رونمایی از یک محاسبه راهبردیِ جدید در مذاکرات وین
«به نظر من در شرایط کنونی، گزینه "بد" و "بدتر" برای غرب و به طور خاص آمریکا در مورد معادله اتمی ایران، تغییر قالب توجهی کرده است. برخلاف سال ۲۰۱۵ و زمانِ انعقاد توافق "برجام"، گزینه بدتَر آنها اکنون این است که ایران با رفع تحریمها علیه خود، به یک قدرت تمام عیار تبدیل شود و گزینه بد برای آنها نیز این است که ایران بدون برجام، به سمت ساخت تسلیحات اتمی حرکت کند (بر اساس ادعاهای آن ها). درست به همین دلیل است که شاهدیم اکنون مساله آنها صرفا موضوع اتمی ایران نیست و عملا همین رویکرد، مذاکرات را به بن بست کشانده است.»
روند "مذاکرات هستهای وین"، به معنای واقعی کلمه ماهیتی پیچیده پیدا کرده و عملا به کلافی سردرگم تبدیل شده است. در این راستا، در روزهای اخیر، برخی منابع سیاسی و رسانهای کشورمان به طور خاص به این نکته اشاره داشته اند که بر خلاف برخی جوسازیها و گمانه زنی ها، چالش اصلیِ فعلی در قالب مذاکرات اتمی وین میان تهران و واشینگتن، صرفا مساله خارج کردن نام "سپاه پاسداران انقلاب اسلامی" از فهرست سازمانهای تروریستی آمریکا نیست و برخی موضوعات دیگر نیز وجود دارند که هنوز در مورد آنها توافقی انجام نگرفته است.
موضوعاتی که بر اساس آنچه ایران میگوید، تا حد زیادی محصول لجاجت دولت آمریکا هستند و واشنگتن عملا رویهای غیرسازنده را در مورد آنها در پیش گرفته و موجب ایجاد نوعی بن بست و سکون در قابل مذاکرات هستهای وین شده است. در این چهارچوب، مقامهای آمریکایی به تازگی از آمادگی خود جهت مقابله با ایران در صورت تحقق سناریوی شکستِ مذاکرات اتمی وین سخن گفته اند. از این رو، اخیرا شاهد دو اقدامِ قابل توجه نیز در این رابطه بودهایم.
اولا در مدت اخیر شاهد رایزنیهای گسترده مقامهای اسرائیلی و آمریکایی با محوریت بررسی راههای مقابله با ایران در صورت شکست مذاکرات وین بوده ایم و از سوی دیگر نیز، سنای آمریکا به تازگی دو لایحه را به تصویب رسانده که بر اساس آن ها، بر ضرورت حفظ تحریمهای آمریکا علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بانک مرکزی ایران، تاکید شده و در عین حال در قالب طرحی دیگر نیز، سنا، دولت آمریکا را تحت فشار قرار داده که هیچگونه حق و مجوزی جهت خارج کردن نام سپاه پاسداران از لیست سازمانهای تروریستی آمریکا ندارد (البته که هر دو طرحِ مذکور غیرالزام آور هستند، اما امکان تبدیل شدن به قوانین الزام آور در آینده را دارند). این قبیل اقدامات آمریکاییها در رابطه با معادله اتمی ایران، مخصوصا در شرایطی که مذاکرات در شرایط سکون به سر میبرد، عملا حاکی از آن است که انگار برخی محاسبات راهبردی در قالب معادله مذکور بویژه از سوی آمریکا در حال تغییر کردن هستند. مسالهای که عملا پرسشهای فراوانی را در مورد سرنوشت مذاکرات اتمی وین و فضای حاکم پیرامونی آن ایجاد کرده است.
فرارو در گفتگو با "امیرعلی ابوالفتح"، کارشناس سیاست خارجی، به بررسی برخی مسائل مهم در این رابطه پرداخته است. مشروح گفتگو با امیرعلی ابوالفتح را در ادامه میخوانید:
در مدت اخیر، برخی جریانهای سیاسی و رسانهای کشورمان، به طور خاص به این نکته اشاره داشته اند که برخلاف آنچه در رسانهها گفته میشود، مشکل اصلی در چهارچوب مذاکرات اتمی وین، صرفا خارج کردن نام "سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران" از فهرست سازمانهای تروریستی آمریکا نیست و مشکلات دیگری نیز در این رابطه وجود دارند که در مورد آنها توافقی حاصل نشده است. به نظر شما، این مشکلات چه مسائلی میتوانند باشند؟
در پاسخ به این سوال شما ابتدا باید بگویم که من نیز دسترسی به اطلاعات، ورای آنچه در رسانهها و خبرگزاریها و اندیشکدهها مطرح میشود ندارم. در واقع، اطلاعات من در سطح اتاق مذاکراتی نیست. با این حال، با توجه به شواهد و قراین، اینطور به نظر میرسد که هنوز مجموعهای از مسائل در قالب مذاکرات اتمی وین حل و فصل نشده اند. در این رابطه، مهمترین موضوع این است که چه میزان از تحریمها (علیه ایران) باید برداشته شوند. البته که مساله خارج کردن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از لیست سازمانهای تروریستی آمریکا حائز اهمیت است اما، برخی حوزههای دیگر نیز وجود دارند که هنوز تکلیف آنها مشخص نشده است.
