کد خبر: 67532
تاریخ انتشار :

درباره نمایش «ترانه‌های قدیمی» محمد رحمانیان

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

به گزارش نامه به نقل از شرق در یاداشتی از هوشنگ گلمکانی؛ وقتی در انتهای نمایش «ترانه‌های قدیمی»، تماشاگران همراه با خواننده و همه بازیگرانش که برای رِوِرانس بر صحنه آمده‌اند ترانه «بهار دل‌نشین» را می‌خوانند، این همسرایی تاکید موکدی می‌شود بر مضمون اصلی نمایش تازه محمد رحمانیان: نوستالژی. این جان‌مایه نمایشی است متکی بر خاطره جمعی یک ملت از ترانه‌های محبوب و مورد علاقه‌شان که گاهی بدون آنکه یادشان باشد آهنگساز و ترانه‌سرا و حتی خواننده‌شان کیست، آنها را بعضی وقت‌ها ناخودآگاه زمزمه می‌کنند. حال و درونشان را به روایت این ترانه‌ها ترجمه و بازگو می‌کنند؛ اگر نه برای کسی، گاهی حتی برای خودشان، همچون واگویه‌های تنهایی. در سرخوشی یا اندوه و اغلب - به تعبیر مصطفی مستور - هنگام مزمزه‌کردن «غم‌های دل‌پذیر». ترانه‌هایی که سال‌هایی طولانی به صندوق‌ها و صندوقچه‌ها تبعید شد و حالا چند سالی ا‌ست که در اغلب موارد، فقط بازخوانی‌های مردانه آنها رسمی و مجاز شناخته می‌شود. «ترانه‌های قدیمی» که محمد رحمانیان پس از چند سال مهاجرت با خود به ارمغان آورده، شاید به نوعی وصف حال خود او در غربت هم باشد، اما استقبالی که از این نمایش شده و واکنش پراحساس تماشاگران، نشان می‌دهد که این حس مشترک اگر نگوییم تمامی یک ملت که بخش قابل‌توجهی از آن است. «ترانه‌های قدیمی» نمایشی در چند اپیزود است که علی زندوکیلی آوازهایی قدیمی را با اجرای زنده پیانو (و یک مورد دوتار) در فاصله اپیزودها می‌خواند. البته لحن خواندن زندوکیلی که آشکارا می‌کوشد با اجرای اصلی مانده در یادها متفاوت باشد، با لحن کلی نمایش تناسبی ندارد. او که صدایی پرطنین دارد، گویی برای یک اپرا یا موزیک‌هال می‌خواند، در حالی که «ترانه‌های قدیمی» یک نمایش کوچه‌ای و خیابانی درباره مردم عادی و دغدغه‌هایشان است؛ در مایه کارهای اسماعیل خلج که رحمانیان در کانادا اخیرا دو نمایشنامه - از این حیث کلاسیک - او را هم اجرا کرده است؛ «گلدونه خانوم» و «حالت چطوره مش رحیم؟». اپیزودهای نمایش به‌جز ارتباط مستقیم یا غیرمستقیمشان به ترانه‌ها، پیوند داستانی خیلی پررنگی با هم ندارند، جز در چند مورد که در اپیزودی اشاره به شخصیتی در اپیزود دیگر می‌شود. نمایشنامه گرچه به‌جز دیالوگ‌هایش در حد بهترین آثار نویسنده‌اش نیست، اما همین ایده جذابِ اتکا به ترانه‌های محبوب قدیمی و اجرای خوب بازیگرانش (به‌خصوص مهتاب نصیرپور و علی سرابی و سحر دولتشاهی و... همه!) و تنیدن آنها در دل داستان‌های ساده از زندگی روزمره، نمایش را جذاب و دلپذیر کرده است. اما جدا از نوستالژی که جانمایه موکد نمایش است، می‌توان مضمون نمایش را «خاطره» و «حافظه» هم تعبیر کرد. گرچه خود نوستالژی هم با این دو مفهوم پیوند دارد، ولی اینجا بیشتر در وجه و معنای «فراموشی»اش کاربرد دارد؛ همان خطری که خاطره‌های جمعی یک ملت - اینجا ترانه‌های قدیمی - را تهدید می‌کند. از همان اولین اپیزود که یک نوازنده قدیمی در آستانه آلزایمر می‌کوشد با کمک همکار جوان‌ترش چیزهایی را به یاد بیاورد، شاهد اشاره‌ها و کنایه‌های دیگری بر همین مفهوم «خاطره» و «فراموشی» در نمایش هستیم. فقط هم قضیه ترانه‌های ایرانی نیست و ترانه‌های خارجی اپیزودی که سحر دولتشاهی و اشکان خطیبی بازی دارند، همان کاربرد و حس‌وحال ترانه‌های ایرانی نمایش را دارد. تالار شمس فقط برای 10 شب اجرا به این گروه داده شده و رحمانیان ناچار شده هر شب دو نوبت نمایش را اجرا کند. (اخیرا گفته شده که این مهلت یک هفته تمدید شده). طول اجرا بیش از دو ساعت است و با توجه به استقبال علاقه‌مندان، گروه ناچار شده تعدادی هم بلیت نشسته بفروشد. معلوم هم نبود چرا تماشاگران به شکل قطره‌چکانی به سالن راه داده می‌شدند، به‌طوری که عملا از آغاز باز شدن در، تا استقرار تماشاگران صندلی‌نشین و زمین‌نشین (که شیوه عجیب شماره‌گذاری صندلی‌ها هم تماشاگران را سردرگم و آنها را نیازمند به راهنما می‌کند) حدود یک ساعت طول کشید. فضای خاص محل نمایش و استاندارد نبودنش برای اجرای تئاتر و نامناسب بودن تهویه باعث می‌شود در مدت طولانی اجرا، این عوامل جانبی بر روح و جسم و روان تماشاگران تاثیر منفی بگذارد و آنها نتوانند از این نمایش لذتی درخور ببرند. واقعا چرا نباید به چنین کارگردان، چنین نمایشی و چنین گروهی که از قبل هم پیداست بسیاری از دوستداران تئاتر را جلب خواهد کرد جای بزرگ‌تر و مناسب‌تر و وقت اجرای بیشتری داده شود؟ کسی هست که پاسخ صریح و قانع‌کننده‌ای بدهد؟

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    پیشنهاد ما

    دیگر رسانه ها