این بود که زدن حاج قاسم مساوی است با فروپاشی مقاومت. بنابراین حاج قاسم باید در یک اوجی قرار میگرفت که همه این را باور کنند که این حاج قاسم است که این ظرفیت را ایجاد کرده و میتواند نگه دارد و توسعه دهد. اگر او نباشد این ساختار فرومیپاشد.
حاج قاسم یک رمز و نماد تمام عیار بود
دهقان خاطرنشان کرد: در هر سازمان یا رزم، فرمانده یک رمز است. الان اسرائیل در سرزمینهای اشغالی دارد فرماندههان را میزند. رموز را میزند و حاج قاسم یک رمز و نماد تمام عیار بود. به یک جایی رسیده بود که دیگر برایشان قابل تحمل نبود و هزینهای را پرداخت کردند تا او را بزنند.
حاج قاسم نماد امنیت ملی ما است/ آمریکاییها منتظر پاسخ متناسب باشند
مشاور فرمانده معظم کل قوا اظهار داشت: من پیش از شهادت حاج قاسم گفته بودم که حاج قاسم به نماد امنیت ملی ما تبدیل شده است که اگر او را بزنند ما باید بابت او وارد جنگ شویم. آن انتقام سخت که آقا فرمودند، واقعاً همین است؛ به این راحتی نمیشود از حاج قاسم عبور کرد که حالا یک فرمانده بود که شهید شد.
وی افزود: اینکه یک مردکی یک جایی نشسته است و یک فرمانده را در یک سفر رسمی و در یک مأموریت کاملاً مشخص، بزند و بعد هم در خانهاش بنشیند؟ تمام نمیشود که. اینکه گفتیم آمریکاییها از منطقه بیرون بروند و نباید برگردند و منتظر آن پاسخ متناسب هم باشند که خب این مسیر دارد ادامه پیدا میکند.
اگر حاج قاسم در قید حیات بود به اقداماتی که به نام او میشود، رضایت نمیداد
دهقان بیان داشت: نمیدانم اگر حاج قاسم الان در قید حیات بود به این کارهایی که ما الان در رابطه با او میکنیم رضایت میداد؟ من میگویم نمیداد. همین کارهایی که مرقد میزنیم و حسینیه میزنیم و صلواتی میزنیم. بعید میدانم حاج قاسم با این رفتارها همراهی میکرد.
حاج قاسم یک سرمایه نمادین ملی است
وی افزود: الان حاج قاسم یک سرمایه نمادین ملی است و موظفیم حاج قاسم را صرف هیچی نکنیم. حاج قاسم یک سرمایه نمادین است. ما سرمایه اجتماعی و اقتصادی و دفاعی داریم، ولی سرمایه نمادین یعنی آن عنصری که متعلق به همه جامعه و یک ملت و یک دنیا است. این سرمایه نمادین، سرمایه خلق میکند. یعنی میشود با آن سرمایه اجتماعی، اقتصادی و دفاعی درست کرد و میشود با آن همه کار کرد.
آقای رضایی در جنگ بیبدیل بود
دهقان در خصوص اظهارات محسن رضایی درباره عملیات فریب بودن عملیات کربلای ۴ توضیح داد: اولاً این را بگویم که گذشته از امام و مسئولان طراز یک، ولی هر کسی در این کشور بخواهد بگوید که بیش از محسن رضایی در جنگ نقش ایفا کرده و فشار تحمل کرده، سختی کشیده و وقت گذاشته، به اعتقاد من حرف درستی نمیزند.
وی گفت: آقای رضایی برای هر عملیات یک پارچه استخوان میشد. ممکن بود چند شب نخوابد. در عملیاتهای مهم خودش برای شناسایی میرفت. برای عملیات تا فرمانده دسته را خودش توجیه میکرد و این خیلی انرژی و توان و اعتقاد میخواهد. حالا ما یک حرفهایی میزنیم که آقامحسن وارد سیاست شده؛ اینها تحلیل سیاسی است اما در جنگ آقای رضایی بیبدیل بود. میخواهم بگویم بعضی وقتها یک فضاهایی ایجاد میشود که باید یک جوابی داد. ولی بعضی وقتها هم دلیل ندارد که جواب بسازید.
عملیات کربلای ۴ عملیات اصلی بود، نه فریب!
این فرمانده دوران دفاع مقدس بیان داشت: ما واقعاً عملیات کربلای ۴ را طراحی کرده بودیم تا موفق باشد؛ ولی خب لو رفت و باید عملیات را متوقف میکردیم؛ ولی سوال این بود و آقامحسن باید این جواب را میدادند که آن حجم عظیم از آمادگی که را جمع کردهایم و نیرو به منطقه آورده بودیم، باید چه میکردیم؟
وی ادامه داد: در جنگ، بسیجیها فقط برای عملیات میآمدند. نماینده در یگانشان میگذاشتند که هر وقت عملیات شد بگویید ما بیاییم. خب آن استعداد جمع شده با آن وضعیت را ول کنیم بروند؟ نه. باید سریع یک عملیات طراحی و اجرا میشد که عملیات کربلای ۵ به دنبال این طراحی شد که با آمادگی ذهنی و وضعیت روحی و تجهیز طراحی و اجرا شد. حالا اینکه فرض کنید این عملیات فریب بود؛ نه عملیات فریب نبود. عملیات اصلی بود که نشد.
ما در دوران دفاع مقدس فرصتهایی را از دست دادیم
دهقان در خصوص دلایل پذیرش قطعنامه توسط امام(ره) اظهار داشت: من معتقدم ما در دوران دفاع مقدس فرصتهایی را از دست دادیم. مثلاً بعد از آزادی خرمشهر میتوانستیم به گونه دیگری کمک کنیم و تجهیز کنیم و قبل از آنکه صدام به آن توان دفاعی برسد، کار خودمان را میکردیم.
وی ادامه داد: ما متناسب با رشد و توسعه سازمانی او، رشد و توسعه پیدا نکرده بودیم؛ ولی بحث دیگری هم هست. یک زمانی این بحث بود که پیروز جنگ ما نباشیم و یک زمانی بحث شد که دو طرف نباید پیروز شوند. یعنی آمریکاییها مهار دوطرف را در برنامهشان گذاشتهاند. آمریکاییها خودشان مستقیماً و به نفع صدام وارد جنگ شدند و هواپیمای ما و سکوهای نفتی ما را زدند. آمریکاییها تنها کاری که علیه ما نکردند، به کارگیری سلاح هستهای بود.
دنیا همه ظرفیتش را گذاشت که ما نتوانیم بیش از این اقدام کنیم
وزیر اسبق دفاع اظهار کرد: این وضعیتها به وجود آمد. یعنی دنیا به نتیجه رسید که نگذارد جنگ طرف پیروز نداشته باشد، حتی صدام. از آن طرف همه ظرفیتش را گذاشته که ما نتوانیم بیش از این اقدام کنیم. در بحث استفاده از سلاحهای شیمیایی فجایع زیادی به بار آوردند. در آخرین بار اینها از عامل سیانور استفاده کردند. در بحث جزایر، کریمی فرمانده توپخانه ۶۳ خاتم تهران با نیروهاییش خوابیدهاند که عامل سیانور زدند و همه را شهید کردند.
دهقان خاطرنشان کرد: حالا سوال این است که ما از چند منظر نگاه کنیم. یک؛ امکان پیروزی هست یا نه؟ چون یک اصلی وجود دارد که میگویند جنگ را کسی شروع میکند که مطمئن است درباره پایانش میتواند تصمیم بگیرد. وگرنه اول بحران میشود و بعد فرسایشی میشود و بعد هم میشود باتلاق.
روسیه در اوکراین گیر کرده است
وی افزود: الان روسیه چه اتفاقی برایش افتاده است. فکر میکرد یک هفتهای میرود و جمع میکند ولی نتوانسته و گیر کرده است. حالا سوال این است این وضعیت میتواند ادامه پیدا کند یا نه؟ من میگویم نه. به صلح میانجامد؟ نه. مذاکره میشود؟ ممکن است. حالا چه کسی وساطت میکند؟ چون همه دنیا یک طرف است و روسیه هم یک طرف دیگر است. سازمان ملل که این کار را نمیکند. آفریقای جنوبی و عربستان هم که عددی نیستند. میشود چین؛ ولی آیا میپذیرند یا نمیپذیرند؟ یعنی به نقطهای باید برسند همه که باید کاری کنند و نمیشود ادامه داد.
امام به این نتیجه رسید که جنگ دیگر انتفاعی برای ما ندارد
دهقان گفت: در زمان پذیرش قطعنامه، امام به این جمعبندی رسیدند که جنگ انتفاعی بیش از آنچه که تا آن روز به دست آورده بودیم، را نمیتوانست داشته باشد. دلیلی هم وجود ندارد.
اینکه بگوییم به امام تحمیل کردند، نفی شخصیت امام است
وی در پاسخ به این سوال که با این شرایط چرا امام عبارت «نوشیدن جام زهر» را به کار بردند، گفت: جام زهر بحث دیگری است. یک عدهای تحلیل میکنند که آقای هاشمی و آقای رضایی و آقای موسوی این جام زهر را به دست امام دادند.
دهقان اظهار داشت: امام یک جمله را در طول دوران رهبریشان میگفتند که من آنچه را تکلیف احساس کنم عمل میکنم و حتی یک زمانی گفتند اگر همه اینهایی که میگویند درود بر خمینی، بگویند مرگ بر خمینی من کارم را انجام میدهم. اینکه بگوییم به امام تحمیل کردند، این نفی شخصیت امام است. این خیلی بد است که بگوییم به امام موضعی را تحمیل کردند.
امام میخواستند در مقابل خدا حجت داشته باشند
وی ادامه داد: یک زمانی، در دورانی که فرمانده نیروهوایی سپاه بودم، موضوعی را خدمت حضرت آقا بردم. بعد ایشان فرمودند که آقای دهقان من مجتهدم و اگر به تأیید فتوایی برسم، عمل میکنم. من روز قیامت میخواهم مقابل خدا حجت داشته باشم. امام میخواستند در مقابل خدا حجت داشته باشند.
دهقان بیان داشت: یعنی بعضی وقتها به جای اینکه شخصیت امام را همانطور که بود ببینیم و تحلیل کنیم، میگوییم فرضاً آقای هاشمی امام را گول زد؛ نه اینطور نیست. امام اولاً که به مسئولان مملکت اعتماد داشت. ثانیاً اینطور نبود که هر چه بگویند، امام به راحتی بگویند درست است. میدیدند و ارزیابی میکردند و بعد هم باید یک تصمیمی میگرفتند دیگر.
امام با پذیرش قطعنامه، صفر تا صد مسئولیت جنگ را بر عهده گرفت
این فرمانده دوران دفاع مقدس گفت: از منظر من جام زهری که امام فرمودند این بود که اولاً ایشان فرمودند اگر جنگ ۲۰ سال طول بکشد، ما هستیم. ما تا نابودی صدام هستیم. ما از کربلا به قدس میرویم. ولی اینجا باید یک کاری میکردند. یا بگویند یک کسی مقصر بود یا بگویند نبود. امام صفر تا صد مسئله جنگ را میپذیرد و میگوید ما هیچ وقت در مورد جنگ پشیمان نیستیم.
