کد خبر: 382376
تاریخ انتشار :

روایت زندگی ۱۳۷هزار دختر مجرد سرپرست خانوار؛ درآمد اندک

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

مي‌گفت چند سالي است که مادرش فوت کرده و علاوه بر کارهاي خانه و تأمين هزينه‌هاي زندگي خودش، هزینه برادر کوچک‌ترش که متولد 79 است و پدرش که به‌دليل بيماري زمين‌گير شده هم به عهده او است. «پدرم مشکلي در ستون فقراتش داره که باعث شده کلا زمين‌گير بشه. سال‌هاست که دارو استفاده ميکنه و هزينه داروها هم بالاست. بايد عملش کنيم ولي خب، خرج عمل هم به‌راحتي تأمين نميشه بايد بتونم از پس هزينه‌هاش بربيام.» به گزارش نامه نیوز ، روزنامه وقایع‌اتفاقیه نوشت:سمانه، يکي از 137 هزار دختر مجردي است که طبق آخرين اعلام معاون اجتماعي سازمان بهزيستي کشور سرپرست خانوار هستند. حبيب‌الله مسعودي‌فريد اخيرا گفته است، 5,5 درصد از 2,5 ميليون زن سرپرست خانواده در کشور- معادل 137 هزار و 500 نفر- را دختراني تشکيل مي‌دهند که هرگز ازدواج نکرده‌اند. اين دختران يا سرپرست خانوار خود به‌صورت تک‌نفره هستند يا پدر و مادر سالمند يا خواهر و برادري دارند که بايد از آنان مراقبت کنند. کم نيستند دختراني مانند سمانه که يک‌تنه بار سنگين تأمين هزينه‌هاي زندگي را زير سايه ناامني‌هاي شغلي و اجتماعي‌ای که براي زنان وجود دارد، به دوش مي‌کشند و به قول سمانه اگر سال‌ها بدوند آبي از اين همه دوندگي و تلاش براي خودشان گرم نمي‌شود. «هرچه دربيارم، خرج خونه و پدر و برادرم ميشه، اصلا نميتونم به آينده فکر کنم. اينکه حتي بتونم چيزي براي زندگي خودم پس‌انداز کنم تا شايد يه روزي ازدواج کنم، تقريبا يه آرزوي دست‌نيافتنيه.» زندگي با حقوق اندک و مخارج سنگين سمانه، ساکن يکي از محروم‌ترين مناطق حاشيه تهران است؛ محله امین‌آباد شهرري. «هر روز صبح، يک مسير طولاني رو از امين‌آباد طي ميکنم تا به مرکز تهران که محل کارم هست، برسم. کارهاي تايپ اين شرکت رو انجام ميدم و علاوه بر اون، هر کار تايپي ديگه‌ای که از بيرون هم برسه، قبول ميکنم براي وقتاي آزادم يا آخر شبا انجام ميدم.» سمانه به همراه پدر و برادر کوچکش در يک خانه اجاره‌اي در امين‌آباد زندگي مي‌کند و دلش مي‌خواهد در تکه زميني که در امين‌آباد دارد، خانه‌اي بسازد تا از اجاره‌نشيني خلاص شود. «يه زمين در امين‌آباد دارم که ميخوام خونه بسازم. در حد گچ و گل هم که شده اين کار رو مي‌کنم چون از اجاره‌نشيني بهتره. ديگه از پس هزينه‌هاي اجاره برنميام.» سمانه مي‌گويد در مدتي که تصميم گرفته خانه‌اي در تکه زمينش بسازد، همه حقوقش که حدود يک ميليون تومان بوده، پاي وام‌هايي مي‌رود که گرفته است. «حتي مجبور شدم پول نزول کنم و الان دارم سود اون رو هم ميدم.» سمانه از زندگي روزمره‌اش هم برايم مي‌گويد: «کل کاراي خونه با منه. شب که ميرسم خونه بايد براي شام و ناهار فردا غذا آماده کنم. به درساي برادرم برسم و کمکش کنم. به‌خاطر شرايطي که داريم، اون خيلي از لحاظ درسي ضعيفه. هر روز صبح، پول توجيبي‌اش رو ميدهم و راهي مدرسه‌اش