کد خبر: 528244
تاریخ انتشار :

حقایقی از پشت پرده و حواشی نشستی ضدایرانی/ موجانی: آمریکا هویج را بالا برد، نتانیاهو را به اعراب تحمیل کرد/ نتانیاهو هدیه امریکا را به باد داد

حقایقی از پشت پرده و حواشی نشستی ضدایرانی/ موجانی: آمریکا هویج را بالا برد، نتانیاهو را به اعراب تحمیل کرد/ نتانیاهو هدیه امریکا را به باد داد
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

به گزارش نامه نیوز محمد اکبری در خبرآنلاین نوشن: کنفرانس ورشو بالاخره پس از تبلیغات و سر و صدای بسیاری که بیش از یک ماه پیش از آن براه انداخته بودند، برگزار شد. آنچه در آن گفته شد قبلا نیز بارها از زبان نتانیاهو و مقامات امریکا گفته شده بود. اما غیبت قدرتهای اروپایی و کشورهای مهمی چون چین و روسیه و ترکیه و در نهایت عدم انتشار سندی از آن و در نهایت احضار سفیر اسرائیل در لهستان به خاطر سخنان عجیب نتانیاهو در رابطه با همراهی لهستان با نازی ها در جنگ دوم جهانی، نشان داد این نشست از یک کنفرانس ضد ایرانی به نشستی بی ثمر تبدیل شده است. در مورد نتایج این نشست با سید علی موجانی رایزن فرهنگی ایران در آلمان گفت و گو کرده ایم که در ادامه می خوانید:
در ابتدا تبلیغات بسیاری روی کنفرانس ورشو بوجود آمد و بازتابهای بسیار داشت. به نظرتان کنفرانس به اهداف و نتایجی که از پیش تعیین کرده بود، دست یافت؟
از زمان اعلام خبر این کنفرانس تا زمان برگزاری آن، اهداف و نتایج آن که مدنظر برنامه‌ریزان نشست بود، تغییرات متعدد و محسوسی را پیدا کردند. در یک مرحله آمریکایی‌ها نشست را با هدف مهار و برخورد با ایران طرح نمودند، بعد در مسیر پیگیری‌ها برای جذب دعوت حداکثری کشورها تعدیلات را در لحن و بیان خود به کار بستند. این وضعیت درخصوص لهستان هم قابل مشاهده بود. کشوری که میزبانی این نشست را برعهده داشت، با اعزام معاون وزیر خارجه‌اش به ایران و بیان نقطه‌نظراتی متنوع از مواضعی که آمریکایی‌ها در تعیین اهداف اولیه این نشست ابراز نموده بودند، به لحاظ اعلامی در تهران چند گام به عقب نهاد، اما با بازگشت به ورشو در سطحی دیگر، لحنی متفاوت و سیاستگزاری غیر همسانی را تبیین کرد. لذا دقت در این نوع رویه ها به همان میزان که در نظر می آید با هدف اقناع دیگران برای جلب حداکثری است، خود نشان از نامشخص بودن مسیر طراحی شده و اهداف تعیین شده کارگزاران و برنامه ریزان می تواند داشته باشد. از واکاوی اخبار پیش از برگزاری، این نشانه ها در بیان برخی از مشارکت‌کنندگان در نشست، به‌ویژه کشورهای عربی و حتی خود نتانیاهو هم قابل مشاهده است. اگر خاطر داشته باشیم، نتانیاهو قبل از ورود به ورشو، در متنی صحبت از حمله به ایران نمود، اما بلافاصله این عبارت از متن مورد اشاره حذف شد.
