کد خبر: 442162
تاریخ انتشار :

وکیل‌قاتل‌ستایش:امیرحسین موقع قتل،‌ مست بود/نمی‌خواهیم مجازات نشود، مجازات او اعدام نباشد

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

به گزارش نامه نیوز ، وقتی خبر قتل دختر هفت‌ساله‌ به دست یك پسر نوجوان رسید، هیچكس باور نمی‌كرد این اتفاق با این ابعاد تلخ و باورنكردنی، همین كنار گوشمان رخ داده باشد. هیچكس باور نمی‌كرد خانواده ستایش، بعد از نگراني و چشم‌انتظاری برای برگشتن دختر كوچكشان به خانه، با خبر قتل او مواجه شوند. و آن سوی دیگر، خانواده امیرحسین بودند كه هر چه مرور می‌كردند نمی‌فهمیدند چه شده دست پسرشان به خون یك دختربچه بی‌گناه آلوده شده. شاید خود امیرحسین هم درست جواب اين سوال را نمي‌داند. نمی‌داند چه شده فكرهایی كه از سرش گذشته‌، رنگ واقعیت گرفته‌اند و حالا پشت میله‌های زندان، منتظر رسیدن روز اعدام است. امیرحسین یك بار از اعدام نجات پیدا كرد، وقتی از كانون اصلاح و تربیت، به زندان رجایی‌شهر برده شد و قرار بود حكم اعدامش اجرا شود اما ناگهان اجرای این حكم به تعویق افتاد. شاید چون هنوز 18 سال قانونی‌اش تمام نشده بود و وكیل مدافع او نسبت به این موضوع اعتراض داشت. وكیل مدافعی كه می‌گوید هنوز می‌توان نسبت به نجات جان امیرحسین امیدوار بود، اگر خانواده ستایش از قصاص صرف‌نظر كنند و بعد بتوان براي نجات او از اعدام كاري كرد، اگر خانواده ستايش و قضات دادگاه بپذیرند كه او تحت مستی این كار را كرده، كه او دچار اختلالاتي بوده و تحت شرایط خاصی دست به این قتل زده. اينها را دكتر مجتبی فرح‌بخش، استاد دانشگاه و قاضی سابق دادگستری مي‌گويد كه بعد از اين كه او يك وكيل تسخيري داشت، داوطلب شد كه از اين نوجوان با توان بيشتري دفاع كند و حالا وکیل امیرحسین است. اين وكيل دادگستري با حضور در كافه‌خبر، به بيان جزييات قتل ستايش، توسط اميرحسين پرداخت، توضيح داد كه چرا براي نجات جان اميرحسين تلاش مي‌كند و چه جوابي به موافقان اعدام اين نوجوان دارد. متن كامل گفت‌وگو با مجتبي فرح‌بخش، وكيل قاتل ستايش را در ادامه بخوانيد: چه شد که وکالت این پرونده را قبول کردید؟ یادم هست در زمان دانشجویی‌ام پرونده‌ای بود به نام «خفاش شب»، که اقدامات مجرمانه‌اش به شدت افکار عمومی را مشوش کرده بود. در مقام دفاع از او که شخصیت متعارفی نداشت، گفته شد این حیوان باید اعدام شود، چنینن اظهارنظری همان زمان برای من جای تعجب بود که وکیل مدافع، که رسالتش دفاع از حقوق متهم است، چطور می‌تواند در مقام دفاع چنین چیزی بگوید؟ در پرونده امیرحسین، که افکار عمومی دو جامعه ایران و افغانستان به شدت به غلیان و تشویش درآمد، مورد خفاش شب در ذهنم تداعی شد مخصوصا آن که از طریق یکی از دانشجویانم مطلع شدم که اراده جدی در دفاع از او از سوی وکیل وجود ندارد. مواردی مثل پرونده امیرحسین که پرونده سخت محسوب می‌شوند به نوعی آزمون عقلانیت و پرهیز از هیجان‌زدگی افکار عمومی یک جامعه هستند و همچنین آزمون میزان پایبندی دستگاه عدالت به دادرسی عادلانه و جدیت نهاد وکالت در دفاع از حقوق دفاعی متهم. نباید به این پرونده‌ها نگاهی ساده‌انگار داشت و باید بگویم در این پرونده حقایق جامعه‌شناسانه و روانشناسانه زیادی برای من مشخص شد. یعنی معتقدید در پرونده خفاش شب، حقوق متهم رعایت نشد و شما در اینجا خواستید در دفاع از حقوق امیرحسین به عنوان متهم وارد شوید؟ پرونده امیرحسین از طریق یکی از دانشجویان دوره دکتری من در دانشگاه آزاد، خانم ولی پوری که خودش فعال مدنی و فعال حقوق کودک است، به من معرفی شد و بعد از ملاحظه جوانب امر دفاع از پرونده را بر عهده گرفتم. بعد از مطالعه دقیق پرونده و صحبت با امیرحسین و خانواده‌اش، پی بردم که از حیث نحوه دادرسی و دلیل اثباتی و برخی مسائل ماهوی می‌توان مواردی را مطرح کرد. البته هجمه زیادی از سوی اقشار مختلف مردم علیه امیرحسین به عنوان متهم وجود داشت و این نگاه حتی در بین برخی همکاران ما هم بود. حدس من آن بود و الان هم همین است که به رسالت وکیل و وکالت از یکسو و رفتار مرتکب و شخصیت مرتکب از سوی دیگر خوب دقت نمی‌کنیم. کسی از رخداد تلخ پیش آمده دفاع نمی‌کند. من هم وارد نشده‌ام که از این اتفاق دفاع کنم. کسی به فکر رهایی مرتکب از اعمال قانون نیست. همه از وقوع این رخداد متاثر بوده و هستیم. منتهی نقش وکیل آن است که مراقب باشد متهم در یک فرایند عادلانه و منصفانه محاکمه شود و مخصوصا در این پرونده‌ها که سایه سنگین افکار عمومی می‌تواند مسیر دادرسی را غبارآلود کند، ضرورت حضور وکیل و حساسیت نقش او دو چندان می‌شود و وکیل باید بکوشد در حد وسع خودش با پیگیری‌ها و شفاف‌سازی‌ها بستر دادرسی عادلانه را فراهم کند. اگر در یک طرف افکار عمومی علیه متهم بسیج شده و دادستان به نمایندگی از جامعه متهم را تعقیب کرده و خواهان اعمال کیفر است، باید در سوی دیگر هم کسی باشد تا نقاط ضعف رسیدگی به پرونده را گوشزد کند، اصطلاحات غامض حقوقی را برای متهم معنا کند و دفاعیات و مطالب او را در قالب حقوقی بریزد و تقدیم دادگاه کند. با چنین نگرشی به وکالت، نه تنها وکالت برای امیرحسین، مطلوب متهم است بلکه باید مطلوب افکار عمومی هم باشد. اما در پرونده‌هایی که چنین اتفاقاتی مانند قتل ستایش افتاده باشد، به نظر می‌رسد جای دفاع کمی برای متهم باقی بماند. جرم ذاتی انسان نیست وهیچ انسانی به صورت ذاتی بزهکار به دنیا نمی‌آید، باید ببینیم ما به عنوان افراد جامعه چه کرده‌ایم که او را به اینجا رسانده‌ایم. باید ببینیم او محصول کدام مدرسه است؟ محصول کدام محیط است؟ همه اینها را نادیده می‌گیریم و فقط می‌گوییم تو این جرم را مرتکب شده‌ای و باید مجازات شوی. نقش وکیل همین است که فارغ از قضاوت افکار عمومی، با تعهد و پایبندی صادقانه به ارکان دادرسی عادلانه و حقوق دفاعی، نقاط ضعف پرونده را گوشزد کند، اگر از منظر ادله اثباتی نقاط ضعفی هست آنها را تذکر دهد و اگر در ارکان جرم یا در ساحت روانی متهم خللی مشاهده کرد یادآور شود. متاسفانه می‌پذیرم که فشار افکار عمومی گاهی اوقات می‌تواند دفاع وکیل را تحت‌الشعاع قرار دهد، در زمینه برخی جرائم و مخصوصا درمورد این پرونده‌ها به شدت مجازات‌گراییم و مجازات را دوای هر درد بی‌درمان می‌دانیم که ناشی از نگرش ساده‌وار ما به پدیده‌های به غایت پیچیده مجرمانه است و چون ساده می‌نگریم، به پاسخ ساده که