کد خبر: 554652
تاریخ انتشار :

بررسی رفتار‌های عجیب سلبریتی‌ها در ایران در گفتگو با محمدحسین بدری؛

در ایران یک سلیبریتی هم نداریم /«عصر جدید» نماد تشویق نظام آموزشی ایران به خودنمایی بود

در ایران یک سلیبریتی هم نداریم /«عصر جدید» نماد تشویق نظام آموزشی ایران به خودنمایی بود
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

نامه نیوز: یکی از مسائلی که این روزها موجب شده تا بسیاری از شخصیت‌های شناخته شده فضای مجازی و سلیبریتی‌ها «تمایل به دیده شدن» داشته باشند، صرف‌نظر از استفاده‌های مالی و مادی، جنبه‌های معنوی و روانی ماجرای فضای مجازی است که در سال‌های اخیر گریبان بخش‌های متعدد جامعه (حتی کنش‌گران مذهبی) را گرفته است. از اختفای اختیاری گرفته تا حرف‌های عجیب در حوزه مسائل دینی تا مرگ و خودکشی یک طرفدار فوتبال، همه و همه بخشی از رفتارهای این روزهای افرادی هستند که در فضای مجازی آنها را سلیبریتی میشمارند. اینکه چرا ما با استفاده از رسانه چنین مواجهه‌ای به عنوان چهره با مسائل مختلف داریم، سوالی است که از «محمدحسین بدری» مجری تلویزیونی، کارشناس حوزه رسانه و ارتباطات و استاد دانشگاه در همین حوزه پرسیده‌ایم.

* این روزها برخی سلیبریتی‌ها در میان روزهای پرتنش مجازی اقدامات عجیبی انجام می‌دهند. ریشه رفتارها و کنش‌های عجیب افراد شناخته شده که از آنها بیش از عوام الناس انتظار می‌رود چیست؟

من قصد ندارم درباره مصادیقی که احتمالا در رابطه با رویدادهای این روزها و فضای مجازی مطرح بوده است، سخن بگویم. ما در جهانی زندگی می‌کنیم که به‌دلیل وجود شبکه‌های اجتماعی بسیار آسان‌تر از گذشته می‌توانیم انواع مشابه رویدادهایی که در اطرافمان رخ می‌دهد یا مشابه شخصیت‌ها و جایگاه‌های کشورمان را در کشورهای دیگر ببینیم. شما فرض کنید که سلیبریتی‌های عرصه رسانه و مطبوعات و فرهنگ در جهان چگونه رفتار می‌کنند. کاری به جهان غرب ندارم، اما ببینید وزیر و وکیل و فعال سیاسی و مدنی و خبرنگار ما چگونه در فضای مجازی ظاهر می‌شود و آن‌ها چطور؟

سردبیر روزنامه السفیر یا یک خبرنگار مشهور در قطر را پیدا کرده و صفحه اجتماعی او را در فضای مجازی ببینید. آن‌ها جز درباره مسائل جاری آن‌هم با مقدار مشخص حرف نمی‌زنند. اما سلیبریتی‌های ما عملا در فضاهای مختلف روزمره نویس شده‌اند و از وقایع روتین زندگی خود نیز می‌گویند. سلیبریتی‌های غربی و عربی و حتی ترکی حرف خود را در صفحه اجتماعی خویش می‌گذارد و لوده‌بازی و شیرین‌کاری‌ها را در فضای خصوصی خود نگه می‌دارد.

فردی که رسانه‌ای است، همه حیات و زندگی اجتماعی او نیز رسانه‌ای است. اینگونه نیست که برحسب تصادف یا انتساب یا برخورد به‌عنوان فعال رسانه‌ای یا مجازی مطرح شده باشد.

* یعنی نوعی میل به خودنمایی در میان این «چهره»ها وجود دارد؟

بنده پیش از این نیز در روزنامه صبح‌نو صحبت کرده بودم که ما نشان دادیم ظرفیت توجه بیش از بیست نفر آدم را نداریم. اول در ارتباط با لغت «سلیبریتی» که زیاد استفاده کردیم این را باید بدانیم که ما در ایران از جنبه اصولی حتی یک «سلیبریتی» هم نداریم. سلیبریتی در دنیای امروز یک مجموعه قواعد رفتاری را باید رعایت کند که فوتبالیست و هنرمند و فعال مدنی و سیاسی ما و... هیچکدام از آن‌ها را رعایت نمی‌کند.