بنابراین نوعی تَمَوج در هدف‌گذاری این نشست قبل از برپایی آن به صورت کامل آشکار بود و این خود نشان از تصویر ناروشنی داشت که تمهیدکنندگان این برنامه درخصوص اجرایی‌نمودن اهداف موردنظر خودشان با آن روبرو بودند. از زاویه دیگر هم برنامه‌ریزی برای یک نشست بزرگ بین‌المللی موفق، آنگونه که ابراز می‌شد، نیازی به تجمیع گروه‌های معترض و جریان‌های معارض کشوری خاص (ایران) را نداشت. لذا به موازات ضعف در کمیت مخاطبان جدی و کیفیت سطح مشارکت‌کنندگان در این نشست، طراحان ناچار شدند زمینه‌ای را فراهم آورند که به جای آن‌که نشست با هدف‌گذاری مشخص و کسب نتایج روشن مورد انتظارشان مسیر خود را بپیماید، مشارکت کنندگان را در نازل‌ترین سطح ممکن یعنی واکنش‌های عصبی خیابانی آنهم به شکل اعتراضات و هیاهوهایی که الزاما نشاندهنده یک قطب فکری و سیاسی مشخص نبودند، متاثر نمایند. از این رو برای حفظ هیجان و پوشش خبری تسهیلات اجرایی و حمایتی برای سفر برخی از ایرانیان سلطنت طلب، تجزیه طلب و منافقین مقیم اروپا فراهم شد.
برخلاف انتظار تمهیدکنندگان بخش خیابانی نشست، گزارش‌های خبری از تمایز نگاه عمیق جریان‌های سلطنت‌طلب و حامیان منافقان و گروه‌های تجزیه‌طلب با یکدیگر خبر و نشانه می دادند. گزارشهای انتشار یافته چند روز اخیر هم حکایت دارد این تنوع و ناهمگنی که در فضای بیرون ورزشگاه ورشو و کف خیابان خود را به نمایش می گذاشت، جلوه بیرونی آنچه بود که در داخل محوطه ورزشگاه و درون جلسه بسته جریان داشت.
هیاهوها و تجمعات خیابانی هیچ حاصلی را در بر نداشت. نه شورایی تشکیل شد، نه بیانیه مشترکی تنظیم گردید و نه جهت‌گیری جریان‌های هدایت‌شده منتج به آن گشت که تجمعی متمرکز و در یک موقعیت مشخص جغرافیایی حتی برای ساعتی به صورت یک فرآیند واحد شکل و سامانی به خود گیرد. لذا با این استدلال می‌توانم عرض کنم که نشست در نیل به اهداف که مدنظر داشت و اعلام نموده بود، چندان حاصلی را تا قبل از آغاز جلسات کاری به دست نیاورده بود.
باید در پایان از روشن‌ترین دلیل برای بیان این دعوی استفاده کنم و آن چنین است که در پیش از برگزاری نشست، نخست وزیر رژیم صهیونیستی اعلام داشت که در این نشست شرکت نخواهد کرد، اما 48 ساعت مانده به برپایی، تصمیم وی هم مثل سایر شگفتیهای این بازی عوض شد و قرار شد او هم لباس هم تیمی های خود را در این نشست بپوشد و در کنار یمنی ها، سعودیها، بحرینی ها، اماراتیها، مصریها و قدرتهای بزرگی چون لیبریا به میدان استادیوم ورشو بیاید. بازیکنی که در پایان نشان داد، اصلا به بازی تیمی مربی توجه نشان نداده و توپ هم تیمی های خود را نیز رُبود و رفت.
در بیانیه پایانی نامی از ایران برده نشد، پس چرا گفته میشد ایران یکی از موضوعات مهم این نشست است؟
به اعتقاد من موضوع و مسئله ایران که پیش از آغاز این نشست مطرح شد و در رابطه با آن فضا سازی رسانه ای گسترده ای صورت پذیرفت، بیش از آنکه واقعی باشد، هویجی بود که امریکایی ها بالاگرفتند تا رهبران مختلف دنیای عرب به ویژه کشورهای مرتجع منطقه، تشجیع به حضور در یک گفت و گو با اسرائیل شوند. در تحلیل آنها این هدایت جمعی به همنشینی با نخست وزیر رژیم اشغالگر، تا حدی موفقیت نتانیاهو طی انتخابات آوریل آینده کنست اسرائیل را می توانست تضمین کند.
نباید از نظر دور داشت، بخش قابل ملاحظه ای از نیروهای مرتجع در دنیای عرب، از تغییرات عمیقی که در ترتیبات امنیتی منطقه حادث شده وحشت زده هستند و به ناچار می خواهند برای استمرار بقای قبیله ای خود شرایط را در فرم و شکلی که از سابق وجود داشته حفظ کنند.
