کد خبر: 752370
تاریخ انتشار :

بازخوانی معمای دیپلماسی و گفتمانِ چند دههٔ واشنگتن و تهران در ۱۲ پرده/ مذاکره به سبک میدان مین؛ هر قدم، بیم انفجار!

قطع کامل روابط ایران و آمریکا در آوریل ۱۹۸۰، نه پایان که آغازی بود بر جنگ سردی نامتعارف. از یکسو، تهران خواستار بازگشت دارایی‌های بلوکه شده، توقف حمایت پنهان آمریکا از مخالفان، و عقب‌نشینی نظامی از منطقه بود. از سوی دیگر، واشینگتن، ایران را متهم به حمایت از گروه‌های مقاومت در خاورمیانه، تهدید اسرائیل و سرکوب اقلیت‌ها می‌کرد.

بازخوانی معمای دیپلماسی و گفتمانِ چند دههٔ واشنگتن و تهران در ۱۲ پرده/ مذاکره به سبک میدان مین؛ هر قدم، بیم انفجار!
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

روابط ایران و آمریکا، پیش از انقلاب ۵۷، همچون تاروپودی از جنس تناقض است؛ دو بازیگر با اهداف متضاد، گاه همسو در برابر استعمار، گاه قربانی توطئه‌های همپیمانان. این روایت، نه خطی، که مارپیچی است از تعاملات اقتصادی، رقابت‌های ژئوپلیتیک و بازی با آتشِ جنگ سرد. از نخستین گام جاستین پرکینز در ایران تا سقوط شاه و تولد جمهوری اسلامی، هر فصل این تاریخ، معمایی است که حل آن نیازمند عبور از لایه‌های پنهان منافع و ترس‌هاست.

پرده نخست: تولد دیپلماسی در عصر قاجار؛ از عهدنامه‌ها تا مسیونر‌ها

پاگذاری جاستین پرکینز، میسیونر آمریکایی، در سال ۱۸۳۴، سرآغاز تماس مستقیم دو فرهنگ بود. اما نخستین پیوند رسمی در ۱۸۵۱ با «عهدنامه مودت و کشتیرانی» شکل گرفت؛ سندی که حق کشتیرانی مشترک و اصل «دولت کاملةالوداد» را تضمین کرد. امیرکبیر، با دوراندیشی، به دنبال ایجاد موازنه در برابر فشار‌های روس و انگلیس بود، اما مرگ او و عهدنامه ۱۸۵۶، نشان داد که بدون پشتوانه داخلی، دیپلماسی ایران بازیچه قدرت‌های خارجی است.

در واقع نفوذ مسیونر‌های آمریکایی در ارومیه و تهران، اگرچه با شروط محدود آغاز شد، به تدریج به ابزاری برای نفوذ فرهنگی تبدیل گشت. این روند، الگویی تکرارشونده در تاریخ روابط دو کشور است: آمریکا، ابتدا با چهره‌ای غیرسیاسی (مذهبی، آموزشی)، پایه‌های نفوذ خود را می‌سازد! به عبارتی دیگر، آمریکا در این دوره، نقابی دوگانه داشت: از سویی حامی استقلال ایران در برابر روس و انگلیس، از سوی دیگر، به دنبال نفوذ اقتصادی از طریق مسیونر‌ها و مستشاران. عهدنامه ۱۸۵۱ تلاشی برای ایجاد موازنه بود، اما مرگ امیرکبیر و فشار خارجی، این رویا را به کابوس تبدیل کرد.

پرده دوم: بازی بزرگ اقتصادی؛ از شوستر تا میلسپو

ورود مورگان شوستر در ۱۹۱۱ به عنوان خزانه‌دار کل ایران، یک نقطه عطف بود. اصلاحات مالی او چنان منافع روس و انگلیس را تهدید کرد که اولتیماتوم مسکو منجر به خروجش شد. دو دهه بعد، آرتور میلسپو در ۱۹۲۲، بار دیگر نشان داد که آمریکا می‌خواهد جایگزین استعمارگران قدیمی شود. اما مقاومت داخلی و فشار خارجی، اصلاحات او را نیز ناتمام گذاشت. به عبارت دیگر، شکست اصلاحات مالی آمریکایی‌ها در ایران، نه ضعف برنامه‌ریزی، که نتیجه مستقیم رقابت قدرت‌های جهانی بود. روسیه و انگلیس، حاضر نبودند صحنه اقتصادی ایران را به رقیب تازه‌نفسی مانند آمریکا واگذار کنند. 