یک فوتبالیست اروپایی شناخته شده در اروپا وقتی توپش به یک پسربچه می‌خورد حاضر می‌شود کارت زرد بگیرد ولی باز هم پیراهن امضا شده خود را حین بازی به او می‌دهد، ولی در ایران فوتبالیست مشهور ما با پلیس درگیر می‌شود یا هنرمندی فردی که می‌خواهد با او عکس بگیرد را هل می‌دهد. ما هیچکدام از قواعد رفتاری سلیبریتی‌ها را در ایران نمی‌بینیم.

* ریشه این پدیده را چه می‌بینید؟

شهرت‌ها در گذشته واقعی بودند. یعنی ناشی از رفتارها و توانایی‌های واقعی افراد بودند. اما اکنون فرد با سطح مشخصی از شهرت وارد فضای مجازی می‌شود و فضای مجازی شهرت او را چند برابر می‌کند. عده‌ای هستند که تقریبا بیشتر شهرت‌ خود را از فضای رسانه‌ای و مجازی دارند. خرید دنبال‌کننده موهوم یا فالوور فیک و بازدید فیک نیز رایج است.

این بیماری زمانی به اوج می‌رسد که فرد برای دیده شدن به هرکاری دست می‌زند و چون فضا رقابتی است، همه سعی می‌کنند بیننده خود را با اقدامات عجیب حفظ کند. این مسئله در فضای رسانه‌ای و مدنی مشکلات بسیار بیشتری را به همراه می‌آورد.

* یعنی چه اتفاقی می‌افتد؟

فرد برای کسب توجه مانند برادر حاتم طایی حاضر می‌شود در چاه زمزم ادرار کند. بسیاری از مصالح و منافع ملی ندیده گرفته می‌شود. آنقدر این رقابت جدی است که موردی از سلیبریتی‌های سیاسی وجود دارد که صفحه او به‌دلیل لایک بیش از حد توسط سرور اصلی اینستاگرام موقتا بسته بودند. او به این دلیل راهی بیمارستان شد و در آستانه سکته قرار داشت!

* آیا فضای مجازی چنین بلایی را سر چهره‌های شناخته شده ما آورده است؟

چنین نیست. فضای خودنمایی در گذشته نیز وجود داشته است. افرادی که اصطلاحا لات و عیار محلات شناخته می‌شدند یا آن‌ها که معرکه می‌گرفتند، چنین موقعیتی داشتند. کسانی را در ایران داشتیم که در فضای عمومی خود را به‌عنوان تحصیل‌کرده دانشگاهی در خارج کشور معرفی می‌کردند و مدتی معرکه می‌گرفتند، حتی پرونده‌ای در قبل انقلاب وجود داشته که افرادی به اسم سارق عکس خود را در جراید آن روز منتشر می‌کردند تا در محل یا مناطق خودشان در بین محل اعتبار و هیمنه‌ای ایجاد سازند. اکنون برای همان کارها ابزارهای زیادتر، قوی‌تر و سهل الوصول‌تر در دسترس است. مدتی دیده شد که همین فضای مجازی آوردگاه کل‌کل حساب‌های اراذل‌واوباش با یکدیگر شده بود که در این رابطه پرونده قضایی نیز تشکیل شده بود. این فضا در گذشته برای این‌ها فراهم نبود که حالا فراگیرتر شده است.

* این حس جلب توجه البته در میان سیاست‌مداران نیز وجود دارد. مثلا اخیرا دوتن از شخصیت‌های سیاسی بلندپایه در دو پیام به یکدیگر بدون توجه به بحث منافع ملی و آبروی نظام حرف‌های ناصوابی به هم زدند...

جنس دعواهای سیاسی با جنس خودنمایی‌های این‌چنینی متفاوت است. ممکن است رفتار سیاسیون براساس ایراد دیگری مثل قدرت‌طلبی یا جذب رای یا هرچیز دیگری عجیب شود، ولی دعواهای سیاسی‌ای که به فضای مجازی می‌رسند، جنس دیگری از بحث خودنمایی مجازی دارند.

