بازخوانی جنایات روسیه در تاریخ ایران
کاهش ۱۰۰ درصدی ارزش پول ملی ایران توسط شوروی!
این روزها سخنان یکی از فرماندهان سپاه مبنی بر اینکه روسیه بر وفق منافع صهیونیستها عمل کرده و در ماجرای سقوط اسد به نیروهای ایرانی خیانت کرده است، جنجالهای فراوانی به پا کرده است. گویا برخی از بدعهدی روسها شوکه شدهاند. اما اگر کسی کوچکترین اطلاعی از تاریخ معاصر ایران داشته باشد میداند که این رفتار نه استثناء، بلکه قاعده است.
در تاریخ معاصر ایران هیچ کشوری به اندازه روسیه به منافع ملی ایرانیان آسیب نزده است. در قسمت اول این گزارش نگاهی به گوشهای از کارنامه اقدامات دولت روسیه در ایران دوره قاجار انداختیم، در قسمت دوم به بازخوانی تاریخ ایران و روسیه در دوره پهلوی اول و دوم و ماجرای جمهوری مهاباد پرداخته در این قسمت به بازخوانی ادامه رابطه ایران و روسیه در زمان اتحاد جماهیر شوری میپردازیم:
در نوشتار پیشین گفتیم که با پایان جنگ در پاییز ۱۹۴۵، بریتانیا و ایالات متحده خروج نیروهای خود را آغاز کردند، اما شوروی به بهانههایی، چون حمایت از جمهوری دموکراتیک آذربایجان در تبریز و جمهوری خودمختار کردستان، از خروج نیروهای خودداری کرد. این اقدام، بحران دیپلماتیک جدیدی برای ایران ایجاد کرد که نهایتا هم فقط با پشتیبانی ایالات متحده از ایران حل شد. اما سه سال پیش از این واقعه، اتفاقی رخ داد که به مراتب بدتر و سهمناکتر بود و بازهم از اقدامات روسها ناشی میشد.
در ژانویه ۱۹۴۲، توافقنامهای میان ایران، شوروی و بریتانیا به امضا رسید که ضمن احترام به حاکمیت ایران، متفقین را موظف به خروج نیروهای خود حداکثر شش ماه پس از پیروزی بر آلمان میکرد. این توافق همچنین استفاده از خاک ایران برای انتقال تدارکات به شوروی را به رسمیت شناخت و همین مسئله باعث ایجاد یک قحطی گسترده شد و به مردم ایران خسارات دردناکی وارد ساخت.
ایران دیگر رسما کریدور تسلیحاتی متفقین بود و سربازان روسی در سراسر کشور مستقر شده بودند. متفقین میلیونها تن تسلیحات نظامی، که عمدتا آمریکایی بودند، را از بنادر خرمشهر و بندرعباس وارد ایران میکردند و سپس به قفقاز و دریای خزر و نهایتا روسیه میفرستادند. فقط در طی یک سال حدود ۶۸۶ هزار خودروی نظامی در خوزستان مونتاژ شد و از آنجا به شوری ارسال شد. همچنین حدود هفتاد درصد نیروی زرهی شوروی از راه ایران وارد روسیه شد. این در حالی بود که جمعیت ایران در سال ۱۳۲۰ از حدود ۹ میلیون نفر به چیزی حدود ۱۵ میلیون نفر رسیده بود. سربازان پرشمار ارتش شوروی از مواد غذایی، مواد خام، راه آهن و جادههای ایران استفاده میکردند و دولت ایران ناچار بود همه اینها را در اختیار آنها قرار دهد.
روسها و دستکاری در ارزش پول ملی ایران
روسها در همان سال اول استقرارشان در ایران، با سیاستهای پولی عجیب و غریبی که همراه دولت مرکزی وضع کره بودند، ارزش پول ایران را ۱۰۰ درصد کاهش دادند و درآمد ایران از سهم صادرات سالانه به نصف رسید. متفقین تصمیم گرفته بودند ارزش پول ایران را شناور کنند؛ پولی که ارزش آن در زمان رضاشاه با مداخله دولت بالا نگه داشته شده بود. این کار باعث میشد قدرت خرید متفقین افزایش پیدا کند و نیروهای آنها هر آنچه میخواستند را با مبلغی اندک میخریدند.
