کد خبر: 552590
تاریخ انتشار :

قسمت سوم خاطرات در سال‌های ۶۵-۶۶؛

خاطرات محمدمهدی ری شهری: روایتی از آغاز نفوذ در نیجریه طی سال‌های اول انقلاب / تقاضای آقای منتظری برای محاکمه شدن به جای سید مهدی هاشمی!

خاطرات محمدمهدی ری شهری: روایتی از آغاز نفوذ در نیجریه طی سال‌های اول انقلاب / تقاضای آقای منتظری برای محاکمه شدن به جای سید مهدی هاشمی!
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

آنچه برای امام فوق العاده اهمیت داشت این بود که مهدی هاشمی، در کنار آقای منتظری و زیر چتر حمایت او و به‌عنوان مسئول نهضت‌های او، به خلافکاری ادامه دهد و آقای منتظری که بناست رهبر فردا باشد، این را نداند؛ بلکه او را فردی با تقوا و خدمتگزار به اسلام و انقلاب بداند! لذا تا وقتی که دلیلی بر ادامه انحرافات مهدی هاشمی وجود تند است امام، ضمن باز گذاشتن دست دستگاه‌های اجرایی و قضایی برای برخورد با اتهامات گذشته وی و نیز تأکید بر مراقبت و تحت نظر داشتن رفتار او، شخصا وارد ماجرا نشد و تنها به نصیحت کردن آقای منتظری برای دور کردن مهدی هاشمی از خود اکتفا کرد؛ ولی هنگامی که با کشف خانه تیمی، تداوم انحرافات مهدی مدلل شد، امام احساس تکلیف کرد که شخص یا این جریان انحرافی برخورد کند؛ هر چند که این کار به برکناری آقای منتظری از قائم مقامی رهبری بینجامد.

پیشگیری از توقع بیجا

به هر حال، تعدادی از مسئولان، عمدتا به سبب ضربه ای که از این ماجرا متوجه آقای منتظری می شد، موافق پیگیری جدی آن نبودند. من نیز، به علت مشکلاتی که وقوع آنها را از سوی آقای منتظری حتمی می دیدم، باور نمی کردم که موضوع قابل رسیدگی باشد. به منظور اطمینان از عدم ایجاد توقع بیجا و انتظار بیهوده و اغراق آمیز توسط خود، پیغامی به شرح زیر به خدمت حضرت امام فرستادم:

«بنده قول می‌دهم که در بازجویی و پیگیری‌های این جریان حتما اثبات شود که مهدی هاشمی در قتل مرحوم شمس آبادی دست داشته با آدم‌ربایی کرده و امثال این جرایم؛ شاید نتوانستیم اثبات کنیم. آن قدری که فعلا ثابت است تخلف آنان در رابطه با موارد غیر قانونی کشف شده از خانه تیمی است که شرح آن گذشت. البته احتمال دارد که مسائل دیگری هم ثابت شود، ولی اگر ثابت نشد ما مورد اعتراض قرار نگیریم که آنچه کشف شده مساله مهمی نیست و خوب بود از اول می گفتی!»

با این وصف، حضرت امام بر پیگیری موضوع تأکید کردند و عزم راسخ خود را در روشن شدن آنچه می‌خواستند نمایان ساختند.

حضرت امام پیشنهاد دوستان مبنی بر ملاقات و توجیه آقای منتظری را پذیرفتند، ولی بعدة ترجیح دادند که نظر خود را در این باره به صورت نامه ای برای ایشان ارسال کنند. این نامه سندی ارزشمند در تاریخ انقلاب اسلامی است که اگر فحوای آن در ملاقات یا ملاقاتهای متعدد مطرح می شد چنین اثری نداشت. متن نامه چنین است:

بسم الله الرحمن الرحیم

"حضرت حجت الاسلام والمسلمين فقيه عالیقدر آقای منتظری دامت أيام بركاته

پس از اهداء سلام و تحیت،

علاقه اینجانب به جنابعالی برخود شما روشن‌تر از دیگران است به حسب قاعده طول آشنایی صمیمانه و معاشرت از نزديك، مقام ارجمند علمی و عملی شما، مجاهدت با ستمگران و قلدران و رنج‌های فراموش نشدنی جنابعالی در سال‌های طولانی برای اهداف اسلامی، قداست و وجاهت و وارستگی کم‌نظیر آن جناب و بالاتر، حیثیت بلندپایه‌ای که دنباله این امور به‌خواست خدای تعالی برای شما فعلا حاصل است، و احتیاج مبرمی که جمهوری اسلامی و اسلام به مثل جنابعالی دارد، انگیزه‌ی علاقه‌ی (ما) مبرم است. لهذا این حیثیت مقدسی باید از هر جنبه محفوظ و مصون باشد. حفظ این حیثیت به جهات عدیده بر شما و همه ماها واجب و احتمال خدشه دار شدن آن نیز منجز است. برای اهمیت بسیار آن با این مقدمه باید عرض کنم این حیثیت واجب المراعات به احتمال قوی بلکه ظن نزدیك به قطع در معرض خطر است، خصوصا با داشتن مخالفين مؤثر در حوزه قم که ممکن است دنبال بهانه‌ای باشند.

این خطر بسیار مهم از ناحیه انتساب آقای سید مهدی هاشمی است به شما، من نمی‌خواهم بگویم که ایشان حقيقتا مرتکب چیزهایی شدند، بلکه می‌خواهم عرض کنم که ایشان متهم به جنایات بسیار از قبیل قتل - مباشرتا یا تسبيبا - و امثال آن می‌باشند و چنین شخصي ولو مبری باشد، ارتباطش موجب شکستن قداست مقام جنابعالی است که بر همه حفظش و اجب مزید است. آنچه مسلم است و در آن پافشاری دارم، رسیدگی به وضعیت و موارد اتهام اوست. رسیدگی به خانه تیمی و انباشتن اسلحه آن هم با پول ملت به اسم کمک به سازمان‌های به اصطلاح آزادیبخش! اصولا یک چنین اعمالی بدون دخالت دولت جرم است و ایشان صلاحیت این امر را ولو واقعا برای این سازمان‌ها باشد، ندارد و دخالت در حکومت است.

جواب به این امر قطعی است و آنچه از شما می‌خواهم در رتبه اول پیشنهاد مستقیم شما به دخالت وزارت اطلاعات و رسیدگی به این امر است و اگر برای شما محذور دارد به طوری که تکلیف شرعی از شما ساقط است، سکوت است. حتی در محافل خصوصی دفاع از يك همچو شخصی -که خطر برای حیثیت شما است و احتمال فساد و خونریزی بی گناهان است- نادرست است. باید تمام فعالیت‌ها که به اسم کم به سازمان‌های به اصطلاح آزادیبخش است قطع شود و تمام کسانی که در این امور دخالت داشته‌اند محاکمه شوند و آنچه مسلم است و ما به تأسف، حسن ظن جنابعالی به اعمال و افعال و گفته‌ها و نوشته‌ها است که به مجرد و اصول، شما ترتیب اثر می‌دهید و در مجمع عمومی صحبت می‌کنید و به قوه قضائیه و غیره سفارش می‌دهید. و من از شما که دوست صمیمی سابق و حال من هستید و مورد علاقه ملت، تقاضا می‌کنم که با اشخاص صالح آشنا به امور کشور مشورت نمائید، پس از آن ترتیب اثر بدهید تا خدای نخواسته لطمه به حیثیت شما که برگشت به حیثیت جمهوری است، نخورد. آزادی بی‌رویه چند صد نفر منافق به دستور هیئتی که رقت قلب و حس ظن‌شان واقع شد، آمار انفجارها و ترورها و دزدی‌ها را بالا برد: ترحم بر پلنگ تیز دندان ستمکاری بود بر گوسفندان! من تأکید می‌کنم که شما دامن خود را از ارتباط با سید مهدی پاک کنید که این راه بهتر است، والا هیچ عکس‌العملی در رسیدگی به امر او از خود نشان ندهید که رسیدگی به امر جنایت مورد اتهام، حتمی است. سلامت و توفیق جنابعالی را خواستارم."