اینجا در نگاه آنها دو پدیده درون منطقه ای وجود دارند که بر تداوم حفظ وضع موجود می توانند تاثیر گذارند: یکی ایران به عنوان کشوری است که با تحولات عمیق چهل سال اخیر توانسته به همان میزان که موقعیت ژئوپلتیک خود را تثبیت کند، با تحول عمیقی که در مسیر حفظ استقلال سیاسی فرهنگی و اجتماعی خودش به رغم همه تحریمهای اقتصادی و فشارهای نظامی سالهای گذشته کسب کرده، موقعیت منطقه ای خود و شاخص های توسعه را پایدار نگاه داشته، ثبات و امنیت کشور را برقرار دارد. همین دو عامل رشک و حسد در نگاه این کشورها نسبت به ایران را در رده حاکمیتی به وجود آورده است. از سوی دیگر افکار عمومی داخلی آنها به دلیل انقباض و تصلب درون سیستمی با هیجانات و تحولاتی روبرو شدند که شاخص ترین آن موضوع بیداری اسلامی یا همان بهار عربی در سالهای اخیر بوده است. امری که با سرکوب آن شرایط برای زایش داعش، یا همان پدیده دوم تهدید کننده نظامات مرتجع منطقه، فراهم شد.
بنابراین برای امریکایی ها که نگران شرایط داخلی اسرائیل بودند و از دل نگرانی متحدین عرب خود به خوبی آگاه هستند، ایران نقطه اشتراک و هویج بزرگی بود که امکان دور میز نشستن عربها و اسرائیل را ممکن می ساخت. تمرکز بر "تهدید ایران" با این نگرش برجسته شد. اینجا بود که تصور ساده لوحانه احتمال برخورد با ایران، سبب شد برخی از کشورهای منطقه به مانند فاتحان نبرد روی نداده و در هیبتی دون کیشوت مآبانه، ورزشگاه ورشو ۲۰۱۹ را با تالار قصر ورسای ۱۹۱۹به اشتباه بگیرند و در تور بازی گردانان نشست ورشو بیافتند.
از نظر من با بالا بردن این هویج، همانا ضرورت مهار و برخورد با ایران، کشورهای منطقه با امید به بلع آن جذب نشست شدند و در پشت درهای بسته گیر افتادند، بصورت نمایشی از آنها استفاده شد، به روی صحنه نشانده شدند و به رغم قول محرمانه بودن جلسات، فیلم بیانات نسنجیده انها را لو دادند. در نتیجه با بررسی فرآیند تدوین بیانیه ای که اساسا نامی از ایران در آن نبود و در قیاس با مواضع اعلام شده اولیه و پسآمد های رسانه ای، حاصل بر این قرار گرفت که برنده این نشست بیش از آنکه اعراب و امریکا یا کشورهای مخالف ایران، جریانهای سیاسی معارض ایران و دولت راستگرای لهستان باشند، پیروز کنونی صحنه شخص نتانیاهو و نه حتی اسرائیل گردد. در واقع این بزرگترین هدیه و کادویی بود که از ناحیه امریکایی ها به شخص نتانیاهو به نمایندگی از اسرائیل داده شد و نتانیاهو هم نشان داد که ظرفیت استفاده از این هدیه را ندارد. لو دادن فیلم جلسه وزرای خارجی سه کشور بحرین، امارات و عربستان و اشاره به همکاری لهستانی ها با نازی ها عملا حکایت از این دارد که نتانیاهو حتی حاضر نیست در چارچوب منافع کلان رژیم صهیونیستی، اهداف و نتایج از پیش تعیین شده برای این نشست را به کلیت اسرائیل متعلق بداند و آنرا صرفا برای خودش مصادره کرده است.
فلذا در باور اینجانب خروجی این نشست ایران نبود. درست است که هیاهوها، بیانها و نظرات کلی در رابطه با ایران بود اما خروجی این نشست مسئله اش ایران نشد و از دو عملکرد نتانیاهو و عدم خویشتن داری که بکار گرفت برای اینکه امریکایی ها بتوانند آنچه را که طراحی کرده بودند را با کمترین هزینه، آبرومندانه جمع کنند.
