کد خبر: 711620
تاریخ انتشار :

کیهان رئیسی را به ذوالقرنین تشبیه کرد

داستان یکشنبه رئیسی، یکی از داستان‌های قرآن است؛ در این سه سال ریاست جمهوری او، ده‌ها داستان قرآنی و روایی را در رفتارش دیدیم و باور نمی‌کردیم که روزی بیاید که او نباشد. از بس مهربان و خیالمان از کار‌ها و پیگیری‌هایش راحت بود.

کیهان رئیسی را به ذوالقرنین تشبیه کرد
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

روزنامه «کیهان» نوشت: داستان ذوالقرنین را در قرآن بار‌ها خوانده بودیم که برای کسانی که زبانشان به سختی قابل فهم بود و گویا مرزنشین بوده‌اند، سدی ساخت تا جانشان را حفظ کند و تا قیامت پابرجا باشد، ولی یکشنبه گذشته، برای چندمین بار با رفتار رئیسی این آیه را به چشم خود دیدیم که چگونه برای مرزنشینان سد کشید و زندگی‌شان را از تشنگی رهاند. داستان یکشنبه رئیسی، یکی از داستان‌های قرآن است؛ در این سه سال ریاست جمهوری او ده‌ها داستان قرآنی و روایی را در رفتارش دیدیم و باور نمی‌کردیم که روزی بیاید که او نباشد. از بس مهربان و خیالمان از کار‌ها و پیگیری‌هایش راحت بود.

روزنامه «کیهان» نوشت:

«مانَنْسَخْ مِنْ آیَهًْ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَلى کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدیر.» (هر حکمى را نسخ کنیم، یا آن را بفراموشانیم، بهتر از آن، یا مانندش را مى‌آوریم مگر ندانستى که خدا بر هر کارى تواناست؟) ۱

علامه طباطبایی در تفسیر این آیه، ترجمه عمیق‌تر را این‌گونه می‌فرماید که «ما عین یک آیت را به کلى از بین نمى‌بریم، و یا آنکه یادش را از دل‌هاى شما نمى‌بریم، مگر آنکه آیتى بهتر از آن و یا مثل آن مى‌آوریم. انبیای خدا و اولیایش، آیات او هستند چرا که هم با زبان و هم با عمل خود، بشر را به سوى خدا دعوت مى‌کنند»

خدا روح بزرگانمان را غریق رحمت کند که با منطق و انصاف، زلف عقلمان را شانه می‌کنند و لقمه لقمه نور در کاممان می‌گذارند و جرعه جرعه آرامش به جانمان می‌نوشانند و اگر آن بزرگان نبودند، در این دنیای کوچک و پر از غم چه می‌کردیم؟ ما که تربیت و تمدنمان با سایرین تفاوت دارد و انسان را گرگ انسان نمی‌دانیم و نمی‌توانیم خود را با تخیل‌ها و تفنن‌ها و تقلب‌های فرعون‌ها، قارون‌ها و سامری‌ها مشغول کنیم وگرنه یا افسرده می‌شدیم و بنده ایسم‌ها و برده مکانیسم‌های دیگران و یا ساکنِ ساکت و مشغول جنگل منظم مدرن؛ و یا مثل نسل‌های سوخته کمونیزم و لیبرالیزم در چرخ‌های هرزگَرد تمدن‌ها به امید تناسخ می‌مُردیم و این دنیا تمام؛ و آن دنیا، هیچ و هاج و واج و بی‌پناه. خسر الدنیا والآخره.

