باخنوازي در ولي عصر
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
به گزارش نامهنیوز، تهران شهر سادهاي نيست نمي توان از هيچ محله،خيابان يا كوچه آن به سادگي عبور كرد. انگار در دل هر وجب از خاك اين شهر داستاني نهفته است از عشق تا حماسه.در ميان تمام معابر و خيابانهاي اين شهر اما داستان خيابان وليعصر قصه ديگرياست. وليعصر را به این سادگی نمیشود طي کرد و سرسري از آن گذشت. حتی اگر كار و درس و هزار مشغله ديگر تمام هوش و حواستان را گرفته باشد در هر جاي اين خيابان كه باشيد ، خاطرهاي ،بويي و نوايي مجبورتان ميكند سرتان را بالا بياوريد و ميان شلوغيهاي شهر بايستيد به تماشاي آنچه بر شما و روزگارتان مي رود. صدايي كه خاطرتان را گرم شوق کند و دستهايي که در شلوغي هياهوي اين خيابان زخم میزنند به ساز و التیام ميبخشند خستگيهاي يك روز بيروح شلوغ را. اردوان و دامون نزديكيهاي خيابان بزرگمهر ساز ميزنند،كمي بالاتر از چهارراه وليعصر. اگر مسير مستقيم تئاتر شهر را مستقيم به سمت ميدان وليعصر بياييد حتما آنها را خواهيد ديدكه بر ديواره يكي از كافههاي پرتعداد اين خيابان تكيهزده و ساز ميزنند. امكان ندارد از مقابل آنها بگذريد و حداقل چندلحظهاي مبهوت صداي سازشان نشويد،مبهوت شگفتي
ريتمهايي كه اردوان و دامون - كه به دلايل خاص خودشان نخواستند فاميلي آنها در گفتوگو منتشر شود - با آن بزرگان موسيقي دنيا را به خيابان وليعصرآوردهاند.جعبه سازشان را روي زمين باز گذاشتهاند. دختران و پسران جوان دانشجو با كيفها و كولهپشتيهاي رنگي مقابلشان ايستادهاند ،يك خانم ميانسال با موبايل فيلمميگيرد و چند مرد هم مقابلشان به يكي از درختها تكيه زده وبه معاشقه نوازندهها با سازهايشان گوش مي دهند. ريتم آخر را ميزنند و تمام.خانم ميانسال دكمه «استاپ» فيلمبرداري را ميزند و گوشي موبايلش را در كيفش مياندازد.مردها رفتهاند و دختران و پسران جوان هم كمكم متفرق ميشوند. ميگويد:«ارسطو موسیقی رو یکی از شاخههای ریاضی میدونسته و همه هم حرفش رو قبول داشتن» ميگويم: «آره، ابن سینا هم تو کتاب شفا از موسیقی اسم برده» و اين ميشود سرآغاز گفتوگويمان پيرامون موسيقي خياباني با دو خياباننواز به نامهاي اردوان و دامون كه حالا چند اسكناس پانصد،هزار يا دوهزار توماني در جعبه سازهايشان جا خوش كرده است. موسيقي را چطور و كجا ياد گرفتيد؟ اردوان :من موسيقي را بهصورت آزاد ياد گرفتهام.افرادي كه موسيقي كاركردهاند منظور
من را از تحصيل آزاد موسيقي متوجه ميشوند.من تمام اركان آموزش موسيقي از جمله تئوري، هارموني و غيره را به صورت آزاد و در منزل يادگرفتهام . به دانشگاه نرفتم چون نميخواستم وقتم را پشت كنكور هدر دهم.من موسيقي را بدون استاد و تنها با كتاب يادگرفتم و فكر مي كنم الان چيزي حدود 18 سال است ساز مي زنم. دامون: من از حدود 10 يا 11 سالگي ساز مي زنم. در ابتدا سركلاس چند استاد موسيقي شروع به يادگرفتن تئوري موسيقي كردم اما همانطور كه ميدانيد هزينه آموزش موسيقي در ايران بسيار بالاست.