ترامپ نمی تواند از آب گل آلود ماهی بگيرد
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
آرمان ملي: با پيروزي انقلاب اسلامي ايران، شرايط براي حضور و فعاليت آمريکا در خاک ايران و همکاري با ايران براي پيشبرد منافع در خاورميانه به کلي از بين رفت و فضا بهگونهاي ادامه يافت که روزبهروز بر دامنه تنشهاي محيطي افزوده شد. برخلاف افزايش بياعتمادي و تنش ميان ايران و آمريکا و تلاشهاي فراوان اين قدرت جهاني براي تضعيف و نابودي جمهوري اسلامي ايران که نمونه بارز آن در فضاي تحريمهاي فراوان و تقويت رژيم بعث عراق براي حمله به ايران وجود داشت، رابطه کشورهاي عربي حاشيه خليج فارس و بهويژه عربستان سعودي با آمريکا روزبهروز بهتر شد. تلاشهاي آمريکا براي تعامل با کشورهاي عربي حاشيه خليج فارس در افزايش دامنه تنشها ميان ايران و کشورهاي عربي موثر بود زيرا يکي از سياستهاي آمريکا در پيشبرد منافع اقتصادياش افزايش موج ناامني و دامن زدن به جنگ در منطقه بود. ايران در منطقه خاورميانه از نظر ژئوپلتيکي براي منافع راهبردي آمريکا بسيار حياتي است. در اين ميان بوش پسر، ايران را محور شرارت و رابطه حياتي تروريستها در منطقه خواند و تلاش کرد به جهانيان بقبولاند ايران بهدنبال تسليحات اتمي است. پس از آن تغيير رژيم در ايران محور اساسي سياست خارجي آمريکا شد. آمريکاييها در جديدترين اقدام خود براي افزايش و تقويت همکاريها با کشورهاي حاشيه خليج فارس و ادامه تلاشهاي ضد ايراني قصد دارند تا کشورهاي عربي خليج فارس را به شکلي به پيوستن به ائتلاف نظامي عربي ترغيب کنند. در شرايط کنوني کشور ايران توانست با افزايش نفوذ ژئوپلتيکي خود در منطقه، ديگر کشورهاي منطقه را در دنبال کردن سياستهاي مشابه خود همراه کند و محور مقاومت را در منطقه شکل دهد. اين تلاش اما با دشمنيهايي نيز در منطقه همراه شد که نمونه آن در آراي برخي کشورهاي منطقه در شوراي حکام نيز بازتاب داشت و نشان داد که چالشهاي ايران در منطقه نسبت به سالهاي گذشته بيشتر شده است. در راستاي بررسي جايگاه فعلي سياست خارجي ايران و چالشهاي پيش روي آن، «آرمان ملي» گفتوگويي با نصرتا... تاجيک، سفير سابق ايران در اردن داشته است که در ادامه ميخوانيد. سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در ماههاي اخير دستخوش چه تغييراتي شده است؟ سياست خارجي مشحون از فرصت و تهديد است. يعني همواره فرصتهايي وجود دارد که بايد از آنها بهره برداري کرد و هم تهديدهايي متوجه کشور ماست که بايد مراقب آن بود. کشور ما در منطقه وضعيت نسبتا خوبي داشت که بهرغم دل بستن امارات و عربستان به آمدن ترامپ در چهار سال گذشته، اما يک سلسله تحولاتي در منطقه رقم خورد که برخي از آنها برنامهريزي شده و برخي نيز غيرمترقبه بودند که شرايطي را بهوجود آورد که دست برتر را در منطقه داشتيم حتي با خروج ترامپ از برجام خيلي دچار لغزش در منطقه نشديم اگرچه موانعي پيش روي برجام بهوجود آمد اما سياست خارجي کشور ما تحت تاثير قرار نگرفت و قدرت کافي را داشت. پس از