داريوش مهرجويي: بانو را ۹ سال زنداني كردند
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
به گزارش نامهنیوز، چاوشي قطعه«رفيقم كجايي» را تحت تاثير قصه «سنتوري2» نوشته است. فيلمنامه سنتوري را قبل از همه من براي چاوشي فرستاده بودم.«سنتوري 2» موضوعش اين است كه قهرمان قصه رفيق نزديكش را از دست ميدهد و در حقيقت اين موسيقي «رفيقم كجايي» مرثيهاي براي رفيق قهرمان داستان است. «سنتوري » كه آن بلا سرش آمد و درست شب اكران تصميم گرفتند اكران نشود آن هم در حالي كه بارها در جشنوارههاي مختلف اكران شده و حتي قبل از ساخت هم تمام مراحل نظارتي را از سر گذرانده بود درست شبي كه قرار بود فيلم در فستيوال فجر به نمايش درآيد برايش تصميم گرفتند كه اكران نشود و فيلم«بانو» را 9 سال توقيف و زنداني كردند. من نه تنها براي سنتوري دستمزد نگرفتم بلكه حتي براي آن از جيبم هم هزينه كردم و پول اين آدمهاي خيانتكار را دادم. در غياب من، شريكم اسم و امضاي من را جعل كرده و رقمي كه به من تعلق مي گرفت را بالا كشيده بود. دو حلقه فيلم در ظرفي فلزي در ساختمان يكي از دفترهاي تلويزيون ماند و گم شد. روي آن با برچسب اسم نوشته بوديم «الموت» فيلمي از داريوش مهرجويي كه قرار بود زمينه ساخت سريالي تلويزيوني شود اما گم شد. پولدارها هم تمايلي به
هزينه كردن سرمايهشان در بخش فرهنگي ندارند و ترجيح ميدهند پولشان را در امور ديگري مثل ساختمانسازي و غيره هزينه كنند و سود بگيرند تا فرهنگ. بهترين كارهاي چاوشي همانهايي است كه در كارهاي من بوده و با من همكاري داشته است. کمتر کسی است که تاریخ سینمای ایران را خوانده باشد و نام مهرجویی را به کرات در آن ندیده باشد. مهرجويي شاید کلاسیکترین فیلمساز مدرن سینمای ایران است. او فیلمسازی را از دهه 40 آغاز کرد و در طول بیش از 40 و چند سال بیوقفه فیلم ساخت. مهرجويي را در مجامع جهانی به نام «دانشمند سینمای ایران» ميشناسند. او فلسفه خوانده است. ادبیات را میشناسد. رمان مینویسد. نقاشی میکند و سازهاي پیانو و سنتور را به خوبي مينوازد. نزديك به 50 سال است كه در سينماي ايران فيلم ميسازد و اغلب آثار او در زمره آثار پرفروش بودهاند. آثارش ميان عوام و خواص سينما طرفدار دارد و شايد اگر از كسي در خصوص سينماي ايران سوالي پرسيده شود تا نام چند فيلم از سينماي ايران را ببرد حتما به يكي از فيلمهاي مهرجويي اشاره خواهد كرد. حالا پس از گذشت 9 سال از ساخت و سپس توقیف «سنتوری» اکنون داریوش مهرجویی میخواهد قسمت دوم آن را
کارگردانی کند. فیلمنامه «سنتوری 2» که پیش از این با نام «سنتوری در راه شیری»در بانک فیلمنامه ثبت شده با نام «سنتوری مرد پاییزی» جلوی دوربین خواهد رفت. «سنتوری» با اكران نشدنش خاطره تلخي را براي مهرجويي رقم زد و به نظر ميرسيد «سنتوري2» كه قرار بود آن خاطره تلخ را از ذهن مهرجويي پاك كند ، ناخواسته خاطره تلخ ديگري را در ذهن او رقم ميزند. او اعلام كرده كه براي ساخت فيلمش سرمايهگذاري را پيدا نكرده است كه حاضر باشد هزينه ساخت اين فيلم را بپردازد و بنابراين زمان ساخت آخرين فيلم مهرجويي همچنان مشخص نيست .براي صحبت كردن در خصوص چندوچون ماجرا و اينكه ماجرا به چه شكل است با مهرجويي همكلام شديم. داريوش سينماي ايران نه تنها از گلههايش از سينمايي گفت كه حاضر به سرمايهگذاري براي يكي از وزنههاي فيلمسازي خود نيست بلكه به قدري اين ماجرا به مذاقش تلخ آمده بود كه ناخواسته صحبت را به سرنوشت تلخ فيلمهاي قبلياش چون «بانو» و «الموت» كشاند و از ماجرايي كه بر آن ها گذشته بود برايمان گفت. آقاي مهرجويي اعلام كرديد كه براي فيلم جديدتان به نام «سنتوري 2» تا به حال تهيهكنندهاي پيدا نشده، اين خبر صحت دارد؟ بله، درست است.