دهقان بیان داشت: دو اینکه صفر تا صد مسئولیت فرماندهی جنگ را میپذیرد و خودشان قبول میکنند. ولی چرا جام زهر؟ برای اینکه ما هزینهای کردیم و هدفی داشتیم و الان من میپذیرم که نمیشود و کسی را هم مقصر و متهم نکردند.
آقای خامنهای آدمی نیست که کسی بتواند موضعی را بر ایشان تحمیل کند
مشاور فرمانده معظم کل قوا بیان داشت: بحث مشابهی را امروز بیان میکنند که یک عده میخواهند شرایطی را ایجاد کنند که آقا از برخی مواضعشان کوتاه بیایند و به اصطلاح به آقا جام زهر بنوشانند. آقای خامنهای آدمی نیست که کسی بتواند بر او تحمیلی کند. آقای خامنهای هر وقت تشخیص داد که کاری درست و به صلاح است انجام میدهد و اگر تشخیص ندهد هم میایستد. چون رهبری نمیتواند مردم و آینده نظام را به بازی بگیرد.
آقای خامنهای شخصیتی است که در رفتارش اصول و مبنا دارد
وی افزود: این همانیسازی غلط است و این تردید نسبت به شأن رهبری است که یک عده میتوانند فضایی را ایجاد کنند که رهبر را در وادار به پذیرش نظر خودشان کنند. این خیلی بد است. آقای خامنهای شخصیتی است که در رفتار خودش در هر زمینهای اصول و مبنا دارد. کسی اگر این اصول و مبنای آقا را بداند، نه تردید میکند و نه تحلیل نا به جا میکند.
موضعگیری مسئولان جمهوری اسلامی باید برپایه حفظ عزت و اقتدار نظام باشد
دهقان تصریح کرد: ایشان عزت، مصلحت و حکمت را پایه سیاست خارجی قرار دادند. سوال این است آیا یکی از اینها بر دیگری تقدم دارد؟ آیا تعادلی بین اینها مطرح است؟ آیا ما با هر یک از اینها میخواهیم آن دوتای دیگر را تضمین کنیم؟ اگر میگوییم این سه تا یک پایه بیشتر ندارد و آن عزت و اقتدار این نظام و این کشور در پهنه جهانی است و ما باید با حکمت رفتار کنیم که این عزت را مخدوش نکنیم.
وی گفت: این یعنی اگر میخواهید موضع بگیرید، بزن و درویی که نیست؛ موضعی بگیرید که موجب عزت شود، نه از موضع ترس و ضعف. حکیمانه باشد و حداقل آن این است که عقلانیت و تکیه بر یک برنامه تهیه شده از قبل باشد. یک عقلانیت با آن حاکم باشد؛ با احساس و هیجان که نمیشود در دنیا کار کرد.
دهقان بیان داشت: امروز جمهوری اسلامی ایران یک کشور کوچک نیست. یک قدرت و یک کشور بزرگ است که دارای قلمرو و نفوذ منطقهای و تأثیر جهانی است. خب این قدرت بزرگ را همه هم دارند با آن میجنگند و مخالفت میکنند. حالا من باید از این کیان دفاع کنم پس باید حکیمانه باشد.
وی افزود: اما مصلحت کجاست؟ مانند همان بحث نرمش قهرمانانه که حضرت آقا فرمودند؛ چه چیزی اقتضا میکند؟ سیاست کلان، حفظ و ارتقاء عزت، جایگاه و شخصیت جمهوری اسلامی در خارج از کشور هست. این در حالت کلی است. از آن طرف هم باید دفاع از مستضعفین داشته باشد، باید بجنگد و اینها جزو امهات انقلاب است. الان مصلحت این است که این آسیب نبیند. ما نباید کاری کنیم که هیچ جنبهای از این جنبهها آسیب ببیند. هیچ کس حق ندارد اینها را رتبهبندی کند. این سه شاخص با هم معنی میدهد.
همه مینشینیم تا آقا اقدام کنند!
دهقان، شکلگیری فضای رسانهای نامتناسب کنونی را حاصل بیعرضگی رسانههایی مثل صداوسیما دانست و گفت: جمهوری اسلامی ایران قادر نیست از خودش دفاع کند. ما در روایتسازی وحشتناک عقب هستیم و منفعالانه عمل میکنیم. ما کاری میکنیم که به جای اینکه من بار بلند کنم و شما کمک کنید، مینشینیم تا آقا اقدام کنند. خب آقا متهم میشود.
باید سپر رهبری باشیم/ «چرا آقا این را فرمودند» یعنی تضعیف رهبری
مشاور فرمانده معظم کل قوا اذعان کرد: من برای چه در این مملکت هستم و چرا عنوان مسئول روی خودم گذاشتهام؟ سپر رهبری میشویم یا رهبری را سپر خود قرار میدهیم؟! باید سپر رهبری باشیم. نه به معنای شخص آقای خامنهای. یعنی این جایگاه باید عزت و اقتدار و قدرت نفوذ کلمهاش باید حفظ شود. چرا آقا این را فرمودند؟ این را میگفتند بهتر نبود؟ این یعنی تضعیف خود، تضعیف رهبری، تضعیف نظام. جایی برای این حرفها نیست.
بزرگترین مخاطره ما این است که قادر به اجماعسازی روی امهات انقلاب و نظام نیستیم
وی در خصوص مخاطرات پیش روی نظام اسلامی بیان داشت: اولین و بزرگترین مخاطره ما در بین فعالان عرصههای مختلف این شده که قادر به اجماع سازی روی امهات انقلاب و نظام نیستیم تا این اجماع مبنای فعالیتها و اقدامات ما شود.
دهقان دومین مخاطره را دنیازدگی برخی مسئولان انقلاب دانست و گفت: دنیازده شدهایم. یک زمانی شهید بهشتی میگفت که ما شیفتگان قدرت نیستیم. الان سوال کنیم ما برایمان خدمت مهم است یا قدرت؟ بعضی وقتها خیلی ساده توجیه میکنیم. میگوییم اگر قدرت نباشد، خدمت هم متصور نیست! چه کسی این حرف را زده است؟ نه اینکه بگوییم شما ابزار برای خدمت نمیخواهید ولی ما تلاش میکنیم قدرت را بگیریم. خب بعدش چه میکنیم؟ تلاش میکنیم نگهش داریم چون ما از بقیه خیلی بهتریم؟
وی افزود: یک کسی باید مرجعی باشد که قضاوت کند که شما بهترید یا دیگری. اینجا قاضی، ملت است. ملت میگوید که این در موضع خدمت، بهتر خدمت کرد ولی ما چرا اسم و رنگ و لعاب سیاسی به آن میدهیم؟
تا زمانی که کشاکش قدرت برای ما اصل است، از مواضع اصیل انقلاب فاصله داریم
معاون رئیس جمهور در امور مکران بیان داشت: یک فردی در این موضع با توجه به همه شرایط محیطی و داشتههای خودش، دارد این نقش را ایفا میکند. حالا اگر همه اینها را از او بگیریم که نمیتواند کاری انجام دهد. یعنی نمیشود محیط را از شرایط و زمان جدا کرد و درباره آن قضاوت کرد. ما تا زمانی که این کشاکش قدرت و فتح مواضع قدرت برای ما اصل است، داریم از مواضع اصیل انقلاب فاصله میگیریم.
انرژی که صرف مستهلک کردن یکدیگر میکنیم را صرف ساختن کشور کنیم
وزیر اسبق دفاع بیان داشت: من میگویم که این واجب کفایی است و اگر میبینم شما وارد یک عرصه شدی و میدانم که با شما خیلی تفاوت ندارم، خب تکلیف از من ساقط شده است. من میآیم خدمت شما و کمک میکنم. ولی چرا پای شما را میگیرم و میگویم نرو؟ چون میخواهم نتوانی عمل کنی. چرا این کار را میکنیم؟ این انرژی که داریم صرف مستهلک کردن و خنثی کردن یکدیگر میکنیم، اگر صرف ساختن کشور میکردیم، خیلی وضعمان بهتر بود.
بگذارید مردم به صحنه بیایند و نمایندگانشان را انتخاب کنند!
وی راهکار برپایی انتخابات پرشور را که مورد تأکید رهبر انقلاب نیز بوده است، باز گذاشتن دست مردم برای انتخاب نماینده مورد نظرشان دانست و گفت: من یک خواهش دارم. شورای نگهبان اینقدر اذیت نکند. صدا و سیما اینطوری رفتار نکند و اجازه بدهند مردم به صحنه بیایند و نمایندگان خودشان را انتخاب کنند.
به گزارش جماران، مشروح این برنامه در پی می آید:
رنجبران: سلام. خیلی خوش آمدید.
دهقان: سلام. متشکرم.
رنجبران: آقای دهقان اولین حضورتان در حسینیه جماران به چه تاریخی بازمیگردد؟ خاطرتان هست؟
دهقان: اولین حضورم در حسینیه جماران همزمان به استقرار حضرت امام باز میگردد.
رنجبران: خاطره خاصی هم از آن دوران دارید؟
دهقان: ابتدای این مسیر را که میدیدیم، فکر میکردیم همین چند قدم است اما باید کلی راه میآمدیم؛ ولی اشتیاق حضور، این سختی راه را هموار میکرد. از سه راه یاسر تا حسینیه خیلی راه است اما انسان متوجه گذشت زمان نمیشود.
رنجبران: ما در این برنامه میخواهیم درباره مدیریت امام در هشت سال دفاع مقدس صحبت کنیم؛ به ویژه که سالروز آزادسازی خرمشهر را نیز پشت سر گذاشتهایم. به عنوان کسی که از سال ۵۸ وارد سپاه شدهاید و ردههای مختلف را گذراندهاید و هشت سال در میدان دفاع مقدس حضور داشتهاید، به نظر شما امام خمینی (ره) جنگ را چگونه هدایت کردند؟
دهقان: بسماللهالرحمنالرحیم. ابتدا به روح بلند امام عظیمالشأنمان و به ارواح طیبه شهدا درود بفرستیم؛ به خصوص فرماندهانی که طی دوران دفاع مقدس تحت زعامت و فرماندهی ایشان، جنگ را مدیریت کردند. همچنین آرزوی سلامتی برای جانبازان دفاع مقدس و بهروزی و سرافرازی برای بازماندگان آن دوران را نیز از حضرت حق مسئلت دارم.
در یک کلام اگر بخواهم بگویم، امام یک رهبری الهی در طول دوران رهبری و به خصوص در دوران دفاع مقدس اعمال کردند. من همیشه این را میگویم، هرچند حضرت امام و مقام معظم رهبری هیچگاه اجازه ندادند که این تعابیر در مورد آنها به کار رود. اما در تاریخ که نگاه میکنیم، حضرت امیر چگونه بوده است؟ آن زهد و عرفان و نسبتشان با جامعه و ابعاد شخصیتیشان چگونه بوده است؟ امام که دانشگاه جنگ نرفته بود و یک آدم متخصص و حرفهای نظامی نبودند اما در موضع فرماندهی، تمام دقایق لازم برای هدایت و فرماندهی را بدون استثنا درست اعمال میکردند به خصوص جنبههای روحی و روانی کار را.
