از ارتباط نسرین با شوهر دوستش در جشن عروسی فیلم گرفته بودند !

از آن روز به بعد من ماجرای ارتباطم با آرش را برای او بازگو می کردم و نسرین از همه کارهایم خبر داشت. وقتی آرش به خواستگاری ام آمد که پدرم در جریان روابط خیابانی ما قرار گرفته بود به همین خاطر هم با این ازدواج مخالفت کرد و گفت: یک رابطه خیابانی عاقبتی ندارد و روزی همسرت به دختری دیگر دل می بندد! ولی من همه اعتقاداتم را فراموش کرده بودم و برای رسیدن به آرش با همه جنگیدم تا این که بالاخره با یکدیگر ازدواج کردیم. نسرین هم تقریبا به دوست مشترک من و آرش تبدیل شده بود و از همه رمز و رموز زندگی ما آگاهی داشت. چند ماه بعد تصمیم گرفتیم زندگی مشترکمان را آغاز کنیم. این بود که در تدارک مراسم عروسی برآمدیم و در حالی که نسرین هم ما را همراهی می کرد به خرید لوازم و جهیزیه اقدام کردیم. در همین روزها بود که با دیدن رفتارهای نسرین در کنار همسرم حس بدی نسبت به او پیدا کردم و این موضوع را با آرش در میان گذاشتم اما همسرم ناراحت شد و عنوان کرد با این فکرهای احمقانه به خواهرم نسرین همت می زنم! ولی این افکار رهایم نمی کرد. وقتی نسرین تلفنی با آرش صحبت می کرد همسرم به بیرون از منزل می رفت و چنین وانمود می کرد که نسرین برای حل مشکل برادرش تماس گرفته است تا این که شب عروسی فرارسید. نسرین کنار من ایستاده بود و همه طلاها، پول ها و هدایا را به او می دادم تا از آنها نگهداری کند اما نسرین در پایان مراسم عروسی در حالی که خود را نگران نشان می داد گفت: همه طلاها و هدایا گم شده است! داشتم سکته می کردم که یکی از میهمانان کنار گوشم گفت: نگران نباش من فیلم گرفته ام. این در حالی بود که آرش هم از نسرین طرفداری می کرد. مدتی بعد با دیدن فیلم فهمیدم آرش و نسرین با یکدیگر ارتباط دارند و او همه پول ها و طلاها را برای اثبات علاقه اش به آرش، به او داده است.