اين فيلم پروژهاي است كه در اين شرايط و با وجود بالا رفتن مقدار تورم و افزايش قيمتها حدود يك ميليارد و نيم هزينه دارد و من براي ساخت آن به تهيهكنندهاي دست و دلباز نياز دارم. يكي مانند خانواده «مديچي» در ايتاليا كه از ميكل آنژ حمايت كرد تا شاهكارهاي خود را خلق كند لازم است تا من بتوانم فيلمم را بسازم. به جاي آنكه پولهايشان در بانكها ذخيره شود اندكي از آن را خرج فرهنگ كنند. فعلاً كسي پيشنهادي براي تهيهكنندگياش نداده است؟ نه، چون من فعلا خيلي به طور گسترده اين قضيه را عنوان نكردهام. وضعيت اقتصادي به شدت خراب است، منتظرم تا خرداد ماه ببينم اوضاع چطور ميشود. چرا اینقدر هزينههاي ساخت فيلمها بالا رفته است؟ دستمزد عوامل فيلم خيلي بالاست و به تناسب افزايش قيمتهاي همه عرصهها، اين هزينهها هم افزايش پيدا كرده است. كرايه آژانسي كه تا ديروز 20 هزار تومان بوده امروز 70 هزار تومان شده، پس افزايش هزينه فيلمها هم در اين شرايط كاملا منطقي است. از طرفي پولدارها هم تمايلي به هزينه كردن سرمايهشان در بخش فرهنگي ندارند و ترجيح ميدهند پولشان را در امور ديگري مثل ساختمانسازي و غيره هزينه كنند و سود بگيرند تا
فرهنگ. يعني تمايلي به سرمايهگذاري فرهنگي و فعاليت در اين عرصه نيست؟ نه، چون علاقهاي به فرهنگ ندارند حتي اگر فرهنگسازي را هم در نظر نگيرند متوجه نيستند كه اين هزينه كردن شان از نظر تبليغي به سود كسب و كارشان است. اگر فيلمي خوب و درخور ساخته شود و در انتهاي آن نام سرمايهگذار بيايد خيلي به نفع كسب و كارشان است چون اين فيلم در سينما نمايش داده ميشود، بعد از آن روي ديويديها به بازار ميآيد حتي ممكن است تلويزيون پخشش كند يا در شبكههاي خارجي پخش شود. همه اينها تبليغي موثر براي آن سرمايهگذار است اما متاسفانه متوجه نيستند. موضوعي كه وجود دارد اين است كه تهيهكننده به هر حال دنبال نفع مالي است و ميخواهد سرمايهاش بازگردد. با توجه به سرنوشت فيلمهاي سالهاي اخير شما از نظر گيشه و ميزان فروش، به نظر شما اگر تهيهكنندهاي در اين فيلمها سرمايه گذاري كند اين اتفاق (بازگشت سرمايه و سوددهي) برايش خواهد افتاد؟ در مورد اين مطمئنم كه سرمايه اصلي آن بازميگردد. «سنتوري 1» با اينكه اكران نشد جزو پرفروشترين فيلمهاي تاريخ سينماي ايران بود. ديويديهاي آن به طرز عجيبي تكثير و بارها ديده شد. «سنتوري 2» هم ادامه همان
داستان است و به نظرم به همان نسبت و حتي خيلي بهتر ميفروشد. فضاي داستان «سنتوري2» چيست؟ فضاي «سنتوري2» كاملاً در ادامه قسمت اول آن است. اين فيلم، هم به بحث روابط ميپردازد و هم نگاهي به معضل اعتياد دارد. بازيگرانش قطعي شده اند؟ بله تقريبا. از بازيگران «سنتوري 2» ميتوانم به بهرام رادان، ليلا حاتمي و احتمالاً حسن پورشيرازي اشاره كنم. يكي از نقاط قوت «سنتوري1» موسيقي فيلم بود كه اگر نگوييم بيشتر، حداقل همپاي فيلم، مشهور و در ميان مخاطبان محبوب شد. براي «سنتوري 2» باز هم با چاوشي همكاري داريد؟ من فكر ميكنم كه چاوشي با «سنتوري2» هم همراهي كند. من و چاوشي رابطه بسيار خوبي با يكديگر داريم و خيلي به هم انرژي ميدهيم. اين خبر كه ديگر قرار به همكاري من و چاوشي نيست حاصل نفاق آدمهايي بود كه سعي كردند اين رابطه را از بين ببرند. بيشتر هم خبرنگاران به اين شايعات دامن زدند. براي اين عدم همكاري عدهاي موضوع مبلغ قرارداد و رقم درخواستي چاوشي را مطرح ميكردند. چاوشي ميگويد من اصلا چنين حرفي را جايي نزدهام. گويا مدير برنامههايش صحبتهايي با مدير برنامههاي بهرام رادان و من كرده و اين را به خبرنگارها گفتهاند، آنها هم
به آن اضافه و در سايتها پخش كردهاند. چاوشي بارها گفته كه من براي مهرجويي احترام زيادي قائلم و از نظر من هم چاوشي پسر خيلي با استعدادي است نمونهاش هم همين قطعه «رفيقم كجايي» كه در سريال شهرزاد پخش ميشود. از طرفي كارش هم با من خوب ميگيرد. حواشيای شنيده ميشد مبني بر اينكه شما گفتهايد چاوشي اين قطعه را (رفيقم كجايي؟) با الهام گرفتن از فيلمنامه شما نوشته است. بله، چاوشي اين قطعه را تحت تاثير قصه «سنتوري2» نوشته است. فيلمنامه سنتوري را قبل از همه من براي چاوشي فرستاده بودم. «سنتوري 2» موضوعش اين است كه قهرمان قصه رفيق نزديكش را از دست ميدهد و در حقيقت اين موسيقي «رفيقم كجايي» مرثيهاي براي رفيق قهرمان داستان است. حالا نميدانم موضوع اصلي شهرزاد چيست و اصلا چنين چيزي در آن سريال وجود دارد يا خير اما در داستان من دقيقا رفيق قهرمان قصه از بين ميرود و اين «رفيقم كجايي» در رابطه با همين موضوع است و اصلا پايه داستان «سنتوري2» حول همين محور ميگردد. نميدانم چرا اين طور شده شايد اصلا خود چاوشي اين مسئله را تكذيب كند و بگويد من تحت تاثير سنتوري نبودهام اما با توجه به اينكه چاوشي از مدتها قبل فيلمنامه را
خوانده بوده مي گويم كه «رفيقم كجايي» تحت تاثير آن نوشته شده است. بهترين كارهاي چاوشي همانهايي است كه در كارهاي من بوده و با من همكاري داشته است. اگر تهيه كننده پيدا نشود تكليف چيست و چه ميشود؟ نمي دانم، حالا كه فعلا منتظرم تا ببينم چطور ميشود. اگر كار به مرحله آخر برسد و چارهاي برايم باقي نماند ممكن است فيلم را به صورت سهامي عام بسازم يعني از مردم براي ساخت فيلم كمك بگيرم و سرمايهگذار و سهامداران اصلي مردمي باشند كه هميشه از سينما حمايت كردهاند. «سنتوري 1» كه آن بلا سرش آمد و درست شب اكران تصميم گرفتند اكران نشود آن هم در حالي كه بارها در جشنوارههاي مختلف اكران شده و حتي قبل از ساخت هم تمام مراحل نظارتي را از سر گذرانده بود. درست شب اول نمايش فيلم كه از پخشش جلوگيري شد ما( من و تهيه كننده) به سراغ آقاي جعفري جلوه رفتيم و علت را جويا شديم. معاون ايشان به من گفت:«با ديدن اين فيلم كمر من شكست». سوال من اين بود كه چطور موقع مجوز دادن كمرتان چيزي نشد؟ حتي اين فيلم در جشنواره هم به نمايش درآمده بود آن موقع هم كمرتان ايرادي نكرده بود، حالا در شب نمايش اين اتفاق برايتان افتاد؟ سر فيلم «بانو» هم، چنين اتفاقي
براي من افتاد. موضوع توقيف «بانو» چه بود؟ درست شبي كه قرار بود در فستيوال فجر به نمايش درآيد برايش تصميم گرفتند كه اكران نشود و فيلم«بانو» را 9 سال توقيف و زنداني كردند. بعد از آن 9 سال توقيف، فيلم بدون آنكه حتي تك فريمي از آن حذف يا اصلاح شود به نمايش درآمد. هميشه همينطور است، به هنرمندان ظلم شده و آنها مدام سركوب شدهاند.«بيتا فرهي» سر همين مشكلاتي كه براي «بانو» پيش آمد به مدت سه سال مشكلات شديد روحي پيدا كرد. به هرحال كم چيزي نبود ما براي «بانو» دوسال تمام زحمت كشيده و ازجان و دل كار كرده بوديم.«بانو» درام واقعي و قشنگي بود اصلا چرا بايد جلوي آن گرفته ميشد؟ مثل آن است كه به ميكل آنژ بگويند از مجسمه«موسي» خوش مان نميآيد آن را بگذار كنار. نمي دانم مگر ميشود يك وزارتخانه(ارشاد) یکهو با يك فيلم مواجه شود كه اينچنين تصميم به اكران نشدنش ميگيرند، آن هم در حالي كه تمام جزييات فيلم چه مربوط به خود فيلم چه قصه و حتي عوامل و عدم سوءپيشينه عوامل آن چك ميشود و بعد مجوز ساخت داده ميشود.گفتند چرا تن شخصيت قصه عباست؟ عبا را من در سنتوري استفاده كردم چون خيلي از هنرمندان و موسيقيدانها در خانه عبا ميپوشند. در
حقيقت عبا مانند يك عامل حفاظتي است و تو را از خيلي از انرژيهاي بد حفظ مي كند و انرژي ميدهد. من فكر ميكنم حتي خود وزير هم اين فيلم را نديد اما به قدري آقاي جعفري جلوه در گوشش خواند كه سرنوشت فيلم اينچنين شد. شما از سال 48 تا به امروز فيلم ميسازيد و كارنامه پرباري داريد. به جز اين فيلم آيا تا به حال براي فيلمهاي ديگري از شما هم چنين مشكلاتي پيش آمده بود؟ بله، براي آخرين فيلم من «اشباح» هم همين مشكلات پيش آمد. مجري طرح ما كه تنها 15 درصد هم سهم داشت با چندتكه كاغذ همهچيز را مصادره كرد و در آخر گفت حتي حدود 100ميليون هم بيشتر از مبلغ تعيين شده خرج شده و باز هم تمام حق و حقوق من از بين رفت. در مورد«سنتوري » هم باز همان قصهها تكرار شد. فيلم خيلي فروخت اما از آن عايدي ای نصيب من نشد. وكيلم به من خيانت كرد. شريكم به من خيانت كرد. من نه تنها براي سنتوري دستمزد نگرفتم بلكه حتي براي آن از جيبم هم هزينه كردم و پول اين آدمهاي خيانتكار را دادم. در غياب من، شريكم اسم و امضاي من را جعل كرده و رقمي كه به من تعلق مي گرفت را بالا كشيده بود. آقاي صفارهرندي نميداند چه شوك و ظلمي توسط مشكلات به وجود آمده براي اين
فيلم،به خانوادههاي مختلف وارد كرد. جدا از مشكلات اكران فيلمهايم يكي از فيلمهايم به نام «الموت» هم در تلويزيون گم شد! گم شد؟ بله،«الموت» فيلمي مستند- داستاني بود كه قبل انقلاب آن را ساخته و در الموت، ديلمان و بخشي از فيلم را هم در كوير فيلمبرداري كرده بودم. «الموت» فيلمي در خصوص تشيع است و براي ساخت آن از نظرات ابن سينا و ساير انديشمندان و فلاسفه استفاده شده بود. فيلم راجع به اين موضوع بود كه تشيع چيست و در بخشي از آن هم در مورد اسماعيليان صحبتهايي شده بود.«الموت» دكور چنداني نداشت و داستان آزادي را هم روايت ميكرد كه خيلي پيچيده نبود. بعد از مونتاژ، فيلم را پيش آقاي گيويان از مديران تلويزيون برديم. او يك قسمت از فيلم را ديد و گفت كه از نظر او فيلم زيبا و ارزشمندي است. در آن مقطع زماني آقاي گيويان عازم سفر بود و گفت بعد از سفرش حتما تمام قسمتهاي فيلم را ميبيند و در مورد آن تصميمگيري ميشود. ما هم فيلم را در ساختمان دفتر ايشان و در يكي از اتاقهاي مونتاژ آن ساختمان و در يكي از طبقات بالا گذاشتيم و فيلم همانجا ماند. آقاي گيويان به سفر رفت و بعد از چند ماه هم قرارداد اجاره آن ساختمان تمام شد و آنجا را
تخليه و تمام لوازم را جمع كردند اما فيلم در اين اسبابكشي گم شد و هنوز كه هنوز است دنبال آن ميگرديم. البته من شك كردم كه شايد موقع اسبابكشي از ساختمان اصلا به طبقه بالا نرفتند و در آن اتاقي كه فيلم در آنجا بوده را حتي باز هم نكردهاند. يعني نسخه ديگري از آن نداريد؟ نه، اين نسخه اصلي و مونتاژ شده فيلم بود. هيچ نسخه ديگري از آن نداريم. دوحلقه فيلم در ظرفي فلزي در آن ساختمان ماند و گم شد. روي آن با برچسب اسم نوشته بوديم «الموت» فيلمي از داريوش مهرجويي كه قرار بود زمينه ساخت سريالي تلويزيوني شود اما گم شد. بعد از آن هم هرچقدر از آقاي گيويان پيگيري كرديم جواب درست و قاطعي نگرفتيم. روزنامه شما نامش «قانون» است و ميخواهم بگويم تا به حال در مورد من خيلي بيقانوني شده است. فرزندكشي در سينما درست مانند غافلگيري در شاهكاري سينمايي، حال و روز سينماي امروز ايران هم غيرقابل پيش بيني شده است.اتفاقاتي مي افتد كه انتظارش را نداريم. سكانسي را در اين لحظه ميبينيم اما نمي توانيم با خيال راحت به صندلي خود تكيه بزنيم و سكانس بعدي را تماشا كنيم. ديگر خيالمان از سرنوشت قهرمانان مان جمع نيست.اصلا هنوز مجالي براي قهرمان باقي
مانده؟ رمقي براي عرض اندام دارد؟ ميتواند بار ديگر پا به ميدان بگذارد و باز هم برايمان شگفتي بيافريند؟ اين روزها انگار هيچ چيز سر جاي خودش نيست. براي ذهن سنتي ما كه هنوز كه هنوز است با بيتي از شاهنامه شور سلحشوري ميگيرد و ميان عصر خمودگي زندگي ديجيتالي كدها و رقمها، شور عاطفه اشك از چشمانش روانه ميشود، پرده آخر داستان، مرگ رستم است و تا قبل آن عادت به دنبال كردن داستان بدون حضور قهرماني كه از ابتدا در دل ماجرا بوده است را نداريم. اما اين روزها سينماي ايران سكانسهاي ديگري را مقابل چشمانمان آورده است. گلادياتورهايي كه يك تنه فاتح ميدان بودند از پشت