مجازات باشد هم بسنده می‌کنیم؛ غافل از این که مجازات راه حل معضلات اجتماعی نمی‌تواند باشد. اشتباه نشود، نمی‌گویم نباید مجازات کرد بلکه می‌گویم انتظار معجزه نیست، مجازات دقیقا مثل داروی مسکن عمل می‌کند که درد را کاهش می‌دهد ولی علل درد را مرتفع نمی‌کند. به نظرم باید به جای این که افکار عمومی به این سمت سوق داده شود که تنها منتظر مجازات باشند، نگرش علی - معلولی در جامعه تقویت شود. باید جرمشناسان و جامعه‌شناسان به عنوان کیس مطالعاتی به این موضوع نگاه کنند و ریشه‌‌کاوی و علت‌یابی شود که چرا چنین جرم‌هایی اتفاق می‌افتد. چرا باید در جامعه ایران که متکی به سنت دینی و اخلاقی است بی‌پناه‌ترین افراد یعنی کودکان، قربانی چنین جرایمی می‌شوند؟ کسی برای دیدار با امیرحسین و واکاوی این که چرا دست به این کار زده وارد عمل شد؟ به صورت سیستماتیک و با متدولوژی علمی نه، فقط فکر می‌کنم چند نفر از قوه قضاییه رفتند در حالی که کافی نیست چون باید دانشگاه‌ها برای کار علمی باید وارد شوند و جامعه‌شناسان و جرم‌شناسان مطالعه علی - معلولی کنند که چرا چنین اتفاقاتی در جامعه رخ می‌دهد. اما متاسفانه ما فقط به دنبال مجازات هستیم نه کار علمی و ریشه‌یابی. مجازات‌گرایی افراطی ما و مخصوصا برخوردهای هیجانی و واکنشی با بعضی مجرمین، معلول ساده‌نگری و هیجان‌زدگی ماست و این که می‌خواهیم از مسئولیت اجتماعی فرار کنیم یعنی با مطالبه مجازات حس می‌کنیم که دین خود را در قبال قربانی ادا کرده‌ایم. این در حالی است که به عنوان عضوی از جامعه و به دلایل متعدد مذهبی و اخلاقی و اجتماعی، ما در قبال دیگران و مخصوصا افراد در معرض خطر مسوولیت داریم ولی متاسفانه این احساس مسوولیت و عمل به اقتضائات آن را جدی نمی‌گیریم و بعدا احساس گناهمان را با مطالبه مجازات شدید جبران می‌کنیم. البته تکیه برحس مسوولیت اجتماعی شهروندان به معنای نفی تکالیف دولت و نهادهای رسمی و غیررسمی مثل آموزش و پرورش، نهادهای مذهبی، اجتماعی و مدنی در این عرصه نیست، وقتی هر کدام به درستی به وظایفمان عمل نکنیم، نتیجه همین آُسیب‌های اجتماعی آشکار و نهان می‌شود. شما به صورت رایگان دفاع از امیرحسین را قبول کردید؟ بله چون هم این خانواده پولی نداشتند که به من بدهند و هم اگر ازآنها پولی می‌گرفتم امکان دفاع در این پرونده وجود نداشت چون همه فکر می‌کردند به خاطر پول است که از چنین پرونده‌ای دفاع می‌کنم در حالی که به دلیل همان اعتقادی است که توضیح دادم که معتقدم هر متهمی، حقوقی دارد و نباید یکجانبه به موضوعات نگاه کرد و ساده نگری و هیجان‌زدگی بلای جان عقلانیت در این خصوص است. هرچند در بین همکارانم افرادی بودند که مرا از این کار بازمی‌داشتند و معتقد بودند نباید از کسی که دست به چنین عملی زده دفاع کرد و می‌گفتند نتیجه این پرونده مشخص است، اما به نظرم رسید باید تلاشمان را برای دفاع از حقوق دفاعی نوجوانی که تحت شرایط خاصی دست به این عمل زده انجام دهیم. منظورتان از شرایط خاص، چه شرایطی است؟ من بعد از مطالعه پرونده به کانون اصلاح و تربیت رفتم و با امیرحسین دیدار کردم، در این دیدار بیشتر برایم مسجل شد که مستحق کمک است چون کاملا مشخص بود که مشکلات روانی و شخصیتی دارد و احتمال ابتلا به اختلال سلوک یعنی اختلال روانی نوجوانان در او زیاد بود. روایت امیرحسین از روز ماجرا چیست؟ آنچه در مطبوعات و رسانه‌ها مطرح شد مقداری مبالغه‌آمیز بود. اولا باید بگویم که اصلا بحث آدم‌ربایی وجود نداشته، او نرفته ستایش را بدزدد و به خانه بیاورد، یک دلیل این که افکار عمومی اینطور برآشفته شد این بود که امیرحسین او را دزدیده است، در حالی که محله زندگی آنها ساده و شبه‌روستا بوده و درهای ورودی منازل باز بوده. ستایش خودش به خانه آنها رفته بوده که با خواهرزاده او بازی کند اما خواهرزاده با مادر امیرحسین از منزل رفته بودند و متاسفانه این دو تنها ماندند. موضوع دیگر این است که اتفاقاتی که بعد از قتل رخ داده، ابداعی امیرحسین نبوده. اتفاقات بعد از قتل مانند سوزاندن و ...، از مهمترین دلایلی است که علیه او اینطور هجمه شده و او را فردی خطرناک می‌دانند که در سن نوجوانی چنین چیزهایی به ذهنش رسیده است. اما اینها به ذهن خودش نرسیده و به او مشاوره داده بودند. چه کسی به او مشورت داده؟ از همسالانش کمک خواسته بود و آنها راهنماییش کرده بودند، او هم این کار را کرده بود. هرچند بعد از آن، کسی قبول نکرد که این مشورت‌ها را داده است. در تحقیقات مقدماتی، احضار شدند اما این موضوع را انکار کردند. یک موضوع دیگر هم این است که امیرحسین گفته زمانی که این قتل را انجام داده مست بوده و این موضوع مهمی در پرونده است که نباید آن را نادیده گرفت. یعنی امیرحسین می‌گوید تحت تاثیر مشروبات الکلی دست به قتل زده؟ او قبل از ورود من به پرونده و بعد از آن، بارها به این موضوع تاکید کرده. آن روز به دلیل افسردگی و فرار از آن، مشروب الکلی مصرف کرده بوده، آن هم از نوع غیراستاندارد. در حد زیادی از این عرق استفاده کرده بوده و به قول خودش سیاه مست بوده. می‌گوید تحت تاثیر این مشروبات و در حالی که از خود بیخود بوده، دست به این عمل زده است. چند لیوان از این عرق استفاده کرده بوده و آن هم با شکم خالی که تاثیر آن را بیشتر کرده. من هم با قرائن عدیده‌ای این را برای دادگاه مسجل کردم اما متاسفانه مورد پذیرش قرار نگرفت. در ابتدا هم این شبهه مستی وجود داشت و رییس شعبه که اشراف کامل به پرونده داشت رای به اعدام و قصاص نداد اما اکثریت با قضاتی شد که رای به اعدام و قصاص دادند. یعنی نه اختلال سلوک را پذیرفتند و نه شبهه مستی را؟ بله از منظر اکثریت قضات، مستی رافع مسوولیت و اختلال سلوک مخل رشد وجود نداشت. مجددا تاکید می‌کنم که فضای دادرسی باید تحت سایه افکار عمومی قرار نگیرد، قاضی باید فارغ از این فشارها رای صادر کند و تحت تاثیر فشار افکار عمومی نباشد. وقتی قاضی قبل از قطعیت رای، مدام مصاحبه و مکرر بر جزییات دلخراش پرونده تاکید کند، طبیعی است که افکار عمومی اینطور خواهان مجازات یک نوجوان شوند آن هم به شدیدترین شکل ممکن. تمام مصاحبه‌هایی که انجام می‌شد بر خانواده ستایش تاثیر می‌گذاشت و آنها را به اجرای قصاص مصمم‌تر می‌کرد. اما مگر اینطور نیست که صلاحدید قاضی و در نظر گرفتن شرایط اجتماعی، می‌تواند در صدور حکم موثر باشد؟ تاثیر افکار عمومی بر میزان مجازات شاید اشکالی نداشته باشد. مثلا قاضی بگوید که افکار عمومی مشوش شده و من به جای هفت سال، ده سال حبس می‌دهم اما در انتساب بزه و تشخیص ارکان جرم این کار به شدت خطاست. به این معنی که قاضی بگوید من می‌دانم او تحت تاثیر مشروبات الکلی بوده یا این که می‌دانم ثبات روانی و شخصیتی ندارد؛ اما به خاطر افکار عمومی آن را در نظر نمی‌گیرم! من برای امیرحسین لوایح دفاعیه مفصلی ارائه دادم و به تمام موارد مرتبط اشاره کردم و امیدوار بودم که مشمول ماده 91 قانون مجازات اسلامی قرار بگیرد که متاسفانه چنین نشد. ماده 91 چه می‌گوید؟ این که اگر رشد و کمال عقلی مرتکب، ثابت نشود یا حتی اگر رشید بودن او مورد تردید قرار بگیرد، مجازات قصاص و اعدام برای او صادر نمی‌شود. ما همین مورد را برای چند نوجوان دیگر به کار بردیم که به نظر من از نظر شخصیتی از امیرحسین باثبات‌تر بودند، اما مورد قبول قرار گرفت و مشمول اعدام نشدند. اما درمورد پرونده امیرحسین، این ماده اجرا نشد. شما می‌گویید امیرحسین ثبات روانی ندارد، پزشکی قانونی نمی‌توانست این حکم عدم رشد را برای او صادر کند؟ به نظر من، پزشکی قانونی، رشد و کمال عقلی را در این پرونده یک مفهوم روانپزشکی تلقی کرد و نظر به عدم رشد نداد. ماده 91 یک ماده تازه تاسیس است و هنوز تفسیر متقنی از این مفاهیم به دست نیامده. ما در راستای ماده 91، از پزشکی قانونی نمی‌خواهیم که بگوید مرتکب، اختلال روانی ندارد بلکه این مطلب را می‌خواهیم که آیا این نوجوان، قوه تمیز و تشخیص، مثل افراد بزرگسال دارد یا نه؟ این موضوع باید توسط قضات هدایت شود و پزشکی قانونی به جای ترجمه و تفسیر روانپزشکی مفاهیم رشد و کمال عقل، باید به معنای عرفی آن توجه کند. جالب است بدانید که مفاهیم رشد و کمال‌العقل، از دل سنت فقهی ما استخراج شده و فقهای متقدم و متاخر ما به آنها اشاره کرده‌اند؛ بنابراین قضات برای تفسیر صحیح آنها باید افزون بر رجوع به نظر روانپزشکان و روانشناسان، به کتب فقهی و حقوقی هم مراجعه کنند. به حکم پزشکی قانونی اعتراض نکردید؟ اعتراض کردم ولی مورد پذیرش قرار نگرفت. قرار بود امیرحسین چند هفته پیش اعدام شود که ناگهان این حکم اجرا نشد. چرا اجرای حکم به تعویق افتاد؟ تعویق اجرای حکم تصمیم دستگاه قضایی بود ولی استدلال ما این بود که اگر به تفسیر ایران از کنوانسیون حقوق کودک پایبند باشیم ایشان 18 سال قمری را تمام کرده نه 18 سال شمسی را. هرچند چنین تفسیری از کنوانسیون هم ایراد بنیادین دارد و من نمی‌توانم آن را بپذیرم. امیرحسین در هنگام ارتکاب جرم تنها 16 سال داشته، او تازه مرز بلوغ شرعی را رد کرده بود. کنوانسیون به سن زمان ارتکاب نظر دارد نه سن زمان اعمال کیفر. این شرایط چرا شامل زیر افراد 18 سال می‌شود؟ مگر یک روز بیشتر از آن سن باشند چه تغییری در قدرت تمیز ایجاد می‌شود؟ این یک قرارداد بین‌المللی است که گذاشته شده، وقتی دیده شده بیشتر انسان‌ها در 18 سالگی به قدرت تشخیص کافی می‌رسند، آن را ملاک قرار دادند و کنوانسیون حقوق کودک بر اساس آن تعیین کرده که این سن به عنوان یک ملاک قرار بگیرد. البته سابقه فقهی هم در این زمینه داریم وماده 91 مسبوق به سابقه فقهی است؛ هم در بین متقدمین و هم متاخرین فقها داریم که درباره رشد صحبت کرده‌اند. گفته می‌شود این حکم قرار است حدود دو ماه دیگر انجام شود. تا آن زمان، امید مجددی برای نجات جان امیرحسین دارید؟ اگر خانواده ستایش، نسبت به قصاص گذشت کنند، شاید بتوانیم برای مجازات اعدام راهکار ماده 477 آیین دادرسی کیفری را اعمال کنیم که می‌گوید اگر رای قطعی شود، بنا به دستور قوه قضاییه، یک بار دیگر امکان رسیدگی هست. برای دفاع از امیرحسین، به چه مواد قانونی می‌توان استناد کرد؟ قانون مجازات اسلامی در سال 1392 و قانون آیین دادرسی کیفری یکسری تمهیدات خوبی برای نوجوانان زیر 18 سال در نظر گرفته‌اند که اگر اجرایی شود، می‌تواند به رویکردهای بازپرورانه کمک کند. ما می‌کوشیم این موارد انجام شود و رفته رفته به یک رویه قضایی منتهی شود، شخصا خیلی مایلم که این اتفاق درباره امیرحسین بیفتد و با نجات او از اعدام، بتوانیم این موضوع را به یک رویه تبدیل کنیم چراکه پرونده‌های مهم، تاثیر اساسی بر جهت‌گیری‌های آتی قضایی می‌توانند بگذارند. اما همانطور که گفتم، اولین نکته، تصمیم خانواده ستایش برای گذشت است، اگر آنها از قصاص نگذرند، امیدی برای نجات از اعدام نیست. بنابراین مرگ و زندگی امیرحسین دست خانواده ستایش است؟ همینطور است. اگر خانواده ستایش قصاص را ببخشند، ماده 477 را شاید بتوانیم اعمال کنیم. من در همین جا نه تنها به عنوان وکیل مدافع امیرحسین، بلکه به عنوان یک معلم دانشگاه، از آنها تقاضای بخشش می‌کنم که این بزرگواری را به دیگران هم بیاموزند و جواب کار اشتباه امیرحسین را با لطف و گذشت بدهند. همانطور که آموزه قرآن ما هم این است که می‌گوید قصاص، حق ولی دم است اما در ادامه با لحن عجیب و تاکید بلیغ می‌‌فرماید اگر عفو کنید، بهتر است. حقیقتا لحن قران درمورد توصیه به عفو، اعجاب‌آور است. با خانواده ستایش دیدار داشته‌اید؟ در جلسات دادرسی دیدار داشته‌ام، خانواده بسیار محجوبی هستند و هیچوقت از دایره ادب و متانت خارج نشده‌اند. نه به من به عنوان وکیل مدافع و نه به خانواده امیرحسین هیچوقت بی‌احترامی نکردند، اما خب طبیعی است که آنها هم در شرایط نامطلوب روحی و عاطفی هستند. بر قصاص اصرار دارند؟ تا الان بر این موضوع اصرار دارند. به دلیل تفاضل دیه زن و مرد، خانواده ستایش باید هزینه‌ای برای قصاص بپردازند؟ قانون گفته وقتی قصاص و اعدام همزمان باشد، اگر ولی دم تقاضای قصاص نکند، اولویت بر اجرای اعدام است بنابراین نیازی به پرداخت دیه از طرف آنها نیست. خانواده ستایش دعوت به گذشت از قصاص می‌شوند اما سوالی که مطرح می‌شود این است که عدالت، چطور اقتضا می‌کند فردی مرتکب جرم شود اما مجازات نشود؟ چه تسکینی برای خانواده ستایش وجود خواهد داشت؟ در پاسخ به بخش اول سوال باید بگویم نمی‌خواهیم که امیرحسین مجازات نشود، می‌گوییم مجازات او اعدام نباشد. درباره تسکین خانواده ستایش هم مساله اینجاست که اگر امیرحسین قصاص شود، آنها واقعا به آرامش می‌رسند؟ یا احساس ناخوشایند دیگری مبنی بر مرگ یک نوجوان هم به آنها دست می‌دهد؟ اگر به فکر تسکین خانواده ستایش هستیم، لازم است و حتی لازم بود پیش از این، رسیدگی‌های لازم و مددکاری و خدمات روانشناسی برای آرامش آنها انجام شود نه این که هیچ توجهی به آنها نکنیم و فقط منتظر باشیم که با مجازات، آرام شوند. همانطور که قبلا هم گفتم، مجازات‌‌گرایی راه حل معضلات نیست و حتی جامعه را تنبل می‌کند چون تصور می‌شود با اجرای مجازات، کار انجام شده و دیگر کاری نباید برای پیشگیری و اقدامات بازدارنده و بعد از آن برای بهبود شرایط قربانی یا نزدیکانش انجام دهیم. تضمینی هست که اگر امیرحسین به جامعه برگردد، بازهم مرتکب چنین جرمی نشود؟ هیچوقت برای هیچ چیز تضمینی نیست. وظیفه فعلی ما تلاشی است که برای نجات یک نوجوان از اعدام انجام بدهیم، منتهی اگر امیرحسین به جامعه برگردد باید تحت نظارت و مراقبت باشد تا فرآیند جامعه‌پذیری را طی کند. جالب است که بدانید کارشناسان کانون اصلاح و تربیت می‌گویند آرامترین بچه‌های کانون، بچه‌هایی هستند که نه مرتکب سرقت شده‌اند و نه اعتیاد دارند، بلکه آنهایی هستند که در یک لحظه مرتکب قتل شده‌اند. این یعنی آنها بر اثر هیجان دست به ارتکاب این جرم زده‌اند و بازگشت آنها به جامعه هم به دلیل این که تنها در یک لحظه و از روی هیجان جرم انجام داده‌اند آسان‌تر است. درباره امیرحسین هم همینطور است، بچه‌های کانون از او راضی هستند، می‌گویند با کسی درگیر نمی‌شود و در یک مجله داخلی کانون شروع به همکاری کرده است. قطعا کسی که در چنین شرایطی، تحت نظارت و مراقبت مربیان، به هنجارهای محیط پایبند است، اگر روزی به جامعه برگردد و تحت نظارت باشد و اقداماتی برای سلامت روان او در نظر گرفته شود می تواند زندگی متعارفی داشته باشد. کاری که در کشورهای دیگر انجام می‌شود هم همین است و به نتیجه رسیده‌اند که مجازات‌های شدید برای نوجوانان چاره‌‌ساز نیست. متاسفانه ما به مجازات به چشم یک عامل جادویی نگاه می‌کنیم در حالی که شواهد تجربی نشان داده‌اند مجازات‌ها خیلی نمی‌توانند تاثیر داشته باشند. امیرحسین الان احساس پشیمانی می‌کند؟ خیلی زیاد. امیدوار است بخشیده شود؟ هنوز درست نمی‌داند چه چیزی در حال جریان است. او را از کانون اصلاح و تربیت به زندان رجایی‌شهر بردند و هرکسی می‌تواند بفهمد برای انجام اعدام است اما به من زنگ زده بود و می‌گفت اینجا خوش می‌گذرد! اینهاست که می‌گویم هنوز صغیر است و ثبات شخصیتی و تعادل روانی ندارد. چند بار هم کارش به بیمارستان روانی کشیده چون گاهی می‌گوید ستایش پشت سر من است و من را صدا می‌کند و با من حرف می‌زند. ممکن است با حرف‌های شما این سوال برای خیلی‌ها مطرح شود که اگر خدای نکرده این اتفاق برای شما افتاده بود و به جای وکیل مدافع امیرحسین، در جایگاه خانواده ستایش بودید، باز هم اینطور با اعدام او مخالفت می‌کردید؟ من الان یک فرد بی‌طرف هستم و در موقعیتی نیستم که بتوانم به این سوال پاسخ بدهم. نمی‌توانم بگویم که اگر خودم در شرایط خانواده قربانی بودم چه تصمیمی می‌گرفتم. اما مساله اینجاست که اگر هم من در آن شرایط قرار بگیرم آنوقت یک نفر باید کاری که من الان انجام می‌دهم را بر عهده بگیرد تا تصمیمات بر مدار عقلانیت باشد.
منبع: خبرآنلاین

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

دیگر رسانه ها