8:47 اگر بگوییم که امام متخصص تمام عیار جنگ روانی بود، حرف درستی است. صدام که حمله میکند، امام میگوید دزدی آمده، سنگی انداخته و رفته است. نه میشد بیش از این صدام را تحقیر کرد و نه میشد بهتر از این اعلام کرد که اقدام این دزد برای ما مؤثر نبوده است که بخواهد ارادهای را بر ملت تحمیل کند یا این ملت بخواهند در مقابل آن سر تسلیم فرود بیاورد. حالا امام از آن سو مردم را خطاب قرار میدهد که مردم پیروزی اصلی این میدان را برای خود رقم خواهند زد.
همین یک عبارت یک دزدی آمده و سنگی انداخته و رفته است در فرهنگ ما فضایی را ایجاد میکند که هر کسی هم میتواند خودش را در این فضا جایابی کند. هر کسی میتواند در مقابل این سرقت و تجاوز قرار بگیرد و خود به خود دفاع شکل میگیرد و نیازی به هل دادن ندارد. این یک جوشش میشود. به اعتقاد من امام یک جوشش عمیق و گسترده و یک پتانسیل و ظرفیتی را ایجاد کرد که این ملت ۸ سال با دست خالی در برابر دنیا با همه سازو برگش بتواند بایستد.
امام با جنگ چند کار بزرگ کردند. اول هویتسازی ملی بود. ملت ما در سایه جنگ و رهبری امام هویت پیدا کرد. قبل از آن ما در گذشته خیلی در این جنبهها ضعف داشتیم. همه مرزها برداشته شد. همه سطوح ریخت. از رئیس جمهور کشور، فرزندش در جبهه است و خودش هم حضور دارد. اساتید دانشگاه حضور دارند، صنوف و اقشار متفاوت هستند. مذاهب مختلفی از کلیمی، ارمنی و زرتشتی حضور دارند. به عبارتی یک هویت منسجم ملی که بیانگر حیثیت عمومی کشور است، شکل گرفت.
دوم اینکه امام نظامسازی کرد. ما در آغازین روزهای شکلگیری نظام بودیم درحالیکه عناصر اداری هنوز شکل نگرفته، نیروهای مسلح قوام پیدا نکردهاند و دارند خودشان را بازیابی میکنند. ارتش پشتوانه فنی و فرماندهی خودش را از دست داده است. برخی از فرماندهان ارتش فرار کردهاند و برخی که در مظان خیانت بودند، اعدام شدند. رمز عمومی ارتش که به عبارتی شاه بود، از کشور فرار کرده است. این وضعیت به هم ریخته ارتش بود. از آن طرف هم که سپاه هنوز شکل نگرفته بود و بسیج به رغم اینکه قبل از جنگ شکل گرفته بود، اما اینکه بخواهد به عنوان یک نیروی رزم، آرایش جنگی به خود بگیرد، اینطور نبود.
ولی به سادگی این طرف یک بنیه قوی دفاعی در یک بازه زمانی کوتاه شکل میگیرد به طوری که وقتی به خرمشهر میرسیم یا از عملیات فرمانده کل قوا که شروع میکنیم، یک اتفاقاتی در منطقه و عملیات میافتد که تصویری متفاوت از ما در دنیا شکل میگیرد.
آنها روز اول فکر میکردند که ظرف یک هفته میآیند و همه را جمع میکنند ولی دیدند این اتفاق نیفتاد. نهادهای بینالمللی حقوقی در شرایطی که صدام تا پشت دروازه اهواز آمده است به ما میگوید که خویشتنداری کنید یعنی اجازه دهید اقدامشان تثبیت شود تا بعد برویم مذاکره کنیم تا حل شود. ولی به هیچ وجه اینطور نشد؛ یعنی فضایی که امام ترسیم میکنند بحث بر این میشود که قبول؛ در عین حال که نظام سیاسی دوقطبی و دو بلوک قدرت بود و اینجا یک خلأ قدرت در سایه سقوط شاه ایجاد میشود، امام این خلأ را با تکیه بر مردم پر میکند و همین مردم را در جنگ در مقابل آن تجاوز بسیج میکند.
این هم یادمان باشد که شوروی که عراق وابسته به آن و تمام سیستمهای سلاح و آموزشهایش برای شوروی بود، غربیها و اروپاییها و آمریکاییها تمام قد آمدند و اگر بگوییم تمام دنیا در مقابل ما ایستاده بود، بیربط نبود اما همین ملت، با این فرمانده و با همین امکانات اولیه میایستد و خودش را غالب میکند تا دنیا را به اینجا میرساند که چارهای ندارند که این ملت و اراده و خواسته او را بپذیرد.
مثلاً در ۵۹۸ عملاً همین میشود؛ یعنی تحمیل اراده و خواست ملت ما بر خواست و مطالبه همه دیگرانی که میخواستند این ملت موفق نشود.
امام در دوران بحران دولتسازی هم کردند؛ یعنی هم شکلدهی به توان دفاعی خودمان را داریم، هم هویتسازی ملی را داریم و امام در همین شرایط بحرانی، کاملاً دولتسازی انجام میدهد و ما تمام عناصر اداری و نظام سیاسی خود را کاملاً مستقر میکنیم.
اگر بخواهید امام را در موضع رهبری یا فرماندهی نگاه کنید، با همه بزرگانی که در این دنیا تا امروز آمدهاند، به غیر از ائمه طاهرین کسی نیامده که بتواند در بازه زمانی خیلی کوتاه چندساله اینهمه خلق داشته باشد. قدرت خلق کند، ملتسازی و دولتسازی کند و در عین حال درگیری بزرگترین بحران متصور باشد.
رنجبران: و خیلی از یاران عزیز و صدیق خود را هم از دست بدهد.
دهقان: برمیگردد به همان بحث اقتدار و ثبات.
رنجبران: حسین آقای دهقان در آن دوران بیست و دو ـ سه سالشان بوده است؟
دهقان: دقیق خاطرم نیست؛ جوان بودم.
رنجبران: تقریباً ۲۳ سال داشتید. آن موقع شما فکر میکردید این جنگی که آغاز شده است را بتوان با رهبری امام مدیریت کرد؟
دهقان: من یادم میآید در محوطه ستاد مشترک سپاه بودیم؛ شهید کلاهدوز قائم مقام فرماندهی کل سپاه بود. خدا رحمتش کند؛ وارد شد و گفت که جنگ شد؛ چهارشنبه روزی بود. گفتیم چه شده؟ گفت عراق ۱۴۰ تا هواپیما فرستاده و فرودگاه را زده است. یعنی اینقدر به لحاظ ذهنی آمادگی وجود نداشت. حالا شاید الان گفته شود که پیشبینی میشده و این حرفها هم هست ولی اینکه مملکت به این تصمیم رسیده باشد که دارد جنگ میشود و باید اقدام پیشگیرانه انجام دهد، اینطور نبود. جنگ واقعاً غافلگیرانه بر ما تحمیل شد.
در شرایطی که شما هیچ آمادگی ندارید، حالا اگر یک کسی هم یک ضربهای به شما بزند، تا شما بخواهید خودتان را پیدا کنید و آماده شوید، کلی زمان میبرد ولی اینکه ما هیچ زمانی را از دست نمیدهیم و از همان اول میتوانیم شروع کنیم، بحث خاصی است.
رنجبران: نکته دیگری که در بیانات امام خمینی (ره) در مورد دفاع مقدس هست، تأکید ویژه ایشان بر این است روی دفاع که ما مدافع کشورمان هستیم؛ ما اهل تهاجم نیستیم و متجاوز نبودیم. یعنی دائم تأکید میکردند.
دهقان: به همین دلیل ما به جنگ، دفاع مقدس میگوییم. یک معنیاش این است که یک جنگی شده و ما داریم دفاع میکنیم. یک معنی دیگرش هم این است که این ملت یک مجموعه آرمانهایی داشته است که به خاطر آن، این ملت مورد تجاوز قرار گرفته است.
بحث سرزمین بحث ثانوی است. بحث هویت جدیدی که به وجود آمده که متفاوت است و به هر سیستم آن روز مسلط جهان نه بگوید؛ یعنی یک نهالی است که دارد شکل میگیرد که میتواند مناسبات جهانی را متأثر کند یا الهام بخشی کند برای تمام کسانی که تحت این نظام سلطه غربی یا شرقی هستند.
در انقلاب الجزایر یک شعر معروفی بود که میگفت اگر یک ملت یا قومی اراده حیات کند، حتی قضا و قدر مجبور است با او همراهی کند. یک نظام مستبد با آن سیستمهای جهنمی و امنیتی و با آن با سیستمهای نظامی و انتظامی آنچنانی که بالاخره شاه برای اینها خرج کرده بود و ساخته بود برای اینکه خودش را نگه دارد ولی انقلاب همه اینها را تسلیم میکند و در اختیار میگیرد و شاه را بیرون میکند و از آن طرف هم خیلی راحت به شرق و غرب و به آمریکا نه میگوید.
«بعد از شاه نوبت آمریکاست»، این شعار روزهای اول انقلاب بود؛ یعنی آمریکا هم باید برود که اوجش میشود تسخیر لانه جاسوسی و ملت ما و امام و رهبری هوشیارانه این مسیر را حفظ میکند و مردم را در همین مسیر نگه میدارد.
خب دنیا هم اینها را میداند. نخست وزیر اسرائیل، حرفی میزند که کانه همان چیزی است که در مورد وقوع بعثت نبی مکرم اسلام واقع شد. او میگوید که این انقلاب نتیجهاش سقوط اسرائیل خواهد بود. عبارتی نزدیک به این مضمون را میگوید. یعنی دیگران که دشمن ما بودند، اهمیت و ابعاد این انقلاب و آثار و پیامدهای آن کاملاً لمس کرده بودند و از همان اول، تصمیم گرفتند که نباشد که الحمدلله الان ۴۴ است که باقی است.
رنجبران: آقای دهقان از شهریور ۵۹ سیر جنگ را که نگاه میکنیم، میشود گفت که قله آن که مردم را خوشحال کرد و از شادی به خیابانها ریختند و امام هم پیام بسیار ویژهای میدهند، آزادی خرمشهر است. از حال و هوای رزمندگان در آن زمان و حال و هوای رزمندگان ارتش و سپاه بفرمایید. اینکه چگونه این هماهنگی بین ارتش که به گفته شما از هم پاشیده بود و سپاهی که تازه شکلگرفته بود، برقرار شد؟ و اینکه خرمشهر چگونه آزاد میشود و گام بعدی که خیلیها سؤال میکنند، اینکه بعد از فتح خرمشهر میشد تحت شرایطی جنگ را خاتمه داد ولی چرا این تصمیم اتخاذ نشد؟
دهقان: من قسمت آخر را اول بگویم. همانها این سوال را جواب دهند که چرا صدام بعد از پذیرش قطعنامه توسط ما، حمله کرد؟ پذیرش قطعنامه یعنی آتشبس و صلح باشد. اما صدام آمد و دوباره میخواست تا اهواز بیاید. آیا بعد از آزادی خرمشهر اگر ما کاری نمیکردیم، صدام دست روی دست میگذاشت و نگاه میکرد؟ بحثهای مفصلی است ولی به نظرم ما جنبههای سیاسی مسئله جنگ و دفاع مقدس را بیخودی غالب کردیم.
رنجبران: یعنی چه؟
دهقان: یعنی آنهایی که با هم دعوای سیاسی داشتند، پای جنگ را هم وسط کشیدند. کلاً دفاع مقدس، یک امر ملی و متعلق به همه مردم و فارغ از همه گرایشهای سیاسی بود. کسی حق ندارد رزمنده را سیاسی نقد کند، فرمانده بالای سر این جنگ بوده و اراده و عزمی بوده که جنگ انجام شود. در هر مقطعی از زمان راهبردهایی وجود داشته که به اجرا گذاشته شده است.