جان کلام و ختم آن این است که اگر خدا از روی حکمت و مصلحتش، آیت و نشانه‌ای از خود را از ما گرفت و سلب کرد، ثلمه و لطمه و جای خالی او به کنار، خداوند مثل او یا بهتر او را به ما می‌دهد؛ و ما این را در انقلاب اسلامی خود به اندازه فقدان همه بزرگانمان و به تعداد همه اتفاقات و حوادث ناگوار، دیده‌ایم و دیده‌ایم که در قبیله موحدان و مؤمنان، هرگاه دلاوری از مردان خدا بر زمین افتاد، سلحشوری به‌پا خاست و مجلس را گرم و دل‌ها را نرم کرد و اصل ولایت نیز همین است که ولایتمداران را با محبت و شوق، به هم می‌رساند و راز تفاوت ما با آن‌ها که انسان را حیوان ناطق و گرگ یکدیگر می‌دانند این است که ما مردمان را «عیال الله»

و خانواده خدا می‌دانیم و به هر چه از خداست، عاشقیم و علاقه‌مند. آن مردانِ محوری و آن والیان صفیّ جای خود دارند.

علامه طباطبایی راز می‌گوید که می‌فرماید اولیاءالله، چون با زبان و رفتارشان مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنند، آیات اویند، و این، راز عاطفی بودن ما مؤمنین اسلام ناب و محبت شدید ما به مخلصین و اولیای خداست. عاطفه‌ای برآمده از معرفت و معرفتی برخاسته از حقیقت. اولیاء خدا («ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ» و «أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ» وَ «أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبینَ» وَ «أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى»)۲ هستند و ما با دیدن آن‌ها و بودن در کنارشان به گفته مولوی یاد آن نیستانی می‌افتیم که از آن جدا شده و نوای جانسوز ما از این جدایی، ناله همه مردان و زنان را درآورده است. هر زیباییِ واقعی، ما را به یاد بهشتی می‌اندازد که از آن دور افتاده‌ایم و هر زیباروی و زیبا خوی اصیلی ما را به یاد همنشینان خدا می‌اندازد و از این‌روست که سراغ خدا را از اولیاءالله می‌گیریم.

چند سالی بود که مردم ما با نام رئیسی آشنا شده بودند و او را در قامت رئیس قوه قضا و قوه مجریه می‌دیدند. در اینکه او آیت‌الله و مجتهد مسلّم بود یا دکترای فقه و حقوق داشت یا قاضی‌القضات بود و خادم‌الرضا شکی نیست، ولی مردم او را به نام رئیسی می‌شناختند که سید محرومان بود و هرگز ریاست نکرد. خودش را به واقع طلبه کوچک و خدمتگزار مردم می‌دانست. بزرگ بود و کار‌های بزرگ او بی‌مانند بود، ولی اصرارش به ندیده شدن بود و گمنامی. از آن سربازانی بود که امام خمینی در زمان بروز انقلاب اسلامی فرموده بود «سربازان من در گهواره هستند». مثل قاسم سلیمانی و دیگر ستارگانی که نَفَس امام راحل به آن‌ها خورد و قد کشیدند و دست امام حاضر را گرفتند و به عیوق ۳، بَر شدند.

ما مفتخریم که در دورانی نفس می‌کشیم که غیر از نوادری مثل خمینی و خامنه‌ای و بهجت، سلیمانی و رئیسی و امثال این جواهرات هم، نفس کشیده‌اند و می‌کشند و هرگز زمین خالی از حجت خدا و اولیایش نخواهد بود. آنکه به مبدأ و معاد معتقد است می‌داند که آخرت بهتر و باقی و محل حیات همیشگی است. آن‌ها که دهه شصت و سال ۶۰ را به یاد دارند، خوب‌تر می‌دانند که اراده خدا به وسیله ایمان خمینی چگونه کشور را از دهانه‌های مخوف مصائب و مهلکه نجات داد. اعتقاد ما بر اینکه خدای ابراهیم و نوح و موسی و عیسی و محمد و مهدی که سلام خدا و خوبان و ما نثارشان یکی است، به کنار. ما در این ۶۲ سال نهضت مقدس و ماندگارمان، هزاران بار دیده‌ایم که آتش و طوفان و فرعون و منکران و ملحدان و صهیون حتی وقتی همه با هم، هم قسم شدند هم نتوانستند ما و عهد و ایمانمان را بشکنند.