به عنوان مثال، به تازگی سنای آمریکا لایحهای را تصویب کرده که بر اساس آن، برچسب تروریستی به بانک مرکزی ایران همچنان حفظ میشود. در این صورت، عملا وضعیت بانک مرکزی ما نیز شبیه به وضعیت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خواهد شد. در واقع، به این دلیل که این نهاد مهم ایرانی عملا برچسب تروریستی میخورد، روند لغو تحریمها علیه آن نیز به شدت چالشی خواهد بود. از این منظر، اگر قرار باشد تحریمهای سپاه و بانک مرکزی برداشته نشود، اساسا باید پرسید که قرار است چه تحریمهایی لغو شوند؟ از این رو، این مساله خود عملا به یکی از مسائل مهمِ حل نشده در قالب مذاکرات اتمی وین تبدیل شده است.
با این حال، در مورد خودِ آینده توافق اتمی هم شک و شبهههای زیادی وجود دارد. باید توجه داشته باشیم که بر اساس یک توافق احتمالی، نظام سیاسی کشورمان بایستی یکسری اقدامات را انجام دهد (نظیر خودِ توافق برجام). به عنوان مثال، ما باید ذخایر اورانیوم خود را کاهش دهیم، سانتریفیوژهای خود را را جمع کنیم، وضعیت تاسیساتی نظیر فردو را بار دیگر به دوران برجام باز گردانیم و محدودیتهای زیادی را بر راکتور اراک اعمال کرده و اساسا باید انجام تغییرات قابل توجهی را در دستورکار قرار دهیم. اینها همگی مسائل مهمی هستند که باید با دقت بررسی شوند. از سویی، کاملا مشخص است که اگر جمهوریخواهان در جریان انتخابات میاندورهای کنگره آمریکا در نوامبر سال جاری میلادی پیروز شوند، کلیتِ یکچنین توافقی را نیز به کل بر هم خواهند زد.
همین الان که کنگره آمریکا در اختیار دموکراتها است و دولت این کشور نیز توسط یک رئیس جمهور دموکرات اداره میشود و انتظار میرود که حزب رئیس جمهور آمریکا، از سیاست خارجی وی نهایت حمایت را انجام دهد، میبینیم که در سنایی که اکثریت آن با دموکراتها است، عملا دو لایحه ضدبرجامی به راحتی و با نوعی هماهنگی میان دموکراتها و جمهوریخواهان تصویب میشود. حال شما تصور کنید که انتخابات نوامبر برگزاری شود و جمهوریخواهان بتوانند رای برتر را در انتخابات مذکور کسب کنند (و یک یا هر دو مجلس مهم آمریکا را در کنترل گیرند). در این نقطه باید پرسید که در آن زمان آنها قرار است علیه مسالهای نظیر برجام چه کاری انجام دهند. از این رو، اکنون فضای تصمیم گیری بسیار سخت و دشوار است.
درست است که ما مایل به لغو تحریمها علیه کشورمان هستیم با این حال اکنون بسیاری این سوال را میپرسند که توافق اتمی با غرب قرار است چه مدت عمر کند؟ چه بسا حتی در دولت بایدن هم کار به جایی برسد که برجام اساسا خاصیت و کارایی خود را از دست دهد. به هر حال، کنگره نقش مهمی در معادله برجام دارد. از این رو، یکی از مسائلی که بویژه ما (ایران) اکنون در حال تامل در مورد آن هستیم این است که آیا اساسا مصلحت هست که ما برای دو سال یا دو سال و نیم، وارد یکچنین توافقی با غرب شویم و با خلف وعدههایی احتمالی جمهوری خواهان در آینده، بار دیگر راه تکرار سناریوهای گذشته را در پیش گیریم؟ از این رو، عملا در این حوزه نیز شاهد چشم انداز امیدوار کنندهای نیستیم. به جای اینکه آمریکاییها تلاش کنند که به ایران پالس امیدورای بدهند و اعتمادسازی کنند، روز به روز روند را به سمت وخامت بیشتر شرایط سوق میدهند و همان اعتماد اندکی را نیز که از سوی ایران (در جریان مذاکرات) وجود دارد، عامدانه نابود میکنند. از این منظر، من چشم انداز روشنی را برای مذاکرات اتمی وین و به نتیجه رسیدنِ آن نمیبینم.