حالا ممکن است یک جاهایی موفقیت کامل به دست نیاورده باشیم، خب طبیعی است. بالاخره ما هم میخواستیم اتفاقی بیفتد، یک امکانات و یک طرح و برنامهای داشتیم و عمل کردیم و میخواستیم صد بشود، ولی پنجاه شده است. یعنی بعضاً ما یکی از مشکلاتی که در تحلیل مسائل داریم این است که هنوز مسائل گذشته را در شرایط فعلی تحلیل میکنیم.
در صورتی که اینطور نیست. به طور مثال در صنایع دفاعی، الان هر تجهیزات و ابزار مورد نیاز برای دفاع را توانایی طراحی و تولیدش را دارند ولی آن زمان، امکان ما در بیشترین ظرفیت این بود که ژ۳ بسازیم و [موشک] تاو میساختیم و تعمیرات زرهی؛ و در هوایی و دریایی عمدتاً وابسته به آمریکا و انگلستان و ایتالیا بودیم. اگر آن موقع یک بنیه با عمق درونی قابل اتکا داشتیم به این معنی که میتوانستیم آن طرف برویم و ادامه دهیم چنین چیزی نبوده است.
بعد حالا بگوییم که اگر در جنگ فلان کار را میکردیم، بهتر بود. بله الان ما فهم و درکمان متفاوت شده، شرایطمان بهتر شده و خودمان تغییر کردیم و امکانات و وسایلی که داریم، تغییر کرده است. در بحبوحه درگیری و در زمان بحران، شما فقط وظیفهات دو چیز است. یک اینکه بحران را مدیریت کنید و دو اینکه بتوانید پیامدهایش را در اختیار بگیرید. و الا بالاخره سیل میآید میبرد دیگر. حالا فرض کن شما پیشگیری کردی و سیلبند و سد زدی، مسیلهای رودخانه را پاکسازی کردی، حالا خسارت آن کم میشود. اگر بیش از حد از چیزی که شما فکر کردی، بارندگی شود، چه میشود؟ بالاخره خسارت دارد ولی چون شما خودت را برای یک احتمال در یک سطحی مجهز کردی، آن میزان خسارت کاهش پیدا میکند که اگر نبود، خسارتهای آنچنانی وارد میشد.
ما برای این جنگ که آمادگی نداشتیم. این جنگ بر ما وارد شده. حالا شما میخواهید مدیریت کنید این فضا را. جنبههای اجتماعی، سیاسی، معیشت و اقتصاد هست، روابط بیرونی هست اما در عین حال صحنه و میدان درگیری هم هست. حالا همه اینها را در آن شرایط بحرانی مدیریت کردن، خیلی کار بزرگی است.
اعتقاد مردم، ارتباط مردم با امام، شخصیت الهی امام و انگیزههای انقلابی مردم بسیار مؤثر است اما مهم این است که آن کسی که اینها را جمع کند و درست از این ظرفیت استفاده کند، آن هنرمند و فرمانده و رهبر است.
با این حساب، اینطور است که ما امروز باید در تحلیلمان برویم در آن شرایط و همان وضعیت را نگاه کنیم که چه بودیم، چه داشتیم و چکار کردیم؟ آیا میشد بیش از این کار کرد؟ شاید خود من هم بگویم بله میشد. ولی آیا با همان شرایط میشد، من میگویم نه.
رنجبران: بالاخره با آن شرایط میشد یا نمیشد؟
دهقان: نمیشد. با آن شرایط بیش از آن نمیشد. ما انتخابات داشتم و فردی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شده است که اعتقادش با ما به عنوان نسل انقلاب و انقلابیون حتی در مقوله جنگ متفاوت است. بالاخره آقای بنیصدر دیدگاه و راهبردهایی داشت که عمدتاً دیدگاه کلاسیک بود که دو نیروی همطراز با هم میجنگند و در عِده و عُده مشابه هستند و با هم هماوردی میکردند.
رنجبران: شما خودتان هم در آن ایام با بنیصدر برخورد داشتید؟
دهقان: من فقط یادم میآید که علیهش خیلی کار کردم.
رنجبران: از نزدیک مجادلهای با هم نداشتید؟
دهقان: نه. با بچههای بنیصدر در سپاه چرا، وحشتناک ولی با خود بنیصدر نه.
رنجبران: یعنی در خود سپاه هم افرادی داشت.
دهقان: بله. میرسیم به اینجا که حضرت امام فرمودند که حصر آبادان باید شکسته شود و بنیصدر عزل میشود و کلاً فضای میدان عوض میشود. ارتش، نگاهش، ترکیبات و عناصرش متفاوت میشود؛ آقای شهید صیاد شیرازی بالاسر نیروی زمینی ارتش مینشیند و با بچههای سپاه قرارگاههای مشترک تشکیل میشود؛ قرارگاههای کربلا، نجف، و غیره و یگانهای ترکیبی برای هر عملیاتی شکل میگیرد. این وحدت و همدلی و این خط واحد فرماندهی، منجر به این میشود که دیگر تو و من باقی نمیماند و مهم این است که این برنامه و هدف به اجرا گذاشته شود و همه توانمندیهایشان را میآورند و همه، هم در پیروزی شریک هستند و هم در عدم موفقیت. فرماندهی روشن است، سلسه مراتب و ترکیبات روشن است و عملیات هم روشن است و کار انجام میشود.
رنجبران: یعنی آن اختلاف قبلی که در گذشته بود حل شد؟
دهقان: نگوییم اختلاف؛ بگوییم دوگانگی برنامه.
رنجبران: ولی خب بالاخره منجر به اختلاف میشد دیگر؟
دهقان: نه میخواهم بگویم این دوگانگی بود که منجر به اختلاف میشد. بعد از آن شد یکانگی و معلوم شد که همه، سپاه امام زمان هستند و باید بجنگند.
رنجبران: بعد از این تغییرات، دوباره آن گروه بنیصدر حرف و نکتهای نداشتند؟
دهقان: حالا شاید اختلاف نظرها یا اختلاف سلیقههایی وجود داشت که خب اینکه طبیعی است. اینطور نبود که بگوییم هیچ اختلاف سلیقهای نیست. همه اینها بود ولی کار جنگ هم پیش میرفت. اوج این هماهنگیها محصولش شد خرمشهر. ولی چرا خرمشهر مهم است؟ آبادان و خرمشهر در دوران دفاع مقدس، نماد هستند. آبادان نماد مقاومت است چون تا آخرین روز صدامیان نتوانستند وارد آبادان شوند و خرمشهر نماد است، چون سی و چند روز ملت در مقابل آن ارتش عراق ایستادند، به همین دلیل خرمشهر، خونین شهر شد.
من در بنیاد [شهید و امور ایثارگران] که بودم خیلی دنبال کردم که از این حماسه مردم خرمشهر یک سریال بسازیم. هنوز هم دنبالش هستم که این اتفاق بیفتد. واقعاً چطور بوده است که این مردم در کوچه و خیابان مقابل تانک و زرهی ایستادند.
رنجبران: البته یک بخشهایی از آن در سریال کیمیا آمد.
دهقان: در فیلم دوئل هم سعی کردیم بیان شود ولی کل این سی و چند روز را باید یکبار ساخت و به نمایش گذاشت و الان هم تیمی را گذاشتیم که تجهیز کنند و دنبال تأمین مالی هستیم. این، کار عظیم و حماسه بزرگی است و در تاریخ ماندگاری دارد و بیش از ماندگاری در تاریخ، برای همه ملتها درس آموز است. چه برای ملت خودمان و چه دیگران که چگونه میشود یک ملت عزم و اراده خودش را بر دشمن آنچنانی تحمیل کند و تسلیم نشود و دستش را بالا نبرد. در خرمشهر نداریم که کسی تسلیم شده باشد.
خدا رحمت کند شهید موسوی یا جهانآرا را که البته جهانآرا بعداً در سانحه هوایی شهید شد ولی موسوی آنجا ایستاده است. یا همین آقای شمخانی خودمان، فرمانده منطقه ۸ بود و ایستادند و مردم پشت اینها ایستادند.
وقتی خرمشهر آزاد شد، ما دیگر سرزمین اشغالی توسط صدام نداریم. یعنی به عبارتی، غیر از منطقه میمک و اینها که خیلی محدود بود، کشور از لوث وجود صدامیان پاک شد.
رنجبران: یعنی آن متجاوزان رانده شدند.
دهقان: از اینجا به بعد دیگر فراز تعقیب و تنبیه متجاوز در استراتژی جنگ قرار گرفت. چون حالا که او را بیرون کردیم، دیگر نباید بگذاریم باز گردد و باید در موضعی قرار بگیریم که دنیا حقانیت ما را بپذیرد و صدام را محکوم کند. این نمیشود که کسی بیاید و چنین جنگی راه بیندازد و بعد برود دنبال کار و زندگیاش. اگر تنبیه نشود این درس را به همه میدهید که هر کسی توپ و تانک داشت، میتواند خاک یک کشور را اشغال کند.
رنجبران: یعنی دیدگاه برای تعیین راهبرد ادامه جنگ این بود که باید این تنبیه صورت بگیرد تا درس عبرت شود؟
دهقان: بله تا تثبیت وضعیت ما و دور کردن صدام از مرزها و دیگر اینکه ما در موضعی قرار بگیریم که بتوانیم از دنیا بخواهیم تکلیف او را مشخص کند؛ حالا که این کار کرده است، نمیشود که رها شود. به همین دلیل تصمیم گرفتیم روز آزادسازی خرمشهر را روز ملی «ایثار، مقاومت، پیروزی» بگذاریم. زمانی که من بنیاد بودم این تصمیم گرفته شد و شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب کرد و از آن سال تا چندسال پیش در سوم خرداد، برنامه تجلیل از ایثارگران را داشتیم. در طول ۵ سالی که در بنیاد بودم، هر سال برگزار شد. یکسال زمان آقای خاتمی بود، ۴ سال زمان آقای احمدی نژاد و درکنار آن یک رویدادهایی را شکل میدادیم. دو رویداد بزرگ که یکی از آنها تولید سمفونی ایثار بود و یکی دیگر هم سریال «روز سوم» و دیگری فیلم «شب واقعه» بود. ما همان قصه معروف [دریاقلی سورانی] را شکل دادیم و میخواستیم مام وطن را جا بیندازیم که خیلی گرفت. سمفونی ایثار، در انتخابات تنها سرودی که ملت را راه میاندازد یا حتی در جشنها این سرود همراهی میکند. لذا ما در کنار روز سوم خرداد که روز ایثار و مقاومت و پیروزی شد، سعی کردیم عناصر فرهنگی قوی و اثرگذار را ایجاد کنیم که مقوم و حامی آن باشد.