عین بحث مناظرات انتخاباتی که شما ممکن است در ابتدای کار حس کنید طرفین بخاطر خودنمایی ممکن است حرفی بزنند، ولی چیز مهمی که در آن میان وجود دارد این است که در آن مناظرات ممکن است قدرت سیاسی جابه‌جا شود که این مسئله ماجرای بازی را کاملا متفاوت می‌کند. چهره‌های فضای مجازی پس از مدتی شکلی الگویی پیدا می‌کنند. طمع دیگران به داشتن دنبال‌کننده سرایت می‌پذیرد. افراد با هنر و سواد اندک وارد این فضا می‌شوند و با ایجاد جذابیت فرعی، اقدام به معروف شدن و تبلیغ برای خویش می‌کنند. از آنجا که شهرت داشتن را «اصل» می‌گیرند، پرسش از «چگونه دیده شدن؟» نیز به اصل تبدیل می‌شود و اندک اندک ماجرا به صنعت بدل می‌شود.

* یعنی بازارسازی و بازاریابی شخصیت‌ها یا پرسونال برندینگ در ایران همه گیر می‌شود؟

دقیقا! افرادی به‌وجود می‌آیند که برای پر کردن جیب حساب‌های مجازی از دنبال‌کننده بازار کار جدید می‌سازند. البته این مسئله چندان مردمی و خودجوش نیست.

* شما دست نهادهای غیر خصوصی و غیرمردم‌نهاد را در کار می‌بینید؟

بنده به یاد می‌آورم که وقتی تازه در شبکه سوم صداوسیما مسابقه «عصر جدید» آغاز شد، بسیاری از منتقدین سنت‌گرا گفتند که این برنامه کپی است و الگوی غربی دارد و ایده آن با جزئیات از برنامه امریکن گات تلنت و برنامه‌های مشابه در دیگر کشورها کپی‌برداری شده است. در همان زمان بنده گفتم که ایراد اصلی این برنامه اساسا این نیست، بلکه فلسفه خود برنامه است. اشکال اساسی این است که رسانه ملی به «خودنمایی» اصالت می‌دهد و دعوت می‌کند که افراد بیایند و به هر طریقی خود را به نمایش بگذارند.

گاه شما یک هنر دارید و آن را نمایش می‌گذارید، و گاه سطح کار شما در حد «ژانگولر» بازی است و چندان هنر محسوب نمی‌شود اما با برندسازی رسانه‌ای دیده می‌شوید. شما در حاشیه اجرای برنامه می‌بینید که میکروفن به سوی شرکت‌کنندگان می‌رود و آن‌ها می‌گویند که «بله ما می‌خواستیم دیده شویم»، «از این خوشحال هستیم که دیده شدیم»، «خدا را شکر که ما را مردم و داوران دیدند» و... داوران هم مدام از این می‌گویند که «چرا این‌ها نباید دیده شوند»! این برنامه نشان می‌داد قطعا عده بسیار زیادی بخصوص در شهرستان‌های مختلف این اقدام را انجام دادند تا دیده شوند تا به این برنامه راه یابند. قطعا در سری بعد، تعداد بسیار بیشتری از افراد مدعی استعداد در خانواده وارد این رقابت می‌شوند تا در زمانی خاص «دیده» شوند.

* اتفاقا برخی عکس این را می‌گویند. مثلا مدعی هستند که چون نهادهایی مثل رسانه‌های فراگیر یا آموزش و پرورش به نیاز افراد به دیده شدن توجه نکرده یا این نیاز در خانواده سرکوب شده، برخی از اختلالات این چنینی به‌وجود آمده است...