آیا با توجه به فضای کنونی حاکم بر مذاکرات اتمی وین میتوانیم از شکست این مذاکرات و نابودی توافق "برجام" سخن بگوییم؟
من فکر میکنم که آمریکاییها بر سر یک گزینه "بد" و "بدتر" در مورد ایران قرار گرفته اند. اسرائیلیها هم همین وضعیت را دارند. در این راستا، یک گزینه این است که بر اساس ادعای آن ها، ایران بدون برجام به سمت دستیابی به سلاحهای اتمی حرکت کند. گزینه دیگر نیز این میباشد که توافق برجام احیا شود و ایران از حیث اقتصادی به واسطه لغو تحریمها علیه خود، شکوفایی اقصادی را تجربه کند و عملا جدای از دست برترِ سیاسی و نظامی خود در منطقه، به یک قدرت اقتصادی نیز تبدیل شود و در عمل با استفاده از بازوی اقتصادی خود، نفوذ منطقهای اش را هم بیش از پیش گسترش بخشد.
در این چهارچوب، گزینه بدتر آنها (آمریکا و مخالفان ایران) اکنون این است که ایران با رفع تحریمها علیه خود، به یک قدرت تمام عیار تبدیل شود، و گزینه بد برای آنها نیز این است که ایران بدون برجام به سمت ساخت تسلیحات اتمی حرکت کند. این در حالی است که این معادله بد و بدتر، در سال ۲۰۱۵ که توافق برجام به امضا رسید، ماهیتی معکوس (در مقایسه با شرایط فعلی) داشت. درست به همین دلیل است که شاهدیم اکنون ایران علی رغم انجام غنی سازی اورانیوم در سطح ۶۰ درصد، با واکنش چندانی از سوی غرب رو به رو نمیشود. این در حالی است که پیشتر به شدت در این رابطه حساسیت وجود داشت. در این چهارچوب به طور خاص تحلیل غرب و مخالفان ایران این است که حتی اگر برجام احیا هم شود، ایران عملا توانایی دستیابی به تسلیحات اتمی را دارد. از این رو، شاهدیم که غرب به راحتی حاضر نیست که تحریمها علیه ایران را لغو کند. این در حالی است که اگر صِرف معادله اتمی ایران و بیمِ پیشرفتهای هستهای ایران برایشان مهم بود، بهترین راهکار برای آنها حفظ برجام و لغو برخی تحریمها علیه کشورمان بود. اینطور به نظر میرسد که اساسا برجام دیگر (به تنهایی) برای آنها کفایت نمیکند.
یکی از انتقاداتی که به تیم مذاکراتی کشورمان میشود، ضعف آنها در اتخاذ یک دیپلماسی رسانهای موثر است. دلیل اصلی این مساله را چه میدانید؟
به نظر من این یک مشکل تاریخی در سمت ماست. رسانه یک علم و ابزار و امکان است. رقبای غربی ما به این حوزه کاملا به صورت تخصصی نگاه میکنند و سعی میکنند از تمامی ابزارها جهت استفاده از این علم در راستای منافع خود بهره برند. با این حال، متاسفانه ما در این زمینه یک ضعف داریم. ما اساسا سال هاست که در ارائه آنچه مربوط به ماست (در قالب یک بسته زیبا و جذاب به افکار عمومی)، ضعف داریم. از این منظر، ما اساسا ارادهای نداشته ایم که سیاستها و اصول و ارزش هایمان را در یک قالب زیبا و جذاب به مخاطبان و افکار عمومی ارائه کنیم. البته که این مساله در نوع خود برای کشور ما هزینهزا نیز بوده است.
در این راستا، مثلا شاهدیم که در قالب یک شبکه اجتماعی بین المللی، مسالهای ساده در مورد روند مذاکرات اتمی کشورمان مطرح میشود و خیلی زود مثل توپ صدا میکند. اما ما با سیلی از امکانات و رسانه نمیتوانیم از پس آن براییم. کافی است که شبکه اجتماعی و یا رسانه خارجی اعلام کند که مشکل اصلی در روند مذاکرات اتمی، روسها هستند. بعد از آن شاهدیم که این موضوع کاملا پذیرفته میشود و جا میافتد و حتی برخی از نخبگان ما نیز آن را باور میکنند. با این حال، در جبهه مقابل، تلاشهای رسانهای گسترده ما در این سمت نمیتوانند آن تاثیر مطلوب را داشته باشند. از این رو، بله، به نظر من ضعف دیپلماسی رسانهای ما، یک ضعف ساختاری و ریشه دار است که البته ارادهای نیز جهت رفع آن وجود نداشته است.
دیدگاه تان را بنویسید