حوادث نيمه دوم سال 98 بود که مقداري وزن تهديدات بر فرصتها در سياست خارجي کشور چربيد و سياستهاي منطقهاي کشور ما تحت فشار قرار گرفت. با شيوع کرونا در جهان مجددا ورق برگشت و آمريکا را بهعنوان يک بازيگر اصلي منطقه با درون خود درگير کرد و سبب شد تا آشفتگي دروني اين کشور مانع از اقدامات ديگر شود. اين مقوله يک فرصت براي جمهوري اسلامي ايران ايجاد کرد تا در سياستهاي منطقهاي و هم در عرصه جهاني بتوان فعاليت و نقش آفريني بيشتري داشته باشيم و دستاوردهاي خوبي را حاصل کنيم. در حال حاضر با توجه به اتفاقات اخير که يکي از آنها عدم تفاهم ايران و آژانس بينالمللي انرژي اتمي بود در مورد بازديد از دو مرکز در داخل خاک ايران و رسيدن پرونده ايران به شوراي حکام، ترامپ تلاش ميکند از يک اختلاف فني و تکنيکي ايران و آژانس بهره برداري سياسي کند و بهنحوي از آب گلآلود ماهي بگيرد. دولت ترامپ تمام تلاش خود را ميکند تا اين چالش را سياسي و تهديد جلوه دهد. اين تلاشهاي چندجانبه آمريکا در چه راستايي انجام ميشود؟ پايان تحريمهاي تسليحاتي ايران در ماه اکتبر يک فرصت براي ايران است و دونالد ترامپ قصد دارد با سياسي کردن اين عرصه به آن ضربه بزند و مانع رفع تحريمهاي تسليحاتي ايران شود. آنها در وهله اول بهدنبال به تاخير انداختن رفع تحريمهاي تسليحاتي و در مرحله بعد بهدنبال دائمي کردن تحريمهاي تسليحاتي هستند. اين فشارها ايجاب ميکند که جمهوري اسلامي ايران در سياستهاي داخلي و خارجي جامعتر و همهجانبهتر به مسائل بپردازيم و مشکلات را لاينحل باقي نگذاريم. خدشهاي که ادامه تحريمهاي تسليحاتي بر سياست خارجي ايران وارد ميکند ميتواند عواقب ديگري نيز بهدنبال داشته باشد و از يک فرصت به يک تهديد جدي بدل شود. آيا آمريکا با توجه به آرايي که کشورهاي همسايه در شوراي حکام عليه ايران صادر کردند، توانسته است آنها را با خود عليه ايران همراه کند؟ اين مقوله بستگي به رويکرد و نگرش کشورها نسبت به جلسه اخير شوراي حکام دارد. من نتيجه شوراي حکام را خيلي بد نميدانم. اين يک قطعنامه ضعيف بود که عليه ايران صادر شد و به شوراي امنيت نيز ارجاع نشده است. سه کشور اروپايي در شوراي حکام براي اينکه ترامپ و آمريکا ميداندار اين عرصه نباشند اقدام به صدور قطعنامهاي عليه ايران کردند و کشورهاي مهمي همچون روسيه و چين نيز در اين ميان با آن مخالفت کردند. در اين ميان برخي کشورهاي همسايه يا راي مخالف ايران يا راي ممتنع صادر کردند. اين کشورها نيز يک سلسله مشکلاتي مخصوصا در عرصه سياست دارند که بهواسطه فشارهاي آمريکا صورت ميگيرد. اين فشارها سبب شده است تا اين کشورها در اعلام نظر خود محدوديتهايي داشته باشند. معمولا در مجامع بينالمللي اين گونه يارگيريها وجود دارد. آن دسته از کشورها همچون پاکستان که راي ممتنع به اين قطعنامه دادهاند اين پيام را نيز منتقل ميکند که مخالفتي با ايران ندارند و صرفا تحت فشارها مجبور به راي ممتنع شدهاند هرچند حمايتي از ايران نيز محسوب نميشود. در حقيقت يک موضع بينابيني اتخاذ کردهاند و بيشتر متاثر از همکاريهاي سياسي بين آنها و قدرتهاي تاثيرگذار مثل آمريکا و اروپا است. قطعا اين آراي ممتنع و منفي کشورهاي همسايه مطلوب نيست اما آنقدر هم مجموعه اين آرا و قطعنامه را خيلي مساله بحراني و نامطلوبي نميدانم. آيا چالشهاي اخير ميان ايران و افغانستان را ميتوان در راستاي تحرکات آمريکا عليه ايران دانست؟ کشور ايران داراي 15 همسايه است که اين کشورها در مسائل سياسي و اقتصادي مزيتهاي نسبي مختلف دارند. اين از يک طرف فرصت بسيار خوبي است که همکاريهاي دوجانبه براي ايران ايجاد کند تا از فشار تحريمها بر ايران کم شود. از سوي ديگر تمامي اين همسايهها هر کدام دچار مشکلات عديدهاي هستند. افغانستان نيز در اين ميان فارغ از اين مسائل نيست. اين کشور از عدم وجود ثبات و امنيت در دو دهه گذشته لطمات زيادي ديده است و اين شرايطي است که تحت آن ما بايد شرايط افغانستان اعم از خود اين کشور و هم اتباع اين کشور که در ايران زندگي ميکنند را سامان داده و متاسفانه در قبال اين دو مقوله سياستهاي منسجمي نداشتهايم و اين مقولهاي آسيبزا بوده است. اتفاقاتي که در ماههاي اخير در رابطه با اين کشور و اتباع آن داشتهايم، نشان داد که نيازمند يک سياستگذاري دقيقتر چه در داخل و برنامهريزي بهتر نسبت به همسايه خود داشته باشيم. اميد است که سفر سرپرست وزارت امورخارجه افغانستان به ايران به حل اين مسائل کمک کند و با يک برنامهريزي هدفمند شرايط سوءاستفاده ساير کشورها از اين وضعيت را بگيرد. بايد فرصت چالشآفريني از کشورهايي که مخالف توسعه سياست خارجي منطقهاي ايران هستند گرفته شود و اين امر با مشورت و مذاکره طرفين و حل مسائل مورد چالش صورت خواهد گرفت. تحولات اخير در لبنان را با وجود اينکه بهصورت مستقيم بر ايران تاثيرگذار نيست اما آيا بهنحوي در راستاي فشار بر ايران قلمداد ميشود؟ در حقيقت اتفاقات لبنان يک جمع برداري و يا برآيند دو مولفه است که شامل هم مشکلات ساختاري و اقتصادي و سياسي لبنان است و هم يک اقدام تحريکآميزي است که از سوي آمريکا و رژيم صهيونيستي طراحي ميشود تا عقبه و وضعيت سياست خارجي ايران را تحت تاثير قرار دهد. اين اقدامات در راستاي آن است که سرمايهگذاري منطقهاي ايران را به چالش بکشند. هفته گذشته نيز شاهد بوديم که جمهوريخواهان طرحي را براي تشديد تحريمها ارائه دادند بيشتر همين مسائل سياست خارجي ايران را تحت تاثير قرار ميداد. مسائلي که هدف از آنها قطع رابطه ايران با لبنان و يمن است. بنابراين من معتقد هستم هر دو مولفه در تحولات اخير لبنان موثر بوده است. هم مشکلات داخلي لبنان که ريشهدار است و هم به چالش کشيدن ايران در منطقه تا جايگاه ايران تضعيف شود. در اين ميان عراق نيز بسيار مهم است و تحولات آن ميتواند همچون لبنان حائز اهميت باشد. روابط ايران و عراق به علت استراتژيکبودن به مقولهاي فراتر از تصميمگيري دولتها بدل شده است. ايران به واسطه ساختارها و پيوندهاي اجتماعي، فرهنگي، مذهبي و عتبات عاليات يک پشتيبان دائمي براي عراق است و از طرف ديگر