سه فرضیه درباره آزادشدن پولهای بلوکهشده ایران و تبادل زندانیان
بسیاری از کارشناسان باور دارند آمریکا با پذیرش فشارهای حداکثری حاضر به پذیرش شرایط ایران شده است.
فردا نوشت: در روزهای اخیر و دقیقا پیش از سفر رئیسجمهوری ایران به نیویورک برای حضور در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، دو خبر مهم منتشر شد؛ نخست آزادشدن پولهای بلوکهشده ایران به میزان شش میلیارد دلار از کره جنوبی و واریز آن به بانکهای ایرانی در قطر و دوم انجام مرحلهای دیگر از تبادل زندانیان ایران و آمریکا.
ناظران سیاسی نسبت به این دو خبر تحلیلهای متفاوتی داشتند. برخی میگفتند که آمریکا چارهای جز پذیرش شروط ایران را نداشت. این تحلیل مبتنی است بر ناکامماندن فشارهای حداکثری ایالات متحده آمریکا از زمان ترامپ تا کنون که سه سال هم از دولت جمهوریخواه بایدن میگذرد؛ به این معنی که آمریکا با وضع شدیدترین تحریمها انتظار عقبنشینی ایران را داشت اما نهتنها چنین نشد بلکه در سالهای اخیر و به ویژه با پایان دولت دوازدهم جمهوری اسلامی ایران با گسترش روابط خود توانست ارتباطات تازهای در عرصه بینالمللی به دست آورد؛ از توسعه روابط با کشورهای منطقه تا تحکیم روابط با روسیه و چین و البته عضویت دائم در بریکس و پیمان شاگنهای. همه اینها باعث شد دستِکم بخشی از تحریمهای آمریکا خنثی شود؛ همان موضوعی که چندسال پیش رهبر انقلاب در سخنانشان اشاره کردند و فرمودند که باید تحریمها بیاثر شود. با این اوصاف آمریکاییها دریافتند که فشار حداکثری سیاستی شکستخورده است و اگر در بر همین پاشنه بچرخد عملا هر مسیر دیپلماتیکی در مواجهه با ایران مسدود میشود. بنابراین اکنون راضی به پذیرش شروط ایران از جمله تبادل زندانیان و آزادی پولهای بلوکهشده را پذیرفتند که به ویژه دومی یعنی پولهای بلوکهشده یک اهرم فشار ویژه برای آمریکاییها محسوب میشود اما امروز میبینیم که آنها به تحقق این شرط رضایت دادهاند.
برخی دیگر دو خبر اخیر را از زوایه ایران مینگرند و میگویند قدرت چانهزنی ایران توانست آمریکا و غربیها را عقب براند و علاوه بر ناچاری آمریکاییها اگر قدرت دستگاه دیپلماسی نبود، چنین اتفاقاتی رخ نمیداد. البته که این تحلیل درست به نظر میرسد اما باید به یک نکته دیگر نیز اشاره کرد؛ آنکه در مقطع کنونی سیاست خارجی جمهوری اسلامی واحد است؛ به این معنی که دو یا چندصدا در حوزه دیپلماسی از سوی ایران شنیده نمیشود. در گذشته و به ویژه در دو دولت حسن روحانی، دولت با مجموعه نظام هماهنگ عمل نمیکرد و حتی بعضا مشاهده میشد دولت مسیری خلاف منویات رهبر انقلاب را میپیمود. این شرایط با روی آمدن دولت سیزدهم تغییر کرد و هماهنگی خوبی میان تمام ارکان حاکمیت در حوزه سیاست خارجی برقرار است؛ بنابراین علاوه بر تلاشهای دستگاه دیپلماسی دولت، تکلیف با غربیها مشخص است و اگر مذاکرهای هم در میان باشد، با اصول مورد اجماع حاکمیت پیش میرود و اتفاقا غربیها هم متوجه شدند که نمیتوانند با دل بستن به خوشبینی دولت، هرچه میخواهند را القاء کنند.
زوایه دیگری که قابل اشاره است، از تحلیل با عینک آمریکاییهاست. برخی معتقند آمریکا برای از سرگرفتهشدن مذاکرات هستهای تن به برخی از شرایط ایران داده است زیرا دولت بایدن به دو دلیل عمده میخواهد تا پایان دولتش تکلیف برجام روشن شود؛ نخست آنکه عملا در حوزه سیاست خارجی هیچ دستاوردی نداشته است و از آنجایی که یکی از وعدههای انتخاباتیاش ساماندادن به توافق هستهای با ایران بوده است، اگر نتواند این وعده را محقق کند عملا هیچ برگ برندهای دستِکم در حوزه سیاست خارجی ندارد و این شرایط اوضاع او را در انتخابات تضعیف میکند. از سوی دیگر به باور برخی کارشناسان در صورتی که جمهوریخواهان دولت بعد را در اختیار بگیرند، شرایط برای رسیدن به توافق با ایران سختتر خواهد شد و عملا نه فقط بایدن بلکه جناح دموکراتها در موضوع ایران در قبال جمهوریخواهان بازنده خواهند بود. به همین دلیل بایدن مترصد آن است که هر طور که میشود با ایران به توافق برسد و برای مهیاکردن زمینههای این موضوع اینک میبینیم که پولهای بلوکهشده ایران را آزاد میکند یا راضی به تبادل زندانیان میشود.
به هر روی به نظر میرسد ایران در بزنگاه تازهای از مناسبات با غربیها قرار دارد؛ موقعیتی که علاوه بر ایجاد زمینههای گفتوگو با غربیها، عزت و منافع ملی ایران ایرانیان را حفظ میکند.