رنجبران: از بعد از خرمشهر که اشاره کردید به یکسری از اختلاف سلیقهها در عملیاتها، مثلاً همیشه میگویند که یک درگیری بین آقامحسن و شهید صیاد پیش میآید. این واقعاً درست بوده است؟
دهقان: درگیری نگوییم به این معنا. چون ما معتقد بودیم که جنگ را باید ادامه داد و تجهیزات هم باید صورت گیرد. چون جنگ بدون تجهیزات که معنی نداشت. یک زمانی اختلافاتی ایجاد شد که اول آقای هاشمی فرمانده کل جنگ شدند و کارها پیش میرفت؛ یک زمانی فرض این شد که در بحث عملیاتها بیشتر طرحهایی که سپاه وسط میآورد، مورد توجه قرار میگیرد که قرار شد ارتش هم برای خودش طراحی و عملیات کند. یک عملیات هم دوستان انجام دادند. یعنی اختلاف از این جهت بود که چطوری باید ادامه داد.
رنجبران: یعنی در روشها؟
دهقان: حالا هم راهبرد، هم روش.
رنجبران: دشمن که از هر فرصتی استفاده میکند تا اختلاف ایجاد کند و بخواهد به قول ما رسانهایها پروپاگاندا و بزرگنمایی کند. مثل ماجرای آن فایل صوتی فرماندهان جنگ که بیرون آمد و صدای شما هم در آن بود.
دهقان: نه من یک کلمه تندتند حرف زدم.
رنجبران: آن یک کلمه و اختلاف سلیقههایی که من از دوستان شما هم پرسیدم و میگفتند قبل از هر عملیاتی چنین بحثهایی میشده است و چیز عجیب و غریبی نبود.
دهقان: یک بحثی زمانی مطرح شد که آیا استراتژی جنگ درست است یا خیر؟
رنجبران: چه سالی بود؟
دهقان: برای همان موقع است. آیا ما فقط باید در جنوب عملیات کنیم یا باید به سمت غرب بیاییم؟ آیا در غرب سازگاری بیشتری با زمین و فضا نداریم نسبت به جنوب؟ شاید ما در غرب راحت و با توان کمتری، تأثیر بیشتری بگیریم و بیش از این آمدند که مباحثی را مطرح کردند که فرماندهان از یک گروه فکری خاص هستند و اینها. بحثهایی که به اعتقاد من خیلی اصالت و پایه نداشت ولی واقعیتهایی بود.
رنجبران: گروه فکری خاص یعنی به لحاظ فکر سیاسی یا مشی سیاسی؟
دهقان: نه. خب در سپاه هم که همه مثل هم نبودند. در بین برادران سپاه، فرض کنید که مثلاً من معتقد بودم که شما برای این شغل مناسب نیستید، حالا چرا نیستید اعتقاد من بود. ولی من باید یک فرمانده انتخاب میکردم و شما را گذاشتم. اینکه نمیشود که به خصوص در زمان جنگ و درگیری یا حتی در شرایط عادی، وقتی کسی در جایی قرار گرفت، باید با او کار کرد. حالا بعد هم میشود رفت اصلاح کرد و اگر صلاحیت نداشت، جا به جا کرد. اینها مباحث بعدی است. ولی اینکه طرف را راه ندهید معنی ندارد.
آن موقع این مباحث بود و بیشتر بحث فرماندهی سپاه تهران بود. من قبل از آن سوریه و لبنان بودم که اوضاع اینجا در مورد فرمانده به هم ریخت که قرار شد بیایم و اینجا فرمانده شوم. خب بچههای تهران عموماً من را قبول داشتند.
رنجبران: شما جایگزین چه کسی شدید؟
دهقان: آقای مبلغ. آنجا یک بحثی مطرح شد که سوالاتی در ذهن بچهها هست که باید جواب داد و آقای رضایی گفت من خودم جواب میدهم. از استراتژی جنگ گرفته تا مدیریت بحران و منطقه و عملیات و همه چیز را بچهها آنجا سوال کردند.
رنجبران: طیف گنجی در این اختلافات مؤثر بودند؟
دهقان: گنجی آن موقع در سپاه نبود ولی در این فضاها مؤثر بود. اینها آمدند و سوال کردند و آقای رضایی هم واقعاً همه را جواب داد و تمام شد. ولی قدری قبلش در سرپل یک کارهایی کرده بودند و در دوکوهه بحثهایی شد که نهایتاً به اینجا رسید و منجر به این شد که جلسهای محضر آقا باشد.
آقا آن موقع رئیس جمهور و رئیس شورای عالی دفاع بودند. در آن جلسه، مرحوم آقای هاشمی بودند و آقای رضایی، آقای شمخانی و شهید محلاتی، من و آقای مرتضی رضایی؛ همگی رفتیم محضر آقا که چکار کنیم. آنجا بحثهای زیادی شد که چه کنیم. آن موقع بعد از غائله مجلس بود که جنگ را مطرح کردند و امام آن پیام معروف را به آقای هاشمی دادند که جنگ و صلح شأن رهبری است و به این کارها چکار دارید؟ آنجا آقای هاشمی پیشنهاد داد که برویم محضر امام و ایشان یک پیام بدهند و ما این را بخوانیم. شب خدمت حضرت آقا بودیم و قرار شد صبح ساعت ۷ بیاییم خدمت حضرت امام. آقای هاشمی، من، آقا محسن، آقای شمخانی، آقای رفیقدوست و دو سه نفر دیگر از دوستان آمدیم در همین اتاق نشستیم. امام هم خیلی بی مقدمه یک پیامی دادند. یک نصیحتی به ما کردند و یک خطابی به آنها و این متن یادداشت شد. به پادگان ولیعصر رفتیم که آقای شهید محلاتی آن پیام را خواندند و همه چیز تمام شد و کسی دیگر حرفی نزد.
رنجبران: مشی امام را در مدیریت جنگ که نگاه میکنیم، میبینیم که از یک سو امام اشاره میکنند به اینکه راه رسیدن به قدس از کربلا و از همین جنگ میگذرد. یعنی امام یک افق جدیدی را مشخص کردند.
دهقان: بله ولی یک اتفاق افتاد. خرمشهر که آزاد شد، اسرائیل به لبنان حمله کرد و تا بیروت آمد و کل جریان فلسطینی را از لبنان بیرون ریخت و لبنان را اشغال کرد.
رنجبران: یعنی دقیقاً بعد از فتح خرمشهر؟
دهقان: دقیقا بعد از فتح خرمشهر این اتفاق افتاد. وقتی این اتفاق افتاد، عدهای گفتند برویم با اسرائیل بجنگیم و لشکر ۲۷ [محمدرسولالله] و لشکر ارتش از خراسان به لبنان رفتند. بعد امام آن تعبیر که راه قدس از کربلا میگذرد را اینجا فرمودند که آنها فوراً بازگشتند و فقط تعداد محدودی ماندند برای آموزش و سازماندهی.
رنجبران: شما هم با آن جمع رفتید؟
دهقان: نه من بعداً رفتم. آن جمع را (خدا انشاءالله اگر در قید حیات است آزاد و اگر شهید شده است، درجهاش را متعالی کند) متوسلیان و همت رفتند. لشکر ۲۷ اینها بودند.
رنجبران: حاج ابراهیم همت هم رفت ولی برگشت.
دهقان: بله با هم بودند. همت هم مدتی بعد از اینکه متوسلیان را گرفتند، ماند؛ بعد از او کوچک محسنی بود و بعد هم آقای کنعانی مقدم رفت و بعد هم من رفتم.
رنجبران: این را هم داخل پرانتز بپرسم. بالاخره آقای دهقان مگوها و پشت پردهها را هم میداند؛ فکر میکنید آقای متوسلیان در بند باشند یا شهید شده باشند؟
دهقان: شخصیتی که من از آقای متوسلیان میشناسم، کسی نبود که بخواهد اسیر شود. این یقیناً این هست و تا آخرین لحظه مقاومت میکرد. ولی این ابهام وجود دارد دیگر.
رنجبران: که همچنان باید در ابهامش باشیم...
دهقان: ما مدعی هستیم. مدعی هستیم که اگر اسرائیل یا کتائب یا هر کس، اگر ایشان را شهید کرده، پیکرش را و اگر نه، خودش را تحویل دهند. اینطور نمیشود که یک فرمانده را بگیرند و شهید کنند و چیزی نگویند.
رنجبران: آقای دهقان در مدتی که در لبنان بودید، اساسنامه حزبالله لبنان هم حاصل کار شما بود.
دهقان: نه دوستان بودند. ما هم شریک بودیم.
رنجبران: بالاخره کار مهمی بود. میشود گفت که از حاصلهای رهبری امام و انقلاب اسلامی، همین حزبالله لبنان است که اثرگذاری آن دارد تازه عیان میشود. درست است؟
دهقان: آن موقع در لبنان وقتی من رفتم، چندین جریان آنجا وجود داشت که عمدتاً شیعی بودند ولی چیزی به اسم حزبالله نبود.
رنجبران: بیشتر جنبش امل بود.
دهقان: نه جنبش امل بود و یک جنبش امل اسلامی هم داشتیم. آن طرف نبیه بری بود، این طرف ابوهشام بود که از او جدا شده بود. این با انقلاب بود و آن با خودش بود. آنها خودشان را پیروان و میراثداران امام موسی صدر میدانستند و با همان مشی کار میکردند و این طرف نه؛ خودشان را متعلق به انقلاب و امام میدانستند ولی خوب بودند.
روحانیت آنجا، یک عده درهای بودند و عدهای طرفدار انقلاب بودند و بچههای فعال انقلابی بودند که اینها هیچ ارتباط منسجمی با هم نداشتند. در زمان امام موسی صدر، ایشان یک محور هویتبخش به شیعه شده بودند و زعامت و کاریزما داشت و شیعه را از وضعیت سرکوب بالا آورده بود و موضوعیت داده بود به آن. نسبت امام موسی صدر و مردم لبنان مانند نسبت امام قبل از انقلاب با مردم ما بود. ضمن اینکه ایشان یک شخصیت جدی اجتماعی فرهنگی هم داشت که این وسط با درزیها و مسیحی ها کار میکرد تا فضایی شکل بگیرد که فشار روی شیعه نباشد و شیعه بتواند نفس بکشد. حالا بعد از آن فضایی که امام موسی به وجود آورد، بعد از ربودنش، آن وضعیت به وجود آمده بود و ما دیدیم اینهمه نیروی پراکنده وجود دارد و باید اینها را جمع کرد.
ما اینها را جمع کردیم و گفتیم اگر میخواهید برای شیعه بجنگید، اینطور باید باشد و اگر برای لبنان میخواهید بجنگید این مشی آن است. و تا زمانی که شما یک انسجام واحدی پیدا نکنید و یک قالب سازمانی ایجاد نکنید، کاری از پیش نمیبرید. حالا فضای لبنان یک فضای بسیار عجیبی است و افراد بدون استثنا سیاسی هستند. یعنی شما در لبنان آدم غیر سیاسی پیدا نمیکنید و تا زمان پیروزی انقلاب آنجا جولانگاه جریانهای فرامرزی خودش بود. فرانسویها برای خودشان آنجا آدم و جریان داشتند. آقای قزافی آنجا دنبال تشکیلات بود و حتی مصریها بودند و تشکلهای مختلف آنجا وجود داشت. همه مردم هم به نوعی به یکی از اینها وصل بودند و سازماندهی سیاسی غیرمحلی شده بودند و برای بیرونیها کار میکردند.
ما باید دوتا کار میکردیم. یکی اینکه باید هویتسازی مشترکی حول ارزشهای قابل قبول صورت میگرفت و دو اینکه هویتزدایی از جریانات غلطی که آنجا علم و کتل داشتند انجام میگرفت. خیلی کار کردیم برای اینکه همه را به این اجماع برسانیم که این راه حل است.
