نقش سلولهای بنیادی سرطانی در بدخیمیها
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
براساس این پژوهش: «سلولهای بنیادی دارای سه خصوصیت مشخص خودنوسازی یعنی در تقسیم سلولی، یک یا هر دو سلول دختری همان خصوصیات زیستی سلول والد را در خود حفظ کردهاند، تمایز بدین معناست که قابلیت ایجاد سلولهای متعدد را دارد و در پتانسیل تکثیر بالا هستند». محققان در پژوهشی با عنوان «نقش سلولهای بنیادی سرطانی در بدخیمیها» آوردهاند: «ترکیب این سه ویژگی با یکدیگر، سلولهای بنیادی را منحصر به فرد میسازد».
در این پژوهش که توسط نیلوفر آقارضائی دانشجوی کارشناسی ارشد گروه ژنتیک و فلورا فروزش استادیار گروه ژنتیک انجام شده، آمده است: «ویژگی خودنوسازی، بسیار قابل توجه است؛ چراکه از بین رفتن آن، با سرطانزایی و ایجاد بدخیمی ارتباط بسیاری دارد. افزایش غیرطبیعی عمل خودنوسازی در ترکیب با پتانسیل رشد طبیعی سلولهای بنیادی، در بسیاری از فنوتیپهای بدخیمی، مورد ارزیابی قرار گرفته است.
بررسی مجموع مطالعات 30 تا 40 سال گذشته نشان میدهد که ویژگیهای منحصر به فرد سلولهای بنیادی با بعضی از انواع سرطانهای انسانی در ارتباط است. به طوری که خصوصیات سلولهای آغازگر تومور تقریباً همسو با سه مشخصه تعیین شده در سلولهای بنیادی نرمال است. سلولهای بدخیم با این خصوصیات عملکردی، سلولهای بنیادی سرطان CSCS نامیده میشوند. CSCها میتوانند ناشی از جهش در سلولهای بنیادی طبیعی باشند یا میتوانند از جهش در سلولهای اجدادی حاصل شوند.
سلولهای اجدادی میتوانند قابلیت تکثیر ذاتی داشته باشند
سلولهای اجدادی ( Transit-amplifying cell) میتوانند قابلیت تکثیر ذاتی را داشته باشند اما آنها معمولاً ظرفیت خودنوسازی سلولهای بنیادی را ندارند و برای تبدیل شدن به CSCها، باید دستخوش جهشهایی قرار گیرند تا ویژگی خودنوسازی را کسب کنند. جمعیتهای نادر مرتبط و متمایز سلولهای آغازگر تومور از لحاظ زیستی در بدخیمیهای سیستم خونسازی، مغز و سینه شناسایی شدهاند».
محققان میگویند: «مشخصات زیستی CSCها در هر یک از این مثالها ممکن است متفاوت باشد، اما ثابت شده که کسب خصوصیات مرتبط با پیشرفت تومور، مانند ناپایداری ژنتیکی و مقاومت دارویی در مبتلایان به سرطان با CSCها مرتبط است. شواهد نشان میدهد درمانهایی که در از بین بردن CSCها با شکست مواجه میشوند باعث رشد مجدد تومور میگردند».
در مواردی که بیماری از بین رفته و شیمی درمانی انجام شده است، تنها علت عود، حضور CSCهایی است که کاملاً نابود نشدهاند. استراتژیهای درمانی که مشخصاً هدفشان CSC ها است و باید تومورها را بسیار مؤثرتر از درمانهای کنونی از بین ببرند و احتمال عود و متاستاز را کاهش دهند.
این پژوهش نشان میدهد: «پیشرفت روشهای درمانی بر پایه CSCها، امید جدیدی را برای افزایش بقا و بهبود کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به سرطان به وجود آورده است. امروزه شناخت منشأ CSCها، در سراسر جهان مهم و حائز اهمیت است. دو فرضیه برای منشأ CSCها وجود دارد. یک فرضیه بیان میکند که CSCها از سلولهای بالغ نرمال به دلیل بروز جهش ژنتیکی اولیه به وجود میآید و فرضیه دیگر بیان میکند که منشأ CSCها از سلولهای اولیهای است که قبلاً تمایز یافتهاند یا از سلولهای تمایز یافتهای است که تمایز خود را از دست دادهاند.
