کد خبر: 745947
تاریخ انتشار :

داستان سید حسن نصرالله-۴| ریشه‌های جنگ داخلی لبنان

خبرگزاری تسنیم در مجموعه مقالاتی به بازخوانی «زندگی و زمانه سید حسن نصرالله» رهبر شهید و اسطوره‌ای جنبش مقاومت حزب‌الله لبنان و محور مقاومت می‌پردازد. در این شماره، به «ریشه های تاریخی و اجتماعی» وقوع جنگ داخلی لبنان پرداخته شده است.

داستان سید حسن نصرالله-۴| ریشه‌های جنگ داخلی لبنان
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، خبرگزاری تسنیم طی سلسله‌ یادداشت‌هایی به بازخوانی فراز و نشیب زندگی رهبران مقاومت اسلامی لبنان می‌پردازد. در همین راستا بازخوانی حیات سیدحسن نصرالله، رهبر شهید و اسطوره‌ای حزب‌الله لبنان و نقش وی در بالندگی محور مقاومت با عنوان «زندگی و زمانه سیدحسن نصرالله» در قالب مجموعه مقالاتی منتشر خواهد شد و حالا قسمت چهارم آن پیش روی شماست.

در سه قسمت پیشین دوران کودکی و نوجوانی سیدحسن نصرالله پرداخته شد. از این قسمت، وارد فصل دوم زندگی وی، یعنی «جنگ داخلی لبنان» خواهیم شد. این جنگ نقش منحصر به فردی در زندگی سید حسن نصرالله ایفا کرد و حتی سرنوشت وی را تغییر داد؛ زیرا باعث مهاجرت خانواده وی به جنوب و در ادامه مهاجرت سید به نجف اشرف شد و در همان سفر، کل مسیر زندگی وی تغییر کرد.

بیشتر بخوانید

داستان سیدحسن نصرالله - 3| اولین برخورد با مسئله «فلسطین»

داستان سیدحسن نصرالله-بخش دوم/ «شهر غریبه‌‎ها»؛ خاستگاه سید

کودکی سید به شکل بارزی با فضای آن روزهای منتهی به جنگ داخلی گره خورده است. اگر جنگ داخلی را پدیده‎ای خلق الساعه ندانیم، باید بپذیریم که فضای دوران کودکی و نوجوانی سیدحسن نصرالله منطبق با روزهای منتهی به جنگ است. به ویژه آن‎که – با توجه به توضیحات ارائه شده در قسمت‎های پیشین – دوران کودکی و نوجوانی سیدحسن نصرالله متفاوت از عموم لبنانی‎ها بوده و دقیقا در متن شکاف منجر به جنگ زیسته است؛ یعنی در محله سکونت آوارگان فلسطینی و در حاشیه مناطق مسیحی‎نشین. از این منظر، بازخوانی آن روزها و محیط زندگی سیدحسن نصرالله از اهمیت به سزایی برخوردار است. در خلال این بازخوانی تلاش می‎کنیم ریشه‎ها و پیامدهای این جنگ و تأثیر آن بر شکل‎گیری بینش و شخصیت رهبر پیشین حزب‎الله لبنان را مورد واکاوی قرار دهیم.

مسیحیان افراطی؛ مدعیان مالکیت بر لبنان!

طی 14 قرن اخیر، به شهادت تاریخ، همواره مسیحیان لبنان در مقایسه با مسلمانان، در اقلیت قرار داشتند؛ اما خود را مالکین واقعی لبنان می‎دانند. نکته قابل توجه در این است که از زمان حکمرانی مسلمانان بر مناطق کوهستانی لبنان فعلی، معمولا اکثر اهالی لبنان از نظر مذهبی متفاوت از دمشق بودند؛ در حالی که سرزمین لبنان جزئی از قلمرو حاکمیت شام به شمار می‎رفت. این نکته از زمان خلفای نخستین تا دوران حکومت بنی‎امیه، بنی‎عباس و عثمانی‎ها صادق است.

نکته دوم این است که حتی پیش از ورود اسلام نیز ساکنان این خطه، نسبت به محیط پیرامونی خود، «اقلیت» محسوب می‎شدند. به عبارت دقیق‎تر، اقلیت‎های مذهبی که می‎خواستند اعتقادات خود را حفظ کرده و در برابر فشار حکام دوام بیاورند، به کوهستان‎های این منطقه پناه می‎بردند. پیش از ورود مسلمانان به جغرافیای لبنان، منطقه کوهستانی جبل عامل مرکز «مارونی»‎هایی بود که در برابر اکثریت مسیحی و بزنطی مقاومت کرده بودند. 