هر قدر که قدرت خرید اشغالگران بالا میرفت، به همان میزان قدرت خرید ایرانیها کمتر میشد. البته طبقات بالای جامعه نیز به واسطه احتکار و رانت ثروتمندتر میشدند. از طرف دیگر نیز گرانتر شدن ارز امکان واردات بیشتر هم وجود نداشت و در نتیجه، کاهش ارزش پول ملی درآمدهای صادراتی و تراز پرداخت آن را دچار بحران کرد و تورمی مهارگسیخته در کشور ایجاد شد و مردم ایران بسیار فقیر شدند.
دولت مرکزی نیز در مقابل فشارهای تورمی برنامهای نداشت. شاخص هزینه زندگی بین سالهای ۱۳۱۸ تا ۱۳۲۳ نزدیک به ۷۰۰ درصد افزایش یافت بنابراین دولت و اشغالگران کشور، دست در دست یکدیگر مردم را به قعر فقر کشاندند. اما نیروی سومی نیز در کنار این دو عامل وجود داشت و آن احتکار کالاهای اساسی توسط ثروتمندان و تجار بود. این طبقه که ثروت خود را به واسطه نزدیکی به قدرت و امتیازهای خاص بهدست آورده بودند، چیزی تولید نمیکردند بلکه نقش دلالهای رانتی را داشتند.
همزمان صاحبان ثروت و برخی از کشاورزان و تولیدکنندگان، اقلام خو را احتکار میکردند تا با قیمتی بالاتر بفروشند. از طرف دیگر به علت کم شدن ارزش پول ملی، ترجیح تجار و تولیدکنندگان این بود که اقلام خود را صادر کنند و ارز خارجی دریافت کنند.
قحطی نان در ایران
این وضعیت تا جایی پیش رفت که در سال ۱۳۲۱ قحطی نان و اقلام اساسی به اوج خود رسید. قیمت نان در تهران، فقط طی چند ماه، از شش سنت به یک دلار رسید. کمبود نان، بر کیفیت نیز اثر گذاشته بود. در واقع نانی که به زحمت در اختیار مردم قرار داده میشد، آنقدر بیکیفیت بود که موجب مرگ چند نفر و شیوع بیماری در میان مردم گردید.
باقر عاقلی در کتاب «فروغی و شهریور۱۳۲۰» اوضاع این مقطه تاریخی را چنین توصیف میکند: «بحران به حدی عمیق بود که شهر تبریز که مرکز غله ایران به شمار میرفت دچار قحطی گردید. همین امر سببب شد مردم به استانداری هجوم برند. عملکرد نانواها نیز بر دامنه بحران میافزود. نانواها قسمتی از سهمیه آرد را که دریافت میکردند در بازار آزاد میفروختند و بقیه آن را با خاک اره، ذرت، جو و سیب زمینی مخلوط میکردند. به علت کمبود و شلوغی کسی جرئت اعتراض نداشت و ممکن بود همان نان نامرغوب را نیز از دست بدهد.»
بنابر تخمین هما کاتوزیان در سال ۱۳۲۱ و بنابر ارزش پول آن دوران، حدود ۱۰۰ میلیون دلار به ایران خسارت زده شد. علاوه بر این موضوع، شیوع تیفوس و مخالفت طیفی از روحانیون با واکسیناسیون نیز اوضاع کشور را در هم ریخته بود. به همین دلیل بود که دولت ایران در سال ۱۳۲۲ ورشکسته بود که فقط کسری بودجه آن ۹۰ درصد درآمدش شده بود. با توجه به جنگ و تضعیف ارتش، دولت دیگر حتی توان جمعآوری مالیات را نداشت و درآمدهای نفتی کشور نیز بسیار ناچیز بودند. به همین دلیل بسیاری از مناطق کشور که در دوران رضاشاه با دولت مرکزی ادغام شده بودند به شیوه ایلیاتی پیشین بازگشتند و مناطقی هم در پی خودمختاری رفتند. پادشاه جدید نیز که در ۲۲ سالگی قدرت گرفته بود تجربه کافی برای حل مشکلات کشور را نداشت. کشوری که بیماری، قحطی، بیسوادی و خرافات، ناامنی و مناسبات منطقهای آشفته آن را تهدید میکرد و شهروندانش بهبودی برای آن متصور نبودند.