با مجموعه این مفروضات می توان گفت موضوع اصلی و مهم این نشست بازگشت و حفظ قدرت سیاسی نتانیاهو در درون حاکمیت اسرائیل بعد از انتخابات آوریل سال 2019 بود و ایران، مسئله صلح، مسئله عدم اشاعه، مسئله تروریسم، همه اینها مقولات حاشیه ای شدند که هیچ کدام به عنوان خروجی مدنظر طراحان اصلی این نشست قرار نگرفت.
نشانه بسیار مهم دیگر که حکایت از این دارد که سیاهی لشگر بی مواجب این نشست تصادفا همان کشورهای مرتجعی بودند که برای بلع هویج ایران با سرعت از هم سبقت گرفتند، حضور وزیر خارجه بریتانیا در نشست ورشو بود. عالی ترین مقامی که در سطح اتحادیه اروپا درسطح وزیر خارجه، از سوی یک کشور دارای حق رای در شورای امنیت حضور پیدا کرد، وزیر خارجه بریتانیا بود. وی از ابتدا هم تاکید کرد صرفا برای جلسه ای حضور پیدا خواهد کرد که موضوع آن یمن است. برای درک چرایی این تصمیم خاص، کافی است افکار عمومی و رسانه های بریتانیا و سایر کشورهای اروپایی و حتی امریکا را در رابطه با جنگ یمن مورد توجه قرار دهیم و آنگاه ناظر بر آن خواهیم بود که احتمالا پشت درهای بسته نشست تخصصی مربوط به یمن، وزیر بریتانیایی به عنوان مدعی العموم در حال تفهیم اتهام جنایت علیه بشریت به متهم اصلی یعنی عربستان و ائتلافش بوده است.
نشانه بارز دیگری که می‌توانیم در آن سرخوردگی و سرافکندگی کشورهای عرب منطقه را ببینیم، عدم مصاحبه یا تبلیغات رسانه‌ای بعد از پایان نشست از ناحیه کشورهای حوزه خلیج فارس مشارکت‌کننده در این نشست است.
این کشورها تقریبا با سکوت کامل ورشو را ترک کردند و نه ‌تنها هیچ اظهارنظری ننمودند، بلکه عملا از حضور در فرایند قضاوت‌های رسانه‌ای هم سعی کردند خودشان را پنهان نگه دارند.
ظاهرا قرار است لهستان با همکاری امریکا دست به تاسیس یک مجمع کارشناسی به نام گروه مطالعه راهبردی خاورمیانه تاسیس کند، هدف از این اقدامات چیست؟
اصولا باید به اهدافی که سبب شد دولت حاکم کنونی لهستان برای برپایی این نشست با آمریکا وارد عمل شود، یک نگاه تازه‌ای را بیندازیم. به این معنا که لهستانی‌ها اساسا نگاهشان این نبود که بخواهند در مسائل مربوط به خاورمیانه و یا در مسئله مواجه با آنچه مشکلات ناشی از سیاست‌های منطقه‌ای ایران نام گرفت، وارد عمل شوند.
حتی حکایت اعزام معاون وزیر خارجه به ایران و تعدیل مواضع اعلامی‌شان و به‌کاربردن لحن‌های متفاوت در همین هیات حاکمه راستگرا هم موید این نکته است.
هدف اصلی لهستان برای برگزاری این نشست، آن بود که بتواند حمایت آمریکا را در ایجاد پایگاه موشکی و برقراری چتر امنیتی نسبت به لهستان در مسیری که دولت راستگرای این کشور در نظر گرفته بود، جلب نماید.
فرایند راستگرایی که در لهستان شاهد آن هستیم، از دو بُعد می‌تواند به استقلال و تمامیت ارضی این کشور لطمه بزند. یکی از ناحیه روسیه و دیگری از ناحیه همسایه بزرگ غربی آن‌ها آلمان. به هر میزان که جریان‌های راست افراطی در لهستان تقویت شوند، واکنش‌های آلمان و روسیه بر ضد لهستان و اقتصاد آن کشور و حتی بازتولید مسائل مربوط به معضلات فرهنگی و تاریخی موجود در روابط فی‌مابین این دو کشور با لهستان فزونی پیدا خواهند کرد. بنابراین باید در نظر داشته باشیم دولت کنونی لهستان با نیت جذب کمک‌های آمریکا و پیداکردن یک موقعیت متفاوت در جمع اتحادیه، تمایل داشت که مسیر تازه‌ای دنبال نماید.