خدا رحمت کند، سیدعباس [موسوی] و خدا حفظ کند سید حسن [نصرالله] را. ما به اینها گفتیم هر جا رفتید بگویید حزبالله. تشکیلات حزبالله لبنان از آن به بعد مبنایی دارد. یعنی اینکه شما سخنران باشید صرفاً فایده ندارد، باید تشکیلات داشته باشد و باید فضا روشن باشد.
سیدعباس هر جا سخنرانی میرفت از حزبالله میگفت و ما آمدیم همین جا و برای حزبالله یک اساسنامه و مرامنامه تدوین کردیم و راهبرد نوشتیم و یک نشان طراحی کردیم که همین آرم حزبالله است. برای آن رادیو حزبالله راهاندازی کردیم. جریده العهد را راه انداختیم که ارگان حزبالله باشد.
رنجبران: فکر میکردید که حزبالله چنین گسترده شود؟
دهقان: بله.
رنجبران: یعنی با یک نظم ذهنی میرفتید؟
دهقان: بله. یعنی من بر این معتقد بودم که ما باید در لبنان یک جریانی درست کنیم و آن موقع قدری هم لفظ مقاومت را میگفتیم ولی نه به این معنا که ضد اشغالگری باشد، که مدافع سرزمین لبنان و حافظ تشیع و حتی لبنانیها باشد. یعنی در زمانی که بحث میکردیم، این مباحث مطرح بود و این را مطرح میکردیم که تا اسرائیل هست، این هم هست. یعنی تا زمانی که تهدید و تجاوز اسرائیل هست، این هم باید باشد. مردم هم باید سازماندهی کرد و به کار گرفت و لذا حزبالله با این فلسفه وجودی باید به وجود بیاید که با تجاوز مقابله کند و از هویت لبنانی لبنان دفاع کند و به طور طبیعی بیشتر بارش بر دوش شیعه مینشست.
اول که حزبالله شکل گرفت، زیر آرم آن نوشته شد «الثوره الاسلامیه فی البنان» ولی بعداً شد «المقاومه الاسلامیه فی لبنان» یعنی مقاومت اینطور معنا شد که متعلق به همه لبنانیهاست و همه مردم میتوانند در آن باشند و در خدمت همه است.
رنجبران: با توجه به اشرافی که شما دارید، حزبالله الان، با حزبالله آن موقع خیلی متفاوت است؟
دهقان: از یک بابت خیلی متفاوت است به این معنا که توان و انسجام و اعتماد و اعتباری که الان دارد خب آن موقع نداشت ولی از جنبه دیگر، همان است و بزرگ شده است یعنی حزبالله تغییر ماهیت و استراتژی نداده است و فلسفه وجودیاش تغییر نکرده است ولی مجرب و توانمند شده و موضع تصمیم و اقدام شده است.
رنجبران: چقدر از این تغییری که شما میگویید طبیعی است، سهم شهید قاسم سلیمانی است؟
دهقان: یک بحثی را همه جا میگویم که آیا رهبران محصول حوادث تاریخاند یا رهبران تاریخسازند؟ این خیلی فرق میکند. سردار سلیمانی به اعتقاد من در یک مقطع تاریخی در موضع فرماندهی سپاه قدس قرار گرفت که همه شرایط محیطی اقتضای یک نگاه متفاوت در سازماندهی و اجرا را میکرد. اینجا بحث طالبان افغانستان بود و آنجا بحث اسرائیل بود و حاج قاسم در چند زمینه کار جدی کرد. یکی بحث آموزش و ارتقاء توان انسانی بود؛ یعنی وقت گذاشتند و افراد را آموزش تخصصی خیلی بالا دادند. آن موقع که ما بودیم، تصور اینکه اینها زرهی و موشک داشته باشند، نبود ولی اینکه اینها را نیاز دارند، همیشه بود. آموزش تمام افراد که بتوانند زرهی کار کنند، توپخانه و موشکی کار کنند، آرپی جی کار کنند و دریایی داشته باشند؛ حجم زیادی را در این زمینه گذاشتند.
در این زمان تسلیح حزبالله به ابزاری که قادر باشد با اسرائیل مقابله کند، انجام شد. من نمیخواهم درباره تأثیر خودم بگویم ولی واقعاً این طرف هم کار شد برای این موضوع. مثلاً ما با آقای شمخانی به وزارت دفاع که آمده بودیم، من امکان نداشت آن موقع آقای سلیمانی چیزی را برای حزبالله بخواهد و ما بگوییم که پول بدهید یا هر چیزی. میگفتیم ببر. چون معتقد بودیم که حزبالله باید سریعتر قوام بگیرد و توانمند شود.
یک چیز جالب بگویم. آن زمانی که ما بودیم، در بحث امکانات اولیه، چون لبنان در اشغال اسرائیل بود، یک عنوانی داشتیم به نام «تخزین» و جاهایی را درست کرده بودیم و سلاحها را آنجا انبار میکردیم و بچهها را هم سازماندهی کرده بودیم و افراد انگشتشماری میدانستند که ما چه چیزی در کجا داریم؟ خدا رحمت کند، حاج رضوان محور این سازماندهی و تخزین بود.
رنجبران: یعنی به رغم ریسک آن که اسرائیلیها اشراف اطلاعاتی داشتند، ولی این کار را میکردید؟
دهقان: خب مسیرهایی را داشتیم و از کوهستان میرفتیم. بچهها هم در جاسازی قوی بودند و به نوعی این کاره بودند.
یک چیز خیلی به شکوفایی حزبالله کمک کرد. آن هم جنگ ۳۳ روزه بود. زمانی که در سال ۲۰۰۰ اسرائیل از لبنان تخلیه میکند، همه همت ما این بود که اسرائیل در داخل لبنان احساس امنیت نکند و هر روز یک جایی از اسرائیل را در لبنان بزند. اسرائیل وقتی دید که کاری نمیتواند بکند، تخلیه کرد رفت و شبها را فقط نگه داشت.
این جنگ موجب شد که اولاً اسرائیل تخلیه کند و دوم اینکه لبنانیها قبول کردند که حزبالله ناجی است. حزبالله آمده اسرائیل را بیرون کرده است. اسرائیل آن جنگ را شروع میکند و ۳۳ روز حزبالله مقابلش ایستاد و جالب است بدانید حتی در اراضی اشغالی مردم عرب آنجا مدافع اقدام حزبالله در مقابل اسرائیل بودند. از طرف دیگر واقعاً لبنانیها در این ۳۳ روز با همه فشاری که اسرائیل آورد، پشت حزبالله را خالی نکردند و اینجا بود که حزبالله تبدیل به یک نماد شد.
به این معنا که حزبالله قادر است در مقابل اسرائیل که آن موقع چهارمین ارتش دنیا بود، بایستد و آن ارتش باشد که کوتاه میآید نه حزبالله و حزبالله جهانی شد و تبدیل به یک مطلوب برای همه کشورهای عربی و برای همه مردم.
اگر آن موقع کسی به مصر و الازهر میرفت، عکس آقای سیدحسن نصرالله همه جا بود. یعنی همه جا عکس سیدحسن سر دست بود چون به عبارتی یکی از کارکردهای حزبالله در آن زمان این بود که تحقیرشدگی تاریخی دنیای عرب را جبران کرد. چون تا آن موقع هر وقت اسرائیل تصمیم میگرفت حمله کند، میکرد و در جنگها پیروز بود و اینجا بود که اسرائیل به نوعی پرچم سفید را بالا برد و نوعی اعتباربخشی به دنیای عرب بود. نداریم کسی را که اشکالی بگیرد و همه به عنوان یک افتخار از آن یاد میکنند.
رنجبران: من خاطرم هست در ایام تلخ شهادت حاج قاسم، شما از جمله افرادی بودید که در عین چشم گریان، خیلی استوار و محکم از دلاوریهای حاج قاسم حرف میزدید. فکر میکردید آمریکاییها چنین کاری بکنند؟
دهقان: من از ۲ سال قبل از شهادت حاج قاسم، اعتقادم بر این بود که آمریکا حاج قاسم را میزند.
رنجبران: به خودش هم گفته بودید؟
دهقان: بله و فکر میکنم به آقای حجازی هم گفته بودم که به آقا بگوید. خودم که دلم نمیآمد به آقا بگویم. یعنی کاملاً روشن بود که حاج قاسم را میزنند. ما همیشه معتقد بودیم حاج قاسم را کی و کجا و چگونه میزنند؟ چون همیشه میتوانستند بزنند.
رنجبران: پس چرا نمیزدند؟
دهقان: خب حرف همین بود که کی، کجا و چگونه بزنند که چه بهرهای از این اقدام بگیرند. تصور آمریکاییها این بود که زدن حاج قاسم مساوی است با فروپاشی مقاومت. بنابراین حاج قاسم باید در یک اوجی قرار میگرفت که همه این را باور کنند که این حاج قاسم است که این ظرفیت را ایجاد کرده و میتواند نگه دارد و توسعه دهد. اگر او نباشد این ساختار فرومیپاشد.
در هر جایی در سازمان یا رزم، فرمانده یک رمز است. شما در شبکههای اجتماعی، وقتی هسته مرکزی را بزنید تمام است و تا اینها خودشان را پیدا کنند و دوباره سرپا شوند، دیگر هم مانند اول نمیشوند و به سطح اول برنمیگردند.
الان اسرائیل در سرزمینهای اشغالی دارد فرماندههان را میزند. رموز را میزند و حاج قاسم یک رمز و نماد تمام عیار بود. به یک جایی رسیده بود که دیگر برایشان قابل تحمل نبود و هزینهای را پرداخت کردند تا او را بزنند.
من خاطرم هست فکر میکنم به کسی گفتم که حاج قاسم به نماد امنیت ملی ما تبدیل شده است که اگر او را بزنند ما باید بابت او وارد جنگ شویم. آن انتقام سخت که آقا فرمودند، واقعاً همین است؛ به این راحتی نمیشود از حاج قاسم عبور کرد که حالا یک فرمانده بود که شهید شد. حالا پیش خدا که جایگاه خودش را دارد و ملت هم سپاسگذار و قدرشناسند. آیا این تمام میشود؟ خب یک مردکی یک جایی نشسته است و یک فرمانده را در یک سفر رسمی و در یک مأموریت کاملاً مشخص، بزند و بعد هم در خانهاش بنشیند؟ تمام نمیشود که.
رنجبران: و این انتقام سخت هم که هنوز گرفته نشده است؟
دهقان: ما اینکه گفتیم آمریکاییها از منطقه بیرون بروند و نباید برگردند و منتظر آن پاسخ متناسب هم باشند که خب این مسیر دارد ادامه پیدا میکند.
رنجبران: دوست ندارم این را بپرسم ولی میپرسم. آیا شد که به عنوان حسین دهقان که اساسنامه حزبالله را نوشته و این همه کار کرده، به حاج قاسم غبطه بخورید؟
دهقان: همیشه؛ چرا بعضی موقعها؟ خیلی چیزها را آدم تلاش میکند به آن برسد و خیلی چیزها را هم خداوند به خاطر داشتههایش، مسیر را برایش باز میکند و حاج قاسم از این نوع دوم بود.
