کد خبر: 539400
تاریخ انتشار :

خاطرات یک پزشک از درخواست اهدای عضو مقابل بازماندگان بیماران مرگ مغزی/ مرا با صندلی و لگد کتک زدند!

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

خاطرات یک پزشک از واکنش خانواده بیماران مرگ مغزی در مواجهه با پیشنهاد اهدای عضوبه گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، پشت درب سی‌سی‌یو همهمه‌ای به پا شده است، دستگاه‌ها دیگر جواب نمی‌دهند و جی سی اس عدد سه را نشان می‌دهد، چهار پزشک شامل نورولوژ جراح و عمومی، پزشک متخصص داخلی و پزشک متخصص بیهوشی مرگ مغزی را تأیید کردند، حالا زمان آن رسیده که به خانواده بگویند «مرگ مغزی رخ‌داده است»، زمان محدود است و برخلاف باور عمومی که تصور می‌شود بعد از مرگ مغزی فرد حداقل چند ماه زنده است، موافقت باید حداکثر طی ۱۰ روز و حداقل چند ساعت صورت بگیرد وگرنه دیگر اعضا قابل پیوند و استفاده نیستند.
تیم واحد پیوند قزوین متشکل از سه آقا و دو خانم آماده‌اند، دکتر علی چگینی مسئول واحد پیوند اعضای معاونت درمان دانشگاه علوم پزشکی قزوین پیش‌قدم می‌شود که خبر را به خانواده جوان بگوید، از سال ۹۳ این کار را انجام داده است و فکر کردن به افرادی که نیازمند پیوند هستند دلش را قرص می‌کند.
سال گذشته با همراهی همکارانش توانسته بودند رضایت ۱۲ خانواده را بگیرند، این مورد دومین بیماری بود که در سال ۹۸ مرگ مغزی شده بود و ۷۱ اُمین نفری است که از سال ۸۶ تاکنون از قزوین اعضایش اهدا می‌شود، تاکنون ۲۲ مورد قلب، ۱۱۴ مورد کلیه، ۶۰ مورد نسوج و ۵۱ مورد کبد از قزوین اهدا شده است.
دکتر با خانواده صحبت می‌کند و از آن‌ها می‌خواهد که اهدا عضو صورت بگیرد؛ واکنش‌ها متفاوت است دراین‌بین مادر بی‌هوش می‌شود و پدر نمی‌خواهد باور کند که فرزندش را برای همیشه ازدست‌داده است. درحالی‌که پرستاران مادر جوان را به سمت یکی از تخت‌ها هدایت می‌کنند، دکتر به سمت تیم پیوند برمی‌گردد؛ از دور ماجرا را تماشا می‌کردم و برایم سؤال است که درنهایت چه می‌شود، نزدیک‌تر می‌شوم و خودم را معرفی می‌کنم، مورد استقبال تیم قرار می‌گیرم.
از دکتر چگینی می‌پرسم برای شما سخت نیست که این خبر را به خانواده‌ها بدهید؛ دکتر با همان لبخند مهربانش می‌گوید: این کار‌ها قلق خاص خودش را دارد، من هم اول کار استرس زیادی داشتم، اما ما دوره‌های آموزشی خاصی را در بیمارستان مسیح دانشوری گذراندیم و می‌دانیم چطور خبر را به خانواده‌ها بگوییم که بتوانیم رضایت بگیریم، اوایل برایم خیلی سخت بود، اما زمانی به این فکر می‌کنم که این بیمار فوت کرده، ولی می‌تواند به هشت نفر دیگر زندگی ببخشد تشویق می‌شوم که خانواده‌ها را ترغیب کنم، از طرفی علمای دین نیز این مورد را تأیید کرده‌اند.
چگینی می‌گوید: در این شرایط خانواده‌ها در مرحله ناباوری قرار دارند و نمی‌خواهند باور کنند که عزیزشان مرگ مغزی شده است، در گام اول باید به آن‌ها بقبولانیم که مرگ مغزی رخ‌داده و بیمار قابل‌برگشت نیست؛ برخی فکر می‌کنند مرگ مغزی همان کماست درحالی‌که این‌طور نیست و زمان محدود است.
فرزندم دوباره چشمانش را باز می‌کند من نذر کرده‌ام
چشمانم به درب آی‌سی‌یو می‌افتد، مادر دل‌نگران قدم می‌زند و تسبیح در دست برای برگشت فرزندش دعا می‌کند، صدای مادر در مغزم می‌پیچد که مدام با خودش تکرار می‌کند که چرا می‌گویند «مرگ مغزی، فرزندم دوباره چشمانش را باز می‌کند؛ من نذر کرده‌ام».