چقدر هیات حاکمه فعلی لهستان از این شرایط منتفع شد ، باید دوباره با زاویه ای دیگر به تحلیل نتایج نشست بازگردیم.
اگر بزرگ‌ترین دستاورد این نشست، افتخار میزبانی گفت‌وگو بعد از کنفرانس مادرید میان اسرائیل و کشورهای عرب، را برای ورشو برشماریم، با اظهارات بعدی نتاهیاهو می‌توانیم بگوییم این افتخار نتوانست حتی برای دولت کنونی که هزینه سنگین میزبانی را هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ وجهه افکار عمومی داخلش پذیرفته بود، عوایدی در بر داشته باشد.
احضار سفیر اسرائیل و اعلام لغو سفر رسمی به تل اویو از سوی مقامات لهستانی برای اجلاسی که توافق شده بود، حکایت از این دارد که تنش پس از نشست ورشو در روابط حساس و کلیدی میان لهستان و اسرائیل هم بروز یافته است.
اینجا باید بین هیات حاکمه کنونی راست لهستان با کلیت جامعه سیاسی این کشور، و در مرحله بعد ملت و تاریخ لهستان یک خط فاصله بزرگ را قرار دهیم. افکار عمومی در لهستان بعد از کنفرانس ورشو با فضای تازه‌ای روبرو شده‌اند. اخبار کنفرانس و دستاوردهایی که برخلاف تبلیغات انجام‌شده نتیجه ملموسی را برای ملت لهستان نداشت و به افزایش سطح نگرانیهای منطقه‌ای با روسیه و آلمان، تنش دوجانبه با اسرائیل و برخی دیگر از کشورها حین برپایی نشست انجامید، نشاندهنده آن است که مسیر انتقاد و ابراز نارضایتی علیه عملکرد دولت لهستان باز خواهد شد.
شاید برای نخستین بار از جنگ جهانی دوم تاکنون فضای تازه‌ای در لهستان ایجاد شده که افکار عمومی لهستان با مسئله موقعیت و عمق استراتژیک ایران به‌عنوان کشوری که نزدیک به 80 هزار پناهجوی لهستانی را برای سال‌های متمادی جنگ جهانی دوم پناه داد، برقرار شد.
الان مسئله بخش قابل ملاحظه‌ای از افکار عمومی مردم لهستان آن است که در جنگ جهانی دوم که ایران به‌عنوان عمق استراتژیک برای حفظ امنیت جهانی مردم لهستان سهم گرفت، چه روی داده است؟ سیاست بازگشت به این تاریخ برای افزایش سطح شناخت از موقعیت ایران نزد نسل‌های جدید لهستان یقینا می‌توانست برای دولت جمهوری اسلامی ایران بسیار بسیار پرهزینه باشد. شاید بتوان با درگیرکردن یک برنامه دیپلماسی عمومی به این موفقیت نائل گشت که مسئله پیوندهای تاریخی میان دو ملت را پس سالها مطرح ساخت، اما هیچگاه نمی توان تصور کرد در کمتر از یکماه و کاملا ناخواسته آحاد ملت کشوری متوجه نقش تاریخی کشور و ملتی در بقای استقلال ملی وطنشان گردند.
امروز به دلیل سیاست نابخردانه به‌کاربسته‌شده و درگیرکردن رسانه‌ها و افکار عمومی لهستان نسبت به نشست ورشو، آن هم با موضوع اعلامی ایران، عامه لهستانی ها به دنبال شناخت بیشتر گذشته و مسائل تاریخی و مناسبات خودشان با ایران و ایرانیان هستند و این یک مجال ، فرصت طلایی ، غنیمتی بزرگ و فرصتی تکرار ناشدنی برای دستگاه دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی ایران خواهد بود که بتواند خدمات ملت و دولت ایران در جنگ جهانی دوم به پناهجویان و مهاجران لهستانی را دوباره مطرح و درباره آن‌ها با عملکردی مناسب، زمینه را فراهم آورد که گفت‌وگو تبادلات میان ملت های ایران با جامعه لهستان ارتقای قابل ملاحظه پیدا کند.
