کد خبر: 48813
تاریخ انتشار :

گپی خواندنی با "کیا" سریال "مهرآباد"؛ غم نان باعث حراج هنر شود!

گپی خواندنی با "کیا" سریال "مهرآباد"؛ غم نان باعث حراج هنر شود!
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

به گزارش نامه به نقل از باشگاه خبرنگاران ، من یک کاری را هرگز انجام ندادم؛ اینکه به دفتر سینمایی یا تلویزیونی بروم و تست بازیگری بدهم، چون تئاتر را دوست داشتم و در آن بازی می‌کردم، ترجیح دادم بدون هیچ کمکی تلاشم را انجام دهم و رشد کنم. این اتفاق هم افتاد.از چهار، پنج سال پیش تا امروز، پیشنهادهای تلویزیونی زیادی به من می‌شد. در این میان یا من نقش‌ها را دوست نداشتم یا اینکه نقش سه یا چهار بوده و من قبول نکرد.
«علی سرابی»، بر خلاف اسم معروفش، چهره آشنایی برای سینمارو‌ها و تلویزیون‌بین‌ها ندارد. اسم او بیشتر در تئاتر شنیده شده و به‌عنوان یکی از چهره‌های سرشناس شناخته می‌شود. متولد 1357 است و کارشناسی بازیگر‌ی‌اش را از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد گرفته است. تئاتر را از سال 79 و بازی در نمایش «هشتمین سفر سندباد» به کارگردانی «کیومرث مرادی» شروع کرد. این تئاتر برای اولین بار در تالار سایه تئاتر شهر روی صحنه رفت. بعد از آن، با کارگردانان مطرح تئاتر از جمله «محمد یعقوبی» و «نیما دهقان» کار کرد و در همان سال‌ها چند نمایش را نیز خودش کارگردانی کرد. بارزترین حضورش در «خشکسالی و دروغ» به کارگردانی «محمد یعقوبی» بود که در این اجرا، همبازی «پیمان معادی» بود. او علاوه بر تئاتر، بازی در یک فیلم سینمایی در سال 86 به نام «اشکان انگشتر متبرک و چند داستان دیگه» به کارگردانی «شهرام مکری» و یک تله فیلم به کارگردانی «منوچهر هادی» با نام «عزیزی که ناپدید شد» را نیز در کارنامه کاری‌اش دارد. سرابی در بیست و ششمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر در سال 86 به عنوان بهترین بازیگر مرد انتخاب شد. حضور در سریال «مهرآباد» به کارگردانی «فرید سجادحسینی» بسیار مورد توجه قرار گرفته است. اولین سریالی که او بازی کرده و درواقع اولین حضور طولانی‌اش در مدیوم تلویزیون.تهران امروز با سرابی به بهانه همین اولین حضور، گفت‌وگو کردیم. بعضی‌ها می‌گویند بازی در تئاتر با بازی در تلویزیون و سینما متفاوت است. به عنوان یک بازیگر حرفه‌ای تئاتر این گفته را قبول دارید؟ این یک بحث مفصل است که در این مصاحبه نمی‌گنجد و فکر می‌کنم به یک مصاحبه مجزا نیاز دارد ولی اگر بخواهم به صورت مختصر جواب شما را بدهم باید بگویم، بازی مدیوم‌های مختلف نباید برای یک بازیگر تفاوت داشته باشند. یک بازیگر موظف است یک نقش را بسازد و بازی کند و این فرقی نمی‌کند که بازی در تئاتر باشد یا سینما یا تلویزیون یا حتی در نمایش رادیویی به عنوان گوینده نقش. بازیگر باید قابلیت بازی کردن داشته باشد ولی آن چیزی که تفاوتی در این بازی‌ها ایجاد می‌کند، نوع اجرا در مدیوم‌های مختلف است. یعنی وقتی بازیگر بداند که در تئاتر روی صحنه است و متوجه باشد که فاصله‌اش با تماشاگر چقدر است و طبق همان، سطح ابتدای‌اش کمی بالاتر خواهد بود در کیفیت بازی‌اش تاثیر می‌گذارد. باید ببیند تئاتری که بازی می‌کند به چه سبک و سیاقی است و چه نوع بازی‌ای می‌طلبد. در سینما و