دیالوگی که بار‌ها تیم پیوند اعضا شنیده‌اند، دکتر چگینی می‌گوید: یک روز پسربچه‌ای دچار مرگ مغزی شد، اما پدرش باور نمی‌کرد و می‌گفت من نذر کرده‌ام و خواب دیدم که پسرم شفا می‌گیرد، از بیمارستان خارج می‌شدم پدر بچه که با عصبانیت کمین کرده بود، به‌محض دیدن من به سمتم حمله‌ور شد و می‌گفت «تو می‌خواهی فرزندم را بکشی»، نگهبانان وارد شدند، اما باز یک لگد به ما زد، شاید کمتر از سه روز پسرش فوت کرد و او هرگز راضی به اهدا اعضا نشد.
به گفته معاونت تیم پیوند اعضا، سال گذشته ۲۲ مرگ مغزی در قزوین رخ‌داده است که از این میزان ۱۰ نفر رضایت به اهدای عضو دادند که آماری موفقیت‌آمیز بوده است، در قزوین سالانه حدود ۳۰ مرگ مغزی رخ می‌دهد که اعضا همه افراد قابل پیوند نیست و باید آزمایش‌های خاصی صورت بگیرد.
دکتر چگینی می‌گوید: بیمارستان‌ها در کل استان موظف هستند افرادی که جی سی اس پایین دارند را گزارش کنند، تیم ما نیز روزانه به‌صورت تلفنی موضوع را بررسی می‌کند، جی سی اس گلاسکو در انسان طبیعی باید ۱۲ باشد وقتی به سه می‌رسد فرد نه می‌شنود نه حرف می‌زند و در کمای کامل قرار دارد، پزشکان متخصص که نماینده وزیر در استان هستند موضوع را بررسی می‌کنند تا مطمئن شوند مرگ مغزی است.
زهرا امیدی رابط تلفنی تیم از سال ۹۲ کارش را شروع کرده است، او موظف است هرروز با بیمارستان‌ها تماس بگیرد و از مسئولین آی سی یو وضعیت بیماران را جویا شود و در صورت وجود مرگ مغزی اعضای تیم را آگاه کند.
امیدی می‌گوید: وقتی خبر مرگ مغزی را اعلام می‌کنم پزشکان متخصص و معتمد وارد عمل می‌شوند و مرگ مغزی را بررسی می‌کنند، من ۲۴ ساعته آنلاین هستم و در هر ساعتی از شبانه‌روز مرگ مغزی رخ دهد اطلاع پیدا می‌کنم.
امیدی یادآور می‌شود: یک سال در ایام ماه صفر، شب شهادت حضرت رقیه (ع) یک کودک ده‌ساله براثر برق‌گرفتگی مرگ مغزی شده بود، ایام سختی بود؛ خانواده مقاومت می‌کردند، اما درنهایت قانع شدند و اعضا کودک را اهدا کردند، این شاید تکان‌دهنده‌ترین لحظه کاری‌ام بود.
دکتر چگینی نیز می‌گوید: واکنش‌های خانواده در برخورد با این موضوع متفاوت است برخی می‌خواهند مریض را به تهران ببرند و بیمارستان را تغییر دهند، یکی بی‌هوش می‌شود، یکی پرخاش می‌کند و یکی با رضایت قلبی وارد می‌شود، برخی هم خودشان پا پیش می‌گذارند اعضای خانواده را راضی می‌کنند.
وی تأکید می‌کند: یک مورد داشتیم که شرایط آماده بود و خانواده نیز رضایت داشتند، اما گفتند اجازه بدهید تا صبح بماند، صبح می‌آییم برگه را امضا می‌کنیم، مریض ساعت شش صبح اکسپایر شد، خانواده و ما خیلی ناراحت شدیم چراکه اگر شب رضایت می‌دادند عمل پیوند انجام می‌شد.
مرگ مغزی با کما متفاوت است
دکتر چگینی تأکید می‌کند: مغز رهبر بدن است و چندین نوع هورمون تولید می‌کند، وقتی مغز نباشد اعضای دیگر کنترلشان را از دست می‌دهند، در قزوین بیشتر از چهار روز نتوانستیم فرد مرگ مغزی شده را زنده نگه داریم، اما در برخی کشور‌ها تا یک ماه هم می‌توانند نگهدارند، در مرگ مغزی همه موارد بیرون از بدن کنترل می‌شود که کار سختی است، اغلب کلیه‌ها آب از دست می‌دهند که منجر به فوت می‌شود.