از این جهت به نظر می‌رسد که سیاست تبلیغی تمهید شده برای تاثیرگذاری و آوردن لهستان به کمپ جریان‌های ضدایرانی کاملا شکست خواهد خورد، به شرط آن‌که طرف ایرانی بتواند طی چند سال آینده در لهستان یک باب گفت‌وگو و تعامل فرهنگی - اجتماعی میان جوامع دو کشور را که امروز با کنجکاوی به آن گذشته توجه نشان می‌دهند، بگشاید.
آقای قاسمی سخنگوی وزارت خارجه در واکنش به بیانیه پیانی نشست ورشو اعلام کردند: بیانیه پایانی نشست ورشو را به سندی بی خاصیت تبدیل کرد، این در حالی است که بسیاری از رسانه های خارجی نظری مخالف ایشان دارند، و عمدتا از افزایش فشار بر ایران سخن می گویند، تحلیل شما چیست؟
با دیدگاه‌های جناب آقای قاسمی که بیانیه پایانی نشست ورشو را بی‌خاصیت نام نهادند، در کل موافقم و در عبارت کمی فاصله دارم. اصولا باید بپذیریم در مسیر نشست‌ها و توافقات بین‌المللی، خروجی مباحثی که در پیش‌بینی‌ها و طراحی‌های اولیه، در مواضع اعلامی و مانیفست‌های تبیین‌شده اعضای شرکت‌کننده مندرج می‌شود، باید با هم تناسب و سنخیتی داشته باشد که نشاندهنده یک سیر منطقی یا نوعی پویایی و دینامیسم در نیل به توافقی است که اوج آن در بیانیه پایانی خود را نشان خواهد داد.
بیانیه پایانی، سند مکتوب نشستی است که در کلماتی محدود جمع می‌شود، از این رو است که اینجا وقتی که به بیانیه نشست ورشو توجه می‌کنیم، درمی‌یابیم از آن رابطه معقول و منطقی که باید بین این خروجی و مفاد، با مانیفست‌ها، جهت‌گیری‌های رسانه‌ای، سخنرانی‌های حاشیه‌ای و مباحث درونی جلسات وجود داشته باشد، ارتباطی برقرار نمی‌توانیم بکنیم.
فلذا نتیجه آنکه، بیانیه یک سند کلی، اما بدون تبیین مراحل بعدی برای اجرایی‌شدن توافقات احتمالی بوده است که به نظر می‌رسد باید پشت درهای بسته صورت گرفته باشد و چون در متن بیانیه این روح حاکم نیست، پس مباحث پشت درهای بسته نتیجه قابل لمسی نداشته که بخواهند بیانی واحد را آن عرضه کنند. بیانیه پایانی بیشتر جمع‌بست کلماتی است برای حفظ پرستیژ برگزارکنندگان نشست.
با این همه به نظرم چنین می‌آید که اگر بخواهیم منصفانه هم در رابطه با مجموعه تحرکات اولیه حین اجرا و پایانی این نشست به یک قضاوت برسیم، شاید بتوانیم بگوییم بیانیه پایانی، زرورقی بود که بر روی یک جعبه درون ‌تهی هدایا کشیده شده است.
در واقع به نظر می‌رسد که فرایند بسیار سنگین روانی و رسانه‌ای که حین برگزاری این نشست صورت انجام یافت، این امری نیست که ما آن را نادیده بگیریم و بخواهیم ازان عبور کنیم. تلاش و برنامه‌ریزی گسترده‌ای بود تا آنچه که قرار است تنظیم شود، تبدیل گردد به یک هدیه بزرگ در دستان آمریکا و حامیانش تا با آن بتواند به اهداف و نتایجی که می‌خواهد، نائل گردند، اما بیانیه این معنا را در خود نداشته است.
این بخش تمهیدات و تلاش رسانه‌ای برگزارکنندگان برای ساخت افکار عمومی امری نیست که نادیده بگیریم.اما از آنجایی که در درون این جعبه عملا چیزی قرار نگرفت یا هر آنچه که قرار بود درون جعبه قرار بگیرد را شخص نتانیاهو به تنهایی متصرف شد و ربود، عملا جعبه‌ای خالی بسته شده و بیانیه پایانی زرورق زیبایی بود که بر روی این جعبه درون تهی قرار دادند تا بگویند به دستاوردی رسیده است.