اول دبيرستان بودم كه ترك تحصيل كردم. من لاهيجان زندگي ميكردم و در شمال كشور هنرستان موسيقي وجود ندارد به همين خاطر وقتم را سر كلاسهاي تجربي و رياضي هدر ندادم و فقط مشغول ساز زدن شدم. اردوان: من رفتم موسيقي بخوانم به من گفتند كه بايد از اول راهنمايي شروع به موسيقي خواندن مي كردم و بنابراين تصميم به ادامه تحصيل در رشته تئاتر گرفتم چون نزديكترين رشته به موسيقي بود. اين موسيقي چه عشقي است كه اينطور در جانتان ريشه دوانده است؟ دامون: عشق نيست، ديوانگي است. اردوان: مثل افيون است. به نظرم افيون را مي شود ترك كرد اما موسيقي را نه. چرا خيابان؟
اين خيابان نوازي از كي شروع شد؟ دامون: در حقيقت همه چيز از خيابان شروع شد.ما همديگر را نمي شناختيم من سمت ونك ساز ميزدم و اردوان سمت باغ فردوس. اردوان: آره باغ فردوس دست ما بود... يعني چي كه دست ما بود؟ مافيا داريد؟ اردوان: (با خنده) منظورم از اصطلاح «دست ما» اين است كه كسي بهجز ما آنجا ساز نميزد و همه مي دانستند كه آنجا محدوده ماست. دامون: اولين جايي كه شروع به ساز زدن كرديم خيابان بود و اولين لقبي هم كه مردم به ما دادند،صفت « گدا» بود. يادم ميآيد به ما ميگفتند چرا در خيابان گدايي ميكنيد؟ من در فلان رختشورخانه برايتان كار سراغ دارم. حتي يادم ميآيد اوايل بعضي به پول تف ميزدند و بعد ميانداختند در جعبه سازهايمان.يك روز يكي از وزارت فرهنگ ساز زدن من را در خيابان ديد و گفت كه بيا و تست بده تا به تو دكتراي افتخاري موسيقي بدهيم اما واقعيت اين است كه دكترا به چه كار من ميآيد؟ من فقط مي خواهم ساز بزنم.يك مدت ايران ساز زدم وبعد به تركيه رفتم. سوالي كه براي هركسي پيش ميآيد اين است كه با اين وقت و تلاشي كه صرف ساز زدن ميكنيد، چرا موسيقي خياباني؟ دامون: خود شما در طول سال چندبار به كنسرت ميرويد؟ يا اگر
بخواهيد كنسرت موسيقي «جاز» برويد چه ميكنيد؟ با اين هزينهها نهايت سالي يك بار... خب من ويلون را به صورت « jazz » در خيابان ميزنم و اردوان هم همين كار را با گيتار انجام ميدهد. موقع اجرا برايتان فرقي ميكند كه در خيابان ساز ميزنيد يا در جاي ديگري؟(از نظر وسواس در اجراي صحيح و روي نت نواختن دقيق ميگويم). دامون: براي من هيچ فرقي نمي كند كه كجا مشغول ساز زدن هستم چون درست از زماني كه دست به ساز ميشوم تمام هوش و حواسم معطوف به سازم ميشود و ديگر مكان برايم اهميتي ندارد. اردوان: زمان ساز زدن مكان برايمان اهميتي ندارد تنها چيزي كه مهم است رعايت اين نكته است كه بدون خطا ساز بزنيم و ملوديها را درست از كار دربياوريم. درآمد شما چقدر است؟ يك نوازنده در طول روز نهايت دوساعت ميتواند مفيد ساز بزند.يك روز مثلا 200هزارتومان درآمد دارد و زماني هم ميشود كه مثل حال و روز امروز ما 4 روز علاف پس گرفتن سازهايش از نهادي مي شود كه آنها را توقيف كرده است. يعني ما هيچوقت حساب بانكي نداريم و اگر پولي داشته باشيم نهايت 200 يا 300هزارتومان است. البته ممكن است يك ماه 2ميليون تومان درآمد داشته باشيم و بعد چهارماه