کبری کریمیان از سال ۸۹ به تیم پیوسته است و تنها خانمی است که در این تیم مسئول رضایت‌گیری است؛ او می‌گوید: در بین مردم نسبت به مرگ مغزی برداشت اشتباه وجود دارد و فکر می‌کنند که فرد در کما است، پاک کردن این اطلاعات اشتباه زمان‌بر است.
وی تأکید می‌کند: مرد ۵۷ ساله‌ای مرگ مغزی شده بود و تلاش ما منجر به رضایت نشد، بعد از دفن، وصیت فرد را بازکرده بودند که نوشته بود اگر مرگ مغزی شدم اعضای بدنم را اهدا کنید، اما خیلی دیر شده بود و دیگر نمی‌توانستیم کاری کنیم.
علی چگینی کردیناتور جوان تیم پیوند که حدود دو سال است به این تیم پیوسته است، می‌گوید: تعداد تشخیص مرگ مغزی بیشتر از اهداشدگان است، برخی پرخاش می‌کنند و قبول ندارند، البته خانواده‌هایی که پرخاش می‌کنند درنهایت رضایت راحت‌تری دارند، حتی یک‌بار مادر دختری که مرگ مغزی شده بود برای دکتر چگینی صندلی پرت کرده بود و می‌گفت «با بچه من می‌خواهی چی کارکنی، چرا می‌خواهی فرزندم را بکشی»، فردای آن روز رضایت داد.
وی می‌گوید: یک دختر جوان برای اینکه خانواده را تحت‌فشار قرار دهد که با ازدواجش موافقت کنند مقداری سم کشاورزی خورده بود و فکر می‌کرد برایش خطری ندارد، اما منجر به مرگ مغزی دختر جوان شده بود، خانواده با رغبت رضایت دادند و اعضا قابل‌اهدا را اهدا کردند.
چگینی یادآور می‌شود: یک پدر ۵۲ ساله بود، هفت پسر و دو تا دختر داشت با توجه به تعداد بالای فرزندان، رضایت گرفتن کار سختی بود، دو پسرش غش کردند همکاران بیمارستان‌ای سی یو آب‌قند می‌آوردند هرلحظه در انتظار هجوم بردن به سمت من بودم، اما رضایت دادند.
احمدعلی نوروزی در این حوزه برای خودش پیشکسوتی است؛ او مسئولیت هماهنگی و رضایت گیری را بر عهده دارد، نوروزی نیز با یادآوری یک روز خوب می‌گوید: یکی از موارد اهدا برایم مهم و جالب بود، یک خانواده نیشابوری در قزوین تصادف کرده بودند، دختر خانواده سر صحنه فوت‌شده بود و پسر مرگ مغزی، اعضای پسر را اهدا کردند و می‌گفتند ای‌کاش اعضای دخترم نیز قابل‌اهدا بود، اعتقاداتشان برایم قابل‌تحسین بود.
فرهنگ اهدا عضو در حال افزایش است
چگینی کردیناتور جوان می‌گوید: اهدا عضو رو به افزایش است و تقریباً خانواده نیمی از مرگ مغزی‌ها رضایت می‌دهند، اگر تعریف مرگ مغزی را جا بیندازیم گام بزرگی برداشتیم چراکه بیشتر نارضایتی‌ها به این دلیل است که فکر می‌کنند فرد برمی‌گردد.
وی می‌گوید: در حال حاضر تعداد کمی کارت اهدا عضو دارند، طبق قانون کارت اهدا عضو در ایران تأثیری ندارد و حتماً باید رضایت خانواده وجود داشته باشد، اما کارت اهدا عضو یک کمک برای ما است و با این حرف که خود شخص رضایت قلبی داشته است گرفتن رضایت راحت‌تر است.