تلویزیون هم، اینگونه است. باید ببیند اندازه نمای پلانی که بازی می‌کند چقدر است. در واقع تکنیک‌های کار را باید یاد بگیرد. بنابراین بازیگری در مدیوم‌های مختلف در اصل تفاوتی ندارد فقط آن‌چیزی که در اینها متفاوت است تکنیک اجرایی است. پس یعنی بالاخره تفاوت‌هایی با هم دارند. شمایی که هم در سینما، هم در تئاتر و هم تلویزیون کار کرده‌اید، به‌طور حتم تکنیک‌های مختلفی را در بازی‌هایتان به کار برده‌اید. بله، دقیقا. بعضی از پیشکسوتان تئاتر معتقدند، بازیگران سینما و تلویزیون نباید برای سرگرمی و به‌نوعی تفنن وارد تئاتر شوند. اینگونه به نظر می‌رسد که قداستی برای تئاتر قائلند که آن را متعلق به تئاتری‌ها می‌دانند. این را قبول دارید؟ این حرف کاملا غلط است. من به‌عنوان یک تئاتری هیچ‌وقت معتقد نبودم که کسی حق ندارد وارد تئاتر شود. اصلا نمی‌شود گفت که کسی حق ندارد نقاشی بکشد یا بازیگر تئاتر شود یا در سینما بازی کند. معتقدم این حرف بسیار اشتباه است. هنر در واقع امری است که هر کسی مختار است هر رشته‌ای که می‌خواهد را انتخاب کند و به آن وارد شود. مگر می‌شود کسی بگوید هنری در محدوده من است و کسی حق ندارد در آن ورود کند. اینکه هنری تقدس دارد و توسط گروهی این واژه به کار برده می‌شود، اشتباه است. دوستان حرفه‌ای تئاتری‌ای دارم که همیشه از ورود بازیگران سینما به تئاتر ایراد می‌گرفتند ولی من به آن اعتقادی ندارم. گاهی هم گفته می‌شود به‌طور مثال بازیگر تئاتری که می‌رود در مدیوم‌های دیگر بازی کند و هر نقشی را هم قبول می‌کند به خاطر امرار معاش و گذران زندگی است. شما به این امر قائل هستید؟ اینکه بازیگر تئاتری می‌رود در مدیوم‌های دیگر بازی می‌کند، اصلا غم نان نیست. من الان تئاتر بازی می‌کنم و درآمدم هم از تئاتر خیلی خوب است و زندگی‌ام به خوبی اداره می‌شود. درآمد کمی ندارم که بخواهم هر نقشی را قبول کنم. اتفاقا من معتقدم اصلا نباید غم نان باعث حراج هنر شود. یعنی هنرمند نیز این اجازه را ندارد که به خاطر ارتزاق، هر نقشی را در مدیوم‌های مختلف بازی کند. این دوستانی که خودشان را مجبور می‌کنند هر نقشی را بپذیرند، چرا اصلا این کار را انجام می‌دهند و هنرشان را به این راه می‌کشند؟ خب بروند یک تاکسی کرایه کنند و روی آن کار کنند! چه دلیلی باعث شد به‌عنوان یک بازیگر حرفه‌ای تئاتر، بازی در تلویزیون را قبول کنید؟ صرفا تجربه کسب کردن یا دلیل دیگری دارد؟ من کارم بازیگری است و فرق نمی‌کند در صحنه تئاتر، سینما یا تلویزیون باشد. من بازیگرم و عاشق بازیگری هم هستم. ولی حرفم نافی این نیست که من در بین گزینه‌های مختلف بازیگری، اولویتم با تئاتر است. چون که احساس می‌کنم بازیگر روی صحنه بیشتر ارضا می‌شود، بیشتر می‌تواند هنر بازیگری‌اش را خرج کند. این در تمام دنیا و بین همه هنرمندان وجود دارد. اما سینما و تلویزیون، به مشهور شدن بازیگر کمک می‌کند و محبوبیت بیشتری برای او می‌آورد و به شدت اعتقاد دارم که هر بازیگری وجهه اولش برای انتخاب این حرفه، مشهور شدن و دیده شدن است اگر این نباشد یا آن آدم دروغ می‌گوید یا به ذهنیتش آگاه نیست. اگر اشتباه نکنم شما از اواخر دهه هفتاد در حال بازی در تئاتر هستید. خودتان هم می‌گویید بازیگر باید مدیوم‌های مختلف را تجربه کند. اینکه الان بعد از مدت‌ها حضورتان در تئاتر، تازه وارد مدیوم تلویزیون شده‌اید، دلیلش چیست؟ چرا زودتر وارد نشدید؟ من یک کاری را هرگز انجام ندادم؛ اینکه به دفتر سینمایی یا تلویزیونی بروم و تست بازیگری بدهم، چون تئاتر را دوست داشتم و در آن بازی می‌کردم، ترجیح دادم بدون هیچ کمکی تلاشم را انجام دهم و رشد کنم. این اتفاق هم افتاد. از چهار، پنج سال پیش تا امروز، پیشنهادهای تلویزیونی زیادی به من می‌شد. در این میان یا من نقش‌ها را دوست نداشتم یا اینکه نقش سه یا چهار بوده و من قبول نکردم. تا اینکه در سریال «سهمی برای دوست» بازی کردم. بازی در این سریال هم در وهله اول به خاطر شخص اشکان خطیبی بود. در این سریال هم یکی از دو نقش اصلی را داشتم و کارگردانش نیز مسعود اطیابی بود که در شبکه دو پخش می‌شد. این سریال در زمان پخشش اصلا دیده نشد. مهرآباد اولین سریال بلندی است که من بازی کردم و صرفا به این دلیل که فیلم‌نامه به شدت جذاب و حرفه‌ای داشته و من قرار بود نقش اصلی‌اش را بازی کنم برای همین قبول کردم تا از این طریق به مدیوم تلویزیون هم وارد شوم. یعنی شما به عنوان بازیگر، شأنیتی برای کارتان قائل هستید که وقتی فیلم‌نامه‌ای به شما پیشنهاد می‌شود به اینکه چه نقشی را می‌خواهید بازی کنید، اهمیت می‌دهید! بله دقیقا. من در دو کار سینمایی بازیگردانی کرده‌ام صرفا به این دلیل که پشت دوربین سینما را هم تجربه کنم. چه برای اینکه فیلمسازی کنم، که در دوسال آینده چنین اتفاقی خواهد افتاد، چه برای اینکه بازیگردانی را تجربه کرده باشم. الان هم سر دومین پروژه بازیگردانی‌ام هستم که فکر می‌کنم یکی از پروژه‌های ماندگار سینمای ایران خواهد شد. در این دو کار سینمایی هم نقش مکمل مرد به من پیشنهاد شد و من قبول نکردم. صرفا به این دلیل که احساسم می‌گوید فعلا زود است که بخواهم بازیگری در سینما را شروع کنم. اگر هم بخواهم شروع کنم، اصلا عجله‌ای ندارم، منتظر می‌مانم تا نقش یک پیشنهاد شود. چون معتقدم کسی که نقش دو و مکمل بازی می‌کند سال‌ها طول می‌کشد که در نقش یک وارد شود. ولی اگر اشتباه نکنم شما یک فیلم سینمایی در سال 86 بازی کرده‌اید... آن فیلم برای چندین سال پیش است و تازه داشتم سینما را تجربه می‌کردم. شهرام مکری، کارگردان آن کار، دوست صمیمی من است و کسانی که در فیلمش بازی می‌کردند همه‌شان بازیگران تئاتر بودند و اپیزود بود که در یکی از اپیزودهایش از من و سیامک صفری دعوت کرد که پذیرفتم. پذیرفتن نقش کیا هم به همین دلایلی که گفتید اتفاق افتاد؟ بله. دلیل اولم، فیلم‌نامه محکم است، دلیل دوم نقش و دلیل سوم گروهی بود که سریال را تولید می‌کردند. از نویسنده و کارگردان گرفته تا فیلمبردار و طراح صحنه و به ویژه بازیگرانی که برای کار در نظر گرفته شده بودند. همه اینها دلیلی بود برای اینکه من بازی در این سریال را قبول کنم. در اکثر سریال‌های ایرانی، هر شخصیتی، نماینده‌ای از قشر خاصی از جامعه است. کیا هم چنین چیزی است؟ یعنی می‌توان گفت نماینده گروهی از آدم‌هاست که بعد از مدت‌ها زندگی در خارج از کشور به ایران می‌آیند؟ این اتفاق اساسا غلط است. ما نمی‌توانیم بگوییم همه آدم‌هایی که از خارج می‌آیند شبیه هم هستند. مثلا نمی‌توانیم بگوییم یک زندانی که از زندان خارج می‌شود نماینده همه زندانی‌هایی است که آزاد می‌شوند. اساسا این تفکر غلط است. چون در آنجا دچار یک تیپ‌سازی کلیشه‌ای می‌شویم. من سعی کردم از چنین چیزی پرهیز کنم کمااینکه فیلم‌نامه هم به من می‌گفت چنین چیزی را برای مخاطب جا نیندازم. کیا آدم نمایشی‌ای است که از خارج می‌آید ولی سعی کردیم عناصر کلیشه‌ای را که برای آدم‌های از خارج آمده در سریال‌های دیگر وجود دارد نداشته باشد. یکی از همین کلیشه‌ها، تکه کلام‌های انگلیسی است که این آدم ندارد ولی در تمام سریال‌های دیگر وجود دارد. شخصیت‌های اصلی‌ای هم که در این سریال می‌بینید اصلا از سوی درام‌نویس، تعریف تیپ ندارند. تمام شخصیت‌هایش، در طول درام سی قسمتی شخصیت‌پردازی شده‌اند و با اتمام سریال هم به پایان می‌رسند و بازی‌ها هم در طول همین شخصیت‌پردازی‌ها انجام شده‌اند. مگر در پاره‌ای از موارد که کمی اضافه و کم شده‌اند. شما سال‌ها بازیگر تئاتر بودید و بازی را به خوبی بلدید. در این سریال، کاملا تابع کارگردان بودید یا در جاهایی بین شما و ایشان تعامل وجود داشت و اظهارنظر درباره نحوه بازی‌تان هم می‌کردید؟ آقای سجاد حسینی به شدت آدم اخلاقی‌ای است. خیلی خوش‌اخلاق است و سر کاری که هشت ماه طول کشید، روز به روز رابطه ما صمیمی‌تر می‌شد. در روزهای کار، دست و بال من و چند بازیگر اصلی را باز گذاشته بود و ما اجازه داشتیم پیشنهاد اجرایی هم به کارگردان بدهیم. او هم خیلی پذیرای پیشنهادهای ما بود. بازیگردان بودن‌تان در سینما چقدر در بازی‌تان در این سریال کمک‌کننده بود؟ زمانی که ما این سریال را تمام کردیم، هنوز بازیگردان نشده بودم. ولی آن چیزی که خیلی به کمکم آمد بازی‌هایم در تئاتر و همه آن چیز‌هایی بود که از استادم مرحوم سمندریان یاد گرفتم.
به گزارش نامه به نقل از باشگاه خبرنگاران ، من یک کاری را هرگز انجام ندادم؛ اینکه به دفتر سینمایی یا تلویزیونی بروم و تست بازیگری بدهم، چون تئاتر را دوست داشتم و در آن بازی می‌کردم، ترجیح دادم بدون هیچ کمکی تلاشم را انجام دهم و رشد کنم. این اتفاق هم افتاد.از چهار، پنج سال پیش تا امروز، پیشنهادهای تلویزیونی زیادی به من می‌شد. در این میان یا من نقش‌ها را دوست نداشتم یا اینکه نقش سه یا چهار بوده و من قبول نکرد.
«علی سرابی»، بر خلاف اسم معروفش، چهره آشنایی برای سینمارو‌ها و تلویزیون‌بین‌ها ندارد. اسم او بیشتر در تئاتر شنیده شده و به‌عنوان یکی از چهره‌های سرشناس شناخته می‌شود. متولد 1357 است و کارشناسی بازیگر‌ی‌اش را از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد گرفته است. تئاتر را از سال 79 و بازی در نمایش «هشتمین سفر سندباد» به کارگردانی «کیومرث مرادی» شروع کرد. این تئاتر برای اولین بار در تالار سایه تئاتر شهر روی صحنه رفت. بعد از آن، با کارگردانان مطرح تئاتر از جمله «محمد یعقوبی» و «نیما دهقان» کار کرد و در همان سال‌ها چند نمایش را نیز خودش کارگردانی کرد. بارزترین حضورش در «خشکسالی و دروغ» به کارگردانی «محمد یعقوبی» بود که در این اجرا، همبازی «پیمان معادی» بود. او علاوه بر تئاتر، بازی در یک فیلم سینمایی در سال 86 به نام «اشکان انگشتر متبرک و چند داستان دیگه» به کارگردانی «شهرام مکری» و یک تله فیلم به کارگردانی «منوچهر هادی» با نام «عزیزی که ناپدید شد» را نیز در کارنامه کاری‌اش دارد. سرابی در بیست و ششمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر در سال 86 به عنوان بهترین بازیگر مرد انتخاب شد. حضور در سریال «مهرآباد» به کارگردانی «فرید سجادحسینی» بسیار مورد توجه قرار گرفته است. اولین سریالی که او بازی کرده و درواقع اولین حضور طولانی‌اش در مدیوم تلویزیون.