تحلیل «نامهنیوز»؛
چگونه پدیده «آقازادگی» باعث شکاف میان مردم و مسئولان میشود؟
وقتی شکل و سطح زندگی فرزندان مسئولان با عموم جامعه تفاوت دارد، مردم در برابر چند احساس قرار میگیرند؛ نخست بیعدالتی دوم، تضاد میان شعار و عمل و سوم تضییح حق شخصی.
گروه سیاست نامهنیوز: شاید واژه «آقازاده» تنها در ایران دارای بار معنایی سیاسی خاصی است. چنددهه است که این واژه در ادبیات سیاسی ایران به کار میرود و اگر مردم در خیابان جوانی نشسته در خودرویی گرانقیمت را ببینند میگوید طرف آقازاده است که توانسته چنین خودرویی بخرد.
اما چرا اینگونه است؟ چرا مردم ایران نسبت به زندگی فرزندان مسئولان حساسیت خاص دارند؟ برای پاسخ به این پرسشها باید چند ریشه سیاسی-اقتصادی مورد بررسی قرار گیرد.
نخست آنکه اساس انقلاب اسلامی ایران مبتنی بر حمایت از ضعفا بود. در واقع میتواند یکی از اهداف انقلاب سال57 را برقراری عدالت اقتصادی و اجتماعی دانست و همین موضوع باعث شده است که خاستگاه عدالت همواره با مردم ایران همراه باشد. مردم در شرایطی که میبینند مشکلات اقتصادی بر دوششان سنگینی میکند و نمیتوانند آن طور که میخواهند بخرند، بخورند و بپوششند اما به موازات فرزندان مسئولان به شکلی متفاوت از عموم جامعه زندگی میکنند و مثلا در پروژههای اقتصادی کلان مشارکت دارند یا در خارج از کشور به فعالیت اقتصادی میپردازند، این پرسش برایشان به وجود میآید که چرا سطح زندگی ما مردم با مسئولان و خانوادهشان تفاوت دارد؟ در واقع در اینجا با عنصور احساس بیعدالتی مواجهیم. برای مردم هم اصولگرا و اصلاحطلببودن مسئولان در این موضوع تفاوتی ندارد و برای مثال از سخن فرزند یک اصلاحطلب که آن زمان نماینده مجلس بود که گفت «ما ژنمان خوب است» تا خرید سیسمونی توسط خانواده یک مسئول اصولگرا از کشوری همسایه هر دوی اینها در نگاه مردم تحت عنوان مظاهر بیعدالتی تلقی میشود. حتما خرید از کشور خارجی جرم و بلکه تخلف نیست یا گفتن عنوان «ژن خوب» شاید سهوی بوده باشد اما چون فشار اقتصادی بر مردم تحمیل میشود، آنها تمام این موارد را به عنوان بیعدالتی شناسایی میکنند.
یک مثال دیگر؛ چندسالی است که فرزند یکی از مسئولان سابق که در تسخیر سفارت آمریکا نقشآفرین بوده است، در آمریکا زندگی میکند. در اینجا دومین ریشه را باید بررسی کنیم. مردم با یک تناقض جدی هم مواجهاند؛ آنکه چرا شعار و عمل مسئولان با یکدیگر تطابق ندارد؟ یعنی چرا مسئولی که شعار ضدامپریالیستی میدهد، فرزندش سر از آمریکا در میآورد؟ یا چرا فرزند مسئولی که همین حالا شعارهای ضدغربی میدهد، فرزندش برای رفتن به کانادا اقدام میکند؟ پس دومین موضوع تناقض شعارهای ابرازی به مردم و عملکرد خانواده برخی مسئولان است که مردم را عصبانی میکند.
سومین موضوع هم آن است که مردم احساس میکنند امکانات ویژهای که در اختیار فرزندان مسئولان قرار گرفته، از اموال عمومی است. شاید هم در برخی موارد این طور نباشد و برای مثال یک مسئول به واسطه کارهای شخصیاش به دارایی سرشاری رسیده است اما مردم با نگاهی کلی به مسئولان مینگرند و سطح زندگی آنها را ناشی از اموال بیتالمال میدانند. در واقع در اینجا احساس میکنند علاوه بر بیعدالتی و تناقض گفتاری و رفتاری مسئولان، آنها حق شخصیشان را تضییع کردهاند.
همه اینها باعث گسترش بیاعتماد مردم نسبت به مسئولان میشود و البته شکافی گسترده را میان مردم و مسئولان به وجود میآورد. شکاف میان مردم و مسئولان فقط باعث گلایهمندی مردم نمیشود، بلکه موجب اخلال در حکمرانی هم میشود زیرا بسیاری از تصمیماتی که مسئولان اتخاذ میکنند باید توسط مردم اجرا شود و اگر مردم از مسئولان ناراضی باشند یا به آنها اعتماد نداشته باشند، طبعتا کمتر رغبت خواهند داشت که در پیشبرد تصمیمات مأخوذه مشارکت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی داشته باشند.
با این اوصاف به نظر میرسد شاید بخشی از قضاوت افکار عمومی نسبت به مسئولان و خانوادهشان دقیق نباشد اما به هر روی همه مسئولان باید حواسشان باشد که کوچکترین موضوعی که باعث آزردهخاطر شدن مردم شود، به وجود نیاید زیرا همه اینها نه فقط به ضرر یک فرد مسئول بلکه به سرمایه اجتماعی-سیاسی نظام آسیب وارد میکند.