آنکه دست ما را به آسمان رساند، ما را به خدای جهانیان سپرد و دری به روی ما گشود که هرگز بسته نمی‌شود و نهالی غرس کرد که امروزه تناور شده و هرگز نمی‌شکند. به ما آموزاند، که هرگز خسته و ناامید نشویم. ما شعار خدا، قرآن، خمینی را از مغز استخوان فریاد می‌زدیم و می‌زنیم و تا امروز هم خدا شاهد است از آرمان‌های امام راحل کوتاه نیامده و امام حاضر را تنها نگذاشته‌ایم. هرچه آقا گفت را بر چشم گذاشتیم و عمل کردیم و برکت را در اطاعتش دیدیم و دریافتیم. شاید کارمان کم و کوتاه بود، ولی آمدیم و حاضر بودیم و در صحنه ماندیم. قیصر ادب ما، بیا تو بگو «اگر داغ دل بود، ما دیده‌ایم / اگر خون دل بود، ما خورده‌ایم / اگر دل دلیل است، آورده‌ایم / اگر داغ شرط است، ما برده‌ایم / گواهی بخواهید، اینک گواه، همین زخم‌هایی که نشمرده‌ایم.»

در حقانیت ما همین بس که بهشتی گفت «سرنوشت مقلدان خمینی چیزی جز شهادت نیست» و هم سرنوشت بهشتی و رجایی و باهنر و چمران و صد‌ها هزار مقلد خمینی را دیدیم که یا تکه‌تکه شدند و یا در آتش سوختند و آن‌ها که مأمور به ماندن و رزمیدن شدند، در کنار خامنه‌ای از جان مایه گذاشتند و می‌گذارند. به خدای کعبه، که دیدیم چگونه شیاطین بزرگ، سردارمان را در فرودگاه بغداد تکه‌تکه کرد و سوزاند و دیدیم چگونه کار جهادی و بی‌وقفه، رئیس‌جمهورمان را برای خدمت‌رسانی انقلابی، بی‌منت و صادقانه به مردم محروم مرزی به دوردست‌ترین نقاط کشور برد و تا جایی رفت که فقط ۱۸ ساعت طول کشید تا در کوه و کمر پیدایش کنند.

داستان ذوالقرنین را در قرآن بار‌ها خوانده بودیم که برای کسانی که زبانشان به سختی قابل فهم بود و گویا مرزنشین بوده‌اند سدی ساخت تا جانشان را حفظ کند و تا قیامت پابرجا باشد، ولی یکشنبه گذشته، برای چندمین بار با رفتار رئیسی این آیه را به چشم خود دیدیم که چگونه برای مرزنشینان سد کشید و زندگی‌شان را از تشنگی رهاند. داستان یکشنبه رئیسی یکی از داستان‌های قرآن است و در این سه سال ریاست جمهوری او ده‌ها داستان قرآنی و روایی را در رفتارش دیدیم و باور نمی‌کردیم که روزی بیاید که او نباشد. از بس مهربان و خیالمان از کار‌ها و پیگیری‌هایش راحت بود، هرگز به رفتنش فکر نمی‌کردیم. سیل کم‌نظیر جمعیت تشییع‌کننده او که تشییع امام راحل و آیت‌الله بهجت و حاج قاسم را یاد می‌آورد گویای جایگاه بلند او در عقول و قلوب مردم قدرشناس ایران است.

خدا با ولایت‌فقیه و مردم فهیم و بابصیرت، به ملت ایران برکت داده که سربلند تاریخ شده و ایرانی بودن را غرورآفرین و لذتبخش کرده‌اند. نعمت ولایت‌فقیه، ما را در تاریخ و جغرافیای جهان، جلوه داده و خواهد داد و آیندگان در مورد ما مردم با احترام و اکرام یاد می‌کنند و آرزو خواهند کرد که‌ای کاش این روزگار پرفراز و نشیب را در میان این مردم می‌گذراندند. مثل مورّخین و دانشمندان و مشتاقانی که آرزو می‌کنند کاش طوفان را با نوح و امتحانات دوران موسای کلیم را می‌دیدند و با بنی اسرائیل از دریا عبور می‌کردند. ما در این نهضت ۶۲ ساله، صد‌ها بار غرق ده‌ها فرعون را در دریا دیده و از دریای ژرف حوادث به سلامت عبور کرده و صد‌ها بار به چشم خود دیده‌ایم که عصای حقیقی موسی، اژدها‌های مجازی سحره را بلعیده است و... و این امت خمینی و خامنه‌ای، چقدر آرامش‌بخش‌اند. مرحبا بر این ملت بزرگ و محترم و قدرشناس و مؤثر در مدیریت آخرالزمان. مرحبا.