تهران امروز با سرابی به بهانه همین اولین حضور، گفت‌وگو کردیم. بعضی‌ها می‌گویند بازی در تئاتر با بازی در تلویزیون و سینما متفاوت است. به عنوان یک بازیگر حرفه‌ای تئاتر این گفته را قبول دارید؟ این یک بحث مفصل است که در این مصاحبه نمی‌گنجد و فکر می‌کنم به یک مصاحبه مجزا نیاز دارد ولی اگر بخواهم به صورت مختصر جواب شما را بدهم باید بگویم، بازی مدیوم‌های مختلف نباید برای یک بازیگر تفاوت داشته باشند. یک بازیگر موظف است یک نقش را بسازد و بازی کند و این فرقی نمی‌کند که بازی در تئاتر باشد یا سینما یا تلویزیون یا حتی در نمایش رادیویی به عنوان گوینده نقش. بازیگر باید قابلیت بازی کردن داشته باشد ولی آن چیزی که تفاوتی در این بازی‌ها ایجاد می‌کند، نوع اجرا در مدیوم‌های مختلف است. یعنی وقتی بازیگر بداند که در تئاتر روی صحنه است و متوجه باشد که فاصله‌اش با تماشاگر چقدر است و طبق همان، سطح ابتدای‌اش کمی بالاتر خواهد بود در کیفیت بازی‌اش تاثیر می‌گذارد. باید ببیند تئاتری که بازی می‌کند به چه سبک و سیاقی است و چه نوع بازی‌ای می‌طلبد. در سینما و تلویزیون هم، اینگونه است. باید ببیند اندازه نمای پلانی که بازی می‌کند چقدر است. در واقع تکنیک‌های کار را باید یاد بگیرد. بنابراین بازیگری در مدیوم‌های مختلف در اصل تفاوتی ندارد فقط آن‌چیزی که در اینها متفاوت است تکنیک اجرایی است. پس یعنی بالاخره تفاوت‌هایی با هم دارند. شمایی که هم در سینما، هم در تئاتر و هم تلویزیون کار کرده‌اید، به‌طور حتم تکنیک‌های مختلفی را در بازی‌هایتان به کار برده‌اید. بله، دقیقا. بعضی از پیشکسوتان تئاتر معتقدند، بازیگران سینما و تلویزیون نباید برای سرگرمی و به‌نوعی تفنن وارد تئاتر شوند. اینگونه به نظر می‌رسد که قداستی برای تئاتر قائلند که آن را متعلق به تئاتری‌ها می‌دانند. این را قبول دارید؟ این حرف کاملا غلط است. من به‌عنوان یک تئاتری هیچ‌وقت معتقد نبودم که کسی حق ندارد وارد تئاتر شود. اصلا نمی‌شود گفت که کسی حق ندارد نقاشی بکشد یا بازیگر تئاتر شود یا در سینما بازی کند. معتقدم این حرف بسیار اشتباه است. هنر در واقع امری است که هر کسی مختار است هر رشته‌ای که می‌خواهد را انتخاب کند و به آن وارد شود. مگر می‌شود کسی بگوید هنری در محدوده من است و کسی حق ندارد در آن ورود کند. اینکه هنری تقدس دارد و توسط گروهی این واژه به کار برده می‌شود، اشتباه است. دوستان حرفه‌ای تئاتری‌ای دارم که همیشه از ورود بازیگران سینما به تئاتر ایراد می‌گرفتند ولی من به آن اعتقادی ندارم. گاهی هم گفته می‌شود به‌طور مثال بازیگر تئاتری که می‌رود در مدیوم‌های دیگر بازی کند و هر نقشی را هم قبول می‌کند به خاطر امرار معاش و گذران زندگی است. شما به این امر قائل هستید؟ اینکه بازیگر تئاتری می‌رود در مدیوم‌های دیگر بازی می‌کند، اصلا غم نان نیست. من الان تئاتر بازی می‌کنم و درآمدم هم از تئاتر خیلی خوب است و زندگی‌ام به خوبی اداره می‌شود. درآمد کمی ندارم که بخواهم هر نقشی را قبول کنم. اتفاقا من معتقدم اصلا نباید غم نان باعث حراج هنر شود. یعنی هنرمند نیز این اجازه را ندارد که به خاطر ارتزاق، هر نقشی را در مدیوم‌های مختلف بازی کند. این دوستانی که خودشان را مجبور می‌کنند هر نقشی را بپذیرند، چرا اصلا این کار را انجام می‌دهند و هنرشان را به این راه می‌کشند؟ خب بروند یک تاکسی کرایه کنند و روی آن کار کنند! چه دلیلی باعث شد به‌عنوان یک بازیگر حرفه‌ای تئاتر، بازی در تلویزیون را قبول کنید؟ صرفا تجربه کسب کردن یا دلیل دیگری دارد؟ من کارم بازیگری است و فرق نمی‌کند در صحنه تئاتر، سینما یا تلویزیون باشد. من بازیگرم و عاشق بازیگری هم هستم. ولی حرفم نافی این نیست که من در بین گزینه‌های مختلف بازیگری، اولویتم با تئاتر است. چون که احساس می‌کنم بازیگر روی صحنه بیشتر ارضا می‌شود، بیشتر می‌تواند هنر بازیگری‌اش را خرج کند. این در تمام دنیا و بین همه هنرمندان وجود دارد. اما سینما و تلویزیون، به مشهور شدن بازیگر کمک می‌کند و محبوبیت بیشتری برای او می‌آورد و به شدت اعتقاد دارم که هر بازیگری وجهه اولش برای انتخاب این حرفه، مشهور شدن و دیده شدن است اگر این نباشد یا آن آدم دروغ می‌گوید یا به ذهنیتش آگاه نیست. اگر اشتباه نکنم شما از اواخر دهه هفتاد در حال بازی در تئاتر هستید. خودتان هم می‌گویید بازیگر باید مدیوم‌های مختلف را تجربه کند. اینکه الان بعد از مدت‌ها حضورتان در تئاتر، تازه وارد مدیوم تلویزیون شده‌اید، دلیلش چیست؟ چرا زودتر وارد نشدید؟ من یک کاری را هرگز انجام ندادم؛ اینکه به دفتر سینمایی یا تلویزیونی بروم و تست بازیگری بدهم، چون تئاتر را دوست داشتم و در آن بازی می‌کردم، ترجیح دادم بدون هیچ کمکی تلاشم را انجام دهم و رشد کنم. این اتفاق هم افتاد. از چهار، پنج سال پیش تا امروز، پیشنهادهای تلویزیونی زیادی به من می‌شد. در این میان یا من نقش‌ها را دوست نداشتم یا اینکه نقش سه یا چهار بوده و من قبول نکردم. تا اینکه در سریال «سهمی برای دوست» بازی کردم. بازی در این سریال هم در وهله اول به خاطر شخص اشکان خطیبی بود. در این سریال هم یکی از دو نقش اصلی را داشتم و کارگردانش نیز مسعود اطیابی بود که در شبکه دو پخش می‌شد. این سریال در زمان پخشش اصلا دیده نشد. مهرآباد اولین سریال بلندی است که من بازی کردم و صرفا به این دلیل که فیلم‌نامه به شدت جذاب و حرفه‌ای داشته و من قرار بود نقش اصلی‌اش را بازی کنم برای همین قبول کردم تا از این طریق به مدیوم تلویزیون هم وارد شوم. یعنی شما به عنوان بازیگر، شأنیتی برای کارتان قائل هستید که وقتی فیلم‌نامه‌ای به شما پیشنهاد می‌شود به اینکه چه نقشی را می‌خواهید بازی کنید، اهمیت می‌دهید! بله دقیقا. من در دو کار سینمایی بازیگردانی کرده‌ام صرفا به این دلیل که پشت دوربین سینما را هم تجربه کنم. چه برای اینکه فیلمسازی کنم، که در دوسال آینده چنین اتفاقی خواهد افتاد، چه برای اینکه بازیگردانی را تجربه کرده باشم. الان هم سر دومین پروژه بازیگردانی‌ام هستم که فکر می‌کنم یکی از پروژه‌های ماندگار سینمای ایران خواهد شد. در این دو کار سینمایی هم نقش مکمل مرد به من پیشنهاد شد و من قبول نکردم. صرفا به این دلیل که احساسم می‌گوید فعلا زود است که بخواهم