از سر گیری روابط ایران و شوروی
روابط ایران و شوروی تا سال ۱۳۴۲ تیره و تار بود. ایران ترجیح میداد در کنار بلوک غرب باشد و بخاطر فعالیتهای کمونستی نسبت به شوروی بدبین بود. اما با کنار رفتن دولت «علی امینی» و روی کار آمدن اسدالله علم اوضاع تغییر کرد. پس از نخستوزیری علم، دولت ایران اعلامیهای صادر و در آن اعلام کرد: «ایران پایگاهی برای خارجیها نخواهد بود.»
این اعلامیه خیال شوروی را از استقرار نیروهای آمریکایی در ایران راحت کرد و روابط ایران و شوروی رو به بهبود رفت. از سال ۱۳۴۲ به بعد روابط ایران و شوروی از بعد همکاریهای بازرگانی فراتر رفت و زمینههای اقتصادی، فنی و فرهنگی را شامل شد. مزرهای دو کشور «مرزهای صلح و دوستی» لقب گرفت و حجم تجارت خارجی از ۳۲ میلیون دلار در سال ۱۳۴۲ به ۸۵ میلیون دلار در سال ۱۳۴۸ رسید.
محمدرضاشاه در سال ۱۳۴۲ برژنف را به ایران دعوت کرد و خود در یکم تیرماه سال ۱۳۴۴ به شوروی سفر کرد. وی هر از چند گاهی برای موازنه قوا، دست دوستی خود را به سمت بلوک شرق دراز میکرد و در سال ۱۳۴۴ نیز همین کار را انجام داد. محمدرضاشاه در سفر خود به شوروی با روسها وارد مذاکره شد و نهایتا موافقتنامه تاریخی همکاری اقتصادی و فنی ایران و شوروی، برای احداث کارخانه ذوب آهن اصفهان و تاسیس ماشینسازی اراک در ۲۳ دی ۱۳۴۴ در مسکو به امضا رسید.
بازدید شاه از مقبره لنین
نخستین اقدام محمدرضاشاه پس از ورود به شوروی بازدید از مقبره ولادیمیر لنین نخستین رهبر روسیه کمونیستی بود. محمدرضاشاه پهلوی و همراهانش پس از رسیدن به شهر مسکو، در میدان سرخ حاضر شدند تا به رهبر و بنیانگذار اتحاد شوروی ادای احترام کنند. در حالی بود که بسیاری از دانشجویان و روشنفکران داخل ایران به جرم پیروی از عقاید لنین در زندان بودند، محمدرضاشاه پهلوی با گذاشتن تاجگل بر مقبره لنین به وی ادای احترام کرد.
محمدرضاشاه و خانوادهاش پس از بازدید از میدان سرخ به کاخ کرملین رفتند و در آنجا مورد استقبال «لئونید برژنف» دبیرکل حزب کمونیست شوروی قرار گرفتند. وی در دیدار با برژنف نسبت به پیشرفتهای اتحاد شوروی اظهار شگفتی کرد و در سخنرانی شام به دبیر کل حزب کمونیست چنین گفت: «من با شادمانی از نمایشگاه اقتصاد ملی اتحاد شوروی بازدید کردم. پیروزیهایی که ملت بزرگ شوروی در همه رشتههای صنعتی، کشاورزی و فرهنگی به دست آوردهاند سبب موفقیت دانش و فن در سراسر جهان میباشد. موفقیتهای آینده ملت بزرگ شوروی را آرزومندم.»
