کد خبر: 288484
تاریخ انتشار :

طنز/

زیر پیراهن شاگرد راننده رو پرچم می‌کنیم

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

وحید میرزایی - نامه نیوز: الان می‌دونم دیگه، می‌خوام یه ویژگی بارز «ما ایرانی‌ها» رو بنویسم، باز یه عده خوششون نمی‌آد. اصلاً بذارین مثل مطلب قبلی بگم که منظورم همه ایرانی‌ها نیستند. بیشتر هدف، خودم و ۶۰، ۷۰ میلیون نفره که دور هم یه گوشه خاور میانه نشستیم واسه خودمون و هِی ویژگی بارز آریایی تولید می‌کنیم. خب دیگه خیالم راحت شد. ما یه حس کاملاً درونی داریم که معلوم نیست از کجا و چه‌جوری اومده تومون. این که اکثرمون از یه سری چیزای خیلی کوچیک و دم دستی که شاید در حالت عادی همیشه بهش دسترسی داریم، تو یه مواقع خاص خیلی لذت می‌بریم، انگار دنیا و مافیهاش رو بهمون دادند. اونطوری. هیچ فرقی هم نمی‌کنه تحصیل کرده باشیم یا بی سواد، شهری باشیم یا روستایی، بورژوا باشیم یا پرولتاریا (سه ساله می‌خوام این کلمه رو یه جا استفاده کنم، اینجام گیر گرده بود، الان رها شد.) مثلا دیدید میریم عروسی و ۱۰۰ هزار تومان هم کادو می‌بریم. حالا اینکه تا سه برابر اون مقدار پول رو با ارزش افزوده اش، گوشت گردن و باقالی‌پلو، میکس جوجه و گوشت و هرچی سالاد و دسره رو نخوریم آروم نمی‌گیریم، بماند. طرف از ژله و کارامل متنفره و بهش حساسیت داره، در حالت عادی تو خونه‌ش چشمش به کارامل می‌افته تمام روزنه‌هاش بسته می‌شه از بس بدش میاد. اونوقت تو عروسی کارامل رو می‌ریزه رو باقالی پلو می‌خوره. یا مثلاً دیدید تو اتوبوس وقتی شاگرد راننده، اون پذیرایی و آب میوه رو می‌آره چه حالتی بهمون دست میده؟ یعنی اون لحظه الهی قمشه‌ای یا پرفسور سمیعی هم باشی، فقط فکرت تو اون آبمیوه هست و بس. همچین خوشحال می‌شیم که بعد گرفتنش انگار سکه بهار آزادی توشه. حالا همون آب‌میوه هه و کیکه هر روز تو یخچال خونه هستا اما اگه تو اتوبوس تموم شه و بهمون نرسه زیر پیراهن شاگرد راننده رو پرچم می‌کنیم. بعد دقت کردید یه نیم نگاه ریزی هم به آبمیوه بغل دستی می‌کنیم؟ اینو هنوز نفهمیدم دلیلش چیه. حالا این فقط مربوط به مهمونی، اتوبوس و… نیستا، این ویژگی تو تعاملمون با بقیه تو محل کار هم بروز پیدا می‌کنه. مثلا شما فرض کن تو اداره به کارمندها به صورت محدود بلیط مجانی شهر بازی می‌دند. این رو با چشمای خودم دیدم. طرف از دور وسایل شهر بازی رو می‌بینه همه چیش می‌چسبه زیر گلوش از ترس، اونوقت می‌ره بلیط مجانی می‌گیره سوار قطار وحشت می‌شه. یا این دیگه واسه همه‌مون انقاق افتاده. نگید نه. دیدید وقتی می‌رید مسافرت اتوبوس وسط راه نگه می‌داره واسه استراحت و دستشویی. دم دستشویی یه نفر هست که پول می‌گیره. دقت کردین وقتی برمی‌گردی و می‌بینی طرف نیستش چه حالی می‌ده؟ یعنی انگار رفتی بانک جهانی رو زدی، داری فرار می‌کنی. از من بپرسید می‌گم احمدی‌نژاد هم دست گذاشت روی همین ویژگی ما. بعدم دستش رو فشار داد روش. نه که دید ما از چیزای کوچیک و دم دستی لذت می‌بریم اومد تو انتخابات شرکت کرد. حتی این وام ۲۵ میلیونی خودرو هم سوء‌استفاده از این حس ما بود. یعنی ما مردم تکون می‌خوریم ازمون سوءاستفاده می‌شه. بابا خب تکون نخوریم. من که رفتم تکون نخورم. فعلاً.

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

دیگر رسانه ها