کد خبر: 582209
تاریخ انتشار :

نابغه نظامی ایران باستان را بشناسید/ سرانجام سرداری که علیه شاه شورید چه شد؟

نابغه نظامی ایران باستان را بشناسید/ سرانجام سرداری که علیه شاه شورید چه شد؟
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

نابغه نظامی ایران باستان را بشناسید/ سرانجام سرداری که علیه شاه شورید چه شد؟

به گزارش نامه نیوز، طبق گفته و تحلیل برخی مورخان غربی امروز مصادف با سالروز درگذشت بهرام چوبین است.

بهرام چوبین(چوبینه) یکی از فرماندهان بزرگ نظامی و یکی از جنجالی‌ترین شخصیت‌های ایران عصر ساسانی است که کتاب‌های بسیاری در رابطه با او و اقدامات جنجالی‌اش نوشته شده است.

نابغه نظامی که مورد بی‌مهری قرار گرفت و شورش کرد

نابغه نظامی ایران باستان را بشناسید/ سرانجام سرداری که علیه شاه شورید چه شد؟

بهرام پهلوانی است متعلق به یک خاندان بزرگ و اشرافی اشکانی یعنی خاندان مهران که در ری و خراسان می‌زیسته اند. خود او متولد ری است و در همان منطقه توانست در کنار بزرگان خاندانش تبدیل به یک فرمانده برجسته نظامی شود. او فردی قد بلند و لاغر اندام بود و به همین دلیل او را چوبین(شبیه چوب) می‌گفتند.

نبوغ نظامی، شجاعت، جسارت و به خصوص انتساب به یکی از خاندان‌های مشهور باعث شد این سردار در جوانی مراتب قدرت را طی کرده و فرمانده نظامی و پاسدار ارشد مناطق آذربایجان و ارمنستان شود. این دو منطقه، مرز مشترک امپراتوری روم و ایران بودند که از چند صد سال قبل محل تاخت و تاز درگیری‌های شدیدی بین این دو قدرت بزرگ دنیای باستان بود. بنابراین، می‌توان بهرام را مهم ترین فرمانده نظامی ایران و پیش قراول نبرد با رومی‌ها دانست و همین نکته اهمیت او را به خوبی نشان می‌دهد.

حکومت بهرام در غرب ایران همزمان بود با پادشاهی هرمز(هرمزد) چهارم (فرزند خسرو انوشیروان). هرمز برعکس پدرش نتوانست ثبات را در کشور پهناور ایران حفظ کند.

تساهل دینی او که اصولا خلاف مرام ساسانیان بود باعث شد موبدان از او دل خوشی نداشته باشند. او همچنین بر عکس خسرو اول، طرفدار دهقانان و خرده مالکان بود و بسیاری از اشراف را به قتل رساند. این دو عامل باعث شد ارکان سلطنتش لرزان شده و شورش‌های بسیاری در زمان او روی دهد.

همزمان با این تزلزل‌ها یک پادشاه(خاقان) ترک به نام ساوه شاه از جانب غرب چین و مناطق ماوراءالنهر به جانب ایران روی آورد و پس از تصرف برخی مناطق خراسان بزرگ، بلخ را پایتخت خود نامید. هرمز پس از این واقعه به صرافت افتاد و بهرام چوبین را به مقابله با ساوه شاه فرستاد.

تاکتیک نظامی بهرام در این نبرد به خوبی نشان داد که او یک نابغه نظامی است. مورخان تعداد سیاهه سپاه خاقان را 300 هزار سرباز دانستند. با این حال، طبق گزارش‌ها بهرام با کمتر از 20 هزار سرباز عازم بلخ شد. او همه سربازان را از بین جوانان آموزش دیده و پرشور انتخاب کرد و معتقد بود در جنگ نظم و اتحاد مهم تر از کمیت است. او بر عکس انتظار سپاهیان ساوه شاه از شمال به سمت بلخ نرفت؛ بلکه از جنوب یعنی اهواز به سمت کرمان و بیابان‌های مرکز ایران رفته و پس از طی مسافت بسیار سپاهیان خاقان را غافلگیر کرد. اقدام عجیب دیگر او در این جنگ، استفاده از سلاحی بود که می‌توان آن را نوعی بمب آتش زا دانست. او نوعی کمان بزرگ ساخت و آن را مجهز به بمب‌های درست شده از نفت خام کرد.