پرده سوم: نفت؛ محور تعارض و همکاری

تلاش شرکت استاندارد اویل در ۱۹۲۱ برای کسب امتیاز نفت پنج استان مرکزی، نخستین زنگ خطر برای انگلیس بود. اعتراض لندن و مسکو، ایران را مجبور به لغو قرارداد کرد. اما این تنها آغاز ماجرا بود: در دهه ۱۹۵۰، تشکیل کنسرسیوم نفت با مشارکت آمریکا، نشان داد که واشنگتن حاضر است برای سهم از «طلای سیاه»، حتی با دشمن دیرینه انگلیس هم‌پیمان شود. رقابت بر سر نفت، آیینه تمام‌نمای تضاد منافع است. آمریکا، که ابتدا مدعی حمایت از استقلال ایران بود، در کنسرسیوم به شریک استعمار تبدیل شد. این چرخش، بنیان بی‌اعتمادی را تقویت کرد. 

پرده چهارم: جنگ جهانی و بازی دوگانه واشنگتن

اشغال ایران در ۱۹۴۱ توسط متفقین، آمریکا را به صحنه آورد. اگرچه رئیس‌جمهور روزولت در کنفرانس تهران ۱۹۴۳، استقلال ایران را به رسمیت شناخت، اما عملیات «کمیته اعانه ایران» بیشتر نمایشی انسان‌دوستانه بود تا اقدامی استراتژیک. اوج تناقض در سال ۱۹۴۶ رخ داد: تهدید نظامی ترومن برای خروج ارتش سرخ از آذربایجان، نشان داد که آمریکا تنها زمانی به حمایت از ایران می‌پردازد که منافع شوروی در خطر باشد. 

به بیانی، حمایت آمریکا از تمامیت ارضی ایران، نه از سر دلسوزی، که بخشی از استراتژی مهار شوروی بود. این رویکرد، بعد‌ها در کودتای ۲۸ مرداد نیز تکرار شد: حفظ ایران به هر قیمت، حتی به بهای نفی دموکراسی.

پرده پنجم: کودتای ۲۸ مرداد؛ عطشی که هرگز التیام نیافت

حمایت اولیه آمریکا از مصدق در ملی شدن نفت، تا زمانی ادامه یافت که خطر چپ‌گرایی را جدی دید. اسناد منتشرشده آرشیو امنیت ملی آمریکا، نقش سازمان سیا در طراحی کودتا را تأیید می‌کند: عملیات آژاکس، نه برای نجات منافع انگلیس، که برای جلوگیری از سقوط ایران به دامان بلوک شرق بود. پس از کودتا، کمک‌های نظامی و اقتصادی آمریکا به شاه، چنان گسترده شد که ایران را به «ژاندارم خلیج فارس» تبدیل کرد. کودتای ۲۸ مرداد، تراژدی دوگانگی سیاست آمریکاست: شعار حمایت از دموکراسی، در عمل قربانی ترس از کمونیسم شد. این واقعه، نه تنها روابط دو کشور، که ذهنیت جمعی ایرانیان را برای دهه‌ها مسموم کرد. 

ایران و آمریکا

پرده ششم: انرژی هسته‌ای؛ پیش‌درآمدی بر بحران آینده

اسناد دهه ۱۹۷۰ نشان می‌دهد نگرانی آمریکا از برنامه هسته‌ای شاه، حتی پیش از انقلاب وجود داشت. اگرچه شاه، دستیابی به فناوری صلح‌آمیز هسته‌ای را حق ایران می‌دانست، واشنگتن در گزارش‌های محرمانه، این تلاش را «تهدیدی بالقوه» ارزیابی می‌کرد. این تنش، پیش‌زمینه‌ای بود بر بحران‌هایی که دهه‌ها بعد جهان را متوجه ایران کرد. در واقع شکاف میان ادعا‌های حقوقی ایران و سوءظن‌های آمریکا، حتی در دوران همپیمانی نیز وجود داشت. این الگو، پس از انقلاب به اوج رسید: عدم اعتماد، دیپلماسی را به بن‌بست می‌کشاند.

