کد خبر: 84701
تاریخ انتشار :

اگر به جای روحانی، احمدی‌نژاد بود...

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

فرض کنیم آسمان نتپیده بود و همان رئیس دولت دهم، سکان دولت یازدهم را هم در اختیار گرفته و با همان سبک و با همان ادبیات، بر اسب قدرت تازیانه می‌زد و سه وزیرش از همان اول کار پشت پا می‌خوردند و می‌افتادند. چه می‌کرد؟...
محمد مهاجری در خبرآنلاین نوشت: اولین وزیر پیشنهادی ورزش که افتاد، خیلی آب از آب تکان نخورد. سلطانی‌فر یکی از سه نفری بود که رای نیاورد، بعد از نجفی و میلی منفرد. نجفی متهم بود به دخالت در فتنه. دفاعی که از خودش کرد، باب میل خیلی از نماینده ها نبود؛ دست آخر با اختلاف یک رای از وزارت آموزش و پرورش بازماند. وقتی رئیس مجلس از رای عدم اعتماد به نجفی آن هم با یک رای اختلاف خبر داد، آه از نهاد معلم‌های باسابقه‌ای بلند شد که هنوز طعم دوران خوش نجفی در دوره وزارتش را مزه مزه می‌کردند.
تکلیف میلی منفرد هم معلوم بود. او هم از نگاه اکثریت مجلس، از فتنه حمایت کرده بود و همین کفایت می‌کرد که جایش در دولت نباشد. اما این وسط کسی نفهمید علت رای نیاوردن سلطانی‌فر را. که نه اهل فتنه بود و نه بیگانه با ورزش و نه بی‌سابقه در کار مدیریت.
حسن روحانی وزیر بعدی را پیشنهاد کرد: رضا صالحی امیری را؛ که همکارش بود در مرکز تحقیقات استراتژیک و اگر چه سابقه ورزشی نداشت، در دانشگاه درس می‌داد و پیش از آن تا پست معاونت در وزارت اطلاعات بالا رفته بود.
یک روز قبل از رای اعتماد، ناگهان لابی‌ها شکل گرفت و اراده‌ای غالب شد که او رای نیاورد. در جلسه علنی حرف‌هایی گفتند که گویی صالحی را قصدی برای جواب دادنش نبود. فساد مالی و تخلف اداری و بازداشت غیرقانونی و حتی تشبیه او به مشایی، اتهام‌هایی بود که از تریبون مجلس گفته شد و وزیر پیشنهادی در فضایی مملو از هیجان و در حالی که اکثریت مجلس به حرف‌های او گوش نمی‌داد، از برنامه‌هایش گفت. نتیجه را پیش از آنکه لاریجانی از تریبون بگوید، می‌شد حدس زد.
روزی دیگر، حسن روحانی، در نامه‌اش نام حمید سجادی را نوشت و به مجلس فرستاد. او برعکس صالحی امیری استخوان خرد کرده ورزش بود و موهایش در همین وادی سفید شده بود. روحانی که به مجلس آمد، خواست به نمایندگان بگوید که: یا ایها الوکلا! همین سه ماه پیش خلایق پای صندوق آمدند و به راهی نو رای دادند. به حرمت رایی که مردم به اعتدال دادند، به وزیر ورزش رای بدهید. این جمله به مذاق عده‌ای خوش نیامد و با اختلاف 4-3 رای، سجادی هم از رادیو اتومبیلش، بی‌اعتمادی مجلس را شنید.
قرعه چهارم به نام محمود گودرزی افتاد. به همان دلیل که خلایق نفهمیدند چرا سلطانی‌فر و سجادی رای نیاوردند، متوجه دلیل رای آوردن او هم نشدند.
اینکه پچ‌پچ‌ها و حرف‌های در گوشی چه انگیزه‌هایی را برای رای ندادن به آن سه نفر و رای دادن به نفر چهارم واگفته‌اند آنقدرها مهم نیست که وقت صرف نیت‌خوانی شود. شاید این مهمتر باشد که فرض کنیم آسمان نتپیده بود و همان رئیس دولت دهم، سکان دولت یازدهم را هم در اختیار گرفته و با همان سبک و با همان ادبیات، بر اسب قدرت تازیانه می‌زد و سه وزیرش از همان اول کار پشت پا می‌خوردند و می‌افتادند. چه می‌کرد؟ همان قشقرقی را راه نمی‌انداخت که در قضیه مرتضوی راه انداخت و دوسه ماه، آرامش مملکت را ستاند؟ همان کاری را نمی‌کرد که در قضیه ردصلاحیت مشایی کرد؟ همان جوری که در قضیه رسیدگی به اتهامات معاونش، برخورد قضایی با حلقه یاران خود را خط قرمز خواند، پای وزیر پیشنهادی‌اش نمی‌ایستاد و بگم بگم راه نمی‌انداخت؟...
حالا رئیس دولت، او نیست. رای مردم، کسی را به پاستور فرستاده که برخی بزرگان نظام، او را نجیب خوانده‌اند. نانش را در تنور تنش و التهاب نمی‌پزد و با دنیای رئیس جمهور قبلی فرسنگ‌ها فاصله دارد. در برابر عده‌ای که هر روز این وزیر و آن مسئول را به استیضاح و عزل تهدید می‌کنند، لام تا کام حرف نمی‌زند و در برابر کسی که می‌خواهد وزیرش را با "اردنگی" از وزارتخانه بیرون کند، دم برنمی‌آورد؛ که فضا تند نشود و شعار اعتدالش غبار نگیرد.
این حرف‌ها نه بدان معناست که مجلس به فلان وزیر باید رای بدهد یا ندهد. نه. "رای ندادن هم حق مسلم مجلس است". این سطور از آن جهت نوشته آمد که یادشان نرود تکیه زننده‌ها بر صندلی‌های سبز مجلس، که "که رفت" و "که آمد".
همین!

دیدگاه تان را بنویسید

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    پیشنهاد ما

    دیگر رسانه ها