سربازان بهرام با شلیک هزاران گلوله نفتی، سپاهیان پرتعداد خاقان را ار هم جدا کرده و نظمشان را به هم ریختند. سپس بهرام با دو هزار سرباز به سمت ساوه شاه رفت و او را در یک حرکت غافلگیرانه از پای درآورد. بعد از کشته شدن ساوه، دشمن به سرعت به هزیمت رفت و بهرام وارد بلخ شد.

پیروزی بهرام چوبین در نبرد بلخ او را به سرعت مشهور کرد. حالا او رستم زمان بود و مردم به او عشق می‌ورزیدند. شاه هرمز که می‌دانست ایرانیان ذاتا پهلوانان خود را به شاهانشان ترجیح می‌دهند، کمی نسبت به بهرام بددل شد. به همین دلیل دستور داد با سپاهی اندک به سمت مرز روم رفته و این بار با دشمن اصلی ایران یعنی سپاهیان روم شرقی(بیزانس) مصاف نماید.

بهرام با سپاهیان اندک خود به سمت غرب رفت و طبق پیش بینی‌ها شکست خورد. واکنش هرمز به این اقدام باعث شد مسیر زندگی بهرام چوبین تغییر کند. شاه ایران برای یادآوری شکست بهرام لباسی زنانه برایش فرستاد. این حرکت هرمز، به قدری برای بهرام سنگین بود که تصمیم گرفت علیه شاه شورش کند. تقریبا همه سپاهیانش نیز با او همراه شدند.

بهرام و لشگریانش راه کج کرده و به سمت تیسفون(پایتخت ساسانیان) حرکت کردند. هرمز چند لشگر برای مقابله با بهرام فرستاد اما همگی شکست خوردند.

سرداری که شاه شد

نابغه نظامی ایران باستان را بشناسید/ سرانجام سرداری که علیه شاه شورید چه شد؟

در همین زمان گستهم و بندوی(برادر زنان هرمز) از زندان گریخته و با همراهی برخی اشراف، علیه او شورش کردند. آنها فرزند هرمز یعنی خسرو دوم(خسرو پرویز) را به جای او بر تخت نشانده و پس از کورکردن هرمز او را به قتل رساندند. شاه جوان و جدید ساسانی که خود را نشسته بر یک تخت معلق می‌دید تصمیم گرفت برای استحکام قدرتش با بهرام چوبین صلح کند.

او به دیدار سردار شورشی در منطقه نصیبین(نزدیک تیسفون) رفت و از او دلجویی کرد. با این حال، بهرام جلوی او خم نشد و او را به عنوان شاه نپذیرفت. مشهور است که حتی در یکی از این دیدارها دو طرف به یکدیگر ناسزا گفتند.

بعد از مدتی، خسرو تصمیم گرفت با بهرام مصاف کند. با این حال، نتیجه جنگ به نفع شاه جوان نبود. خسرو پرویز در جنگ با سردار شورشی شکست خورد و از تیسفون گریخت. او در سیلاب تیر و سنان دشمن به دجله زد و از طریق عراق خود را به انطاکیه( که در آن زمان متعلق به رومیان بود) رساند. از طرف دیگر، بهرام که اکنون خود را بی رقیب می‌دید، فاتحانه وارد تیسفون شد و پس از سرکوب مخالفان خود را شاه بهرام ششم نامید.

شاهی که سقوط کرد

در آن سو، شاه مخلوع ساسانی برای بازگرداندن تاج و تخت خود از دشمنان سنتی ایرانیان یعنی رومیان کمک خواست. او نامه ای برای امپراتور موریکیوس فرستاد و از او کمک خواست. امپراتور روم از شاه فراری حمایت کرد و در ازای گرفتن برخی مناطق ارمنستان و نیز ازدواج خسرو پرویز با دخترش ماریا(مریم) لشگری به او داد که به مصاف بهرام چوبین برود.