سلولهای بنیادی که در بافتهای بالغ نرمال وجود دارند ممکن است هدف سرطانی شدن قرار گیرند. گرچه تعداد سلولهای بنیادی بسیار کم است اما آنها میتوانند تحت جهشهای مولکولی قرار گرفته و برای مدت طولانی به تقسیم مداوم ادامه دهند. CSCها و سلولهای بنیادی نرمال میتوانند به یکدیگر تبدیل شوند».
سلولهای بنیادی نرمال میتوانند CSCهایی را ایجاد کنند
بر اساس این پژوهش: «مهمترین بخش این رویداد، این است که سلولهای بنیادی نرمال میتوانند CSCهایی را ایجاد کنند که در نهایت، تومور جدیدی را ایجاد میکنند. شواهد تأیید کردهاند که بسیاری از خصوصیات CSCها مشابه سلولهای بنیادی نرمال است. برای مثال، پتانسیل خودنوسازی و تمایز نامتقارن را دارند. همچنین بسیاری از مسیرهای انتقال پیام که در ارتباط با سرطانی شدن سلول است میتوانند رشد سلولهای بنیادی نرمال را تنظیم کنند.
در این مسیر، سلولهای سرطانی میتوانند از سلولهای بنیادی در جهت تحریک خودنوسازی خود استفاده نمایند. علاوه بر این، هم سلولهای بنیادی و هم CSCها دارای فعالیت تلومرازی هستند که نواحی تکراری تلومر را افزایش میدهند، در حالی که بیشتر سلولهای سوماتیک انسانی بالغ فاقد فعالیت تلومرازی قابل تشخیص هستند.
بافتهایی با قابلیت خودنوسازی سریع، مانند بافت اپیتلیالی (پوششی) و همچنین سیستم خونساز، میزان بالای سرطان را دارند؛ زیرا خودنوسازی سریع بافت، میزان بالای جهش را همراه دارد که این جهشها در زمان همانندسازی و رونویسی رخ میدهند. گرچه هنوز به روشنی مشخص نیست که سلولهای هدف جهش یافته، به تومور تبدیل میشوند یا خیر، ولی دادههای آزمایشی حاصل از تومورهای مختلف نشان داده است که بعضی از سرطانهای روده و لوسمی به دلیل تجمع جهشها در سلولهای بنیادی ایجاد شدهاند.
فرضیه دیگر این است که تکثیر و گسترش سلولهای بنیادی باعث جهش در آنها میشود و تکثیر بیشتر آنها منجر به تجمع این جهشها همراه با جهشهای موجود در سلولهای بنیادی دختری میشود. این سلولهای بنیادی دختری شانس بیشتری برای سرطانی شدن دارند. دانشمندان بر این باورند که در مرکز هر تومور تعداد کمی سلولهای بنیادی غیرمعمولی قرار گرفته است که رشد و تکثیر بافتهای بدخیم و نابهنجار را ادامه میدهند. چنانچه این ایده صحیح باشد، میتوان بیان کرد که چرا اغلب تومورها پس از اینکه توسط داروهای ضد سرطان تقریباً تخریب شدهاند، دوباره بازسازی میشوند.
این یافته همچنین یک راهکار متفاوت برای طراحی داروهای ضد سرطان را نشان میدهد؛ زیرا این داروها باید سلولهای سرطانی را نابود کنند و بر سلولهای سالم اثری نداشته باشند. مهمترین معضل در درمان سرطان، ناتوانی در تشخیص دقیق جمعیت سلولی شبه سلولهای بنیادی در تومور است. با وجود تمام تلاشهای انجام شده توسط محققان، هنوز قادر به تشخیص سریع و درست CSCها در جمعیت هتروژنی نیستند. این محدودیتها ناشی از شباهت CSCها به جمعیت سلولهای بنیادی نرمال است. اختصاصی کردن روشهای درمانی که CSCها را مورد هدف قرار میدهند شانس زنده ماندن بیماران را از طریق کاهش فراوانی عود تومور بهبود میبخشند.
این پژوهش در مجله دانشگاه علوم پزشکی جیرفت در سال 1396 منتشر شده است.
دیدگاه تان را بنویسید