دکتر چگینی نیز می‌گوید کارت اهدا عضو یک علامت بین فرد و خانواده است، در قانون ما تا خانواده رضایت ندهند امکان آن وجود ندارد، سال گذشته در ایام فاطمیه یک جوان در هیئت گفته بود که دوست دارم شهید شوم یا اعضایم را اهدا کنم، همان هفته تصادف می‌کند و مرگ مغزی می‌شود مادرش علاقه شدیدی به فرزندش دارد و به شدت مخالف بود، اما، چون خود جوان گفته بود می‌خواهم اعضایم اهدا شود مادر بالاخره راضی شد و گفت: «دلم نیامد برود زیرخاک و آخرین آرزویش برآورده نشود»
وی بیان می‌کند: یک خانواده زنجانی در قزوین تصادف کردند و یکی از اعضای آن خانواده مرگ مغزی شد، اعضا را اهدا کردند و بعدازآن با من تماس گرفتند و گفتند می‌خواهیم تو را ببینیم، من هم با یک لوح تقدیر از طرف دانشگاه به دیدنشان رفتم، استقبال گرمی کردند و گفتند: ما خواب دیدیم که آن فرد می‌گوید از دکتر تشکر کنید من را راحت کرد و جایم خوب است، خانواده خیلی خوشحال بود.
اهدا عضو رایگان است
سر و صدای خانواده‌ای که عزیزشان مرگ مغزی شده را می‌شنوم، دکتر چگینی اشاره می‌کند که درست می‌شود نگران نباشید؛ از این همه آرامشی که دارد تعجب می‌کنم؛ یقینی که برای زنده نگه داشتن چند انسان دیگر با اعضا یک مرگ مغزی شده در قلبش رخنه کرده موجی از تحسین را در من ایجاد می‌کند.
دکتر چگینی می‌گوید: برخی نارضایتی‌ها ناشی از این است که خانواده از واکنش‌های اقوام نگران هستند و می‌گویند اگر ما اعضا را اهدا کنیم فکر می‌کنند که ما اعضا عزیزمان را فروختیم درحالی‌که پولی دریافت نکردیم، این طرز فکر اغلب در روستا‌ها وجود دارد.
وی یادآور می‌شود: رابطه پولی بین فرد اهداکننده و گیرنده وجود ندارد، صرفاً تعرفه بیمارستان برای فرد اهداکننده رایگان می‌شود و اگر داخل شهر دفن شود کفن‌ودفن رایگان است، همچنین عمل پیوند هم رایگان صورت می‌گیرد.
دکتر چگینی تأکید می‌کند: یک مورد نان‌آور خانه بود و بچه‌هایش زیرپوشش کمیته امداد رفتند، اما هیچ ریالی به آن‌ها پرداخت نشد و آن‌ها هم راضی بودند، اما اغلب خانواده‌های دارای رفاه با اهدا عضو موافقت نمی‌کنند و به دنبال برگشت عزیزشان هستند.
استان قزوین امکانات پیوند عضو را ندارد
دکتر چگینی یادآور می‌شود: استان قزوین امکانات لازم برای پیوند اعضا را ندارد و بیماران مرگ مغزی به‌صورت گرم به بیمارستان امام خمینی (ره) در تهران منتقل می‌شوند، در قزوین فقط کلیه را می‌شود استفاده کرد، اصولاً جراحی قلب و کبد در بیمارستان‌های بزرگ و مجهز انجام می‌شود.
وی تأکید می‌کند: فردی که مرگ مغزی شده است نمی‌توانیم فقط کلیه را برداریم و بقیه اعضا را در باکس سرد به تهران ارسال کنیم حتی با یک آمپول هم ممکن است فرد فوت کند و حساس است، با توجه به ترافیک تهران-کرج و نبود هلیکوپتر اورژانسی باید فرد را به‌صورت گرم فرستاد، از طرفی فراخوان در تهران زیاد است و به‌راحتی می‌شود برای پیوند افراد نیازمند را مشخص کرد.
مصاحبه تمام می‌شود؛ نمی‌دانم چرا، اما به‌یک‌باره دیگر دلم نمی‌خواهد بدانم سرنوشت بیمار مرگ مغزی شده‌ای که خانواده‌اش را دیده‌ام چه می‌شود؛ از اتاق بیرون می‌آیم و به فرهنگی فکر می‌کنم که باید در بین خانواده‌ها نهادینه شود؛ به این فکر می‌کنم اگر هر فرد تنها چند دقیقه با خانواده‌اش در مورد رضایت خود برای اهدای اعضا سخن بگوید شاید انسان‌های زیادی از مرگ نجات یابند؛ از داخل کیف پولم کارت اهدای عضو خودم را بیرون می‌آورم و نگاه می‌کنم؛ نفس عمیقی می‌کشم و در را پشت سرم می‌بندم.
منبع:ایسنا
منبع: ایسنا

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    پیشنهاد ما

    دیگر رسانه ها