مي‌کنم. چاره‌اي نداريم بالاخره بايد همين‌جوري بگذره.» وقتي از سمانه مي‌پرسم آيا از فاميل‌هایش کسي هست که کمک‌خرج او باشد يا کمکي به او کند، مي‌گويد: نه، هيچ‌کس. چندتا از فاميل‌هامون مثل مادربزرگ و عمه‌ام گاهي به ما سر ميزنن ولي نميتونن کمک خاصي هم به ما بکنن. پرخاشگري و عصبانيت ناشي از سختي و فشار کار نداشتن امنيت شغلي و پرداخت نشدن به‌موقع حقوق‌ها باعث مي‌شود زنان مجرد سرپرست خانوار در معرض فشارهاي عصبي بيشتري قرار بگيرند؛ فشارهايي که اگرچه به تناسب براي مردان مجرد هم وجود دارد اما به‌دليل عقب‌ماندن بازار کار از برقراري توازن در توزيع عادلانه فرصت‌ها، براي زنان به مراتب بيشتر است. يکي از دوستان سمانه که در محل کارش همکار او است، به ما مي‌گويد: «در اين مدت، آ‌نقدر درگير ساختن اين خونه بود. تقريبا هر روز قيمت آهن رو چک ميکنه تا ببينه پولش ميرسه خونه رو بسازه يا نه...» او تعريف مي‌کند اوايل که سمانه وارد کار شد، اين‌گونه نبود اما به‌تدريج فشار کار و سختي زندگي، شخصيتي پرخاشگر از او ساخته است که گاهي شرايط کاري‌اش را هم تحت‌تأثير قرار مي‌دهد. از سمانه که مي‌پرسم، مي‌گويد: «به‌خاطر شرايط پدرم گاهي خيلي عصبي ميشم و اغلب عصبانيتم را سر برادر کوچکم يا همکارانم در محيط کار خالي ميکنم. نميدونم دست خودم نيست فشار زندگي و حقوق کمي که ميگيرم باعث ميشه هيچ‌وقت خيالم از بابت کار راحت نباشه. آخه مي‌دونيد نميشه به اين کارها اعتماد کرد مگر اينکه قرار نباشه خرج خونواده رو بدهي. اون‌وقت شايد بتوني بگي مهم نيست کم و زيادش.» دختران خودسرپرست با شغل‌ها و دغدغه‌هاي مشابه هم در کنار سمانه و مشکلاتي که درگير آن است، هستند دختران مجرد ديگري که اگرچه خرج و مخارج خانواده‌هايشان به گردنشان نيست اما به دلايلي مانند تحصيل و کار از شهرستان‌ها به پايتخت مهاجرت کرده‌اند و به‌دليل قرارگرفتن در خانواده‌هايی با درآمد حداقلي، مجبور به تأمين هزينه‌هاي خودشان هستند. پروانه، يکي از همين دختران بوده، دانشجوي کارشناسي جامعه‌شناسي رفاه دانشگاه علامه است و حالا هشت سالي مي‌شود که از يکي از شهرستان‌هاي غرب کشور به تهران آمده و به‌عنوان خبرنگار در يکي از رسانه‌هاي پايتخت مشغول به کار است. حداقل 6، هفت سايت و روزنامه را نام مي‌برد که در مدتي که در تهران بوده در آنها مشغول به کار بوده است. «جاهاي زيادي بودم. خب، ميدوني که ضريب امنيت شغلي در کار ما تقريبا صفره ولي به‌هرحال ادامه دادم و به هر زحمتي هست تا اينجا رسوندم. از اين سايت به اون روزنامه، از اين خبرگزاري به اون مجله. به‌هرحال بايد با همين شرايط سر کنيم. کاري با زحمت بسيار و حداقل حقوق و کمترين امنيت شغلي.» پروانه جايي حوالي حسن‌آباد تهران زندگي مي‌کند. «درآمد من یه ميليون تومنه. يه همخونه دارم که با هم زندگي مي‌کنيم. تو اين سالا، خب همش اجاره‌نشين بوديم. الان کمتر از يه ساله که تو خونه‌اي حوالي حسن‌آباد تهران ساکنيم. یه خونه دوخوابه که طبقه چهارم يه ساختمون قديميه و آسانسور هم نداره. براي اين