اتفاقا مشکل از خانواده شروع می‌شود. قضیه ساده‌تر از این‌هاست و اصلا پیچیده نیست. موثر تر از هر پدیده‌ای که ذکر می‌کنند، نهاد خانواده است. نه به این دلیل‌ که خانواده ایرانی کودک را تحویل نگرفته و این خود را با یک تروما و بغض و عقده که فوران کرده، در حس خودنمایی افراد بروز داده است؛ اتفاقا این ناشی از توجه و به اصطلاح عامیانه «تحویل‌گرفتن» خودنمایی‌های کودک و تشویق کودک و خنده به او در هنگام انجام اقدامات عجیب و غریب است. در نتیجه کودک از بچگی با این ذهنیت بزرگ می‌شود که برای دریافت ابراز علاقه باید کاری کند یا اقدامی عجیب صورت دهد و این یک عنصر منفی در تربیت ماست که هر روز بیش از پیش در خانواده‌های با فرزند اندک رایج می‌شود. در آن زمان فرد در ناخودآگاه خود تصور می‌کند که بدون داشتن توانایی، دانش، فداکاری یا استعداد خاص می‌توان خود را نمایش داد و توجه دیگران و ابراز محبت آنان را خرید. اصل «ما باید توجه جلب کنیم» این چنین در ذهن کودکان به میانجی خانواده کاشته می‌شود. این روحیه در مدارس ما نیز بازتولید می‌شود. چنین چیزی رقابت را از کارهای سخت و جدی که معمولا بی‌سر و صدا و زمان‌بر هستند (مثل درس خواندن و ورزش و...) برداشته و به سوی کارهایی که زمان اندکی برده و جلب توجه بیشتری ایجاد می‌کنند، می‌برد. چنین افرادی با «فراموش شدن» از نظر اجتماعی خواهند مرد و در افسردگی بدی فروخواهند رفت.

* آیا این حس ذاتی نیست؟

شما دیدید که بسیاری از ما وقتی لباس جدید می‌پوشیم یا شکل لباس‌مان خاص است، ممکن است وقتی دیگران از ما تعریف کنند صورتمان سرخ شده و خجالت بکشیم و به عقب برویم. اما عده قلیلی هستند که از این تعریف کردن خوشحال شده و بیشتر خود را به نمایش می‌گذارند. این دو پدیده همزمان در دو گروه که معمولا اولی اکثریت است، نشان می‌دهد که این پدیده اصلا «ذاتی» یا «فطری» نیست.

حسی که بعد از مدتی فرد را تا لبه افسردگی پیش می‌برد و باعث می‌شود فرد بخاطر اعتیاد به خودنمایی، هر روز این سوال را از خود بپرسد که «برای دیده شدن چه کار عجیبی انجام دهم؟» باعث وقوع همین رویدادهای عجیب میان چهره‌های مختلف فعال اجتماعی و هنری و فرهنگی می‌شود که برای جلب توجه به هر اقدامی دست می‌زنند.این مشکل در میان اهالی هنر و هنرآموزان که بسیار بیشتر موج می‌زند و باعث شده هر فردی با اندکی ذوق هنری یا یک کار ساده مستند در حد کاردستی، ناگهان حس کند که درحد استیون اسپیلبرگ یا استنلی کوبریک است. وقتی خارج فضای مجازی این میزان از سلیبریتی شدن و جذب توجه دیگران توسط آن فرد مشاهده نمی‌شود، انواع ناهنجاری‌های رفتاری از آن فرد سر می‌زند. ممکن است کاری کند که دستگاه نظامی و قضایی یک کشور سراغ او بیایند. ممکن است دست به یک اقدام عجیب زده و سعی کرده و از خانه و کاشانه خود فرار یا در محل کار خود تمارض کرده یا حتی اختفای اختیاری کند! رفتارها، پوشش‌ها و اقدامات عجیب و غریب که هر مخاطبی را به این نتیجه می‌رساند که آن فرد فاقد عقل است، از چنین چیزی ریشه می‌گیرند و همه تحلیل‌گران رسانه را به تعجب وا می‌دارند.

این‌ها معمولا یک مجموعه هوادار نیز دارند که در فضاهای مجازی و شبکه‌های اجتماعی مانند زامبی‌ها روی سر افراد منتقد این چهره‌ها آوار می‌شوند و به آن‌ها اتهامات مختلف (از حسادت گرفته تا تهمت انتساب به رقبا یا نهادهای امنیتی) می‌زنند. بعد هم چهره بی‌هنر ما در مقابل دوربین‌ها یا لایو قرار می‌گیرد، بغض می‌کند و همه را بخاطر اجحافی که در حق او کردند به خدا واگذار می‌کند. این داستان تکراری تلخ چهره‌های شناخته شده ماست که به خود نام سلیبریتی می‌دهند. متاسفانه این بیماری در سنین بالا نیز باقی می‌ماند و با افزایش سن شکل آن تغییر می‌کند.

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    پیشنهاد ما

    دیگر رسانه ها