یعنی خلوصش و به معنایی تسلیمش و دیگر آن نیت خالصی که پشتوانه عظیم اعتقادی داشت، حاج قاسم را متفاوت کرده بود. نمیدانم اگر حاج قاسم الان در قید حیات بود به این کارهایی که ما الان در رابطه با او میکنیم رضایت میداد؟ من میگویم نمیداد.
رنجبران: در ارتباط با چی؟
دهقان: همین کارهایی که مرقد میزنیم و حسینیه میزنیم و صلواتی میزنیم. بعید میدانم حاج قاسم با این رفتارها همراهی میکرد. حاج قاسم تا بود سعی میکرد در مقابل دوربین پیدایش نشود ولی الان حاج قاسم یک سرمایه نمادین ملی است. ما یکی از وظایفی که داریم این است که حاج قاسم را صرف هیچی نکنیم. حاج قاسم یک سرمایه نمادین است. ما سرمایه اجتماعی داریم، سرمایه اقتصادی داریم، سرمایه دفاعی داریم ولی سرمایه نمادین یعنی آن عنصری که متعلق به همه جامعه و یک ملت و یک دنیا است. این سرمایه نمادین سرمایه خلق میکند. یعنی میشود با آن سرمایه اجتماعی، اقتصادی و دفاعی درست کرد و میشود با آن همه کار کرد.
رنجبران: آخرین باری که حاج قاسم را قبل از شهادت دیدید، کی بود؟
دهقان: فکر میکنم دو هفته قبل از شهادتش بود.
رنجبران: خاطره خاصی دارید؟
دهقان: خدا رحمت کند حاج قاسم را. من در تصادف اخویام را از دست دادم و حاج قاسم ایران نبود که به مراسم بیاید. بعد از آن یک جایی بودیم که من هم متوجه نشده بودم ایشان هستند؛ از پشت سر آمد سر من را در بغلش گرفت و گفت «عذر میخواهم. نبودم که بیایم».
رنجبران: میخواهم به یک نکتهای از آقا محسن رضایی اشاره کنم که درباره کربلای ۴ و کربلای ۵ صحبت کردند و این از معدود دفعاتی بود که حاج قاسم مجبور شد بیایند و توضیح دهند.
دهقان: من این را بگویم؛ حالا امام و مسئولان طراز یک را کنار بگذاریم ولی هر کسی در این کشور بخواهد بگوید که بیش از محسن رضایی در جنگ نقش ایفا کرده و فشار تحمل کرده، سختی کشیده و وقت گذاشته، به اعتقاد من حرف درستی نمیزند.
رنجبران: به خاطر رفاقتتان که این را نمیگویید؟
دهقان: رفاقتم هم هست. هر دوتاش است. یکی واقعاً پذیرش آن نقش دشوار است. آقای رضایی برای هر عملیات یک پارچه استخوان میشد. ممکن بود چند شب نخوابد. در عملیاتهای مهم خودش برای شناسایی میرفت. برای عملیات تا فرمانده دسته را خودش توجیه میکرد و این خیلی انرژی و توان و اعتقاد میخواهد. حالا ما یک حرفهایی میزنیم که آقامحسن وارد سیاست شده و اینها تحلیل سیاسی است اما در جنگ آقای رضایی بیبدیل بود.
میخواهم بگویم بعضی وقتها یک فضاهایی ایجاد میشود که باید یک جوابی داد. ولی بعضی وقتها دلیل ندارد که جواب بسازید.
رنجبران: قبول دارید که آقا محسن هم بالاخره باید دقت میکردند که چنین توئیتی بزند.
دهقان: دارم همین را میگویم که گاهی اصلاً نیازی نیست جواب بسازید. ما واقعاً عملیات کربلای ۴ را طراحی کرده بودیم تا موفق باشد؛ ولی خب لو رفت و باید عملیات را متوقف میکردیم؛ ولی سوال این بود و آقامحسن باید این را جواب میدادند که آن حجم عظیم از آمادگی را جمع کردهایم و نیرو به منطقه آورده بودیم. یادتان هم باشد که در جنگ، بسیجیها فقط برای عملیات میآمدند. نماینده در یگانشان میگذاشتند که هر وقت عملیات شد بگویید ما بیاییم. خب آن استعداد جمع شده با آن وضعیت را ول کنیم بروند؟ نه. باید سریع یک عملیات طراحی و اجرا میشد که عملیات کربلای ۵ به دنبال این طراحی شد که با آمادگی ذهنی و وضعیت روحی و تجهیز طراحی و اجرا شد.
رنجبران: و خیلی سخت است آقای دکتر که هم این آمادگی را در خودت حفظ کنی و هم برای نیروهای تحت امرت.
دهقان: بله سخت است. حالا اینکه فرض کنید این عملیات فریب بود؛ نه عملیات فریب نبود. عملیات اصلی بود که نشد.
رنجبران: به عنوان کسی که از فرماندهان جنگ بودید، فکر میکردید که امام قطعنامه را قبول کنند؟ کاری ندارم به حرفهایی که میگویند آقا محسن ادواتی که نیاز داشتند را از طرف فرماندهان جنگ نوشتند و به اطلاع امام رساندند...
دهقان: من اگر بخواهم این را جواب بدهم، اینطور باید بگویم که ما در دوران دفاع مقدس فرصتهایی را از دست دادیم. مثلاً بعد از آزادی خرمشهر میتوانستیم به گونه دیگری کمک کنیم و تجهیز کنیم و قبل از آنکه صدام به آن توان دفاعی برسد که ۸۰۰ فروند هواپیما و چندین عراده توپ و چندین لشکر زرهی و مکانیزه برسد، قبل از آن، کار خودمان را میکردیم.
ما متناسب با رشد و توسعه سازمانی او، رشد و توسعه پیدا نکرده بودیم؛ ولی بحث دیگری هم هست. یک زمانی این بحث بود که پیروز جنگ ما نباشیم و یک زمانی بحث شد که دو طرف نباید پیروز شوند. یعنی آمریکاییها مهار دوطرف را در برنامهشان گذاشتهاند. آمریکاییها خودشان مستقیماً و به نفع صدام وارد جنگ شدند و هواپیمای ما و سکوهای نفتی ما را زدند. آمریکاییها تنها کاری که علیه ما نکردند، به کارگیری سلاح هستهای بود. این وضعیتها به وجود آمد. یعنی دنیا به نتیجه رسید که نگذارد جنگ طرف پیروز نداشته باشد، حتی صدام. از آن طرف همه ظرفیتش را گذاشته که ما نتوانیم بیش از این اقدام کنیم.
در بحث استفاده از سلاحهای شیمیایی فجایع زیادی به بار آوردند. در آخرین بار اینها از عامل سیانور استفاده کردند. در بحث جزایر، کریمی فرمانده توپخانه ۶۳ خاتم تهران با نیروهاییش خوابیدهاند که عامل سیانور زدند و همه را شهید کردند.
رنجبران: آمریکاییها یا عراقیها؟
دهقان: نه عراقیها ولی خب آمریکاییها داده بودند. اگر او پشتوانه سیاسی را نداشت که آن کار را نمیکرد. یا مثلاً قصه حلبچه که شوخی نیست که مردم را از بین بردند. حالا سوال این است که ما از چند منظر نگاه کنیم. یک؛ امکان پیروزی هست یا نه؟ چون یک اصلی وجود دارد که میگویند جنگ را کسی شروع میکند که مطمئن است درباره پایانش میتواند تصمیم بگیرد. وگرنه اول بحران میشود و بعد فرسایشی میشود و بعد هم میشود باتلاق.
الان روسیه چه اتفاقی برایش افتاده است. فکر میکرد یک هفتهای میرود و جمع میکند ولی نتوانسته و گیر کرده است. حالا سوال این است این وضعیت میتواند ادامه پیدا کند یا نه؟ من میگویم نه. به صلح میانجامد؟ نه. مذاکره میشود؟ ممکن است. حالا چه کسی وساطت میکند؟ چون همه دنیا یک طرف است و روسیه هم یک طرف دیگر است. سازمان ملل که این کار را نمیکند. آفریقای جنوبی و عربستان هم که عددی نیستند. میشود چین؛ ولی آیا میپذیرند یا نمیپذیرند؟ یعنی به نقطهای باید برسند همه که باید کاری کنند و نمیشود ادامه داد.
در زمان قطعنامه امام به این جمعبندی رسیدند که جنگ انتفاعی بیش از آنچه که تا آن روز به دست آورده بودیم، را نمیتوانست داشته باشد. دلیلی هم وجود ندارد.
رنجبران: پس آن عبارت جام زهر را چطور میشود توجیه کرد؟
دهقان: جام زهر بحث دیگری است. یک عدهای تحلیل میکنند که آقای هاشمی و آقای رضایی و آقای موسوی این جام زهر را به دست امام دادند.
اولاً یادتان باشد که امام یک جمله را در طول دوران رهبریشان میگفتند که من آنچه را تکلیف احساس کنم عمل میکنم و حتی یک زمانی گفتند اگر همه اینهایی که میگویند درود بر خمینی، بگویند مرگ بر خمینی من کارم را انجام میدهم. اینکه بگوییم به امام تحمیل کردند، این نفی شخصیت امام است. این خیلی بد است که بگوییم به امام موضعی را تحمیل کردند.
یک زمانی، در دورانی که فرمانده نیروهوایی سپاه بودم، موضوعی را خدمت حضرت آقا بردم. بعد ایشان فرمودند که آقای دهقان من مجتهدم و اگر به تأیید فتوایی برسم، عمل میکنم. من روز قیامت میخواهم مقابل خدا حجت داشته باشم. امام میخواستند در مقابل خدا حجت داشته باشد.
یعنی بعضی وقتها به جای اینکه شخصیت امام را همانطور که بود ببینیم و تحلیل کنیم، بگوییم فرضاً آقای هاشمی امام را گول زد؛ نه اینطور نیست.
امام اولاً که به مسئولان مملکت اعتماد داشت. ثانیاً اینطور نبود که هر چه بگویند، امام به راحتی بگویند درست است. میدیدند و ارزیابی میکردند و بعد هم باید یک تصمیمی میگرفتند دیگر.
از منظر من جام زهری که امام فرمودند این بود که اولاً ایشان فرمودند اگر جنگ ۲۰ سال طول بکشد، ما هستیم. ما تا نابودی صدام هستیم. ما از کربلا به قدس میرویم. ولی اینجا باید یک کاری میکردند. یا بگویند یک کسی مقصر بود یا بگویند نبود. امام صفر تا صد مسئله جنگ را میپذیرد و میگوید ما هیچ وقت در مورد جنگ پشیمان نیستیم. دو اینکه صفر تا صد مسئولیت فرماندهی جنگ را میپذیرد و خودشان قبول میکنند. ولی چرا جام زهر؟ برای اینکه ما هزینهای کردیم و این کارها را کردیم و هدفی داشتیم که الان من میپذیرم که نمیشود و کسی را هم مقصر و متهم نکردند. مگر آن موقع امام نمیتوانستند بگویند که ایشان را محاکمه کنید آیا منعی داشتند؟ این حرفها نیست. بحثی را امروز بیان میکنند که یک عده میخواهند شرایطی را ایجاد کنند که آقا از برخی مواضعشان کوتاه بیایند و به اصطلاح به آقا جام زهر بنوشانند.