آینده را چگونه پیش بینی می کنید؟ در وضعیت حال حاضر به نظر می رسد سرعت تحولات منطقه ای و بین المللی بسیار زیاد شده و افکار عمومی منتظر تحولات جدیدی است. این تحولات قابل پیش بینی است؟
به نظر می‌رسد که این‌جا باید به یک رویداد مقارن نشست ورشو توجه عمیقی نشان داد. در حقیقت باید در نظر بگیریم تمرکز اصلی برای یارگیری درون اتحادیه اروپا از سوی ایالات متحده آمریکا، جذب آن دسته از کشورها است که با سیاست‌های کلی اتحادیه اروپا در کشاکش هستند.
کشورهایی مثل لهستان، مجارستان، جمهوری‌های شرق اروپا که با بحران مهاجرت‌ و شیوه مهاجرپذیری بعد از سال 2014 دچار مشکل شدند، در این کشورها جریان‌هایی بودند که اصولا از سیاست ضدمهاجرتی ترامپ حمایت می‌کردند و خواهان الگوبرداری آن در درون اروپا بودند و توانستند براساس همین جهت گیری حاکمیت را به دست گیرند. لهستان کنونی یک نمونه است. بیشتر جهت‌گیری سیاست خارجی آمریکا هم مشارکت درون اتحادیه، کسب حمایت از ناحیه این کشورها بود.
بخشی از این کشورها در حوزه و بلوک قلمروی شوروی سابق همان شکل پیمان ورشو حضور داشتند و ارتباطات رسانه‌ای، فرهنگی و توجه به جهت‌گیری های سیاست مسکو را افکار عمومی انها برای بقا، ثبات امنیت داخلی و منطقه‌ای خود به‌عنوان یکی از شاخص‌های قابل ملاحظه همواره مورد نظر بوده، هست و به نظر می‌رسد کماکان با حضور سنگینی که روسیه در مسائل اوکراین و شرق اروپا از خودش نشان داد، باقی خواهد ماند.
درست است که این کشورها برای نشست ورشو دعوت شدند، اما ناگهان با اخباری مواجه شدند که از جلسه سه کشور ایران، ترکیه و روسیه درخصوص موضوع بسیار مهم و کلیدی سوریه خبر می داد. انعکاس اخبار نشست سوچی، پیامی متفاوت را می‌توانست برای بخش شرقی اروپا داشته باشد. این موضوع یکی از مسائلی بود که فضای رسانه‌ای و اقبال و واکنش‌های بیشتر در همراهی با سیاست‌های موردنظر ایالات متحده نسبت به اتحادیه اروپا نزد بخشی از افکار عمومی کشورهای شرق اروپا که یارگیری برای تضعیف زوج آلمان و فرانسه باید از میان دولتهوی آنها انجام می شد، را مورد تردید قرار داد.
سه بازیگر اصلی در خاورمیانه، ایران، ترکیه و روسیه که به شکل بالفعل اکنون در مهمترین مسئله امنیتی منطقه یعنی سوریه دارای نقش موثر هستند، در نشست ورشو حضور نداشتند و در فاصله کمی نسبت به ورشو، دیدار و گفت‌وگوی خود را تنظیم نموده بودند، دیدار و گفت‌وگویی که جهت آن هم کاملا موضوعات منطقه‌ای بود.
صرفنظر از این همزمانی انتخاب ناشیانه زمان ورشو را باید یکی دیگر از نشانه های کم رونقی آن دانست. برپایی چنین نشستی ان هم به صورت سراسیمه و ناهماهنگ در بازه زمانی نزدیک به نشست سالانه امنیتی مونیخ با مشارکت ۳۰ رئیس دولت و یکصد وزیر در حوزه تخصصی امور خارجه و دفاع، حتی اگر معاون ریاست جمهور امریکا سخنران اصلی باشد و یا امریکائیها آشکارا ابراز کنند در مونیخ نخواهند بود و ادرس ورشو را بدهند، تاثیری در افول اعتبار مونیخ نخواهد داشت.
نشست مونیخ، رویدادی شد که به نظر می‌رسد ضربه نهایی و خط پایانی گشت بر تمام توافقات و دستاوردهای به دور از دسترس نشست‌های پشت درهای بسته استادیوم ورزشی ورشو.