بازیگری در سینما را شروع کنم. اگر هم بخواهم شروع کنم، اصلا عجله‌ای ندارم، منتظر می‌مانم تا نقش یک پیشنهاد شود. چون معتقدم کسی که نقش دو و مکمل بازی می‌کند سال‌ها طول می‌کشد که در نقش یک وارد شود. ولی اگر اشتباه نکنم شما یک فیلم سینمایی در سال 86 بازی کرده‌اید... آن فیلم برای چندین سال پیش است و تازه داشتم سینما را تجربه می‌کردم. شهرام مکری، کارگردان آن کار، دوست صمیمی من است و کسانی که در فیلمش بازی می‌کردند همه‌شان بازیگران تئاتر بودند و اپیزود بود که در یکی از اپیزودهایش از من و سیامک صفری دعوت کرد که پذیرفتم. پذیرفتن نقش کیا هم به همین دلایلی که گفتید اتفاق افتاد؟ بله. دلیل اولم، فیلم‌نامه محکم است، دلیل دوم نقش و دلیل سوم گروهی بود که سریال را تولید می‌کردند. از نویسنده و کارگردان گرفته تا فیلمبردار و طراح صحنه و به ویژه بازیگرانی که برای کار در نظر گرفته شده بودند. همه اینها دلیلی بود برای اینکه من بازی در این سریال را قبول کنم. در اکثر سریال‌های ایرانی، هر شخصیتی، نماینده‌ای از قشر خاصی از جامعه است. کیا هم چنین چیزی است؟ یعنی می‌توان گفت نماینده گروهی از آدم‌هاست که بعد از مدت‌ها زندگی در خارج از کشور به ایران می‌آیند؟ این اتفاق اساسا غلط است. ما نمی‌توانیم بگوییم همه آدم‌هایی که از خارج می‌آیند شبیه هم هستند. مثلا نمی‌توانیم بگوییم یک زندانی که از زندان خارج می‌شود نماینده همه زندانی‌هایی است که آزاد می‌شوند. اساسا این تفکر غلط است. چون در آنجا دچار یک تیپ‌سازی کلیشه‌ای می‌شویم. من سعی کردم از چنین چیزی پرهیز کنم کمااینکه فیلم‌نامه هم به من می‌گفت چنین چیزی را برای مخاطب جا نیندازم. کیا آدم نمایشی‌ای است که از خارج می‌آید ولی سعی کردیم عناصر کلیشه‌ای را که برای آدم‌های از خارج آمده در سریال‌های دیگر وجود دارد نداشته باشد. یکی از همین کلیشه‌ها، تکه کلام‌های انگلیسی است که این آدم ندارد ولی در تمام سریال‌های دیگر وجود دارد. شخصیت‌های اصلی‌ای هم که در این سریال می‌بینید اصلا از سوی درام‌نویس، تعریف تیپ ندارند. تمام شخصیت‌هایش، در طول درام سی قسمتی شخصیت‌پردازی شده‌اند و با اتمام سریال هم به پایان می‌رسند و بازی‌ها هم در طول همین شخصیت‌پردازی‌ها انجام شده‌اند. مگر در پاره‌ای از موارد که کمی اضافه و کم شده‌اند. شما سال‌ها بازیگر تئاتر بودید و بازی را به خوبی بلدید. در این سریال، کاملا تابع کارگردان بودید یا در جاهایی بین شما و ایشان تعامل وجود داشت و اظهارنظر درباره نحوه بازی‌تان هم می‌کردید؟ آقای سجاد حسینی به شدت آدم اخلاقی‌ای است. خیلی خوش‌اخلاق است و سر کاری که هشت ماه طول کشید، روز به روز رابطه ما صمیمی‌تر می‌شد. در روزهای کار، دست و بال من و چند بازیگر اصلی را باز گذاشته بود و ما اجازه داشتیم پیشنهاد اجرایی هم به کارگردان بدهیم. او هم خیلی پذیرای پیشنهادهای ما بود. بازیگردان بودن‌تان در سینما چقدر در بازی‌تان در این سریال کمک‌کننده بود؟ زمانی که ما این سریال را تمام کردیم، هنوز بازیگردان نشده بودم. ولی آن چیزی که خیلی به کمکم آمد بازی‌هایم در تئاتر و همه آن چیز‌هایی بود که از استادم مرحوم سمندریان یاد گرفتم.

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    پیشنهاد ما

    دیگر رسانه ها