پرده هفتم: انقلاب ۵۷؛ آینه تمام‌نمای یک رابطه شکست‌خورده

سقوط شاه، پایان تلخ همکاری‌هایی بود که بر پایه ترس از شوروی استوار بود. آمریکا، که سال‌ها از نقض حقوق بشر در ایران چشم پوشیده بود، ناگهان خود را با موجی از خشم مردمی رو‌به‌رو دید. پرسش بی‌پاسخ اینجاست: آیا دشمنی امروز ایران و آمریکا، ادامه همان تناقض‌های پیش از انقلاب است؟ یا محصول محاسباتی است که هر دو طرف را در دام تاریخ گرفتار کرده است؟

روابط ایران و آمریکا پیش از انقلاب، در دام «معمای امنیتی» گرفتار بود؛ واشنگتن، ایران را سدی در برابر شوروی می‌دید، اما هرگز حاضر نبود آن را به عنوان شریکی مستقل بپذیرد. ایران نیز، واشنگتن را ضامنی ناآگاه برای توسعه می‌دانست. این رابطه، نه دوستی بود، نه دشمنی؛ بلکه معامله‌ای شکننده بر پایه ترس و فرصت‌طلبی بود. تاریخی که هر دو طرف را به بن‌بست کشاند و میراثی تلخ برای نسل‌های بعد برجای گذاشت.

پرده هشتم، تلاش برای تعامل در آستانه فروپاشی

با فروریختن پایه‌های سلطنت پهلوی در فوریه ۱۹۷۹، واشینگتن در تلاشی نافرجام، خود را برای همزیستی با حکومتی انقلابی و ایدئولوژیک آماده می‌کرد. جامعه ایران اما، همچون آتشفشانی خفته نبود که با دیپلماسیِ محتاطانهِ جیمی کارتر آرام گیرد. تنها سه روز پس از پیروزی انقلاب، حمله چریک‌های چپ‌گرا به سفارت آمریکا در تهران، زنگ خطری بود بر ناپایداری فضای سیاسی. این حادثه که با مداخله دولت موقت مهار شد، پیش‌درآمدی بود بر رخداد‌های بعدی: تعطیلی کنسولگری‌های آمریکا در تبریز، اصفهان و شیراز پس از حمله‌ای مرموز به کنسولگری تبریز.

کریس امری در اثر پژوهشی خود (۲۰۱۳) به طرحی محرمانه اشاره می‌کند که در تابستان ۱۹۷۹ با هدف تقسیم اطلاعات امنیتی با تهران تصویب شد. واشینگتن امید داشت با افشای نگرانی‌هایش درباره تهدیدات عراق و ضعف ارتش ایران، پلی به سوی عناصر میانه‌رو در نظام نوپا بزند. اما این نقشه در نطفه خفه شد: در ۴ نوامبر ۱۹۷۹، اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان انقلابی، ۴۴۴ روز بحران گروگان‌گیری را رقم زد و کارتر را مجبور به اعلام «وضعیت اضطراری ملی» علیه ایران کرد؛ فرمانی که تا امروز به‌عنوان ابزاری حقوقی برای مصادره اموال ایرانیان تمدید می‌شود.

پرده نهم: گسست دیپلماتیک: تولدِ دوراهی‌های استراتژیک

قطع کامل روابط در آوریل ۱۹۸۰، نه پایان که آغازی بود بر جنگ سردی نامتعارف. از یکسو، تهران خواستار بازگشت دارایی‌های بلوکه شده، توقف حمایت پنهان آمریکا از مخالفان، و عقب‌نشینی نظامی از منطقه بود. از سوی دیگر، واشینگتن، ایران را متهم به حمایت از گروه‌های مقاومت در خاورمیانه، تهدید اسرائیل، و سرکوب اقلیت‌ها می‌کرد. این تقابل، به میدان‌های جنگی خلیج فارس نیز کشیده شد: انهدام سکو‌های نفتی ایران توسط ناوگان آمریکا در ۱۹۸۸ و ساقط کردن پرواز ۶۵۵ ایران ایر توسط ناو وینسنس، نماد‌های خونین این تنش بودند.

پرده دهم: تلاش برای شکستن یخ: از ایران-کنترا تا پشت پرده مذاکرات

دهه ۱۹۸۰ شاهد بازی‌های پیچیده قدرت بود. ماجرای ایران-کنترا (۱۹۸۶) که در آن مقامات ریگان، اسلحه را با گروگان‌های لبنانی معامله می‌کردند، نه تنها به رسوایی سیاسی انجامید، بلکه شکاف در هیئت حاکمه ایران را عیان ساخت. سفر محرمانه مک‌فارلین به تهران با پاسپورتی جعلی و هدیه‌ای نمادین (یک کیک به شکل کلید)، به فاجعه‌ای دیپلماتیک تبدیل شد؛ چرا که جناح تندرو با افشای ماجرا، هرگونه آشتی را غیرممکن کرد. 

