کد خبر: 549886
تاریخ انتشار :

«نکاح معاطاتی»؛ راه حل یا کلاه شرعی برای «ازدواج سفید»؟

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

به گزارش نامه نیوز، عده‌ای راهکار نکاح معاطاتی را برای آسان کردن ازدواج مطرح می‌کنند که در فقه اسلامی طرفداران چندان زیادی ندارد. از سوی دیگر مساله‌ی ازدواج سفید مطرح شده است و برخی از آن به عنوان یک آسیب اجتماعی جدید نام می‌برند. برخی هم آن را پدیده‌ی نوظهور که باید مورد مطالعه‌ی علمی قرار بگیرد.

تعریف ساده‌ی نکاح معاطاتی این است: ازدواجی که در آن برای انعقاد عقد، لفظی بیان نمی‌شود بلکه از اعمال آن دو می‌توان اراده‌ی آنها مبنی بر ازدواج را فهمید.

اکثریت فقها به این دلیل که نکاح را عقدی تشریفاتی می‌دانند معتقدند که حتماً باید اراده‌ی دو طرف با لفظ همراه شود که ازدواج زن و مرد صورت بگیرد. اما برخی هم معتقدند که اراده‌ی اشخاص صرفاً از طریق لفظ مشخص نمی‌شود و می‌توان از راه‌های دیگر هم به اراده‌ی آن‌ها پی برد. معاطات یک شیوه‌ی ابراز اراده است. پس مهمترین مساله ای که در اینجا مطرح است اینست که شیوه‌ی ابراز اراده‌ی اشخاص مساله بوده و اکثریت فقها چون آن را عقدی ویژه می‌دانستند به کار بردن لفظ را برای ابراز اراده واجب می‌دانستند و البته برخی هم بودند که آن را لازم ندانسته و نکاح معاطاتی را صحیح دانسته‌اند.

به همین منظور نظر دو استاد دانشگاهی از دو بعد حقوقی و جامعه شناختی درباره‌ی این موضوعات پرسیده شد.

دکتر «غلامعلی سیفی» حقوقدان و استاد دانشگاه شهید بهشتی درباره‌ی مساله‌ی نکاح معاطاتی و معنی و مفهوم آن در گفت‌وگو با انصاف نیوز معتقد است معتقد است معاطات راه حل مشکلات نیست و آنچه که بیشتر مانع تحقق ازدواج به معنای واقعی کلمه می‌شود، همان مسائل مالی و نداشتن اشتغال، مسائل فرهنگی و اجتماعی، ادامه‌ی تحصیلات عالی و تحمیل برخی آداب و سنن و تشریفات زاید غیر ضروری مثل مراسم سنگین عقد و عروسی و انتظار تهیه‌ی جهیزیه و قرار دادن مهری‌های سنگین موجب عدم اقبال جوانان در سنین پایین به امر مقدس ازدواج می‌باشد.

دکتر «سیدجواد میری» جامعه شناس و عضو پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی درباره مساله‌ی نکاح معطاتی که به عنوان راه حلی برای تسهیل امر ازدواج با توجه به وضعیت صعب اقتصادی و همچنین مطرح شدن مساله‌ای با عنوان «ازدواج سفید» از سوی عده‌ای دیگر می‌گوید به صورت کلی هنوز موضوع امر جنسی یا ازدواج به عنوان یکی از تابوهای بسیار جدی حتی بین نخبگان و روشنفکران ایرانی است. هنوز این مساله به عنوان امر اجتماعی به بحث و گفتگو گذاشته نشده است و خود این باعث شده فهم ما از تحولات حوزه‌ی امر جنسی در جامعه‌ی ایرانی بسیار متأخر باشد.

متن کامل گفتگو با این دو صاحب نظر را در ادامه می‌آید:

دکتر سیفی: معاطات راه حل مشکلات نیست

انصاف نیوز: نکاح معاطاتی چیست و فقها چه نظری نسبت به آن دارند؟ آیا با نظام حقوقی ما سازگاری دارد؟

در نظام حقوقی عقدی را معاطاتی می‌گویند که در آن ایجاب و قبول به لفظ نیست یعنی ظرفی که اراده از طریق آن ابراز می‌شود به لفظ، اشاره و کتابت نیست بلکه از طریق فعل قبض و اقباض عقد را منعقد می‌کنند. یعنی طرفین اراده‌ی انشایی بر انعقاد عقدی دارند ولیکن از به‌کاربردن لفظ برای انعقاد و شکل‌گیری عمل حقوقی خود اجتناب می‌کنند.

این امر در بیع بسیار بحث شده است و در اینکه بیع معاطاتی اباحه‌ی در تصرف ایجاد می‌کند یا موجب انتقال مالکیت است در بین فقها اختلاف است. برخی انعقاد بیع را از طریق معاطات نمی‌پذیرند بلکه باتوجه به ورود روایات و وجود ادله در این خصوص صرفاً آن را مفید ایجاد اباحه می‌دانند از جمله شهیدین در لمعه و شرح لمعه که آن را موجب اباحه‌ی در تصرف می‌دانند.

اما بسیاری از فقها از معاطات در انعقاد بیع برای تملیک هم استفاده می‌کنند. قانونگذار قانون مدنی ظاهراً اجازه داده که انشای معامله به‌وسیله‌ی عملی که مبین قصد و رضا باشد نیز صورت بگیرد که در ماده‌ی ۱۹۳ به قبض و اقباض مثال می‌زند یعنی انشای معامله بوسیله‌ی قبض و اقباض انجام می‌گیرد.

در ماده‌ی ۱۹۴ اشاره را برای انعقاد عقد از شخص لال پذیرفته است و مفهوم مخالف آن این است که غیرلال باید از لفظ استفاده کند و حتی از اشاره نمی‌تواند استفاده کند. اما این ماده هم تأویل شده به اینکه لال چطور می‌تواند معامله کند و در مقام بیان این نیست که غیرلال نمی‌تواند از اشاره استفاده کند.

نظر مشهور و رایج که قانون مدنی آن را در باب بیع پذیرفته ذیل ماده‌ی ۳۳۹ در خصوص بیع اجازه داده بیع از طریق معاطات انجام شود. این ماده اعلام می‌کند که ممکن است بیع به دادوستد نیز واقع شود. مفهوم این ماده امکان تملیک از طریق معاطات را پذیرفته است. چون بیع را در ماده‌ی ۳۳۸ تعریف کرده و می‌گوید تملیک است بعد در اینجا هم می‌گوید همان بیعی که تملیک به عوض معلوم است از طریق دادوستد و قبض و اقباض هم عملی شود.

اما درباره‌ی نکاح قضیه پیچیده‌تر و سخت‌تر است. چراکه بسیاری از فقها اعم از متقدمین و فقهای معاصر شیعه در نکاح به‌کار بردن لفظ را برای بیان اراده شرط دانسته‌اند. ظاهراً قانون مدنی هم در جایی‌که درمورد انعقاد نکاح سخن می‌گوید به بکاربردن لفظ اشاره می‌کند.

ماده‌ی ۱۰۶۲ اعلام می‌کند نکاح واقع می‌شود به ایجاب و قبول (یعنی اراده‌ی زوجه و زوج) به الفاظی که صریحاً دلالت بر قصد ازدواج دارند. ظاهر این ماده اینست که برای ابراز اراده‌ی انشایی در شکل گیری قرارداد ازدواج و عقد نکاح باید متوسل به لفظ شد.

حالا برای الفاظ هم صیغه‌هایی را شرط دانسته‌اند و از ریشه‌های مختلف مانند تزویج و نکاح برای انعقاد قرارداد ازدواج استفاده می‌شود. حتی ماده‌ی ۱۹۳ قانون مدنی هم که انشای معامله را از طریق قبض و اقباض اجازه داده است ذیل ماده گفته است مگر در مواردی که قانون استثنا کرده باشد. یعنی از ذیل آن ماده استنباط می‌شود که ممکن است مواردی وجود داشته باشد که معامله از طریق معاطاتی قابل تحقق نباشد.

مثالی که علمای حقوق در شرح این ماده می‌زنند عقد نکاح است که معاطات در آن راه ندارد. بعضی از اساتید هم ادعا کرده‌اند که هیچ کسی تابحال معاطات را در قلمرو نکاح نپذیرفته و برای انعقاد عقد نکاح بایستی لفظ بکار برده شود. حالا کسی که لال باشد ممکن است از طریق اشاره و توسل به اشاره اراده‌ی خودش را ابراز بدارد.

اما اجماعی وجود ندارد. تعدادی از فقها ولو اندک معاطات را پذیرفته‌اند. برخی از فقها معاطات را موجب انعقاد عقد نکاح شناخته‌اند.

اما اینکه معاطات به چه شکل می‌تواند نکاح را منعقد کند به معنای صرف تراضی طرفین [رضایت طرفین] نیست. همه متفق القولند که برای انعقاد عقد باید دو اراده‌ی انشایی باشد و صرف تراضی موجب انعقاد عقد نمی‌شود حتی در اقاله [نوعی عقد است که با رضایت و توافق، قصد و انشای طرفین محقق می‌شود و موضوع آن توافق برای از بین رفتن عقد نخست است.] هم که اگر آن را نوعی قرارداد بدانیم که ایجاد ماهیت نمی‌کند گفته‌اند صرف تراضی موجب تحقق اقاله نیست بلکه دو اراده‌ی انشایی است.

حال در عقودی که ایجاد کننده‌ی یک ماهیت حقوقی جدید هستند مثل بیع، اجاره، معاوضه و از جمله نکاح که یک ماهیت جدید و زوجیت را بین دو شخص غیرهمجنس در حقوق ما ایجاد می‌کند بایستی انشایی وجود داشته باشد.

حال انشا به هر ظرف خارجی می‌تواند ابراز شود مانند انشا از طریق لفظ، اشاره، نوشته و ازجمله می‌تواند از طریق معاطات باشد یعنی مرد و زنی به قصد ایجاد رابطه‌ی زوجیت و تشکیل خانواده در ازدواج یا به قصد ایجاد رابطه‌ی زوجیت مدت‌دار در نکاح منقطع اراده‌های خود را از طریق تشکیل رابطه ابراز کنند والا صرف تراضی مخل به ساختمان این عقد است و امکان شکل‌گیری عقد با صرف تراضی وجود ندارد.

تفاوت نکاح معاطاتی و ازدواج سفید

تفاوت نکاح معاطاتی با ازدواج سفیدی که به گفته‌ی برخی در ایران شایع شده است چیست؟

اگر بپذیریم که معاطات وسیله‌ای برای ابراز اراده‌ی انشایی در تحقق عقد باشد به ازدواج‌هایی که در حقوق ما معتبر هستند یعنی ازدواج دائم و موقت محدود می‌شوند. اما اگر ازدواج سفید را ازدواجی بدانیم که طرفین فقط در آن تراضی داشته باشند و اراده‌ی انشایی در ایجاد زوجیت نداشته‌اند، این دیگر داخل در ازدواجی که مورد پذیرش حقوق ما است نمی‌شود.

حتی اگر این موضوع به ازدواج موقت نزدیک شود با آن متفاوت است. چون در ازدواج موقت هم اگر از طریق معاطات قابل تحقق باشد بایستی مدت نزد طرفین کاملاً معلوم باشد و عدم تعیین مدت را موجب بطلان نکاح یا تبدیل آن به نکاح دائم دانسته‌اند.

همینطور شرط است که بین طرفین مهر تعیین شود. درحالیکه در ازدواج سفید از سه جهت اختلاف وجود دارد. یکی از لحاظ خود این اراده‌ها است که در ازدواج سفید ممکن است صرف تراضی باشد و طرفین اراده بر تشکیل زوجیت نداشته باشند. اما اگر این اراده وجود داشته باشد به ازدواج موقت نزدیک می‌شود و فرق آن با ازدواج موقت اینگونه است که در ازدواج موقت مدت معلوم و مشخص است اما ازدواج سفید ممکن است تابع عرف باشد و مدت آن معلوم نباشد.

در ازدواج سفید طرفین به توافقی درباره‌ی مهر نمی‌رسند و فاقد مهر معین است درحالیکه ازدواج موقت دارای مهر معین و مقرر است.

تفاوت نکاح معاطاتی با زنا چیست و این تفاوت چگونه مشخص می‌شود؟

این امور به اراده برمی‌گردد. در زنای به غیرعنف طرفین صرفاً به قصد استمتاع و بدون اینکه اراده‌ای بر تشکیل رابطه‌ی زوجیت داشته باشند، با هم تراضی می‌کنند. اما در نکاح معاطاتی طرفین اگرچه با هم رابطه دارند ولی اراده‌ی انشایی بر ایجاد رابطه‌ی زوجیت داشته‌اند. به همین علت اگر این ازدواج از طریق تعاطی صحیح شناخته شود دارای کلیه‌ی انواع ازدواج‌های شکل گرفته با لفظ است.

در زنا بر استمتاع [لذت جنسی] تراضی می‌شود و طرفین گذرا رابطه‌ای با هم برقرار می‌کنند و هدف، ایجاد رابطه‌ی زوجیت بین خود و ایجاد خانواده نیست.

یعنی زوجین می‌توانند همه‌ی تعهداتی را که در دیگر ازدواج‌ها وجود دارد از یکدیگر انتظار داشته باشند.

اگر معاطات را صحیح بدانیم دیگر این شکل ابراز اراده است و فرقی نمی‌کند با لفظ و غیرلفظ باشد. وقتی ما بپذیریم که این امر صحیح است دارای تمام آثار ازدواج صحیح است و فرقی نمی‌کند و ازحیث نفقه، ایجاد نسب برای فرزندان و مشروعیت نسب برای آنها و از حیث شناختن مهریه برای زوجه مثل بقیه‌ی انواع نکاح است.

اگر به فرض نکاح دائم است و مهریه صحبت نشده باشد زوجه بر حسب شرایط مستحق مهرالمثل یا مهرالمتعه می‌شود.

شرایط امروز جامعه برای ازدواج شرایط سختی است. با توجه به این شرایط حقوق و حقوقدانان چطور می‌توانند به بهبود این وضعیت کمک کنند؟

مشکلات بیشتر بدلیل مسایل اقتصادی است که سن ازدواج را بالا برده و اجازه نمی‌دهد جوانان در سن پایین‌تر ازدواج کنند. بعضاً مسایل اشتغال و ادامه‌ی تحصیل است که جوانان نمی‌توانند در سنین پایین ازدواج کنند. به هر حال وظیفه‌ی جامعه است که با تمهیدات معین و ایجاد زمینه‌ی اشتغال و حل مشکلات مالی و مسکن و… بتواند جوانان را در سنین پایین‌تر به ازدواج تشویق کند.

اما راه حل این مشکلات توسل به معاطات نیست. آنچه که بیشتر مانع تحقق ازدواج به معنای واقعی کلمه می‌شود، توسل به لفظ و تشریفات لفظ نیست؛ بلکه همان مسایل مالی و نداشتن اشتغال، مسایل فرهنگی و اجتماعی، ادامه‌ی تحصیلات عالی و تحمیل برخی آداب و سنن و تشریفات زاید غیر ضروری مثل مراسم سنگین عقد و عروسی و انتظار تهیه‌ی جهیزیه و قرار دادن مهریه‌های سنگین موجب عدم اقبال جوانان در سنین پایین به امر مقدس ازدواج می‌باشد.

بنابراین برای حفظ حرمت و قداست نهاد خانواده و همینطور ازدواج و برای اینکه بپذیریم و هشدار دهیم که عقد نکاح یک عقد در کنار معاملات نیست و عقد پر اهمیت و خاصی است و جوانان به اهمیت آن پی ببرند و هشداری به خود آنها هم باشد که آثار آن ازدواج را در زمان تشکیل آن هم مورد توجه قرار دهند و فقط به داشتن رابطه‌ی جنسی گذرا فکر نکنند، بهتر و سزاوارتر است که ازدواج را از طریق بکاربردن لفظ منعقد کنیم.

با اینکه عربیت در قانون ما لازم نیست و شرط نشده اما وجود خود همین عربی بودن صیغه و بکار بردن لفظ و استحباب حضور شهود عدلین [دو شاهد عادل] برای این است که اهمیتی برای این عقد قائل شویم و متوجه باشیم این عقد آثار بسیار مهمی را در پی دارد و موجب تشکیل کوچکترین نهاد اجتماعی است؛ این نهاد جنبه‌های سیاسی و اقتصادی و حقوقی دارد و سهل نگرفتن مناسب است. هر چند که از نظر حقوقی معتقد نیستم که ازدواج حتماً باید از طریق لفظ و صیغه‌ی عربی انجام گیرد اما شخصاً ترجیح می‌دهم ازدواج با بکاربردن لفظ و با تشریفات انجام شود که اهمیت فوق العاده‌ی این عقد نشان داده شود.

دکتر میری: با لفظ ازدواج سفید بصورت بنیادین مشکل دارم

انصاف نیوز: با توجه به وضعیت جامعه و مشکلات اقتصادی ازدواج اشخاص سخت‌تر شده است و نیازهای غریزی آنان تأمین نمی‌شود و از طرفی با توجه به فقه سنتی، برخی نکاح معاطاتی را به عنوان راه حل پیشنهاد می‌کنند. نظر شما در این‌باره چیست؟

سیدجواد میری: بحث شما یک بعد فقهی دارد که باید کسانی که اهل فقه هستند و در حوزه‌ی فقه شیعی و اسلامی کار کردند نظر بدهند. اما اگر مساله‌ی ازدواج را به مثابه‌ یک امر اجتماعی مطرح کنیم و بگوییم با توجه به اولاً تغییراتی که در جهان رخ داده، دوم در ایران رخ داده، سوم مشخصاً بعد از انقلاب رخ داده و چهارم در دهه‌ی اخیر بویژه با تغییر و تحولات اقتصادی و رشد پایین اقتصادی و تنگناهایی که ایجاد کرده رخ داده، چگونه می‌توان آن را تحلیل کرد؛ من از این منظر می‌توانم بحث خود را مطرح کنم.

بالاخره هر جامعه‌ای یک سری نُرم‌ها و عادت‌واره‌ها و هنجارهایی دارد؛ بر اساس آن هنجارها نهادهای گوناگون اجتماعی به صورت‌های گوناگون پیوندهای عمیقی را به مثابه‌ یک اندام‌واره‌ای که آن را جامعه می‌نامیم در طول تحول تاریخ شکل داده‌اند و جامعه‌ی ایران هم از آن مستثنی نیست. ممکن است تفاوت‌هایی میان ایران و کشورهایی مانند سوئد یا انگلستان وجود داشته باشد، اما این را نمی‌توان کتمان کرد که نهادها یک برآیند یا مجموع فرایندهای تاریخی‌اند. تغییر و تحول وضعیت اقتصادی-اجتماعی و نه تنها اقتصادی-اجتماعی بلکه حتی ارزش‌ها و بنیان‌های فرهنگی جامعه به دلایلی تغییر کرده‌اند. برخی وقتی به این تحولات و تغییرات می‌نگرند آن را «تهاجم ارزش‌های غربی» می‌دانند. مانند اینکه در غرب یک سری ارزش‌های پلید و نادرست وجود دارد و از آنجا این تغییرات انتقال (transplant) داده می‌شود و اینجا کاشته می‌شود و آن ارزش‌های غربی است که باعث می‌شود «ارزش‌های اصیل ایرانی اسلامی» از بین برود؛ این گونه صورت بندی باعث می‌شود پدیده‌ها را آنگونه که خودشان بوجود می‌آیند و خلق می‌شوند مورد مطالعه قرار دهیم.

اگر از منظر جامعه شناختی به مساله نگاه کنیم، اینها ارزش‌های «غربی» نیستند بلکه تغییر و تحولات بنیادین‌اند. کمااینکه انسان ایرانی وقتی از دوره‌ی کشاورزی وارد دوره‌ی صنعتی شد یعنی ابعادی از صنعت و انقلاب صنعتی وارد ایران شد، تغییر و تحولاتی در هندسه‌ی معرفتش رخ داد. به همین نسبت وقتی وارد دوران مدرن شد دوباره هندسه‌ی معرفت انسان ایرانی و ارزش‌ها و هنجارها و چارچوب زندگی اجتماعی او تغییر و تحول پیدا کرد. بعد از این و حالا که ابعاد «جهانی شدن» به این مقوله اضافه شده ابعادی از ارزش‌هایی که در سطح جهان است و برآیند بسیاری از تمدن‌ها، فرهنگ‌ها، ادیان، ایدئولوژی‌ها و عالمیت‌های گوناگون است، بر روی ذهن و ضمیر جامعه‌ی ایرانی تأثیر گذاشته است. حال این تأثیر و تاثرات و داد و ستدها در حوه‌ی نهاد خانواده چه برآیندی را ایجاد کرده است؟ اینجا می‌توانیم بگوییم در ۱۰-۲۰ سال اخیر تغییر و تحولات بنیادینی رخ داده است.

تغییر و تحولات نه غربی است نه اسلامی و نه ضد اسلامی

بسیاری از خانواده‌ها در ۵۰ سال قبل حداقل ۷ یا ۸ بچه داشتند. وقتی از خانواده‌ی خود حرف می‌زدید فقط شامل پدر و مادر و بچه‌ها نمی‌شد بلکه عمو و دایی و پسرخاله و دختر خاله را شامل می‌شد یعنی یک خانواده‌ی بزرگ را در بر می‌گرفت. اگر به صد سال قبل بر می‌گشتید که ایل و طایفه هم مهم بود. این تغییر و تحولات را نه می‌شود غربی گفت و نه شرقی گفت و نه اسلامی و ضد اسلامی گفت.

در این ۲۰ ساله شکل و هندسه‌ی خانوارهای ایرانی نه تنها تغییر کرده بلکه کوچک و کوچک‌تر شده است. مثلاً تبدیل به مادر و پدر و دو فرزند شده است. این روند را ۲۰ سال یا ۵۰ سال قبل در اروپا یا امریکا می‌بینیم. این به این معنی نبود که ارزش‌های غربی بوده است که ما گرفته‌ایم. شیوه‌ی زندگی تکنولوژیکال و پساتکنولوژیکال و ورود بسیاری از لوازم پیشگیری از بارداری و همچنین مساله‌ی درآمد و اشتغال تاثیرگذار بوده است؛ مثلاً شما در ۵۰ سال قبل برای اینکه صاحب شغلی شوید با سیکل می‌توانستید آن را بگیرید، ۳۰ سال قبل با دیپلم امکان پذیر بود اما الان با دکترا هم نمی‌توانید آن را اختیار کنید.

من با لفظ ازدواج سفید بصورت بنیادین مشکل دارم. اولاً چرا برای این ارتباطات لفظ ازدواج را بکار ببریم؟ می‌توانیم بگوییم یک زندگی مشترک. مثلاً در سوئد به این می گویند سامبو (با هم زندگی کردن)؛ با هم زندگی می‌کنند و ممکن است بچه‌دار هم بشوند و حق و حقوق قانونی هم پیدا می‌کنند اما هیچ وقت به کلیسا نمی‌روند یا حتی به محضر هم نمی‌روند یعنی civil marriage.

اطلاق واژه‌ی ازدواج بر یک زندگی که بیشتر بدلیل فشار نه فقط حاکمیتی بلکه بخاطر وجود تابوهای اجتماعی که برای دختر و پسر وجود دارد ما می‌خواهیم بگوییم ازدواج کرده‌اند. در حالیکه شاید اگر این تابوهای اجتماعی و فرهنگی نبود چه بسا این دختر و پسر ممکن بود رابطه‌ی بلندمدت هم داشتند و بعد اگر پی می‌بردند به درد هم می‌خورند ازدواج می‌کردند و یا اگر نه که جدا می‌شدند. اما چون این تابوها وجود دارد زود همه چیز می‌خواهد یک فرم سنتی هم بگیرد. مثلاً از الفاظ و مفاهیم سنتی هم استفاده می‌شود برای اینکه بخواهند یک پدیده‌ی جدید را تبیین کنند. ما وقتی می‌گوییم ازدواج سفید به گونه‌ای یک موضوع جدید یا یک موضوع مستحدثه [تازه بوجود آمده] را که ناآشنا هم هست با مفاهیم آشنا نه تنها توضیح و تبیین نمی‌کنیم بلکه به گونه‌ای فهم‌مان را از موضوع و پدیده‌ی جدید دور می‌کند.

در مقابل پدیده‌های جدید نیاز به آشنازدایی داریم

ما باید قبل از اینکه و به جای اینکه از چیستی ازدواج سفید حرف بزنیم و پدا کنیم که ربط آن با فقه چیست و بعد بگوییم آیا این یک موضوع فقهی مسبوق به سابقه هست، باید از این بگوییم که این پدیده‌ای که در جامعه‌ی ما رخ می‌دهد آیا بدلیل مسایل اقتصادی است یا بدلیل تغییر و تحولات فرهنگی است یا بدلیل پدیده‌ها و جریان‌های مختلفی است که اتفاق می‌افتد و پدیده‌های هیبریدی را ایجاد می‌کند. این را باید از منظر دیگری مورد مطالعه قرار دهیم. مطالعاتی که امروز انجام می‌شود بجای اینکه تلاش کند مسایل را مقداری آشنازدایی کند، آن را ذیل مفاهیم سنتی قرار می‌دهد و آن پدیده را به گونه‌ای کدر و ناشفاف می‌کند. ما نیاز داریم در مواجهه با پدیده‌های جدید دست به یک نوع آشنازدایی بزنیم. یعنی بگوییم ما واقعاً نمی‌دانیم این پدیده چیست که دارد اتفاق می‌افتد. نمی‌خواهیم قبل از اینکه آن را بدانیم با کشورهای دیگر مقایسه‌اش کنیم. اول آن را مطالعه کنیم و ببینیم چیست و چرا اتفاق افتاده.

مثلاً می‌گویم ببینیم آیا این در بین اقشار مرفه اتفاق می‌افتد، در بین اقشار ضعیف اتفاق می افتد، در طبقه‌ی متوسط جامعه‌ی شهری اتفاق می‌افتد، در روستاها اتفاق می‌افتد یا در کلانشهرها اتفاق می‌افتد؟

اگر در کلانشهرها اتفاق می‌افتد بین چه طبقه و قشری روی می‌دهد. آیا در بین دانشجوها یا تحصیلکرده‌ها رایج است یا نه در بین بسیاری از مردان و زنان متمول اتفاق می‌افتد. یا در بین دختر و پسرهای جوان اتفاق می افتد بدلایل اقتصادی که نمی‌توانند ازدواج کنند اما نیازهای شهوانی و فیزیولوژیک خود را هم دارند روی به چنین ازدواجی می‌آورند؟ یا اساساً به این دلیل است که مساله‌ی ازدواج در ایران با موانع بی شماری که خانواده‌ها در ایران سنت‌های سفت و سختی مثل جهیزیه به نهاد ازدواج اضافه کردند، این باعث شده که کسی که می‌خواهد سمت ازدواج برود باید مثلاً از کوه قاف عبور کند؟

۵۰ سال قبل شیربها در بسیاری از خانواده‌ها رسم بود و الان ممکن است در روستاها یا حاشیه‌ی شهر داشته باشیم. الان در بین بسیاری از اشخاصی که در کلانشهرها و شهرهای بزرگ زندگی می‌کنند یا حتی طبقه‌ی کارگر و متوسط رو به بالا هم نگاه کنید دیگر مفهوم شیربها معنا ندارد و جهیزیه مهم است. آیا خود اینها باعث نمی‌شود یک پیوند انسانی که می‌خواهد بسته شود، اینهمه در جامعه‌ی ما هزینه‌آور و سخت باشد؟

در هیچ کشور اروپایی یا آسیایی که بروید ازدواج آنقدر سخت نیست. در ایران آنقدر صعب و دشوار است که خود این هم می‌تواند یکی از عواملی باشد که انواع و تیپ‌های دیگری از پیوند بین انسانها را ایجاد کند. ما هنوز نیازمند مطالعه‌ی نمونه‌های این پدیدارهای جدید در جامعه‌ی خود به گونه‌ای که در موازات نهادهای سنتی و تاریخی باشد هستیم.

آن قدر که ایران تابو دارد اسلام ندارد

وقتی مشکلات اقتصادی وجود دارد و دین هم روابط دختر و پسر را در قالب‌های غیر از ازدواج قبول نمی‌کند، عده‌ای حرف از نکاح معاطاتی برای راحت‌تر کردن ازدواج می‌زنند و آیا می‌توان با ظرفیت‌هایی که در سنت داریم آن را تسهیل کرد؟

واقع امر این است که برخلاف تصور غالب مساله‌ی ارتباط زن یا مرد و یا دختر و پسر انقدر که در ایران تابو دارد در اسلام تابو ندارد. آن چیزی که در ایران با آن مواجهیم برآمده و منبعث از دین نیست. اتفاقاً وقتی ادیان مختلف را مورد تطبیق و مطالعه‌ی مقارنه‌ای قرار می‌دهیم، دین مسیحیت در مقابل دین اسلام بسیار بسیار سخت‌گیرانه‌تر رفتار می‌کند. در حالیکه در دین اسلام اساس بر این نیست که شما رابطه‌ها را قطع کنید یا مساله‌ی شهوت انسانی را نفی کنید. بلکه می‌گوید آن را در چارچوب و قالب متعادل و متعارفی بریزید که در آن افراط و تفریط وجود نداشته باشد. مثلاً در منطق قرآنی که نگاه می‌کنید در برابر راهبان کلیساهای مسیحی می‌گوید که این‌ها امری را بر خودشان واجب کردند که خداوند این را واجب نکرده بود که اساساً مساله‌ی شهوت انسانی را انکار کنید. قرار نیست این حالت فیزیولوژیک انسان انکار شود و مورد سرکوب قرار بگیرد. اما چیزی که امروز در جامعه‌ی ایران با آن مواجهیم با آن چیزی که ۴۰ سال پیش و اول انقلاب یا حتی قبل از انقلاب با آن مواجه بودیم خیلی متفاوت شده است.

امروز سرکوب امر جنسی مانند آن چیزی که در اول انقلاب بود وجود ندارد. اتفاقاً می‌توان گفت انفجار جنسی در ایران وجود دارد. اما هنوز تابوهایی در جامعه‌ی ایران هست مثل بسیاری از جوامع دیگر. اما رویکرد رسمی که در نهادهای رسمی یا صداوسیما هست هنوز بر اساس آن تابوها رفتار می‌کند. اینجا شکافی بین عرصه‌ی سیاست و عرصه‌ی جامعه و فرهنگ ایرانی می‌بینیم. یعنی وقتی می‌خواهیم موضوع را تحلیل کنیم واقعاً باید به این ساحت‌های متفاوت توجه ویژه داشته باشیم. جایی داریم درباره‌ی سیاست‌های رسمی جمهوری اسلامی صحبت می‌کنیم یا درباره‌ی پدیده‌های اجتماعی و فرهنگی در جامعه‌ی ایران بحث می‌کنیم. اینها دو یا سه مقوله‌ی متفاوت است.

رجوع به فقه سنتی قابل بحث است

اما آیا می‌شود این مسایل را با رجوع به فقه سنتی حل کرد یا این‌ها را باید از یک دید و منظر نوین و جامعه شناختی، روان شناختی، مردم شناختی و رویکردهای مطالعات فرهنگی نگاه کرد؟ این‌ها قابل بحث است.

البته این را هم بگویم ما وقتی درباره‌ی فقه صحبت می‌کنیم، فقه فقط یک گرایش نیست و فقط فقه یک فقیه یا مرجع تقلید نیست. ما جریان‌های گوناگونی در سنت فقهی شیعی و سنت‌های اهل تسنن چه در ایران چه در جهان اسلام داریم. یعنی نوآوری‌ها و ابداعاتی هم در این ۴۰،۵۰ ساله شاهد هستیم. اگر این‌ها هنوز نتوانسته بر روی سیاست‌گذاری‌های رسمی جمهوری اسلامی در باب مساله‌ی جنسی یا امر ازدواج تأثیر بگذارد، بحث دیگری است که می‌توان در نوع خود به بحث قرار داد که چرا این اتفاق نمی‌افتد و چرا نوعی تسلب در دستگاه‌های سیاست‌گذار وجود دارد و مثلاً این دیدگاه‌های نوآورانه‌ی فقهای شیعی به انحای مختلف نمی‌تواند رسوخ کند و تأثیر عمیق بر نهادهای سیاست‌گذار بگذارد.

اما به صورت کلی هنوز خود این موضوع یعنی امر جنسی یا ازدواج به عنوان یکی از تابوهای بسیار جدی حتی بین نخبگان و روشنفکران ایرانی است. هنوز این مساله به عنوان امر اجتماعی به بحث و گفتگو قرار نگرفته است و خود این باعث شده فهم ما از تحولات حوزه‌ی امر جنسی در جامعه‌ی ایرانی بسیار متأخر باشد. یعنی ما در یک تأخیر فکری و مطالعاتی نسبت به روندهای اجتماعی هستیم. مدل‌ها و رویکردهای متفاوتی نسبت به مساله‌ی جنسی در جامعه می‌بینیم اما دانشگاه ما بعنوان علوم اجتماعی و اصحاب علوم انسانی در ایران خیلی عقب‌تر از این تحولات هستند.نه تنها فقها عقب‌ترند بلکه علمای اجتماعی و جامعه شناسان، فیلسوفان و روان شناسان نسبت به این تغییر و تحولات تأخیر دارند و خود این باعث می‌شود ما با نوعی نا‌هم‌زبانی هم روبرو باشیم. یعنی نتوانستیم در یک چارچوب مفهومی با خرد انتقادی با این مسایل روبرو شویم.

منبع: انصاف نیوز

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

دیگر رسانه ها