محمدرضاشاه پهلوی و فرح دیبا در این سفر به سالن تئاتر «بولشوی» مسکو رفتند که یکی از معروفترین سالنهای تاتر و اپرا در جهان است و در اجرایی ویژه و اختصاصی به تماشای باله دریاچه قو از چایکوفسکی نشستند. پس از تماشای باله نیز با تعدادی از بالرینهای معروف روسی دیدار کردند.
بازدیدهای شاه از کارخانههای صنعتی شوروی
محمدرضاشاه و همراهانش روز دوم سفر خود را در شهر «ولگاگراد» گذراندند. ولگوگراد به دلیل کارخانههای عظیمی مانند کارخانه برق ولگاگراد، بزرگترین کارخانه برق آن زمان در سراسر جهان، معروف شده بود. اما نکته جالب توجه بازدید محمدرضاشاه از موزه جنگ ولگوگراد بود.
جمله وی در دفتر یادبود موزه ولگوگراد جالب بود: «دومین بار امکان یافتم از شهر قهرمانان ولگاگراد که در آن رشادت قهرمانانه مردم دلیر شوروی و عزم راسخ مردم شهر در سازندگی و آبادانی و زندگی متمدن تجلی یافته بازدید نمایم. نبرد سربازان قهرمان ارتش سرخ صفحه تازهای در جنگ دوم جهانی گشود و میتوان گفت که این نبرد مقدمه «پایان هیتلریسم» بود. زهی افتخار به تمام افراد نظامی و غیرنظامی که قهرمانانه در این نبرد به هلاکت رسیدند.» این سخنان در حالی زده میشد که رضاشاه پهلوی از معدود هواخاهان هیتلر و حکومت نازیستی در قاره آسیا بود و روابط دوستانه حکومت پهلوی با آلمان نازی برای کسی پوشیده نبود.
محمدرضاشاه در بازگشت به مسکو باز هم از کارخانههای صنعتی شوروی دیدار کرد و برای بار چندم زبان به تحسین صنایع شوروی باز کرد: «سرعت کار و کار دقیق ماشینها فوق العاده جالب توجه است، اهمیت این قبیل مراکز تولید صنعتی کاملا روشن است و ابتکارات مهندسان شوروی در ایجاد ماشینهای خودکار برای پروژههای تولید با صرفه ستودنی است. موفقیت همه مهندسین و کارگران کارخانه را خواهانم.»
اوج همکاری میان ایران و شوروی
برنامه سفر شاه به گونهای تنظیم شده بود که بر بازدید از صنایع و تکنولوژیهای جدید متمرکز باشد و در نتیجه آن تعدادی قرارداد صنعتی با شوروی عقد شود. محمدرضاشاه یک کنفرانس مطبوعاتی نیز به همراه لئونید برژنف برگزار کرد که در آن خبرنگاران سوال تشریفاتی و صوری مطرح کردند. محمدرضاشاه در این سفر از شهرهای لنینگراد و منطقه سیبری نیز دیدار کرد. سفر او و خانوادهاش به شوروی بنا بود حدود یک هفته باشد، اما ۱۳ روز طول کشید و نهایتا در روز دوازدهم تیرماه ۱۳۴۴ محمدرضاپهلوی به همراه خانواده و همراهانش به ایران بازگشتند. بازگشت شاه با هواپیمای جت اختصاصی که از سوی دولت شوروی در اختیارش گذاشته شده بود انجام شد. محمدرضاشاه خود در بازگشت خلبانی هواپیما را بر عهده گرفت و یک اسکادران از جنگندههای میگ روسی هواپیمای او را تا فرودگاه مهرآباد اسکورت کردند.