سازهايمان را ازما بگيرند و نتوانيم ساز بزنيم. مثلا يك بار ويولن من را در خيابان شكستند و يك سال با ساز قرضي كار كردم تا بتوانم براي خودم ساز بخرم.جالب است بگويم حتي اگر بتوانيم پس اندازي هم كنيم آن را خرج سازهايمان خواهيم كرد. سازهايمان از بهترين سازهاست چون برايمان مهم است كه مخاطب ملودي تميز بشنود. مدتي قبل وزارت ارشاد گفت ميخواهد موسيقي خياباني را سروسامان دهد. دامون: به ما گفتند كه دروغ است! اردوان:ممكن است است گروه را ثبت كنند اما براي نوازندگي در خيابان مجوز نميدهند. مدتي پيش من ميخواستم براي يك خيريه در خيابان ساز بزنم كه حتي با آن هم مخالفت كردند و اجازه ندادند. يعني حتي نمي گذارند ما براي خيريهها ساز بزنيم اما خب بخشي از درآمد ماهانهمان را به خيريهها كمك ميكنيم.همين الان كه با شما صحبت ميكنيم سازهاي ما در كلانتري ضبط شده است. به ما ميگويند برو سراغ يك كار شرافتمند! يعني منظورشان اين است ما كه در خيابان ساز ميزنيم بيشرف هستيم؟ خب هرچه دلشان ميخواهد بگويند.يك بار در خيابان ساز مي زديم كه دو نفر آمدند و گفتند سازهايتان را بدهيد ببريم! گفتيم مشكلي نيست، فقط اگر امكان دارد كارت هايتان را
ببينيم. با شنيدن همين جمله عصباني شدند و سازهايمان را با فحاشي بردند. دامون: زماني من ايران نبودم و خيلي ها به من ميگفتند بيا ايران و ساز بزن، حالا كه آمدهام كسي اصلا آدم حسابم نميكند! زماني كه تركيه بودم فيسبوك من پر از آدمهايي بود كه از من ميخواستند به ايران برگردم و موسيقي « jazz » را با ويولن بزنم، چيزي كه در ايران نبوده و نيست اما همان آدمها وقتي برگشتم حتي جواب تلفن من را هم نمي دادند. خيليها اين حرفها را ميزدند البته تا قبل از آمدنم به ايران. افرادي مثل رايزن فرهنگي سفارت ايران در تركيه! من در تركيه كارهاي خيريه ميكردم . هيچ پول يا كمكي از دولت نميخواهم فقط درخواست دارم به من اجازه ساز زدن بدهند و براي من تعريف كنند كه چرا كار من غيرقانوني است؟ مگر در همين راديو تلويزيون صداي ويولن پخش نميشود؟ چرا صداي ويولن من غيرقانوني است! زماني كه تركيه بودم از طرف دانشگاه برلين دعوت شدم كه بروم و ساز بزنم اما قبول نكردم چون برايم مهم بود كه در وطن خودم ساز بزنم. من دوست ندارم براي هركسي ساز بزنم. خيلي ها از من خواستهاند برايشان ساز بزنم اما شنونده صداي سازم براي من خيلي مهم است كه چه كسي است.من
براي تمريني كه كردهام براي عمري كه پاي موسيقي گذاشتهام ارزش قائلم. به سبك شما اجازه آلبوم ميدهند چرا آلبوم تهيه نميكنيد؟ اردوان: ما آلبوممان آماده است اما سوالي كه مطرح است اين سوال است كه آيا آلبوم مخاطب دارد؟آيا آلبوم خريدار دارد؟ما سه آلبوم آماده داريم اماخب به چه دردي ميخورد؟ يعني براي مجوز اقدام كردهايد؟ دامون: ما براي مجوز همه كار كردهايم.جوابشان اين است كه برويد در سالن رودكي اجرا بگذاريد تا ما گروهتان را ثبت كنيم.من با كدام پول بروم و سالني مثل رودكي را براي اجرا اجاره كنم؟ ما كارمان نوازندگي است. اگر از صبح تا شب دنبال مجوز باشم چطور ساز بزنم؟ درآمدم از كجا باشد؟ اردوان: آقاي مرادخاني روزي ما را در خيابان ديدند و گفتند بگوييد اينها بيايند و در جشنواره «شمس» ساز بزنند. ما رفتيم و دو دوره در جشنواره شمس اول شديم اما باز به ما مجوز ندادند. گفتيم شايد بعد از آن گشايشي در كارمان شود كه هيچوقت نشد! اردوان: اگر شما صدتا مجوز آلبوم هم داشته باشيد به درد نميخورد! چرا به درد نميخورد؟ اردوان : مثل اين ميماند كه شما يك ماشين فورد داريد اما موتور ندارد ! شما به موسيقي اعتقاد داريد. اردوان: واقعا
همينطور است. در دنيا خيلي موسيقي خوب وجود دارد كه ميتوانيم از آن به خوبي استفاده كنيم. موسيقي يعني همان چيزي كه آقاي چكناواريان ميگويد با آن براي استقلال ارمنستان راي جمع كرده است. يك بار من سوار تاكسي شدم ديدم خواننده دارد ميخواند كه :«تيغ رو بكش روي دستت...» و راننده هم ارتباط عجيبي با آهنگ برقرار كرده بود! در عوض شما ببينيد وقتي «فردي مركوري» در آهنگش ميگويد:« دوستان ما همگي قهرمان هستيم...» اين چه تاثيري در روحيه لندن دارد. تا حالا در جشنوارهاي ساز زدهايد؟ دامون: 5 يا 6 سال پيش و در جشنواره بين المللي تئاتر بود كه گروه تئاتري براي اجرايش احتياج به نوازنده داشت. به خيابان آمدند و از ما خواستند برويم در جشنواره شركت كنيم كه مثلا جايزه ببريم و پولي عايدمان شود! ما رفتيم ساز زديم و اتفاقا جايزه بهترين گروه موسيقي را برنده شديم اما گروه محترم! نه تنها به ما جايزهاي ندادند،حتي با ما خداحافظي هم نكردند چون از اين ناراحت شده بودند كه چرا ما اول شديم و تئاترشان مقامي نياورده است. «مانالوآ» ميخواهد به كجا برسد؟ دامون: به جايي نميرسد. آخر سر گوشه خيابان ميميرد. خيلي شعاري فكر نمي كنيد؟ دامون: ما هرروز
تمرين ميكنيم.هرروز ساز ميزنيم و تا حالا براي كارمان در خانه هركسي را نزدهايم. اردوان: ياد شعري افتادم كه ميگفت: «ره چنان بسته كه پرواز در همين يك قدمي ميماند.» اگر همه شرايط برايتان جور باشد باز هم در خيابان ساز ميزنيد؟ دامون: هيچكس دوست ندارد در سرماي زير صفر ساز بزند و آخر سر هم از شدت سرما دستانش به خونريزي بيفتد. اردوان: من نمي توانم كسي را بالاسرم تحمل كنم كه بخواهد سليقه و نظرش را به من تحميل كند، اين شد كه آمدم در خيابان و شروع به ساز زدن كردم. اينكه ممكن است كسي از آشناهايتان شما را در خيابان ببيند برايتان سخت نيست؟ اردوان:چرا بايد سخت باشد؟ من خيلي وقتها به دوستان و آشناهايم ميگويم در فلان خيابان ساز ميزنم، بياييد و ببينيد.مادرم اوايل خيلي با ساز زدن من در خيابان مشكل داشت.اما اولين باري كه با هم به تركيه رفتيم در خيابان استقلال شروع به ساز زدن كردم و بعد از اينكه ساز زدنم تمام شد ، تا آخر خيابان استقلال من را مي شناختند و ميگفتند نوازندهاي به خيابان آمده كه خيلي خوب گيتار ميزند.اين براي نوازنده دلگرمي خيلي بزرگي است كه مخاطبانش او را تا اين حد دوست داشته باشند. بارها شده يك رهگذر ما
