جنگ جبهه پایداری با قالیباف شدت می گیرد!
برکناری معاون سیاسی وزیر کشور، جدا از تنازعات میان جبهه پایداری و نواصولگرایان، اما پرده از یک راز مهم در جبهه اصولگرایی برمیدارد و آن احتمال گردش عجیب دولت رییسی از منتهیالیه چپ جبهه اصولگرایی به کرانههای راست این جبهه است.
اعتماد در این باره نوشت: دولت رییسی که طی 2 سال گذشته مناسبات ارتباطی عمیقی را با جبهه پایداری و جریان نزدیک به احمدینژاد برقرار کرده بود تا اندازهای که بسیاری از تحلیلگران دولت رییسی را دولت سوم محمود نامگذاری کردهاند، این روزها در حال یک پوستاندازی مهم است.
نشانههای این پوستاندازی هم در اظهارات و کنشهای چهرههای اصلی اصولگرا در حال نمایان شدن است. به نظر میرسد که دولت سیزدهم که پیش از این جبهه پایداری را به دلیل ارتباط این جبهه با کانونهای رای احمدینژاد در کنار خود نشانده بود، پس از حذف اصلاحطلبان از عرصه سیاسی و فقدان رقیب در انتخابات، احساس نیازی به آنها نمیکند.
به این دلیل است که قرارداد نانوشتهای را با بازیگران دیگر اصولگرا امضا کرده و به سمت آنها گردش کرده است. پیش از این بسیاری از تحلیلگران سیاسی پیشبینی میکردند که جبهه پایداری به دلیل فقدان تعلق به طبقه خاص و حاشیهسازیهای مستمر در جبهه اصولگرایی از عرش به فرش رسیده و کانونهای قدرت خود را یک به یک از دست دهد.
بسیاری معتقدند کانون این هبوط از جایی آغاز شد که چهرههای نزدیک به این جبهه در جمعیت عدالتخواهان، اقدام به افشای برخی اطلاعات درخصوص فساد در سازمان اوقاف شدند. رویکردی که هر چند عدالتخواهان و پایداریچیها پیش از این در ماجرای سیسمونی گیت هم از آن بهره برده بودند، اما این بار در مختصات و قلمروهایی قدم گذاشتهاند که از منظر اصولگرایان غیرقابل توجیه است. پس از افشای پروندههای مرتبط با اوقاف توسط وحید اشتری و روشن شدن ارتباط این جریان با جبهه پایداری بود که پروژه خروج جبهه پایداری از کانونهای اصلی قدرت کلید خورد. برای این منظور لازم بود که ابتدا راهبردهای پایداریها کنار گذاشته شود و سپس گروههای جایگزین آنها وارد عمل شوند. اما آیا نشانههای تحلیلی برای این تغییرات وجود دارد یا تنها فرضیاتی مبهم هستند؟
انگها و انگارههای اصولگرایی
«سوپر انقلابیها»، انگی است که قالیباف و افراد نزدیک به او بارها برای نواختن جبهه پایداری از آن بهره بردهاند؛ اما این بار جدا از نواصولگرایان، یکی دیگر از چهرههای بانفوذ اصولگرا، وارد پروسه حذف پایداریچیها شده است.
دیروز غلامرضا حدادعادل در شمایل رییس شورای ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی در اظهاراتی که بسیاری از خبرگزاریها آن را با تیتر «حمله حدادعادل به جبهه پایداری» منتشر کردند، گفت: «اجازه ندهیم جریان تحریف تحت پوشش ادبیات انقلابی، مسائل ملی را پای منافع حزبی ذبح کنند و رفتار سهمخواهانه از خود نشان دهند.» با کمی دقت در سخنان حدادعادل مشخص خواهد شد که کدام طیف و جریان سیاسی مخاطب او قرار گرفته است. اظهاراتی که التهاب و اضطراب را در جبهه پایداری به اوج رساند.
علی خضریان یکی از چهرههای تصمیمساز جبهه پایداری دیروز در گفتوگو با «اعتماد» در پاسخ به این پرسش که موضوع برکناری وزیر کشور را چطور ارزیابی میکنید؟ با نگرانی و عصبانیت پاسخ داد: «من با «اعتماد» مصاحبه نمیکنم. زور که نیست.»
خضریان که مانند بسیاری از اعضای جبهه پایداری، خود را بازنده قمار در ماجرای بخشنامه معاون سیاسی وزیر کشور و احتمالا انتخابات میداند، حاضر نیست درباره چشمانداز پیش روی این طیف سیاسی با رسانهها گفتوگو کند.
در سکوت اعضای جبهه پایداری، اما حدادعادل رییس شورای ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی که در جلسه شورای مرکزی ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی سخن میگفت، یادآور شد: «اجازه ندهیم جریان تحریف تحت پوشش ادبیات انقلابی، ذهنیت نادرستی از جبهه انقلاب در اذهان عمومی ایجاد و انقلابیها را در مسائل سیاسی فاقد عقلانیت و اخلاق معرفی کند.» یکی از منابع آگاه در مجلس از مشکلات عدیده جبهه پایداری پس از ماجرای افشای اوقاف اشاره کرده و میگوید، جبهه پایداری پس از این رخداد تحت فشار شدیدی قرار گرفته و اعضای این جبهه مدام در حال تنازع با یکدیگر هستند.