۱۲ مهر ماه ۱۳۶۵ روح الله الموسوی الخمینی

چند روز گذشت. بسیاری از کسانی که از متن نامه امام آگاه بودند در انتظار گشایشی در کار بسر می بردند. اظهار علاقه، ذکر و تمجید از سوابق و منزلت ایشان و اهمیت حفظ آن برای جمهوری اسلامی و ... مفاد نامه پدرانه و دلسوزانه حضرت امام را تشکیل می داد. به نظر می رسید که چنین محتوایی، آن هم از زبان فردی چون امام، می تواند وجدانی بیدار و نظری غیر جانبدار را به همان حداقلی که امام عنوان کرده بودند - رهنمون شود. امام ایشان را به سکوت دعوت کرده بود، سکوت حتی در

مجالس و محافل خصوصی، شاید این ریاضتی بود که امام می‌خواستند از حرارت آن...

اما چنین نشد. بار دیگر، به رغم امر پیر مغان، سجاده به می رنگین نشد؛ کوس اختلاف نظر به صدا در آمد؛ تفاوت آراء، نه در یك یا دو مورد که در پاره اساس و بنیان استدلال‌های امام، خمیر مایه پاسخی تند به امام شد.

اکنون می‌توان به خوبی روند استحاله‌ای را مشاهده کرد که طی آن فردی از اوج افتخار شاگردی و ارادت به ...! می‌رسد. آقای منتظری از این پس، خود و اصحاب خود را در سوبی و امام و كل نظام را در سوی دیگر دید. این آغاز گسلی بود که البته امام، عمدا و به قصد اصلاح، نخواستند آن را جدی بگیرند. بازهم عارفی عطوف سراغ کوچه تجاهل را از عقلای مست غرور می‌پرسد؟

نامه امام که بیدار باشی پدرانه و تمثیلی از صوراسرافیل بود به چه تعبير شد؟

مهدی هاشمی در برگه بازجویی خود چنین عنوان می‌کند:

"روز آخری که قصد داشتم خود را به وزارت اطلاعات معرفی کنم آقا مرا احضار کردند و گفتند حضرت امام نامه ای برای من نوشته اند و قسمتی از آن را که در باره من بود خواندند. بعد اضافه کردند که من هم يك نامه‌ای برای امام نوشتم و آن قسمتی را که در باره من بود برایم خواندند. بعد گفتند: «امام با نامه خودشان خواب را از چشم من گرفته اند، من هم نامه ای نوشتم که خواب را از امام (رحمه الله) بگیرد‌»"

بخشی از آن نامه که اشاره شد بدین شرح است:

پاسخ آقای منتظری به امام:

بسم الله الرحمن الرحیم

محضر مبارک آیت الله العظمی امام خمینی مدظله العالی

پس از سلام و تحیت، مدتی بود تصمیم داشتم صادقانه و صریح مطالبی را که به نفع انقلاب و کشور می‌دانم به‌عرض حضرتعالی برسانم، لكن رعایت مزاج و حال حضرتعالی مرا مانع می‌شد، ولی پس از زیارت مرقومه شريفه مورخه دوازدهم مهر 65، تاخير را روا ندیدم. امید است از صراحت مخلص نرنجيد. عرایضم را در بندهای جداگانه بهره می‌رسانم:

1- من بحسب متن واقع از دو حال خارج نیستم: با فردی هستم -که مطابق ذهنیاتی که تدریج برای حضرتعالی پیدا شده - ساده اندیش، بازی خور، و مثلا امثال سید مهدی هاشمی به من خط و فکر می‌دهند، و برحسب مرقومه حضرتعالی: حسن ظن من به‌اعمال و افعال و گفته‌ها و نوشته‌ها اساس تصمیمات من است. و یا اینکه فردی هستم که در ضمن خواندن نوشته‌های گوناگون و شنیدن گفته‌های ضد و نقيض ... خود من که با اندازه‌ای سرد و گرم دنیا را لمس کرده‌ام و با خوب و بد مردم محشور بوده‌ام، چه بسا از خود هم فکر و تاملی و اراده‌ای داشته باشم.