لشگر کشی مجدد خسرو پرویز در حالی بود که بهرام چوبین در تیسفون به مشکل برخورده بود. او ذاتا یک سردار اشکانی بود و اشراف و روحانیون او را از تخمه شاهی جدید(ساسانی) نمی‌دیدند. به همین دلیل، بهرام خود را بی حامی می‌دید. همزمان برخی اشراف از جمله دایی‌های خسرو پرویز(گستهم و بندوی) نیز از تیسفون گریخته و خود را به لشگر شاه جوان رساندند.

حدود یک سال پس از به تخت نشستن بهرام، لشگریان فرمانده پرسابقه و مجرب و پادشاه جوان در نزدیکی ارومیه در مقابل هم قرار گرفتند. مورخان و خدای نامه نویسان این نبرد را یکی از خونین ترین نبردهای داخلی دانستند. در نتیجه این نبرد و پس از کشته شدن هزاران سرباز بی‌گناه، خسرو پرویز پیروز شد و توانست تاج و تخت خود را از بهرام پس بگیرد.

بهرام چوبین پس از این اتفاق فرار کرد و به خاقان (احتمالا) منطقه خزر یا خراسان پناه آورد. خاقان آن منطقه او را پناه داد اما خسرو پرویز با فرستادن هدایای فراوان و تحریک اطرافیان خاقان زمینه مرگ او را فراهم ساخت. طبق گزارش برخی مورخان، سفیر شاهنشاه ساسانی با تقدیم هدایا، همسر فرمانروای ترکان(خاقان) را فریفت و وی را به سوء قصد برضد بهرام ترغیب و تشویق کرد. در نتیجه یکی از خدمتگزاران خاتون، بهرام را با خنجر زهر آبداده به قتل رسانید.

تاثیرات بهرام چوبین؛ پهلوانان از شاهان محبوب‌ترند

ماجرای بهرام چوبین تاثیرات گوناگونی در تاریخ ایران باستان و ساسانیان داشته است. بهرام تقریبا اولین فرمانده نظامی غیر ساسانی است که علیه ساسانیان شورش کرده و توانسته است حتی به مدت 1 سال پادشاه هم باشد. تا پیش از این قدرت تنها در دست اشراف ساسانی بود و معدود شورش افراد مشهور سایر خاندان‌ها هم با شکست مواجه می‌شد. اما بهرام چوبین با اقدام خود زلزله ای در ایران عصر ساسانی به وجود آورد. او به سایر خاندان‌ها نشان داد که خاندان ساسانی یک خاندان الهی و برگزیده نیستند و در صورت اراده و اتحاد می‌توانند بدون عقوبت الهی آن‌ها را از تخت به پایین بکشند. اقدام بهرام باعث جسور شدن سایر خاندان‌های ایرانی و البته افزایش شورش‌ها و شتاب گرفتن سقوط سلسله ساسانی گردید.

تاثیر بهرام چوبین در زمینه ادبی و هنری بیشتر از مسائل سیاسی و اجتماعی بوده است. شاید جالب باشد اما ماجرای بهرام چوبین به یکی از مهم ترین داستان‌های تاریخ ایران باستان تبدیل شد. داستان شورش(قیام)، فرار و مرگ او در بسیاری از خدای‌نامه های عصر ساسانی و شاهنامه‌ها روایت شده است. همانطور که بیان شد، ایرانیان بیشتر به پهلوانان خود تمایل دارند تا پادشاهانشان. آنها پهلوانان را به شاهان ترجیح می‌دهند. این مطلب را می‌توان از ابیات شاهنامه نیز پیدا کرد. ارج و قربی که سام و رستم دارند، منوچهر و کیسخرو ندارند. این امر در مورد بهرام چوبین نیز صادق است. در تاریخ ادبیات او نه به عنوان یک شورشی و غاصب تاج و تخت یا یک فرمانده جاه طلب بلکه به عنوان پهلوانی بزرگ منش، شجاع، غیر فاسد و البته شریف و مغرور(به معنی مثبتش) معرفی می‌شود.

البته نباید از نظر دور داشت که دمدمه مزاجی، فساد وسیع و به خصوص جایگاه نسبتا منفی خسرو پرویز(رقیب اصلی بهرام) نزد مسلمانان هم بر این بالارفتن جایگاه او موثر واقع شده است.

منبع: خبر فوری

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    پیشنهاد ما

    دیگر رسانه ها