آقای خامنهای آدمی نیست که کسی بتواند بر او تحمیلی کند. آقای خامنهای هر وقت تشخیص داد که کاری درست و به صلاح است انجام میدهد و اگر تشخیص ندهد هم میایستد. چون رهبری نمیتواند مردم و آینده نظام را به بازی بگیرد. رسولالله و امیرالمومنین هم همینطور بودند.
رنجبران: یک «این همانیسازی» دارد صورت میگیرد.
دهقان: بله این غلط است. این همانیسازی غلط است و این تردید نسبت به شأن رهبری است که یک عده میتوانند فضایی را ایجاد کنند که رهبر را در وادار به پذیرش نظر خودشان کنند. این خیلی بد است.
رنجبران: خوب شد پل زدید به الان. الان وضعیت ما چگونه است؟ روزی که برنامه ضبط میشود، روزی است که رهبر معظم انقلاب با سفرا و دیپلماتها دیدار داشتند و برداشتهای مختلفی از صحبتهای حضرت آقا در چند روز آینده خواهد شد. شما برداشتتان چیست؟
دهقان: من صحبتهای امروز حضرت آقا را گوش نکردم ولی آقای خامنهای شخصیتی است که در رفتار خودش در هر زمینهای اصول و مبنا دارد. کسی اگر این اصول و مبنای آقا را بداند، نه تردید میکند و نه تحلیل نا به جا میکند. فرض کنید ایشان فرمودند که عزت، مصلحت و حکمت؛ این سه تا پایه سیاست خارجی آقا است. سوال این است آیا یکی از اینها بر دیگری تقدم دارد؟ آیا تعادلی بین اینها مطرح است؟ آیا ما با هر یک از اینها میخواهیم آن دوتای دیگر را تضمین کنیم؟ اگر میگوییم این سه تا یک پایه بیشتر ندارد و آن عزت و اقتدار این نظام و این کشور در پهنه جهانی است و ما باید با حکمت رفتار کنیم که این عزت را مخدوش نکنیم.
یعنی اگر میخواهید موضع بگیرید، بزن و درویی که نیست؛ موضعی بگیرید که موجب عزت شود، نه از موضع ترس و ضعف. حکیمانه باشد و حداقل آن این است که عقلانیت و تکیه بر یک برنامه تهیه شده از قبل باشد. یک عقلانیت با آن حاکم باشد؛ با احساس و هیجان که نمیشود در دنیا کار کرد. امروز جمهوری اسلامی ایران یک کشور کوچک نیست. یک قدرت و یک کشور بزرگ است که دارای قلمرو و نفوذ منطقهای و تأثیر جهانی است. خب این قدرت بزرگ را همه هم دارند با آن میجنگند و مخالفت میکنند. حالا من باید از این کیان دفاع کنم پس باید حکیمانه باشد.
اما مصلحت کجاست؟ مانند همان بحث نرمش قهرمانانه که حضرت آقا فرمودند؛ چه چیزی اقتضا میکند؟ سیاست کلان حفظ و ارتقاء عزت، جایگاه و شخصیت جمهوری اسلامی در خارج از کشور هست. این در حالت کلی است. از آن طرف هم باید دفاع از مستضعفین داشته باشد، باید بجنگد و اینها جزو امهات انقلاب است. الان مصلحت این است که این آسیب نبیند.
رنجبران: اینها را آقای دهقان میگوید که تجارب زیادی را پشت سر گذاشته و الان هم در جایگاه اقتصادی مهمی در حال فعالیت است.
دهقان: ما نباید کاری کنیم که هیچ جنبهای از این جنبهها آسیب ببیند. هیچ کس حق ندارد اینها را رتبهبندی کند. این سه شاخص با هم معنی میدهد.
رنجبران: آقای دکتر قبول کنید که فضای رسانهای بدی حاکم شده است.
دهقان: بیعرضگی رسانههایی مثل شما باعث شده است. من یک جایی گفته بودم و باز هم میگویم چون یک عمری نان همین میکروفن را خوردهاید. جمهوری اسلامی ایران قادر نیست از خودش دفاع کند.
رنجبران: ما که الان مسئولیتی نداریم ولی آنهایی که در کار هستند...
دهقان: ما در روایتسازی وحشتناک عقب هستیم و منفعالانه عمل میکنیم. ما کاری میکنیم که به جای اینکه من بار بلند کنم شما کمک کنید، مینشینیم آقا بلند کنند. خب آقا متهم میشود. من برای چی در این مملکت هستم و چرا عنوان مسئول روی خودم گذاشتهام. یک زمانی میگفتند میرویم سپر رهبری میشویم یا رهبری را سپر خود قرار میدهیم؟! باید سپر رهبری باشیم. نه به معنای شخص آقای خامنهای. این جایگاه. این جایگاه باید عزت و اقتدار و قدرت نفوذ کلمهاش باید حفظ شود. چرا آقا این را فرمودند؟ این را میگفتند بهتر نبود؟ این یعنی تضعیف خود، تضعیف رهبری، تضعیف نظام. جایی برای این حرفها نیست.
رنجبران: آخر از آنطرف هم بعضی دوستان انقلابی ما فضا را جوری پیش میبرند که خب همین برنامه را که شروع کردیم، تفکرات مختلف میآیند حرفشان را میزنند. ولی آنچنان فضایی درست میکنند که یک نفر که اظهارنظری میکند باید به کنج رانده شود!
دهقان: اینکه ضعف خودشان است. هر کسی در هر موضع و عرصهای اگر دارای قدرت است، از رغیب نمیترسد؛ چون رغیب را مقوم خودش میداند. چون هر چه رغیبت قویتر باشد، شما قویتر میشوی. رقابت یعنی ساخته شدن در میدان درگیری فعالیت یا عمل. آنجا کسی که توانمندتر است، میبرد.
رنجبران: حسین دهقان به عنوان پاسدار انقلاب اسلامی که از قبل از ۵۸ تا امروز پاسدار بوده است، الان بزرگترین مخاطره برای انقلاب اسلامی را چه چیزی میداند؟
دهقان: خودم را! بزرگترین مخاطره ما در بین فعالان عرصههای مختلف این شده که قادر به اجماع سازی روی امهات انقلاب و نظام نیستیم تا این اجماع مبنای فعالیتها و اقدامات ما شود. این اولین آن.
دوم اینکه ما خیلی دنیازده شدهایم. یک زمانی شهید بهشتی میگفت که ما شیفتگان قدرت نیستیم. الان سوال کنیم ما برایمان خدمت مهم است یا قدرت؟ بعضی وقتها خیلی ساده توجیه میکنیم. میگوییم اگر قدرت نباشد، خدمت هم متصور نیست! چه کسی این حرف را زده است؟ نه اینکه بگوییم شما ابزار برای خدمت نمیخواهید ولی ما تلاش میکنیم قدرت را بگیریم. خب بعدش چه میکنیم؟ تلاش میکنیم نگهش داریم چون ما از بقیه خیلی بهتریم؟
یک کسی باید مرجعی باشد که قضاوت کند که شما بهترید یا دیگری. اینجا قاضی، ملت است. ملت میگوید که این در موضع خدمت، بهتر خدمت کرد ولی ما چرا اسم و رنگ و لعاب سیاسی به آن میدهیم. همیشه یادتان باشد که آقای رنجبران در این موضع با توجه به همه شرایط محیطی و داشتههای خودش دارد این نقش را ایفا میکند. حالا اگر همه اینها را از او بگیریم که نمیتواند کاری انجام دهد. یعنی نمیشود محیط را از شرایط و از زمان جدا کرد و درباره آن قضاوت کرد.
خب حالا باید چه کرد؟ ما نمیگذاریم این اتفاق بیفتد. امروز آقای رنجبران را میگذاریم رئیس صدا و سیما و از فردا بنا میگذاریم علیه او کار کردن! خب رها کنیم این را و کمک کنیم.
ما تا زمانی که این کشاکش قدرت و فتح مواضع قدرت برای ما اصل است، داریم با مواضع اصیل انقلاب فاصله میگیریم. من میگویم که این واجب کفایی است و اگر میبینم شما وارد یک عرصه شدی و میدانم که با شما خیلی تفاوت ندارم خب تکلیف از من ساقط شده است. من میآیم خدمت شما و کمک میکنم. ولی چرا پای شما را میگیرم و میگویم نرو؟ چون میخواهم نتوانی عمل کنی. چرا این کار را میکنیم؟ این انرژی که داریم صرف مستهلک کردن و خنثی کردن یکدیگر میکنیم، اگر صرف ساختن کشور میکردیم، خیلی وضعمان بهتر بود.
رنجبران: اخیراً مصاحبهای کردید؛ خیلی عصبانی شده بودید و گفتید که دانشبنیانها همه دارند میروند.
دهقان: خب دارند میروند دیگر.
رنجبران: راهکار چیست؟
دهقان: چرا میروند؟ تحویلشان که نمیگیریم؛ تأمینشان که نمیکنیم. محدودشان هم که میکنیم. خب طرف چرا بماند؟ میخواهد زندگی کند.
رنجبران: گیر ما مدیریت است دیگر.
دهقان: اساساً مدیریت است.
رنجبران: گیر ما که فقط تحریم نیست؟
دهقان: گیر ما یک کلمه کوچک است به نام «پذیرش»! بالاخره همه یک حسنی دارند دیگر. این حسن را بزرگ کن و آن ۴ تا عیبش را هم کمک کن بپوشاند. تا کسی حرفی غیر همراه با من میزند من نفیش میکنم. من هر زمانی هر جا که بودم اینکار را میکنم و میگویم نهادهای ناظر کمکهای من هستند، برای اصلاح من. طرف بررسی میکند و میگوید این کار اینجا اشکال دارد. بگویم خیلی ممنون. من اگر میخواستم خودم بفهمم باید کلی وقت میگذاشتم و به جای اینکه انگ بزنم که تو میخواستی مرا تخریب کنی، از آن استقبال کنم.
رنجبران: آقا ۱۴۰۰ به شما گفتند که به نفع آقای رئیسی کنار بروید یا خودتان رفتید؟
دهقان: هیچ ربطی به شما ندارد!
رنجبران: سوال آخر من این است که از معدود دفعاتی بود که با اینکه انتخابات آخر سال است، ولی رهبر معظم انقلاب در سخنرانی نوروزی به آن پرداختند و گفتند که باید انتخابات پرشوری باشد چون یکی از مؤلفههای قدرت ملی است. حسین دهقان چه توصیهای دارد که بتوانیم این فضا را به وجود بیاوریم؟
دهقان: من یک خواهش دارم. شورای نگهبان اینقدر اذیت نکند. صدا و سیما اینطوری رفتار نکند و اجازه بدهند مردم به صحنه بیایند و نمایندگان خودشان را انتخاب کنند. و این میشود.
رنجبران: بعضی میگویند که با این قوانین به همین مسیر ختم میشود.
دهقان: ما چاره و راهی جز این نداریم.
رنجبران: اینکه بعضی میگویند که قوانین به گونهای دست شورای نگهبان است که به همین مسیر ختم میشود را قبول دارید؟
دهقان: نه اصلاً اینطور نیست. قوانین را کی گذاشته است؟ یک مستند قانونی بدهند.
رنجبران: آقا خیلی سپاسگذارم. مثل همیشه خیلی لذت بردیم از اخلاقمداری و سعه صدرتان و اینکه یک وقتهایی توی ذوق آدم میزنید، لذت میبریم و باحال است. خدا حفظتان کنید و مأجور باشید.