کد خبر: 480960
تاریخ انتشار :

داستان تلخ زندگی دختر 18 ساله /از ترس مادرم و با پسر جوانی که از قبل با هم آشنا شده بودیم فرار کردم

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

به گزارش نامه نیوز ، این دختر 18 ساله دربیان داستان تلخ زندگی خود گفت: سال ها قبل پدرم در اثررابطه مخفیانه با زنی فاسد که از اقوام ما بود به مواد مخدرمعتاد شد. مادرم با اطلاع از این موضوع سرو صدا راه انداخت و با کمک دو برادرشوهرش ، پدرم را از آن زن جدا کرد. آنها سپس دست به کار شدند تا پدرم را ترک اعتیاد بدهند و حتی چند بار نیز او را تحت نظر پزشک قرار دادند اما نتیجه ای نگرفتند ما روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشتیم و مادرم به خاطرتامین مخارج زندگی کارگری می کرد. تا این که حدود سه سال قبل پدرم ما را برای همیشه ترک کرد و کارتن خواب شد و یک روز سرد زمستانی برای ما خبر آوردند که جسد او را در خرابه ای پیدا کرده اند فیروزه آهی کشید و افزود:‌بعد از مرگ پدرم ، زندگی ما شکل دیگری به خود گرفت چون مادرم فریب چرب زبانی های پسر جوانی را خورد که از اقوام ما بود .این جوان 34 ساله مادرم را دررستورانی که از پدرش به ارث برده بود استخدام کرد. مدتی گذشت و مادرم با انتقال اسباب اثاثیه خانه به چند اتاق در رستوران ، مسئولیت سرایداری آن محل را برعهده گرفت.به ظاهر همه چیز خوب پیش می رفت و صاحب رستوران مادرم را به عقد موقت خود درآورده بود.این فرداز حدود یک سال و نیم قبل مرا با وعده ازدواج به یکی از دوستان شیطان صفتش معرفی کرد. فیروزه گفت: من توسط این مرد جوان به دام مواد مخدرافتادم تا بهتر بتوانم مورد سوء استفاده اش قرارگیرم. متاسفانه اعتیاد به کراک امانم را بریده است و حس می کنم اعتماد به نفس در وجودم از بین رفته اما از لحظه ای که متوجه شدم صاحب رستوران و دوستش برای خواهر13 ساله ام نیز نقشه های پلیدی درسر دارند نتوانستم سکوت کنم . موضوع را به عمویم اطلاع دادم. عمویم خواهرم را به نزد خود برد و من نیزاز ترس مادرم و آن دو مردشیطان صفت با پسر جوانی که مشتری رستوان بود و از قبل با هم آشنا شده بودیم فرار کردم واز شهرمحل زندگی مان به مشهد آمدیم. در این لحظه دختر جوان با چشمانی اشک بار گفت: دیگر دوست ندارم مادرم را ببینم فقط آرزو می کنم خواهرم از او دور بماند و به سرنوشت من بیچاره دچار نشود. فیروزه در پایان گفت: هرچه فکر می کنم نمی فهمم چرا پدرم با زندگی ما چنین معامله شومی کرد و چرا مادرم که زخم خورده درد اعتیاد و فساد اخلاقی پدرم بود به بیراهه رفت و خودش تن به کارهای غیراخلاقی داد. منبع : رکنا

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

دیگر رسانه ها