اما دلیل اصلی سفر سال ۱۳۴۴ شاه به اتحاد شوروی اختلافی بود که دولت ایران و بلوک غرب در زمینه تاسیس کارخانه ذوب آهن پیدا کردند. احداث کارخانه ذوب آهن در ایران از زمان رضاشاه کلید خورده بود، اما وقوع جنگ جهانی اول مانع از تحقق آن شد. در ابتدای دهه چهل بنا بود آلمانیها کارخانه ذوب آهن را در ایران بازسازی کنند، ولی ظاهرا به دلیل مخالفت ایالات متحده حاضر به این کار نشدند. پس از مخالفت آمریکاییها با احداث کارخانه ذوب آهن در ایران، توجه دولت به اتحاد شوروی معطوف شد.
در این موافقتنامه، بر سر تاسیس کارخانه ذوب آهن اصفهان، احداث شاهلوله گاز و تاسیس کارخانه ماشینسازی اراک توافق شده بود. در پی این موافقتنامه، شوروی برای تاسیس کارخانه ذوب آهن با ظرفیت ۶۰۰ هزار تن و کارخانه ماشینسازی و همچنین تامین قسمتی از لوازم لولهکشی گاز، اعتباری برای ایران در نظر گرفت؛ این اعتبار معادل ۹ /۲۸۸ میلیون دلار با نرخ بهره ۵/۲ درصد و مدت بازپرداخت ۱۲ ساله بود و ایران در مقابل، گاز و کالا به شوروی صادر میکرد. این رقم اعتبار، ۴۴ درصد کل کمک اقتصادی شوروی در این سال به کشورهای عقب نگهداشتهشده بود که بیانگر تمایل خاص شوروی به نفوذ در ایران و اهمیت و جایگاه ایران در سیاست خارجی شوروی است. انگیزه شاه در خرید کارخانه ذوب آهن از روسها بیشتر ماهیت سیاسی داشت، در حالیکه میتوانست کارخانهای بهتر و ارزانتر از کشوری دیگر خریداری کند، اما تفاوت خرید کارخانه ذوب آهن از شوروی از لحاظ سیاسی فاحش بود. اسدالله علم در یادداشتهای خود به انگیزههای سیاسی شاه در اینباره اشاره کرده و میگوید: «خود شاهنشاه روزی به من فرمودند که لوله گاز شوروی به اندازه چندین لشکر در شمال به من کمک میکند.»
مجتمع فولاد اصفهان در مارس ۱۹۷۳ راهاندازی شد. معادن زغالسنگ و سنگآهن نیز با کمک شوروی برای تأمین مواد اولیه این مجتمع تأسیس شدند. کارخانه تولید ابزارآلات ماشینی در اراک که بین سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۲ با کمک شوروی ساخته شد، ظرفیت تولید ۳۰ هزار تن محصولات در سال را داشت و نخستین کارخانه چندمنظوره برای تولید جرثقیلهای سنگین، دیگهای بخار، تجهیزات کارخانههای شکر و سیمان و ماشینآلات کشاورزی بود.
خط لوله سراسری گاز ایران به طول ۱۱۰۶ کیلومتر در سال ۱۹۷۰ راهاندازی شد. بخش شمالی آن به طول ۵۰۰ کیلومتر توسط شوروی ساخته شد. این خط لوله از منطقه بیبولند که تأسیسات اصلی در آن قرار داشت، از مسیرهایی همچون اصفهان، کاشان، قم، تهران، قزوین، رشت، انزلی و آستارا عبور کرد. از آستارا، گاز وارد شوروی شد و در اواخر سال ۱۹۷۰، انتقال گاز به قفقاز آغاز شد. این نخستین خط لوله صادرات گاز ایران بود؛ پیش از آن، گاز بهعنوان زباله سوخته میشد. در سال ۱۹۷۲، صادرات گاز ایران به ۸ میلیارد متر مکعب رسید و در سالهای بعد افزایش یافت.
در سال ۱۹۶۸، کمیسیون دائمی همکاری اقتصادی ایران و شوروی برای تقویت روابط اقتصادی دو کشور تشکیل شد. این کمیسیون جلسات منظمی تا زمان انقلاب اسلامی داشت.
منبع: رویداد 24
دیدگاه تان را بنویسید