بعد از جنگ «یرموک» و سیطره مسلمانان بر سرزمین بزرگ شام (شامل لبنان کنونی) باز هم مسیحیان در این منطقه حاضر به پرداخت جزیه شدند، اما به دین خود وفادار ماندند؛ هرچند زبان آن‎ها هم عربی شد! نکته جالب که شیعیان لبنان نیز در همین دوران توسط «ابوذر غفاری» شیعه شدند و به این ترتیب اکثریت اهالی این منطقه، مذهبی متفاوت از دمشق (پایتخت قلمرو حکومتی وقت) اختیار کردند. در دوران عباسی و فاطمی هم لبنان توسط «دروزی‎ها» اداره می‎شد که باز هم نسبت به کل سرزمین شام اقلیت مذهبی بودند. در خلال جنگ‎های صلیبی، مارونی‎های لبنان روابط عمیق تاریخی خود با «فرانسه» را آغاز کردند و به این همپیمانی راهبردی قرن‎ها بعد ضامن استقلال لبنان شد!

واقعیت این است که بعد از توافقنامه سایکس پیکو و قیمومیت فرانسه بر سرزمین شام، همین مارونی‎ها بودند که خواستار استقلال لبنان شدند. فرانسه در ابتدای دوره قیمومیت بر سوریه و لبنان (سال 1920 میلادی مقارن با 1299 شمسی)، سوریه بزرگ را به 6 مملکت یا اقلیم نیمه‎مستقل تقسیم کرد که یکی از آن‎ها «لبنان بزرگ» بود. «ژنرال هانری گورو» فرمانده ارتش فرانسه در اواخر جنگ جهانی اول و نخستین مستشار (حاکم) فرانسه بر سوریه و لبنان، در سپتامبر 1920 (شهریور 1299) رسما تأسیس دولت بزرگ لبنان را اعلام کرد. به شهادت تاریخ تأسیس این دولت، نتیجه رایزنی مارونی‎های لبنان با فرانسه بود. این در حالی است که در همان زمان، اکثریت قاطع لبنان را مسلمانان تشکیل می‎دادند.

نکته قابل توجه دیگر این بود که در زمان تأسیس دولت لبنان، مسلمانان این خطه همگام با مسلمانان سوریه قیام علیه فرانسوی‎ها را کلید زدند. بعد از آن هم مسلمانان لبنان نسبت به استقلال کامل از سوریه، به دو دسته تقسیم شدند؛ گروهی مانند «خیرالدین الاحدب» خواستار ادغام با سوریه بوده و گروهی دیگر مانند «ریاض الصلح» از استقلال حمایت می‎کردند. این در حالی است که مسیحی‎ها و به خصوص مارونی‎ها با هرگونه ادغام در سوریه شدیدا مخالفت کرده و پیشگامان استقلال کامل لبنان بودند.

بیشتر بخوانید

داستان سیدحسن نصرالله-بخش اول/ کودکی متفاوت؛زمینه‌ساز جهاد

هویت طائفه‎ای و سیادت‎طلبی مسیحیان لبنان

پیش‎تر توضیح داده بودیم که در لبنان، مهم‎ترین عامل هویتی بحث «طائفه (مذهب)» است و گرایش مذهبی یا طائفه‎ای بر همه چیز حتی قوانین موضوعه، امور سیاسی و... مقدم است. به عبارت دیگر، مهم‎ترین معیارهای شهروندی مانند قوانین مدنی یا مشارکت سیاسی، از قبل در چارچوب‎های طائفه‎ای محصور شده است و کسی خارج از این چارچوب نمی‎تواند رفتار کند! طبعا در چنین بستری، رقابت میان طوائف برای دستیابی حداکثری به منابع یا دست کم ممانعت از تغییر موازنه طوائف در سطح جامعه، از اهمیت به سزایی برخوردار است.

باید ریشه جنگ داخلی لبنان را در همین ماجرا واکاوی کرد. جنگ داخلی لبنان در واقع چیزی جز یک جنگ عمیقا طائفه‎ای نبود؛ در آن زمان، مسیحیان لبنان نگران تغییر بافت جامعه به سود مسلمانان و به ویژه اهل تسنن بودند. این نکته را در ادامه تشریح می‎کنیم.