عراق عمق استراتژيک و دروازه ورود به جهان عرب براي ايران تلقي ميشود. اين قبيل خصوصيات به مقولههايي تبديل شدهاند که فراتر از مساله شخص و دولت قرار ميگيرند. بنابراين روابط ايران و عراق را بايد راهبردي قلمداد کرد. آنچه که در زمان حال اهميت دارد اين است که بخشهاي مختلف اين روابط راهبردي بايد مورد توجه قرار گرفته و به نفع طرفين شکوفا شود و پيوندهاي موجود فعلي را عميق و توسعهمند کند. دولتها قطعا در اين ميان ميتوانند سازنده و يا مخرب روابط دو کشور باشند اما هر دولتي در عراق بر سر کار آيد اين واقعيات و روابط ژئوپليتيکي را نميتواند ناديده بگيرد و ايران نيز ميتواند از اين عرصه براي تقويت جايگاه منطقهاي خود استفاده کند. آينده تحولات منطقه و جايگاه ايران در آن را چگونه ارزيابي ميکنيد؟ بستگي به بيرون آمدن کشور از شرايط فعلي دارد. خاورميانه از گذشته مشکلات زيادي داشته و دچار تنشهاي زيادي بوده است و در حال حاضر نيز يک حالت ژلهاي دارد. بنابراين اين جايگاه ايران قطعا به عملکرد خودش در داخل و خارج از کشور در وهله اول بستگي دارد. نحوه تعامل ايران با کشورهاي منطقه و چگونگي تنظيم سياست منطقهاي ايران در اين عرصه بسيار تاثيرگذار است. وضعيت ترامپ نيز مقوله ديگري است که در اين ميان بسيار تاثيرگذار است و ميتواند معادلات منطقه را بر هم زند. ترامپ و انتخابات آمريکا نيز به اين مساله وابسته است که آيا دولت او ميتواند از اين وضعيت خارج شود يا خير و آيا ميتواند کرونا و بحرانهاي جامعه داخل را حل کند يا خير. از سوي ديگر رابطه ايران و اروپا نيز بسيار تعيينکننده است. اروپا سياست کجدارومريز را در پيش گرفته است بهنحوي که هم با ايران تا حدي بلاتکليف است و هم اينکه بهصورت کامل با آمريکا عليه ايران همراه نميشود. همه منتظر اين هستند که مشاهده کنند وضعيت آمريکا به کجا ميرسد. کرونا توانست نقطه قوت ترامپ يعني مقوله اقتصادي اين کشور را تحت تاثير قرار دهد و تضعيف کند و از سوي ديگر اين امر نيز سبب شد تا اقتصاد جهان نيز تحت تاثير قرار گيرد و بايد منتظر تحولات پساکرونا بود. حتي در اين ميان چين و آمريکا نيز روابط خوبي ندارند و اين مساله نيز ميتواند بر جايگاه سياست خارجي ايران تاثير مستقيم بگذارد. تمامي موارد فوق در کنار يکديگر شرايط بينالمللي را شکل ميدهند و در مجموع بايد گفت شرايط آرامي حکمفرما نيست. درست است که شرايط بحراني حاکم نيست اما بايد توجه کرد که وضعيت مطلوبي نيز ندارد. هرگونه برخورد کوچک و هرگونه جرقهاي ميتواند شرايط بحراني بهوجود آورد و اين وضعيت لرزان جهان را شکننده کند. از سوي ديگر هرگونه اتفاق غيرمترقبه که در اين برهه زماني احتمال رقم خوردن آن وجود دارد ميتواند منجر به ايجاد قدرتهاي جديد در جهان شود. يک معادله خطي براي تحولات يک سال آينده نميتوان متصور بود. تحولات اخير به شدت پيچيده است و بايد ايران بهعنوان يک بازيگر مهم منطقهاي و جهاني هم در مسائل سياست داخلي و خارجي خود اين وضعيت لرزان را مورد توجه قرار دهيم.
دیدگاه تان را بنویسید