تحلیل «نامهنیوز»؛ در باب مناظره اخیر جلاییپور و قادری
اصلاحطلبان؛ مشارکت سیاسی یا لجبازی با حاکمیت؟
حمیدرضا جلاییپور از گفتمانی سخن میگوید که راه استمرار حیات سیاسی اصلاحطلبان را شرکت در انتخابات میبیند و حاتم قادری گفتمان کسانی را بازگو میکند که درپی سهمخواهی از حاکمیت و اگر نشد لجبازی با حاکمیتاند.
گروه سیاست نامهنیوز: اخیرا حمیدرضا جلاییپور و حاتم قادری، از اصلاحطلبان سرشناس، درباره انتخابات مجلس و موضع اصلاحطلبان نسبت به این رخداد سیاسی به مناظره با یکدیگر پرداختند و در عین حال که هر دو منتقد شیوه بررسی صلاحیتها بودند اما یک موضوع اصلی، محور اختلاف آن دو بود که شاید بتوان آن را به اختلاف نظر دو طیف اصلاحطلبان تعمیم داد.
محور اصلی سخنان جلاییپور در این مناظره آن بود که اصلاحطلبان باید در انتخابات شرکت کنند تا اجازه ندهند به تعبیر او نیروهای «خالصگرا» وارد مجلس شوند و «مجلس با مجلس و نماینده با نماینده تفاوت دارد» و در شرایطی که ۴۰درصد مردم مایل به شرکت در انتخابات هستند، اصلاحطلبان باید در انتخابات شرکت کنند.
از آنسو حاتم قادری گفت که «فرض کنید چند آدم مستقل به مجلس بفرستیم یا نامزد ریاست جمهوری بکنیم. در اینجا حکومت میگوید شما هم در انتخابات آمدید ولی ما پیروز شدیم. این کار در واقع کامبخشی به حکومت است و هیچ ثمری ندارد».
سخنان جلاییپور ناظر به دیدگاه کسانی است که راه اصلاحات یا هرگونه تحولی را در شرکت در انتخابات میدانند. این نگاه که از دیرباز در طیف راست اصلاحطلبان با محوریت کارگزاران جریان داشته، حالا در بخشهایی از طیف چپ نفوذ کرده است؛ چنانکه میبینیم جلاییپوری که طبیعتا سنخیت ویژهای با کارگزارانیها ندارد هم، همان حرفهایی را میزند که اخیرا از زبان سیدحسین مرعشی شنیدیم؛ آنجا که ضمن نقد موسوی و تاجزاده میگوید باید در همین چهارچوب اصلاحاتی را رقم زد. همه اینها در حالی است که مشارکتمحورهای اصلاحات یک مشکل عمده دارند؛ آنکه نمیتوانند طیفهایی که در مقطع کنونی رغبت ویژهای برای شرکت در انتخابات ندارند را قانع به حضور انتخاباتی کنند.
در اینجا میشود یک تقسیمبندی کلی را ارائه داد؛ اگر اصلاحطلبان را در یک محور قرار دهیم، یک سر این محور اصلاحطلبانی قرار دارند که میگویند تحت هیچ شرایطی نباید در انتخابات شرکت کرد. نیروهای این طیف در اقلیت عددی و گفتمانی قرار دارند و تا حدی نگاهشان نزدیک به نیروهای اپوزیسیون است. (اگر در مبانی هم، چنین نباشند دستکم در موضوع انتخابات این دوره چنیناند.)
در میانه محور، اصلاحطلبانی قرار دارند که هنوز تصمیمی برای شرکت یا عدم شرکت در انتخابات نگرفتهاند. آنها منتظرند تا چه پیش آید. اگر از لحاظ گفتمانی قانع شوند که شرکت در انتخابات به حیات سیاسی اصلاحات کمک میکند و اگر از نظر کمی به این نتیجه برسند که اکثریت اصلاحطلبان در انتخابات شرکت میکنند، آنها هم وارد عرصه انتخابات میشوند. آن سوی دیگر محور هم اصلاحطلبانی هستند که قائل به شرکت در انتخاباتاند.
این طیف است که گفتمان ایجاد میکند و میتواند بر طیف میانی تأثیرگذار باشد؛ مانند همین جلاییپور که اکنون دلایل ایجابیِ شرکت در انتخابات را بازگو میکند اما تا اینجای کار این طیف نتوانسته آنطور که انتظار میرود اصلاحطلبان میانه محور را همسو با خود کند. شاید دلیل چنین ضعفی در لیدری جبهه اصلاحات هم باشد و اگر سید محمد خاتمی به طور صریح از گفتمان شرکت در انتخابات حمایت کند، حتما بخش میانی وارد میدان انتخابات میشوند.
میرسیم به نظر حاتم قادری؛ او میخواهد اصلاحطلبان را منِ دیگری حاکمیت قرار دهد. به این جمله دقت کنید: «حکومت میگوید شما هم در انتخابات آمدید ولی ما پیروز شدیم». در پی این سخن یک پرسش اساسی به وجود میآید؛ آنکه از چه زمانی اصلاحطلبان خود را جدای از حاکمیت میدانند که تصور میکنند برد «حاکمیت» به معنای باخت خودشان است؟ آیا اصلاحطلبان خود را نیروهایی بیرون از نظام تصور میکنند؟ اگر چنین است چرا همین طیفِ مخالف با مشارکت از ردصلاحیتها گلایه میکند؟ چرا زمانی که تصور میکند اقبال عمومی همراهشان است در انتخابات شرکت میکند؟ آیا برای مثال انتخاباتهای ریاستجمهوری سال۹۲، مجلس۹۴ و ریاستجمهوری۹۶ خارج از نظام سیاسی جمهوری اسلامی برگزار شد که آنها با تمام توان شرکت کردند؟
گفتمانی که حاتم قادری آن را بازگو میکند دو هدف را دنبال میکند؛ نخست سهمخواهی در انتخابات؛ به این معنی که این پالس را به حکومت میرساند که اگر «همه» نامزدهایمان تأییدصلاحیت نشوند، انتخابات را تحریم میکنیم. هدف دوم در پی شکست هدف اول به وجود میآید؛ آنکه اگر حکومت راضی به سهمدهی نشد، آنها وارد فاز لجبازی با حاکمیت میشوند و برنده و بازنده را نه در رقابت اصلاحطلبان و اصولگرایان، بلکه در رقابت اصلاحطلبان با حاکمیت جستوجو میکنند. این لجبازیِ به نوعی کودکانه البته نتیجه خوبی هم برای خودشان در پی ندارد زیرا عملا به حذف جریان اصلاحات از عرصه سیاستورزی منجر میشود؛ حذفی که نه با تصمیم حاکمیت، بلکه در روند سیاسی-اجتماعی رخ میدهد؛ چه آنکه هر گروهی که سالها با سیاست رسمی قهر کند به تدریج سرمایه اجتماعیاش را از دست میدهد؛ نمونه بارزش نهضت آزادی بود که گرچه در ابتدای انقلاب سرمایه اجتماعی خاص خود را داشت اما از زمانی که با سیاست رسمی قهر کرد و روش اپوزیسیونی در پیش گرفت با آنکه مرکزیتش در ایران باقی ماند اما عملا اثرگذاریاش در عالم سیاست را از دست داد.
به هر روی اکثریت اصلاحطلبان باید بین این دو دیدگاه انتخاب کنند که آیا -با تمام نقدهایی که دارند- میخواهند راه استمرار حیات سیاسی با شرکت در انتخابات را پیش بگیرند یا لجبازی با حاکمیت و در نهایت کنارهگیری از عالم سیاست.