کد خبر : 727378

ترور بی‌پاسخ نمی‌ماند

مشت آهنین در هم شکسته است! نتانیاهو با این تصور که مشت آهنین نظامی می‌تواند شکست خفت‌بار در طوفان‌الاقصی را جبران کند، به همه اشکال وحشی‌گری، جنایت،کشتار، ویران‌سازی و اقدامات ضد بشری دست زد؛ ولی راهبرد عملیاتی آنها، در مقابل جنگ نامتقارن مقاومت، رنگ باخت و عناد نتانیاهو برای تحقق اهداف اعلام شده در غزه، بی‌نتیجه ماند و فرسودگی، ناکامی و سرافکندگی و خسارت و تلفات غیرقابل تحمل را به دنبال داشت.

به گزارش نامه‌نیوز، به نقل از ایسنا، کانال تلگرامی صبح صادق نوشت:

«طوفان‌الاقصی» اقدامی در مسیر آزادسازی سرزمین اشغال شده و پاسخی محدود به تاریخ ۷۵ ساله از جنایات متراکم و گسترده صهیونیست‌ها بود و به خوبی ارکان و هیبت نظامی و اطلاعاتی این رژیم را درهم ریخت. رژیم صهیونیستی ساخته و پرداخته و حمایت شده آمریکا و غرب است که منافع استعماری و نامشروع خود را با تکیه بر آن تأمین می‌کند و لذا از همان آغاز، واکنش صهیونیست‌ها به ضربه مهلک مقاومت فلسطینی با اعلام وفاداری و حمایت مطلق غربی همراه شد.

مشت آهنین در هم شکسته است! نتانیاهو با این تصور که مشت آهنین نظامی می‌تواند شکست خفت‌بار در طوفان‌الاقصی را جبران کند، به همه اشکال وحشی‌گری، جنایت،کشتار، ویران‌سازی و اقدامات ضد بشری دست زد؛ ولی راهبرد عملیاتی آنها، در مقابل جنگ نامتقارن مقاومت، رنگ باخت و عناد نتانیاهو برای تحقق اهداف اعلام شده در غزه، بی‌نتیجه ماند و فرسودگی، ناکامی و سرافکندگی و خسارت و تلفات غیرقابل تحمل را به دنبال داشت.

آمریکا که نقش اصلی حمایت همه‌جانبه را در اختیار داشت و ده‌ها میلیارد دلار حمایت مالی و تسلیحاتی از رژیم را به عهده گرفته بود، روش نظامی‌گری کور نتانیاهو را که دستگاه نظامی_اطلاعاتی و جامعه صهیونیستی را به اختلاف و فروپاشی نزدیک می‌کرد، زیر سؤال برد تا روش جنگ ترکیبی و هوشمند، جایگزین جنگ نظامی شود؛ اما نتانیاهو با اصرار بر حمله به «رفح»، پیشنهاد آمریکایی‌ها را که همزمان هزینه‌های جنگی و هزینه‎های حیثتی را کاهش می‎داد، نادیده گرفت؛ ولی در مدت کوتاهی، خود را در مرز سقوط و شکست کامل در غزه دید، بنابراین برای نجات آینده و امتدادحیات سیاسی خود، به روش و تاکتیک پیشنهادی آمریکا روی آورد. این تغییر ریل و توافق جدید، احتمالاً در سفر نتانیاهو به آمریکا بنیان گذاشته شد و عملیات‌های نظامی و اطلاعاتی هدفمند و متفاوت از گذشته در دستور کار مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار گرفت. در این رویکرد فناوری‌های جدید تسلیحاتی و هوش مصنوعی و تسلیحات پیشرفته آمریکایی، عملاً نقش‌آفرینی خود را در کنار ارتش صهیونیستی قرار دادند و به وضعیت فرسوده صهیونیست‌ها، تنفس مصنوعی دادند.

هدف، جداسازی حزب‌الله از غزه است. نتانیاهو و افراطی‌های کابینه‌اش می‎دانند که این جنگ، جنگ موجودیتی رژیم است، آنها علت این را که در غزه ناکام مانده‌ و نه تنها نتوانستند به اهداف خود در این جنگ سرنوشت‎ساز برسند، بلکه توانمندی‌های صهیونیستی نیز به شدت فرسایش یافته است، حضور حزب‌الله لبنان در جبهه شمال می‎دانند، حزب‎الله عملاً جغرافیایی با عمق ۱۰ کیلومتر در سرزمین‎های اشغالی را از کنترل صهیونیست‌ها خارج کرده و ده‌ها هزار آواره بر روی دست رژیم گذاشته و ده‌ها هزار نفر را در مهاجرت معکوس به خارج از سرزمین‌های اشغالی فرستاده است.

اگرچه نقش بقیه جبهه مقاومت و به ویژه ایران، از این ارزیابی مغفول نیست و ایران را اساس مشکل راهبردی خود می‌دانند، ولی اولویت فوری خود را در لبنان و حزب‌الله می‌دانند. لذا در جنگ ترکیبی آمریکایی و رژیم صهیونیستی عملیات روانی و دیپلماسی فعال برای جداسازی جبهه مقاومت به ویژه حزب‎الله از غزه و فلسطین با روش ارعاب و تطمیع به اجرا گذاشته شد که بی‌نتیجه ماند. شکست در عملیات دیپلماتیک و رسانه‎ای جبهه غرب در حالی رخ داده است که همه ارزیابی‌های راهبردی آمریکا و رژیم صهیونیستی بر ناتوانی آنها در جنگ گسترده احتمالی با حزب الله حکایت دارد. برآوردها نشان‎ می‎دهد، صهیونیست‎ها نه تنها در مقابل حزب‎الله هدفی را نمی‌توانند محقق کنند؛ بلکه بحران را به عمق استخوان این رژیم خواهند رساند.

آمریکا و صهیونیست‌ها، باور دارند که واکنش انتقامی جبهه مقاومت به ترور «شهید اسماعیل هنیه» و «فوادشکر» یا حمله به «بندر حدیده»، رژیم صهیونیستی و منافع نامشروع و استعماری غربی را با تهدید موجودیتی مواجه می‌کند؛ لذا از ادبیات مخالفت با افزایش تنش برای متهم کردن جبهه مقاومت استفاده کردند و وزرای خارجه اروپایی با ده‎ها تماس و آمریکایی پیام‌های غیرمستقیم متعدد و نمایش مذاکرات جدید در قاهره و دوحه را انجام دادند تا خونخواهی و انتقام با تأخیر انجام گرفته و با مانور فشارهای هسته‌ای و تهدید به بهره‎ گیری از مکانیزم ماشه برجام، فرصت جدیدی برای آمریکا و صهیونیست‌ها ایجاد کنند تا از طریق ضربات هوشمند و کشتار جمعی سایبری و ترورهای متکی به سیستم‌های پیشرفته، بتوانند بر هدف اصلی خود، یعنی انصراف از انتقام و جداسازی جبهه مقاومت از غزه دست یابند.

کاملاً روشن است و در برخی، اعتراف‌های رسانه‌ای صهیونیست‌ها تأکید شده که عملیات‌های یک هفته گذشته در لبنان، با نوعی عجله و دستپاچگی به اجرا درآمده و امکاناتی را که برای یک جنگ گسترده منطقه‌ای فراهم کرده بودند، در یک هفته گذشته خرج کنند. با اینکه این عملیات‌ها، موفقیت و کارکرد تاکتیکی برای صهیونیست‌ها داشته‌اند و با بازوی رسانه‌ای و مجازی و عملیات روانی آنها، بزرگنمایی هم می‌شوند، هم آمریکا و هم برخی دستگاه‌های صهیونیستی اعتراف می‌کنند که فاقد کارکرد راهبردی برای صهیونیست‌ها هستند و قادر نیستند مساحت شمال فلسطین اشغالی را در کنترل درآورند و آوارگان صهیونیستی را بازگردانند یا حزب‌الله و مقاومت را از استمرار حمایت از مظلومیت غزه باز دارند.

با اینکه آمریکا و دو هواپیمای ویژه جاسوسی آنها نقش اصلی در عملیات‌های هفته گذشته را ایفا کردند و جان تازه‌ای به نتانیاهو و ساختار نیمه‌جان او دادند؛ ولی رعب و وحشت ناشی از احتمال واکنش جدید حزب‌الله، نه تنها جامعه صهیونیستی، بلکه دستگاه‌های نظامی را به محاق برده و تا شعاع ۵۰ کیلومتری از مرز لبنان، دستورالعمل‌های ویژه اجرا می‌کنند.

مجازات صهیونیست‌ها ضروری است. رژیم صهیونیستی با اقدامات حمایتی آمریکا، اروپا و ناتو بر سر پا ایستاده است، بر این اساس هرگونه تأخیر در واکنش به جنایات رژیم صهیونیستی موجب می‎شود که ظرفیت‌های اجتماعی انتقام در لبنان و وجاهت قانونی و اخلاقی پاسخ به جنایات صهیونیست‌ها به مرور زمان کم‌رنگ شده و سران تروریست رژیم صهیونیستی، آمریکا و غرب گستاخ‌تر شوند.

لینک کوتاه: