ابراهیم حاتمی کیا طلبکار است؛ تعجب نکنید!
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
محمدحسین شریعتمدار: جشنواره امسال هم تمام شد اما با پایانی خاص! «بچه لوس سینمای ایران» به قول زندهیاد علی معلم در اختتامیه جشنوارهای که بیشتر جشنواره فیلمهای «اوج» بود به همه تاخت. به همکارانش، به منتقدان، به داوران جشنواره، به برگزارکنندگانش و حتی به صدا و سیمای جمهوری اسلامی! تعجب نکنید حاتمیکیا حتی از صدا و سیما هم شاکی بود. در واقع از همه شاکی بود فقط به دلیل اینکه این بچه لوس را مثل زمانی که آژانس شیشهای میساخت تحویل نمیگیرند و قربان صدقهاش نمیروند.
حالا کاری نداریم که ابراهیم حاتمیکیای آژانس شیشهای چه نسبتی با حاتمیکیای بادیگارد دارد. حاتمیکیایی که در شروع دوران اصلاحات آژانس شیشهای را ساخت که راست و چپ او را ستایش و تحسین کردهاند، حاتمیکیایی که بلد بود حرف درستش نه با شعار و حرف گل درشت که با ترکیب منطق و احساس بزند، در دوران دولت اعتدال به بادیگاردی رسیده که شعارزده و الکن است. فکر کنید او از سکانس حمله غول بیشاخ و دم آژانس به پلان مضحکی در بادیگارد رسیده که با نشان دادن دو قاب عکس میخواهد فرق دهه شصت و دهه نود را به مخاطبش نشان دهد چون دیگر نه منطق دارد و حوصله قصه گفتن.
به وقت شام را ندیدم اما برای قضاوت این روزهای حاتمیکیا، فیلمهای قبلی او و البته رفتارش کفایت میکند. حاتمیکیا چند سالی است که لوس بودن عادت کرده و این بچه لوس تاب نقد شنیدن و تحویل گرفته نشدن را ندارد، برای همین است که هر روز برآشفتهتر از دیروز میشود. چیزی که شاید از جشنواره بیست و چهارم شروع شد، جایی که حاتمیکیا به کنایه درباره جایزه گرفتن فرهادی در کارگردانی کنایه زد و گفت «حالا نوبت تازه نفسهایی مثل آقای فرهادی است». واقعیت این است که حاتمیکیا تاب ندارد که نفر اول نباشد، این را حرفهای امشبش هم میشد فهمید جایی که گفت «من سی سال است که اینجا میآیم و میروم و برایم اولین بار نیست ولی...»
اما زندگی سینمایی حاتمیکیا نکته جالب دیگری هم دارد. او شاید بیش از سینماگران دیگری در این دوران رفتار سینوسی داشته است. دورانی نام او با فیلمهای جنگی گره خورده بود، اما پس از مدتی حاتمیکیا و فیلمهایش نگاه متفاوتی به جنگ داشتند که خیلیها اسم ضد جنگ را بر آن میگذاشتند. البته شاید تعبیر ضد جنگ تعبیری تندی باشد اما هرچه بود نگاهی بود انتقادی به جنگ و متفاوت از گذشته. اما او پس از یک فیلم اجتماعی درباره سقط جنین که هیچ ربطی به کارنامه قبلی او نداشت، درست پس از انتخابات ۸۸ به «گزارش یک جشن» رسید. فیلمی که سکانس پایانی به غایت شبیه فیلمهای تظاهرات معترضان انتخابات ۸۸ بود و به تعبیر دوست منتقد من حتی سرباز نظام را به گند کشیده است. فیلمی به تعبیر رجانیوزیها «شعاری و بیانیهگونه» و با پایانبندی شبیه فیلم «روزهای سبز» حنا مخملباف است. اما حاتمیکیا دوباره پس از این فیلم به دامن نظام برمیگردد و سرباز نظام میشود! پس از یک فیلم جنگی مثل «چ» به دو فیلم «بادیگارد» و «به وقت شام» با سرمایهگذاری «سازمان اوج» میرسد که از قضا برای همه این فیلمها زبانی گزندهتر و نیشدارتر دارد و طلبکاریاش هم از همه بیشتر شده
است. این سربازی که با پولهای میلیادی اوج از «گزارش یک جشن» به آغوش نظام بازگشته است، باید هم این طور از همه طلبکار باشد و به همه بتازد.
پ.ن: راستی حاتمیکیا خیلی تاکید داشت که سردار سلیمانی با فیلم او گریسته است، اما چرا از گریستن ظریف نگفت؟!
دیدگاه تان را بنویسید