اگر فرض اول در حق من صحيح است پس تایید و ترویج حضرتعالی و مسئولین و علماء و فضلاء از من، و امید داشتن به من کذایی برای آینده اسلام و کشور و حتی تعریف حضرتعالی از من در همین نامه اخیر صحیع نیست، و واقعا لازم است برای آینده کشور و انقلاب فکر اساسی بکشید، و مسامحه به هیچ نحو روا نیست، و آن هم در درجه اول به‌عهده حضرتعالی است که مؤسسي انقلاب بوده‌اید، و ملاحظه مرا هم نکنید من يک جو طالب مقام نیستم و اگر فرض دوم صحیح است پس احتمال بدهید، عرائضی را که در این نامه می‌نویسم کلا او بعضا صحیح باشد.

2- من از وقتی که با حضرتعالی آشنا شدم در هر شرایطی روحا تسلیم و پیرو حضرتعالی بوده‌ام.

3- و اما مسئله نهضت‌ها و سیدمهدی هاشمی و خانه تیمی و انباشتن اسلحه:

اولا مؤسس نهضت‌های اسلامی در ایران یعنی تبلیغ انقلاب اسلامی در جهان و تقویت نیروهای انقلابی در کشورها، شخص من و مرحوم محمد منتظری بودیم و مردم هم با عشق و علاقه به اسم نهضت‌ها کمک کرده‌اند و هنوز هم می‌کنند، و به‌عقیده بنده از اوجب واجبات بوده و هست، و بزرگترین خدمت را هم تا حال په اسلام و انقلاب کرده است. و در این میان وزارت‌خارجه ما فقط شعار و پز آن را می‌دهد.

آقای احمد حسنی با این همه سوابق خدمت به انقلاب در زندان جمهوری اسلامی است به اتهام حمایت از نهضت‌ها ... در دانشگاه‌های نیجریه شعار امام خمینی رهبر جهان اسلام می‌دهند و پیام‌های حضرتعالی را ترجمه و پخش می‌کند و نماینده می‌فرستند در قم که با من به نیابت امام خمینی بیعت کنند، غافل از اینکه اصلا امام خمینی نهضت‌های اسلامی را جرم می‌دانند!

و ثانيا حدود هشت ماه قبل آقای حسنی می‌رود نزد آقای فلاحیان معاون آقای ری شهری و مواد و وسایل را که زیاد هم بوده به ایشان تحویل می‌دهد و رسید می‌گیرد و فقط به کارهای فرهنگی و تبلیغی در خارج اکتفاء می‌کند. خانه هم با اجازه دادستانی و کمیته و با اطلاع اطلاعات کشور بوده و جایی که صدها کیلو مواد وجود داشته و دویست و پنجاه گرم مواد باقیمانده ته مانده از سابق چیزی به حساب نمی‌آید، سلاح هم فقط يك سلاح مجاز برای حفظ خودش بوده و حالا تعبير اطلاعات و القاء در همه محافل و بحضرتعالی خانه تیمی شده و انبار اسلحه غرض چه برد خدا می‌داند.

و ثالثا نهضت‌ها و پول نهضت‌ها مربوط به من و مرحوم محمد منتظری است و سیدمهدی هاشمی پس از مرحوم محمد در این جهت از من حکم دارد. حالا که نظر حضرتعالی بر مجرمیت و تعقیب مجرم است و مرقوم فرموده‌اید: «تمام کسانی که در این امر دخالت داشته‌اند محاکمه شوند». محاکمه اولا باید متوجه من و مرحوم محمد در عالم برزخ بشود نه آقای حسنی و سیدمهدی هاشمی که مأموریتی را انجام داده‌اند...