مطالعه اخبار روزهای اخیر در رابطه با کنفرانس امنیتی مونیخ حکایت از آن دارد که محور اساسی و اصلی و دغدغه جهانی و کاملا درست برجسته‌ترین متخصصان و کارشناسان و نمایندگان سیاسی کشورهای شرکت‌کننده در این کنفرانس پراهمیت و باسابقه، نه صرفا مسئله ایران و یمن، سوریه و افغانستان، آینده اتحادیه اروپا یا مشکلات موجود، صلح خاورمیانه و حل مشکلات فلسطینی ها، سیاست‌های مهاجرتی ترامپ و دیوار مرزی با مکزیک و .... بلکه مسئله بازگشت داعش و افراط‌گرایی در درون خاورمیانه، و آن هم به دلیل نامشخص بودن راهبردهای ایالات متحده است.
اکثر شرکت‌کننده در نشست مونیخ فارغ از تناسبات سیاست روز، به لحاظ نگرش امنیتی خود و این نشست، واقعیت‌های کف منطقه را رصد می‌کنند و در این خصوص تلاش می‌کنند تصویری از آنچه که در حال وقوع است را ارائه نمایند.
بازگشت داعش در کدام جغرافیا ممکن است محقق گردد؟ بخش قابل ملاحظه‌ای از سرزمین و انگیزه‌ای که داعش می‌تواند بر روی آن مانور کند، در قلمروی دنیای اهل سنت و کشورهای منطقه؛ چه در حوزه عربی و چه در منطقه پاکستان و افغانستان و آسیای مرکزی است. و تنش‌هایی که در روزهای اخیر شاهد آن هستیم و موج بی‌سیاستی معماگونه‌ای که وزیر خارجه فرانسه یا صدراعظم المان در رابطه با عملکرد ایالات متحده نسبت به داعش بیان می‌کنند هم آن را کاملا عینی و نگران‌کننده نشان می‌دهد.
نشست امنیتی مونیخ و خروجی‌های آن یک بیان واقع و دقیق از تهدید جدی در رابطه با مسئله‌ای است که در نشست ورشو موقع غفلت تمام شرکت‌کنندگان واقع گردید و این خود حکایتی روشن از آن دارد که تجمع ورشو بیش از آن‌که مبتنی بر واقعیت‌ها و شاخص‌های زمینی باشد، در تصورات ماورایی و آرزوهای خیالی شکل گرفته بوده است.
پیش‌بینی آن است که نتایج و خروجی کنفرانس امنیتی مونیخ بر دامنه نگرانی‌های درونی در ثبات اجتماعی و حفظ بافت امنیتی منطقه عربی و دنیای اهل سنت بیش از گذشته خواهد افزود و کشورهای بسیار مهمی همچون مصر و عربستان در غرب خاورمیانه و افغانستان و پاکستان در شرق آن، به سرعت با مسائل و معضلات امنیتی درون‌سیستمی روبرو خواهند گردید.
ربایش و سرقت یکجانبه تمام تمهیداتی که به‌عنوان خروجی و دستاورد احتمالی برای نشست ورشو در نظر گرفته شده بود، توسط شخص نتانیاهو ضربه مهلکی را به اعتبار و حیثیت رژیم‌های سیاسی حاکم بر منطقه خاورمیانه وارد کرد و به یقین جریان‌های درون‌سیستمی اجتماعی که داعش و گروه‌های افراطی دیگر در رأس آن‌ها هستند، می‌توانند از این فضا به سود خود برای تخریب اعتبار و وجهه رهبران سیاسی کشورهایی که در نشست ورشو با رژیم صهیونیستی به تعامل و همگرایی توجه نشان دادند، استفاده کنند.
در این فضا لازم است با دقت در حال تحلیل و رصد این نوع از نگرانی‌ها نسبت به امنیت منطقه بود؛ نگرانی‌هایی که با خلأ حاصل از خروج نیروهای آمریکایی از سوریه تزاید خواهند یافت و با افزایش سطح نارضایتی اجتماعی در درون منطقه به شکلی کاملا حاد خود را جلوه‌گر خواهد شد و صورتحسابی سنگین را برای شرکت کنندگان در هیاهوی ورزشگاه ورشو خواهند فرستاد.

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    پیشنهاد ما

    دیگر رسانه ها