روز نکبت و آوارگی فلسطینی‎ها در لبنان

برابر آمارهای رسمی گروه بین‎المللی حقوق اقلیت‎ها (Minority Rights Group International-MRG) حدود 760 هزار فلسطینی در سال 1948 با تأسیس رژیم صهیونیستی و آن‎چه «روز نکبت» خوانده می‎شود، از سرزمین پدری خود اخراج و در کشورهای همجوار آواره شدند. در این میان، آمارهای مختلفی که از آوارگان فلسطینی حاضر در لبنان منتشر شده، حجم آنان را بین 100 هزار تا 130 هزار نفر تخمین می‎زند.

این در حالی است که جمعیت آن زمان لبنان حدود یک‎میلیون و سیصد و پنجاه‎هزار نفر بوده است که بخشی از آنان را یهودیان تشکیل می‎دادند. از سال 1949 مهاجرت یهودیان لبنان به فلسطین اشغالی آغاز شد و در دهه 50 به اوج خود رسید. در نتیجه با تقریب نسبی می‎توان نزدیک به 10 درصد جامعه لبنان را آوارگان فلسطینی تشکیل می‎دادند که بخش اعظم آن‎ها اهل تسنن بودند. در نتیجه طوائف دیگر – به ویژه مسیحی‎ها – نگران تغییر ترکیب جمعیتی لبنان به سود اهل سنت بودند.

نگرانی بابت تغییر ترکیب جمعیتی در اثر اقامت آوارگان فلسطینی در لبنان، یک امر کاملا جدی و واقعی است. هنوز هم در لبنان قوانینی وجود دارد تا مانع از هضم آوارگان فلسطینی در جامعه لبنانی شوند. به عنوان نمونه، مالکیت خانه و زمین برای آوارگان فلسطینی ممنوع است. از نظر تحصیلی و مجوز کار نیز با محدودیت‎های قابل توجهی مواجه هستند. هدف از این قوانین محدود کننده، ترغیب آوارگان فلسطینی به ترک لبنان است.

جمع‎بندی

در جمع‎بندی این بخش باید گفت مسیحیان لبنان نگران بودند آوارگان فلسطینی در جامعه لبنان هضم شوند. با توجه به این‎که اکثریت قاطع این آوارگان، اهل تسنن بودند؛ مسیحیان واهمه داشتند که ترکیب جمعیتی کشور به سود اهل تسنن تغییر کند. در آن زمان، نسبت میان مسیحی‎ها، اهل تسنن و شیعیان تقریبا برابر بود؛ یعنی هر کدام بین 30 تا 35 درصد جمعیت لبنان را تشکیل می‎دادند. در چنین وضعیتی، اگر آوارگان فلسطینی جذب جامعه لبنان می‎شدند، نسبت تعداد مسیحی‎ها به کل جمعیت لبنان به کم‎تر از 25 درصد می‎رسید و طبعا این موضوع برای آن‎ها به شدت نگران کننده بود.

از طرف دیگر، رویکرد «جداسازی آوارگان فلسطینی از جامعه لبنان و ایجاد مناطق اختصاصی برای اقامت آن‎ها» باعث شده بود تا عملا این مناطق به صورت تقریبا خودگردان توسط فلسطینی‎ها اداره شود. همین موضوع سیطره امنیتی مسیحیان بر مناطق فلسطین‎نشین را به حداقل کشانده بود. از طرف دیگر، تضییقات و تبعیض‎ها علیه فلسطینی‎ها باعث می‎شد تا آن‎ها هم نسبت به مسیحی‎ها موضع منفی داشته باشند و بعضا دست به اقداماتی بزنند.

دقیقا همین شکاف را باید ریشه نهایی جنگ داخلی لبنان دانست. در قسمت‎های بعدی، این موضوع را به صورت تاریخی بیان خواهیم کرد. 

در این‎جا به ذکر همین نکته بسنده می‎کنیم که سید حسن نصرالله کسی بود که در میان فلسطینی‎ها زندگی می‎کرد؛ اما از دوره نوجوانی مغازه پدرش در محله ارمنی‎نشین همجوار قرار داشت و سیدحسن هم تابستان‎ها در آن مغازه و میان ارمنی‎ها به کار اشتغال داشت. در نتیجه او دقیقا در متن این شکاف می‎زیست؛ شکافی که در دو قسمت آینده بیش‎تر تشریح خواهد شد.

 

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

نیازمندی ها