و رابعا آقایانی که مدت‌ها است در پشت این صحنه هستند و متاسفانه آخرالامر از عنوان حضرتعالی خرج کرده‌اند، بدانند که اگر سیدمهدی هاشمی را پیش من تکه‌تکه کنند من خودم را به کسی نمی‌فروشم و استقلال فکری و ارادی خود را حفظ می‌کنم و خانه من فعلا که منشأ اثری نیستم، تیم لازم ندارد.

و خامسا سیدمهدی هاشمی در زمان شاه در دادگاه اصفهان به زور ساواک به سه مرتبه اعدام محکوم شد، ولی دیوانعالی کشور زمان شاه این استقلال و عرضه را داشت که حکم دادگاه اصفهان را لغو کند، ولی همین سید مهدی در زمان جمهوری اسلامی اصرار کرد اگر بنا است محاکمه شوم مرا محاکمه کنید تا گره باز شود و در اصفهان مقدمات محاکمه فراهم شد، ولی شورای عالی فضایی نظر نداد و جلوی آن را گرفت. حالا آقای وزیر اطلاعات می‌فرمایند او متهم به بیست و چند فقره قتل است و حضرتعالی هم می‌فرمایید و متهم به جنایات بسیار از قبيل قتل مباشرة یا تسبیبا و امثال آن می‌باشد. اگر کشور هرج و مرج است عرضی ندارم و اگر قانون دارد، اتهام قتل احتیاج به شاکی دارد و مرجع رسیدگی هم دادگستری است و اطلاعات حق دخالت دارد باید شاکی‌ها شکایت کنند و دادگستری هم اقدام کند و او که خود مُصر به این امر است.

وسادسا حضرتعالی که رهبر عالم اسلام هستید و سید مهدی را از همان زمان که در شورای سپاه و عضو مؤثری بود نزد حضرتعالی به صورت غولی خطرناک مجسم کردند، خوب بود این همه از دشمنان سیدمهدی راجع به او شنيديد، يک دفعه این سید را می‌خواستید و از خودش سؤالاتی می‌کردید...

و سابعا من ترس از بیان حقیقت ندارم -و ان كان الحق مرأ- سیدمهدی هاشمی حدود دو سال است در اثر همین تبلیغات سوء به منزل من رفت‌وآمد ندارد و چه بسا ماه‌ها می‌گذرد و من او را نمی‌بینم و امر نهضت‌ها به‌وسیله پیغام انجام می‌شود ولی من سیدمهدی را از وقتی که بچه بود و با مرحوم محمد هم بحث و به درس مکاسب من می‌آمد می‌شناختم و پدرش استاد من بود و برادرش داماد من است. من تمام خصوصیات او را می‌دانم. او مردی است مخلص اسلام و انقلاب و حتی شخص حضرتعالی، هم خوش استعداد و هم خوش درک است و هم خوب صحبت می‌کند و خوب می‌نویسد و در عقل و تدبیر و مدیریت به مراتب از رئیس سپاه و وزیر اطلاعات با همه کمالات‌شان بهتر است و در تعهد و تقوی هم از آنان کمتر نیست، فقط بز أخفش نیست و حاضر نیست کورکورانه مهره کسی شود. او در خانه نشسته مشغول مطالعه و نوشتن است و فعلا در کشور مد شده هر کار خلاقی را از قتل و اعلامیه و امثال این‌ها را رجما بالغيب به او نسبت دهد و خط بازی‌های کشور هم سبب تقویت این قبیل شایعه‌ها است. و متأسفانه مسئولین و از جمله اطلاعات هم به‌جای جلوگیری از شایعه‌های بی اساس همین شایعه را اساس قضاوت قرار می‌دهند و این خط بازی‌های ظالمانه خود نیز یکی از مشکلات کشور است.

(پایان نامه آیت الله منتظری به امام)...

بخش اول خاطرات

بخش دوم خاطرات

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    پیشنهاد ما

    دیگر رسانه ها