خونه 10 ميليون تومن پيش و 700 تومن اجاره ماهانه ميديم اما تمامي دوستانم که تنها و بدون خانواده زندگي مي‌کنن، همين اجاره رو براي خونه يه‌خوابه میدن و ما شانس خيلي خوب و صابخونه منصفي داشتيم که با وجود دو خوابه بودن، همين اندازه اجاره رو برامون در نظر گرفته.» پروانه مي‌گويد، پول پيش خانه را به کمک خانواده خودش و دوست و همخانه‌اش تهيه کرده و براي هزينه‌هايي مانند پرداخت اجاره‌خانه و ساير هزينه‌هاي زندگي ناچار است از بسياري از خواسته‌هاي فردي‌اش بگذرد. «درواقع، هرچه در ماه درمیاریم خرج هزينه‌ها و اجاره‌خانه ميشه. گاهي حتي نميتونيم يه کادوي تولد ساده براي دوستي بخريم.» از او مي‌پرسم هزينه‌هاي خانه را چطور بين هم تقسيم مي‌کنيد؟ مي‌گويد: «از اين اجاره، 350 تومن سهم من ميشه. باز شارژ ساختمون رقمي معادل 60 هزار تومن هست که اون هم نصف ميشه بين من و همخونه‌ام. به اينها هزينه‌هاي آب و برق رو هم اضافه کنيد که ميتونم بگم سهم من از اون، ماهانه 50 تومنه؛ يعني در کل اين خونه 700 تومن اجاره و حدود 120 تومن هزينه‌هاي ثابت داره که براي من اين هزينه‌ها در حدود 400 تومن در ماه برآورد ميشه.» هزينه‌هاي پيش‌بيني نشده و قرض‌هاي گاه و بيگاه ماهانه پروانه مي‌گويد، با همه تلاشي که مي‌کند تا هزينه‌اي را به خانواده‌اش تحميل نکند اما بازهم به‌دليل شرايط سخت زندگي در شهرهاي بزرگي مانند تهران و درآمدهاي حداقلي روزنامه‌نگاري، اين هزينه‌ها به خانواده تحميل مي‌شوند. «من جزوء خوش‌شانس‌هاي روزگار هستم که از سمت خانواده من و همخونه‌ام، اقلامي مثل گوشت و برنج ميرسه که اگه اون رو در نظر نگيريم، تقريبا و دستِ پايين، حدود 200 تومن هزينه‌هاي ثابت من ميشه. صبح تا شب يا در رفت‌وآمد به محل کارم يا در حال تهيه گزارش و خبر. خيلي‌کم وقت پختن غذا پيدا مي‌کنم و بیشتر مجبورم از بيرون غذا تهيه کنم. همين مسئله، هزينه‌هاي اضافه زيادي رو به من تحميل ميکنه.» او اضافه مي‌کند که هزينه‌هایی مثل تعميرات خانه، خراب‌شدن وسيله‌هايی مثل لپ‌تاپ يا گم‌شدن گوشي از مواردي بوده که جبرانش واقعا کار سختي است و هزينه‌هاي مضاعفي را به کسي که خودش وظيفه تأمين همه هزينه‌ها را به‌عهده دارد، تحميل مي‌کند. پروانه مي‌گويد: «اين هزينه‌ها مواردي هست که تو براي جبران هر کدومش بايد يه پول جداي تعريف‌شده داشته باشي و وقتي نداري به قرض‌کردن رو مياري يا تعداد بيشتري از روزها در ماه، بي‌پول ميشي.» هزينه‌هاي زندگي براي دختران مجردي که درس مي‌خوانند و سرپرست خود محسوب مي‌شوند با توجه به شرايط متفاوتي که با آن مواجه‌ هستند، فرق مي‌کند. براي پروانه که در يک دانشگاه دولتي درس مي‌خواند، اين هزينه‌ها تقريبا صفر مي‌شوند اما آن‌چنان‌که مشاهدات ميداني ما نشان مي‌دهند براي ساير دختراني که سرپرست خود و خانواده‌شان هستند و در دانشگاه‌هاي آزاد و غيرانتفاعي درس مي‌خوانند، اين هزينه‌ها سربه‌فلک مي‌کشد. اين دختران، مجبور هستند به‌خاطر تأمين هزينه‌هايشان اغلب به‌صورت همزمان در چندين‌جا و گاهي بدون بيمه مشغول