پس از جنگ ایران و عراق، تغییرات داخلی (درگذشت امام خمینی و جانشینی او توسط آیت‌الله خامنه‌ای و روی کار آمدن فردی میانه‌رو، چون آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس‌جمهور) امید‌هایی برای تنش‌زدایی ایجاد کرد. دولت بوش پدر در ۱۹۸۹ با پیامی رمزآلود («حسن نیت با حسن نیت پاسخ داده می‌شود») خواهان آزادی گروگان‌ها شد، اما وقتی تهران در ۱۹۹۱ به این خواسته عمل کرد، واشینگتن سکوت پیشه کرد. حتی عذرخواهی مادلین آلبرایت در ۱۹۹۹ درباره کودتای ۲۸ مرداد نیز نتوانست دیوار بی‌اعتمادی را بشکند؛ تهران به جای پذیرش، خواستار غرامت شد.

پرده یازدهم: از تحریم تا برجام: چرخه امید و ناامیدی

با تشدید مناقشه هسته‌ای در دهه ۲۰۰۰، آمریکا به رهبری جورج دبلیو بوش، سیاست «تغییر رژیم» را در پیش گرفت. گزارش کنگره در ۲۰۰۶، ایران را «تهدیدی امنیتی» خواند و پایه تحریم‌های فلج‌کننده را بنا نهاد. رویکرد اوباما، اما با شعار «مذاکره مستقیم» آغاز شد، ولی استقرار سپر دفاع موشکی در اروپا و تشدید تحریم‌ها، نشان داد که واشینگتن به استراتژی «چماق و هویج» وفادار است. توافق برجام (۲۰۱۵) به‌رغم نوید تنش‌زدایی، با خروج یکجانبه ترامپ در ۲۰۱۸ به خاکستر نشست.

ترور سردار سلیمانی در ۲۰۲۰، ایران و آمریکا را تا مرز درگیری نظامی پیش برد. پس از ترور سردار قاسم سلیمانی، اما به نظر نمی‌رسید مذاکره آمریکا به جایی برسد. با اینحال در زمان بایدن که با ریاست جمهوری سید ابراهیم رئیسی همزمان بود؛ خبر‌ها و بعضاً شایعه‌های مختلفی پیرامون از سرگیری مذاکرات و توافق با آمریکا به گوش می‌رسید، اما نهایتاً به نتیجه‌ای منجر نشد. مسعود پزشکیان اما، شعار‌های زیادی را پله کرد تا به کرسی ریاست جمهوری تکیه زند که یکی از آنها مذاکره با آمریکا بود.

پس از کشمکش‌های بسیار و در نهایت افشاگری ترامپ از آغاز مذاکره، شنبه موعود نیز فرارسید و اولین دور از مذاکرات میان آمریکا و ایران در عمان پس از حدود دو ساعت و نیم به پایان رسید. این مذاکرات قرار است هفته آینده ادامه یابد. با این حال، در شرایطی که تنش‌ها میان ایران و آمریکا آرام نگرفته و خواسته‌های طرفین ضدونقیض است، هنوز روشن نیست مذاکرات چگونه پیش رود و چه نتیجه‌ای در پی داشته باشد.

پرده دوازدهم: پایانِ باز؟ فرجامی در هاله ابهام

تاریخ روابط ایران و آمریکا پس از انقلاب، روایتی است از فرصت‌های ازدست‌رفته و بازی‌های مجموع-صفر. هرگونه گشایشی -از مذاکرات مخفیانه دهه ۸۰ تا برجام- با مانعی داخلی یا خارجی مواجه شده است: گاه تندروی جناح‌ها در تهران، گاه تغییر جهت ناگهانی کاخ سفید. امروز نیز با وجود نشستن دو طرف بر سر میز مذاکره، پرسش بزرگ این است: آیا این گفت‌و‌گو‌ها می‌تواند چرخه معیوب «تقابل-تنش-مذاکره» را بشکند، یا بار دیگر در گرداب منافع متضاد و خاطرات تلخ گذشته محو خواهد شد؟ پاسخ، نه در اسناد تاریخی، که در اراده سیاسی نسل‌های جدید نهفته است.

منبع: اقتصاد 24

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما