داستان زندگی کارآفرینی که آرام آرام به همه چیز رسید
محمدعلی مجتهدی موسس دانشگاه صنعتی شریف که به ایراندوستی شهره است، کتابی دارد با عنوان «به مملکتتون خدمت کنید» که چکیده روحیات او و نگاهش به جهان و زندگی است. او بهترین انسانها را افرادی میداند که به مردم کشور خود خدمت میکنند. اما واقعا چه کسی به مملکت خدمت میکند؟ آیا هرکس که شغلی دارد خادم مملکت است یا مصداق گفتهی این چهره درخشان علمی، افراد دیگری هستند. باور برخی بر این است که مصداق گفتهی دکتر مجتهدی، هر فردی است که به گشودن راههای جدید پیشِ روی ملت و مملکت کمک میکند. در شرایطی که منفعتپرستی و فردگرایی بنیاد جوهری دنیای امروز بوده و همه درگیر رفع نیازهای روزمره هستند، این ویژگی تنها در افراد معدودی عیان میشود؛ افرادی که به آینده فکر میکنند و معمولا سرگذشت عجیبی دارند. نقطه اتصال همه این افراد اما یک چیز است؛ اینکه برای «موفق شدن» سماجت میکنند.
گرهی که با دستان کارآفرینان باز شد
نامش محمدرضاست؛ نامی متعارف برای پسران ایرانی؛ جستجوی نام خانوادگی او در گوگل اما بیش از 400 هزار عنوان و عکس و موضوع را باز میکند. در صنعت لوازم خانگی ایران نامهای مشهور و معتبر بسیارند اما نام «دیانی» توجه شما را بیشتر جلب می کند. چراکه گروه انتخاب الکترونیک که مهمترین ساخته این صنعتگر اصفهانی است، آنقدر در ایران مشهور است که در موتور جستجوی گوگل بیش از 90 میلیون صفحه و عکس و متن پیرامون آن وجود دارد. گروهی با حدود 16هزار نیروی کار، فروش و صادرات گسترده که حاصل چهار دهه دویدن است. دویدن از این جهت که هرکس سابقه کار با «محمدرضا دیانی» دارد، سماجت او را هم خوب میشناسد.
محمدرضا در زمرهی کسانی است که متفاوت فکر میکند و سبک زندگی متهورانه و ریسک پذیری دارد. رسانهها او را «حاجی دیانی» کردهاند، نه از جنس «حاجی برخوردار» کارآفرین فقید ایرانی و مالک پارس الکترونیک که پیش از انقلاب بزرگترین گروه سازنده لوازم خانگی در ایران بود؛ اما با واکاوی دقیق، شباهتهای زیادی بین هر دو میتوان یافت. ویژگیهایی چون تلاش مداوم جهت اجرایی ساختن ایدهها، اهمیت قائل شدن برای کار، غلبه بر شکست، مسئولیت پذیری و مدیریت ریسکها؛
ایران را اینها ساختهاند و میسازند. ایران که زمانی یک کشور ساده با اقتصادی کاملا سنتی بود، با پافشاری همین افراد از خواب تاریخی بیدار شد و تکان خورد. پایههای تولید صنعتی در ایران را امثال برخوردار، عالینسب، خیامی، دیانی، ایروانی، ژائله، نیازمند و مجتهدی ساختهاند. صنعت و صنعتگری که مثل درس ریاضی برای دانشآموزان، همیشه امتحان سخت حاکمان در ایران بوده و از روز ازل گرهی بود که با دست هرکسی باز نشد مگر دست کارآفرین؛
داستان زندگی صنعتگران ایرانی نکات بسیاری دارد اما شاید مهمترین درس این است که هرکس ادعایی دارد، عیار ادعایش به زودی ثابت میشود. هزار و یک شب صنعت، روایتهای بیشماری دارد از زندگی کارآفرینان و گرههایی که باز کردند. این آدمها مثل تیری که مسافتی طولانی را طی میکند تا به هدف اصابت کند، جریان حرکت بیسروصدایی دارند ولی وقتی به هدف میخورند، توجه همه را به خود جلب میکنند. روایت پیشرو، بخشی از زندگی مردی است که کارهای عجیب زیادی انجام داده است.
گردش چرخهای صنعت با تغییر سبک زندگی
انفجار زمانی رخ میدهد که گلولهای به هدف برخورد کند. رسیدن تولیدکننده به نقطه دلخواهش هم عینا شبیه انفجار است. ماجرایی که تا لحظه شهرت کسی از آن اطلاع چندانی ندارد. کار محمدرضا دیانی وقتی به کارگاه قدیمی و کوچک پدر بازگشت، هرگز برای کسی جذابیت نداشت. عمده قصههای تلخ همین مضمون را دارند که قهرمان داستان مجبور میشود از رویایش دست بکشد. فرزند حاج عباس دیانی وقتی به کارگاه پدرش بازگشت، تا چشم کار میکرد ناامیدی بود. محمدرضای جوان پس از مشورت با چند نفر به اصفهان برگشت تا پدرش را همراهی کند. بازار اجاقهای چهارپایه ساده با تقاضای چیزهای تازه رو به کسادی میرفت و دیانی جوان برخلاف پدر، دنبال ساخت اجاق گاز چهارپایه نبود. او تحلیل درستی از تحول جامعه ایران داشت و به چشم خودش دیده بود تغییر سبک زندگی چگونه چرخ صنعت را به گردش درمیآورد. همین موضوع هم سبب شد تا سکان کارگاه پدر را به سمت و سوی دیگری بچرخاند: سمت لوازم خانگی جدید مثل لباسشویی، یخچال فریزر و...!
از روزی که این ایده به ذهن او رسید، تا امروز که ربع قرن از آن زمان میگذرد، محمدرضا توانسته همزمان که موهایش را سپید میکند، پرونده شغلی خود را پر کند از همکاری با برندهای خارجی. برندهایی که همگی آشناترین نامها برای زنان و مردانی است که در سه دههی گذشته محصولی را خریداری کردهاند؛ این کار از حایر شروع شد و تا اسنوا، دوو و تکنوگاز ادامه یافت.
مزد ریسک
محمدرضا دیانی فراز و نشیبهای زیادی را تجربه کرد. دغدغه توسعه محصول و عمق بخشیدن به تولید، استراتژی توسعه و استقلال صنعتگر جوان شد. همین امر اندیشهی تولید برند داخلی را بارور ساخت تا بماند و برای دستیابی به هدف خود بیش از پیش تلاش کند تا آنجا که در بحبوحه تحریمها و خروج برندهای کرهای از بازار ایران، بازار لوازم خانگی مهیای بازیگرانی تازه شد.
شرکتهایی نظیر انتخاب الکترونیک که هم مولتی برند بودند و هم طراحی و تولید محصول را طی سالها آزمون و خطا آموخته بودند، ظرف مدت کوتاهی جریان بازی را عوض کردند. باور این گزاره سخت است که یک شرکت ایرانی با سه برند مختلف بتواند سهم بازار را در سطوح قیمتی کمتر، نسبتی نزدیک به لحاظ کیفیت و طراحی و خدمات پس از فروش به دست آورد. مزد ریسک «حاجی دیانی رسانهها» پس از تحمل سالها فشار و سرمایهگذاری روی فناوری ساخت یخچال فریزر، لباسشویی، گاز و تلویزیون، بازاری بزرگ با فرصتهایی گسترده بود.
نگاهی به کارنامه خانواده برخوردار نشان میدهد سبک کار دیانی در ظاهر و باطن به رویکرد برخوردار نزدیک بوده است. مونتاژکاری و تجارت لوازم خانگی، همکاری با برندهای بینالمللی، سرمایهگذاری در پروژههای مشترک و تولید محصول با لیسانس خارجی.
کار دیانی اما به غیر از پروژه خیز برداشتن برای خرید یک برند مشهور بینالمللی، تفاوتهای آشکاری با مدل توسعه برخوردار دارد. با همه انتقاداتی که از تولیدات ایرانی در این صنعت میشود کمتر کسی است که به کیفیت مناسب محصولات لوازم خانگی انتخاب و قیمت مناسب آنها نسبت به نمونههای خارجی اذعان نکند. کاری که با سرمایهگذاری روی تحقیق و توسعه، اخذ مشورت از مهندسان و مدیران خارجی، همکاری با دانشگاهها و استفاده بهینه از استعدادهای فنی حاصل شده و متوقف نشده است.
در اقتصادی با نظم بسته که صنایع آن درگیر بهرهمندی از یک فرمول آزموده و یک محصول جاافتاده هستند و این کار بعضاً نیم قرن طول میکشد، سرمایهگذاری روی طراحی محصولات اختصاصی و خلق زیربرندهای اکونومی نظیر بٌست از جمله اقداماتی است که نشان میدهد پویایی انتخاب صرفا یک گل مصنوع برای خوشایند مقامات دولتی نیست.
این داستان عجیبی است که هر روز تکرار میشود و به سیاق قصههای هزار و یک شب هم بالا دارد و هم پایین. داستان یک کودک که بزرگ شد، سر از بازار کار درآورد، در یک کارگاه ساخت اجاق گازهای 4پایه کارآموزی کرد و با دیدن جهان، به ساختن اطرافش علاقمند شده است.
داستان محمدرضا به سادگی باورپذیر نیست. اما او هم اکنون مالک یکی از غولهای اقتصادی و صنعتی ایران است که توانست چهار دهه پس از محمدتقی برخوردار یاد و خاطره او را زنده کند.
....................................................................................................................................
انتهای مقاله
....................................................................................................................................
دیدگاه تان را بنویسید