پنجرههاي كوچك فراموشي نظاره گر آن وسعتي اند كه در آن بي محابا قدرتنمايي ميكردند. ديگرخبري از تشويقها، سوت و كف برهم زدن ها نيست و انگار فراموشي همه جا دامن گسترانيده است. نه ژنرال ها فرصت هنرنمايي دارند و نه به سربازهاي شجاع مستعد مجال نشان دادن لياقت شان داده ميشود. روزهاي عجيب و تاسفباري كه فرصت ساخت فيلم را نه به كارگردان نامداري همچون مهرجويي ميدهند كه فيلمهايش به نوعي كارنامه سينماي ايران است و نه از جوان مستعدي چون سعيد روستايي كه فيلمش يك تنه
آبروي مهمترين جشنواره سينمايي كشور را خريده است، براي ساخت فيلم و تضمين آينده سينماي ايران حمايت ميشود.سينماي ايران روزهاي عجيبي را ميگذراند، روزهايی پر شگفتي، روزهايي كه شايد تا ديروز كمتر كسي پيشبينياش را ميكرد، روزهايي كه گيشه در فصل مرده اكران ميلياردها تومان ميفروشد آن هم نه به خاطر اثري فاخر و در مقابل، كارگرداني كه 25 فيلم سينمايي در كارنامه خود دارد (از سال 42 تا كنون) براي تامين هزينههاي فيلمش سرمايهگذار پيدا نميكند. با نگاهي گذرا به فيلمهاي ساخته شده در يك سال گذشته سينماي ايران به راحتي متوجه ميشويم كه سينماي ايران سينماي فقيري نيست.سينمايي كه براي ساخت فيلم مهرجويي اعلام آمادگي نميكند همان سينمايي است كه در آن براي فيلمي مانند«محمد(ص)» -به گفته رئیس هیات مدیره شرکت «نور تابان» كه حامي مالي اين پروژه بوده - مبلغي در حدود 3/623 میلیارد ریال هزینه شده است. اگر فيلم «محمد(ص)» را كنار بگذاريم فيلمهاي كارگردانان تازه وارد سينماي امروز ايران هم خيلي كمتر از رقم مورد نياز فيلم مهرجويي هزينه بردار نبوده است. فيلم «من سالوادور نيستم» ساخته منوچهر هادي بنا به گفته كارگردان، 5/2تا 3میلیارد
تومان هزينه ساخت داشته و اوضاع رقم ساخت براي فيلمهاي ديگر روي اكران هم با اين رقمها تفاوت چنداني ندارد.داريوش مهرجويي متولد ۱۳۱۸ است. نخستين ساخته مهرجويي با نام «الماس ٣٣» در سال ١٣٤٦ توليد شد اما او در سال ١٣٤٨ با فيلم «گاو» كه براساس مجموعه داستان «عزاداران بيل» غلامحسين ساعدي نوشته شده بود توانست نگاهها را متوجه فيلمسازي خودش كند. «آقاي هالو»، «دايره مينا»، «هامون»، «بانو»، «سارا»، «پري»، «درخت گلابي»، «مهمان مامان»، «نارنجيپوش» و «سنتوري» از جمله فيلمهايي هستند كه در كارنامه هنري پربار مهرجويي به چشم ميآيند و بسیاری از مطرحترین بازیگران ایران در فیلمهای مهرجویی حضور داشتهاند. ساخته شدن فیلم «گاو» در آخرین سالهای دهه ۴۰ خورشیدی، سینمای ایران را که تا پیش از آن حضور کمرنگی در جشنوارههای جهانی داشت به عنوان سینمایی متفکر و قابل اعتنا به منتقدان جهانی معرفی کرد. سینمای ایران بيترديد شناسایی جهانی خود را به داریوش مهرجویی مدیون است و حتي اگر به عمد هم بخواهد قادر به حذف نام مهرجويي نيست.
منبع: روزنامه قانون
دیدگاه تان را بنویسید