به گفته آقا «رئیسی عزیز، خستگی نمی‌شناخت» و برای مردم «مغتنم و محترم» و «خدمتگزاری و تلاشش برای کشور، نعمت بزرگ» بود، ولی همه بدانند که حتی بدون وجود ایشان و با توجه به شرایط ویژه کشور «هیچ اختلالی در اداره کشور به وجود نمی‌آید»؛ و این یعنی «ثبات نظام». ما طبق تجربه‌های مفصل قبلی می‌توانیم مثل گذشته و به فضل خدا از «شرایط سخت عبور کرده و آن‌ها را به فرصت تبدیل کنیم». ما معتقدیم که اولیای خدا و شهدا پس از شهادتشان اثرگذارتر و توانمندتر می‌شوند و شاید به این دلیل بود که آقا فرمود «دشمنان از شهید سلیمانی بیش از سردار سلیمانی می‌ترسند». اکنون برای شهید رئیسی هم همین‌گونه است. یاور رهبر و خادم ملتی که مردم ناامید شده را امیدوار و دشمنان کمین گرفته را ناامید کرد. خزانه و سیلوی خالی کشور را پُر، و وعده دیگران را وفا کرد. در مقابل متلک و تهمت و تخریب و دروغ، سکوت کرد تا آرامش مردم به هم نخورد؛ و تو‌ای رئیسی عزیز که در پُرآماج‌ترین دوران انقلاب، عهده‌دار مسئولیت شدی و دشمنان تو را هتک و منافقان تو را تخریب کردند و دوستان ظاهری، طعنه زدند. تو را دیر شناختیم و زود از دست دادیم، ولی راضی به خواست خداییم و به آیه «مانَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ» مؤمنیم. بغض می‌خوریم و اشک می‌ریزیم و تو و همرزمانت را به خدای آسمان‌ها می‌سپاریم و راهت را پرقدرت‌تر از همیشه پیگیریم. برای ما که بهشتی را درک نکردیم و تو را دیدیم، تقوا و تلاش و طهارت و صبرت «درس بزرگ» بود. یقین کردیم که دل‌ها دست خداست و می‌کشد هرجا که خاطرخواه اوست و کار مخلصانه مخفی را در خیابان‌های شهر‌ها و پیش چشم مردم جلوه می‌دهد. پیام‌های آقا و سخنان معاریف جهان و شعار‌های مردم در تشییع باشکوهت، همه گویای این است که شعار‌های انقلاب اسلامی هنوز، سکه رایج و پراقبال در ایران و جهان است.

تو و همرزمانت و امیرعبداللهیان عزیز که سردار دیپلماسی است هم در قاب‌های طلایی انقلاب اسلامی ماندگار شدید و برای آیندگان، محک و تراز و الگو شُدید. ما هر کس که پس از شما بیاید را با شما می‌سنجیم. شاخص شهیدان بهشتی و رجائی دهه شصت را برای دهه‌های امروز به بعد، جدید و به روز‌رسانی کردید و به فضل خدا قدرتی که تولید کردید، انقلاب اسلامی را مثل دوران پس از حاج قاسم به جلو می‌شتاباند و دشمنان و بدخواهان خواهند دید چگونه شهادت و اخلاص، انقلاب اسلامی ما را زنده‌تر می‌کند و شهادت، تزریق خون به پیکر اجتماع است.»

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

دیگر رسانه ها