را در خيابان ديده كه مشغول ساز زدن بوده ايم و چنددقيقه به ساز زدن ما گوش داده است فرداي آن روز كه دوباره از مقابل ما رد شده ، از ما تشكر كرده كه «دمتون گرم! ديروز چقدر روحيهام بهتر بود و خوب كار كردم» يا ميگويند بعد از اينكه چند دقيقهاي يكي از قطعات خوب موسيقي دنيا را در خيابان شنيدهاند آن شب خيلي خوب و آرام خوابشان برده؛ خب دنياي براي من يعني همين. دامون: من در ميدان ونك با ويولن،«باخ» ميزدم و گزارشش در يكي از روزنامهها چاپ شد. يكي از شهرستان روزنامه به دست آمده بود و ميگفت آرزويم اين بود كه روزي اين قطعه«باخ» را به صورت زنده بشنوم اما امكان و پول شركت در كنسرت را نداشتم. چند گروه موسيقي خياباني در تهران داريم؟ دامون: زياد نيستيم. تقريبا همه از كشور رفتهاند و ديگر كسي اينجا نمانده است.زماني در تهران 50 نفر بوديم الان شايد فقط 5نفر ماندهايم كه فردا شب هم يكي از ما قرار است برود و ميمانيم 4نفر.همين الان يك مدرسه بينالمللي در مسكو از من خواسته كه بروم و ساز تدريس كنم اما اين هدف من نيست. من فقط و فقط ميخواهم ساز بزنم.شهرداري از من براي ساز زدن رشوه ميخواهد. يعني به من ميگويد مثلا 50هزارتومان
بدهيد تا بتوانيد در خيابان ساز بزنيد، آن هم مثلا در روزي كه درآمد ما كلا 12هزارتومان بوده است براي يك روز كامل ساز زدن!يادم ميآيد يكبار برف ميآمد و ما داشتيم در برف ساز ميزديم، همان موقع مامور شهرداري با ماشين آمده بود ميگفت فلان قدر پول بدهيد تا بتوانيد ساز بزنيد. جالب است كه مثلا در ميدان ونك هرزماني بخواهي ميتواني مواد بخري اما نميتواني ساز بزني.ساززدن اشكال دارد اما موادفروشي نه! ما فقط ميخواهيم دست از سر ما بردارند. ما حتي سيگار هم نميكشيم، اعتقادمان اين است كه وقتي ساز ميزنيم نبايد خلاف كنيم، شايد كسي ما را ديده باشد و راجع به هنر و هنرمند فكر بدي كند.ما تا به حال نه اغتشاش كردهايم نه قيل و قالي! موسيقي ما حتي وكال(متن) هم ندارد كه بگويند حرف بدي زدهايم. ما فقط و فقط ساز زدهايم وميخواهيم اجازه بدهند ساز بزنيم. از آنجا كه خودتان موسيقي را تجربي ياد گرفتهايد آيا تابهحال به تدريس موسيقي فكر كردهايد؟ دامون: بله خيلي از آموزشگاهها دنبال ما ميآيند و از ما ميخواهند برويم و در آموزشگاهشان كلاس بگذاريم اما واقعيت اين است كه اساس كار آموزشگاهها اصلا با من و اخلاقياتم سازگار نيست. من
هرچه را بلد باشم به همه ياد ميدهم اما در آموزشگاه اينطور نيست از ما ميخواهند آموزش را طول بدهيم تا از شاگرد پول بيشتري بگيريم؛ چيزي كه اصلا در مرام من نيست.براي همين قبول نميكنم كه در آموزشگاه تدريس كنم.من به يك نفر به صورت تجربي ويولن ياد دادم كه الان بهواسطه آن در يك آكادمي هنر خارج از كشور تحصيل ميكند.آموزشگاهها به من ميگويند اينجا بايد نكته را كم و قطره چكاني به شاگرد يادبدهي ولي اين پول از گلوي من پايين نميرود.
منبع: روزنامه قانون
دیدگاه تان را بنویسید