به‌کار شوند. اگر در حال تحصيل باشند يا در همان ابتداي ورود به دانشگاه، ترک تحصيل مي‌کنند يا به‌سختي با قرض‌کردن از اين و آن، زندگي‌شان را مي‌گذرانند. دردسرهاي مريض‌شدن بدون داشتن بيمه درماني از پروانه درباره هزينه‌هاي جاري درماني مي‌پرسم. مثل اينکه آيا اگر مريض شود، مي‌تواند از پس هزينه‌هاي درمانش برآيد يا نه؟! پروانه مي‌گويد: «من الان چهار سال هست که تو مطبوعات کار مي‌کنم و فکر کنم حدود چهار ماه بيمه براي من رد شده. محل کار فعلي از زماني که مشغول شديم، قرار بوده که بيمه رو رد کنن اما هر دفعه اين حرف با صحبت‌هاي خودشون نقض شده و حتي چند باري گفتن که بيمه رد شده و بعدش گفتن که مجموعه با وزارت ارشاد به مشکل خورده و بيمه رد نشده؛ درحالي‌که قبلش حتي به دروغ گفتن که بيمه برامون رد ميشه.» پروانه درباره هزينه‌هاي پيش‌بيني‌نشده‌اي مانند پرداخت هزينه‌هاي درمان ناشي از بيماري‌هاي احتمالي مي‌گويد: «بايد بگم که من تقريبا هيچ پس‌اندازي براي اين‌جور مواقع ندارم و در اين موارد مثل بيماري مجبورم از دوستام پول قرض کنم. من از خانواده‌م هيچ کمک مالي‌ای به‌عنوان پول نميگيرم حتي در بدترين شرايط مالي از خانواده، پولي دريافت نکردم؛ چون به‌هرحال پدرم يک بازنشسته است و هزينه‌هاي خواهر و برادرهاي ديگه به اندازه کافي بهش فشار وارد ميکنه... .» او خاطره‌اي هم از وضعيت درمان يکي از دوستانش که زندگي‌ای مشابه او دارد، برايم تعريف مي‌کند و مي‌گويد: «چند وقت پيش، يکي از دوستام که اون هم مجرد و هزينه‌هاي زندگيش پاي خودشه، خواست براي ضرب‌ديدگي پاش به دکتر مراجعه کنه و چون بيمه‌اي نداشت براي رفتن به دکتر مجبور شد 6 صبح، به يکي از بيمارستان‌هاي دولتي بره که بتونه وقت بگيره که دکتر متخصص ارزون‌تر پيدا کنه و از 6 صبح تا ساعت چهار عصر درگير بود، فقط براي اینکه هزينه‌هاش پايين‌تر بياد.» پروانه از شرايط کاري دختران مجرد سرپرست خانوار هم برايم مي‌گويد: «شرايط کاري به‌شدت توي ميزان حس امنيت در موقعيت‌هاي ديگه هم تأثير داره. وقتي که حقوق عقب ميفته، اولين موضوعي که تو به‌عنوان دختر مجرد خودسرپرست بهش فکر ميکني، اجاره خونه‌اي هست که بايد به صابخونه پرداخت کني و حتي بي‌پولي در حدي که فکر کني اون روزها رو چه‌جوري ميخواي سر کار بياي. اگر همون حقوقي که گفتن به‌موقع پرداخت بشه، هيچ هزينه غيرقابل پيش‌بيني‌ای رخ نده، سفر هم نري و پول اضافه‌اي هم خرج نکني از 30 روز، ميتوني 20 روزش رو طي کني و 10 روز هم منتظر حقوق باشي و در غير‌ اين‌صورت هر اتفاق غير‌قابل پيش‌بيني‌ای حتي کوچيک رخ بده، مجبور به قرض‌کردن هستي. همين الان، من حدود يک ميليون و نيم بدهي دارم. سال پيش، من چون چندماه بيکار بودم، چهار ميليون تومن قرض کردم که پدرم دراومد تونستم پس بدم.» نداشتن امنيت شغلي، سطح درآمد پايين و همچنين نداشن بيمه در اغلب مواقع، عمده‌ترين مواردي است که دختران مجرد خودسرپرست و سرپرست خانوار از آن شکايت مي‌کنند.

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

دیگر رسانه ها