کد خبر : 686143

عبدالکریمی: بحران‌ها را به حساب افراطیون بگذارید نه سوء‌مدیریت حاکمیت

بیژن عبدالکریمی استاد عفلسفه دانشگاه می‌گوید: نفوذی‌های تندرو و افراطیون در حالی در ایران خسارت‌های زیادی به باور می‌آورند که کمتر کسی حواسش به آن‌ها است. نفوذی‌ها در طول موقعیت‌های تاریخی کمرشکن ظاهر شده‌اند و مانعی برای خود ندیده‌اند.

رویداد۲۴ نوشت: بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه در در گفتگو با رویداد۲۴ با خطرناک خواندن دودستگی در کشور توصیه کرده که نظام هر چه زودتر برای پایان دادن به این موقعیت خطیر فکری کند. بخش‌هایی از این گفتگو را می‌خوانید:

*‌ مردم می‌گویند وقتی مشکلات معیشتی آرامش را از جامعه سلب کرده است، دلیلی منطقی برای وقت گذاشتن و تلاش مجدانه برای مقابله با بی‌حجابی وجود ندارد. خب این نظر درستی است که این روز‌ها از جانب طیف‌های مختلف مردم شنیده می‌شود. اساسا هر حکومتی نباید موضوع یا موضوع‌هایی را نسبت به معیشت مردم بیشتر در اولویت بداند. مردم ایران در سال‌های اخیر گرانی‌ای را تجربه کرده‌اند که هیچ وقت ندیده بودند. پس طبیعی است که نسبت به جدیتی که در راستای مقابله با چیزی که به زعم سیستم «بی‌حجابی» است، معترض شوند.

*‌ حاکمیت در حالی «قانون» را دلیلی بر اصرار خود در این موضوع مطرح می‌کند که حتما لازم است درباره مبنای قانون بازنگری داشته باشیم. یعنی آیا در یک جهان مدرن می‌توانیم از مردم توقع داشته باشیم به قانون چند دهه پیش اعتقاد و التزام داشته باشند؟ در واقع وقتی در جامعه‌ای بخشی از مردم قانون را قبول ندارند، به این معنی است که آن قانون، قانونیت ندارد و هیچ مرجعی نمی‌تواند انتظار داشته باشد مردم قانون نوشته شده را تمام و کمال بپذیرد و طلب تغییر قانون نکنند.

*‌ حاکمیت در حالی می‌گوید اکثر مردم حجاب اجباری را قبول دارد که نمی‌دانند ما در ایران دو قرن است درگیر نوعی دوگانگی هستیم و نتوانسته‌ایم این حالت را به طور مطلوب مدیریت کنیم. این غفلت در دوگانگی به این دلیل است که هیچ کس حاضر نیست، تشتت رای در جامعه را به رسمیت بشناسند. در واقع ماندگاری حالت فعلی را به نفع خود و تحقق اهداف‌شان می‌دانند و بر همین اساس حاضر هستند با ماندگار شدن دوقطبی، جامعه هزینه‌هایی گزاف بپردازد، اما خودشان بتوانند برنامه‌هایی را که در نظر دارند اجرایی کنند.

*‌ به رسمیت نشناختن دوقطبی در شرایطی است که در برهه خاص و حساسی تاریخی هستیم. در واقع همانطور که نهضت مشروطه شکست خورد، همانطور که نهضت ملی شکست خود، انقلاب هم شکست را پذیرا شده است. حالا نکته مهم این است که نظام اگر واقعیت موجود را قبول نکند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اولین اثر این است که امنیت ملی به طوری به خطر می‌افتد که ترمیم فضای تهدید شده کار دشواری خواهد شد. همچنین دستاورد‌های انقلاب که برای به دست آوردن‌شان هزینه‌های بالایی داده‌ایم، به کل از دست خواهند رفت.

*‌ اینکه همه کاستی‌ها و بحران‌ها را به حساب سوء‌مدیریت حاکمیت بگذاریم، اشتباهی بزرگ است. در سپهر سیاسی و اجتماعی ایران جریان‌هایی تندور به جد فعالیت می‌کنند و برای رسیدن به هدف‌شان همه چیز را به هم می‌ریزند. انگار نه انگار که کشور وارد بحران‌هایی عظیم می‌شود و مردم برای تامین ابتدایی‌ترین نیاز‌های خود به چه کنم ـ چه کنم می‌افتند! در واقع خودِ حاکمیت هم اسیر تندرو‌هاست و نمی‌تواند کنترل‌شان کند که این نتوانستن زیرا افراطیون برنامه‌ریزی دقیقی دارند.

*‌ نفوذی‌های تندرو و افراطیون در حالی در ایران خسارت‌های زیادی به باور می‌آورند که کمتر کسی حواسش به آن‌ها است. نفوذی‌ها در طول موقعیت‌های تاریخی کمرشکن ظاهر شده‌اند و مانعی برای خود ندیده‌اند.

*‌ نخبگان جامعه مهمترین گروهی هستند که می‌توانند در راستای ترمیم فضای کدر فعلی و در نتیجه تزریق آرامش به اذهان عمومی تاثیرگذاری زیادی داشته باشند. لازم است نخبگان با هر طریق و شیوه‌ای که امکانش باشد، افکار عمومی را با هزینه‌های دوگانگی در جامعه آگاه کنند تا مردم هم به قدر سهم خود در اصلاح احتمالی نقش داشته باشند. به همین دلیل حتی اگر مانع‌هایی برای نخبگان بگذارند تا نتوانند مردم را متوجه شرایط کنند، کافی است اجماعی ملی تشکیل شود. البته هیچ جریانی نمی‌تواند با اجماع ملی مقابله کند.

لینک کوتاه: