کد خبر: 577433
تاریخ انتشار :

نگاهی به جنبه های نظامی جنگ بیولوژیک

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

قرن بیستم شاهد تعداد به نظر بی شماری از کشمکش های نظامی بوده که از درگیری های محلی کوچک تا دست کم دو جنگ جهانی را دربرگرفته است. همین قرن بیستم شاهد تلاش های عمده ای از سوی قدرت های بزرگ برای ساخت سه نوع به اصطلاح «سلاح کشتار جمعی» بوده است: اتمی، باکتریایی بیولوژیک و شیمیایی. به تمام این سلاح های کشتار جمعی در ابتدا به عنوان سلاح هایی بسیار موثر و بسیار رزمی نگاه می شد، با این حال تنها در مواردی معدود و محدودی مورد استفاده قرار گرفته اند. از خودتان بپرسید چرا این گونه بوده است؟ ساده است: هرچند که ایالات متحده توانست با معافیت از مجازات در سال 1945 شهرهای ژاپن را با بمب های اتمی بمباران کند و هرچند که نیروهای آنگلو دست کم سه طرح برای راه انداختن جنگی تمام عیار علیه اتحاد جماهیر شوروی تهیه کرده بودند، ولی آنها هرگز جرات به اجرا گذاشتن این طرح ها را پیدا نکردند. دوباره از خودتان بپرسید چرا این گونه شد؟ من در حوزه پزشکی یک جاهل به تمام معنا هستم و هیچ حرفی در مورد ماهیت سارس- کوووید 19 ندارم که بزنم، من یک تحلیلگر نظامی ام و یکی از دو حوزه تخصصی من (علاوه بر برنامه ریزی نیروهای هسته ای) هنر عملیاتی و در سطح عملیات های نظامی فراتر از تاکتیکی اما پایین تر از راهبردی بوده است. شما آن را به عنوان چیزی در نظر بگیرید که روش های تاکتیکی را به اهداف راهبردی مرتبط می کند. همچنین می توانید به آن به عنوان سطحی از تخصص نگاه کنید که در آن آرایش هایی از تسلیحات ترکیبی (بالاتر از سطح واحد) در چیزی شبیه به یک لشگر نیروی زمینی کنار هم چیده می شوند. این دقیقا همان سطحی است که بیشتر از همه محتمل است برای سلاح های کشتار جمعی مورد استفاده قرار گیرد. با این حال اگر به دنبال دفترچه های راهنمای شوروی/ روسیه یا آمریکایی هستید که در آن هنر عملیاتی مورد بحث قرار می گیرد، خواهید دید که در آنها همیشه فرض بر این گرفته می شود که طرف مقابل آغازگر استفاده از سلاح های کشتار جمعی خواهد بود (حتی در اسناد محرمانه.)

باز هم از خودتان بپرسید چرا این گونه است؟ آیا این فقط نوعی از نزاکت سیاسی است که نشان می دهد «ما آدم خوب ها هستیم» و «آنها واقعا شیطانی اند»؟ تا اندازه ای بله، اما فقط این نیست. به باور من هر سه این موارد توضیح واحدی دارند: استفاده از سلاح های کشتار جمعی کار بسیار پیچیده ای است و وقتی مورد استفاده قرار گرفتند، قطعا می توانند پیامدهای سیاسی حقیقتا فاجعه باری را به دنبال داشته باشند. برای مثل گزارش های (کاملا جعلی) مربوط به استفاده دولت سوریه از سلاح های شیمیایی علیه تکفیری ها را مد نظر قرار دهید: چنین کاری هیچ معنایی برای هیچ تحلیلگر نظامی ندارد، خیلی ساده به این دلیل که 1) این کار هیچ فایده ای برای دمشق به دنبال نداشت و 2)همه می دانند که به محض اینکه این تازه ترین «هیتلر جدید» به استفاده از مهمات شیمیایی متهم شود، «امپراتوری» بهانه لازم را برای حمله به سوریه به دست خواهد آورد. حقیقت آنکه تکفیری ها سلاح های شیمیایی ساخته اند و ظاهرا بدون هیچ نتیجه خاصی از این کار مشاهده شده باشد، تلاش کرده اند اینجا و آنجا از آنها استفاده کنند و اخیرا به نظر می رسد (بنا بر گزارش های روسی)که آنها خودشان را نیز مسموم کرده اند. بعلاوه انبارهای بسیار واقعی سلاح های میکروبی تکفیری ها به عنوان مدرکی از حملات دولت سوریه مورد استفاده قرار گرفتند ( چقدر این حرف ابلهانه است)، پس برای آن دیوانگان تکفیری هیچ نتیجه سیاسی واقعی متصور نیست. در مورد تصویر عمومی آنها به دنبال انتشار ساعت ها ویدئوهای تهیه شده از خونریزی های خود، می توانید مطمئن باشید که آنها ذره ای به این اهمیت نمی دهند که «کافران» و دیگر «صلیبیون» در مورد آنها چه فکری می کنند. همین مسئله در مورد صدام حسین نیز مصداق دارد که با کمک «جامعه بین المللی» (عمدتا «امپراتوری»، اتحاد جماهیر شوروی و فرانسه) سلاح های شیمیایی را علیه مردم خودش و علیه ایران استفاده کرد، اما از آنجا که او «حرامزاده خود ما» بود، خطر تلافی جویی علیه او صفر بود. اما وقتی که امپراتوری از او رو برگرداند، او جرات نکرد از سلاح های کشتار جمعی اش علیه هیچ کس استفاده کند. چرا؟ چون نیروهای تحت رهبری آمریکا با یک حمله شیمیایی متوقف نمی شدند. و چون هر گونه حمله ای از این دست به آمریکا و دیگر اعضای ائتلاف ضد عراقی، این «مجوز» را به آنها می داد تا از هر سلاح یا فناوری که می خواستند از جمله سلاح های هسته ای تاکتیکی علیه عراق استفاده کنند. حقیقت این است که سناریوهای نظامی بسیار معدودی وجود دارد که در آنها استفاده از سلاح های کشتار جمعی معنا داشته باشد. این حرف در مورد هر سه گونه آنها صدق می کند، اما این به خصوص در مورد سلاح های بیولوژیک مصداق دارد که تحت کنترل در آوردن آن از دو تای دیگر بسیار سخت تر است. در اینجا باید بار دیگر به همه یادآوری کنم که جنگ هرگز خود به خود پایان نمی یابد، بلکه تنها یک روش برای یک خاتمه وجود دارد و این روش همیشه سیاسی است. ادامه دادن جنگ صرفا با هدف کشتن مردم و حتی بمباران یک کشور و بازگرداندن آن به عصر پارینه سنگی را نمی توان یک هدف سیاسی قلمداد کرد. اگر ترجیح می دهید، هدف سیاسی چیزی است که باید آن را به عنوان «پیروزی» تعریف کرد. در نتیجه «غرق کردن تمام کشتی های دشمن» یا «اجرای حملات ضد رهبری به همراه گردن زدن» » اهداف سیاسی محسوب نمی شوند.. چندین کشور وجود دارند که قادر به ساخت سلاح های بیولوژیک هستند. در واقع بیشتر آزمایشگاه های بیولوژیک می توانند سلاح های بیولوژیک ساده ای را با استفاده از موادی که در همه جا یافت می شوند تولید کنند. اما این آزمایشگاه ها نیستند که تصمیم به استفاده از چنین سلاح هایی را می گیرند. این تصمیم به وضوح تصمیمی است که فقط می تواند از سوی عالی ترین مرکز فرماندهی ملی و تنها با دنبال کردن یک استدلال اقناع کننده از سوی متخصصان نظامی و علمی اتخاد شود. سرانجام آنکه هیچ دولت مسئولی اگر احساس کند که خطر تلافی جویی هم از نظر نظامی و هم سیاسی وجود دارد، دستور استفاده از سلاح های کشتار جمعی را نخواهد داد. دست آخر آنکه در مورد سارس کووید 19 و تمام دیگر اپیدمی ها / همه گیری هایی که مشاهده می کنیم، وضعیتی به وجود می آید که در آن آلودگی به منشا اولیه آن محدود نمی ماند، بلکه صورتی جهانی پیدا می کند. تا جایی که من می دانم - و اگر اشتباه می کنم لطفا مرا اصلاح کنید - هیچ ویروسی وجود نداشته که به طور موفقیت آمیزی علیه یک هدف مشخص مورد استفاده قرار گرفته باشد و بعد صرفا همان هدف را آلوده کرده باشد. به عبارت دیگر خطر « آسیب جانبی» سلاح های بیولوژیک امری قریب به یقین است (دست کم به طور بالقوه.) بله، در تئوری یک کشور می تواند ویروس جدیدی را تولید کند یا از یک ویروس شناخته شده به عنوان سلاح استفاده کند و بعد واکسن آن را نیز تولید کند و نیروهای مسلح یا حتی کل جمعیت خود را واکسینه کند. اما این کار نشانه بزرگی دال بر چیزی خواهد بود که کاخ سفید می گوید «بله، ما این کار را کردیم!»، یعنی: خودکشی سیاسی. اکنون اکثریت غالبی از نظراتی که زیر این مطلب گذاشته شده بر جنبه های پزشکی احتمالی این همه گیری تمرکز دارند که بسیار خوب است و من چیز جدیدی ندارم که به آنها اضافه کنم. ولی حالا از شما می خواهم که به جنبه های نظامی و در نتیجه سیاسی این بحران نگاه کنید و بعد از خودتان بپرسید که این کار چه فایده ای دارد؟ اینطور به نظر من می رسد که چین و روسیه عملکرد بسیار بسیار خوبی داشته اند. این بحران در چین تقریبا به طور کامل تحت کنترل درآمده و روسیه نیز آن را محدود و محصور ساخته است. این واقعیت که نه چینی ها و نه روس ها هیچ توهمی درباره «بخش خصوصی» ندارند و این واقعیت که این جوامع کاملا درک می کنند که یک دولت قدرتمند چیزی است که برای واکنش به این نوع (و هر نوع دیگری) از بحران ها لازم است، به آنها کمک کرده است. چنین شانسی برای ایالات متحده توهم زده وجود ندارد که کمتر از 950 هزار تخت بیمارستانی در سراسر این کشور وجود دارد و ظاهرا رئیس جمهور آن اعتقاد دارد که والمارت و آمازون می توانند ماسک صورت را به کسانی که نیاز دارند برسانند. در واقع ایالات متحده کشوری است که کمتر از همه توانایی غلبه بر یک همه گیری واقعی را دارد، پس چرا رهبران آمریکا باید تصمیم بگیرند سلاحی را علیه کشورهایی که در مقایسه بسیار بهتر از خود آن هستند به کار بگیرند، در حالی که خود آنها در جهان بیشتر از همه در برابر آن آسیب پذیرند؟ یا آیا با این واقعیت موافقید که وضعیت در اروپا مطلقا ترسناک به نظر می رسد؟ بله می دانم، «احمق کل قوا» پیش از اعلام ممنوعیت مسافرتی 30 روزه (؟) بین آمریکا و اتحادیه اروپا، حتی به خود زحمت نداده با به اصطلاح هم پیمانان آمریکا مشورت کند. اما این کاری است که هیچ معنایی در دمکراسی ندارد و اصلا نمی شود درک کرد یعنی چه ، اینکه یک طرف مسئول جان باختن ده ها هزار و حتی احتمالا میلیون ها نفر در میان به اصطلاح «هم پیمانان» شما شود. پس می توان مسئله را به این شکل جمع بندی کرد: با این همه آیا ما باور داریم که رهبران واقعی امپراتوری آنگلوصهیونیست (معلوم است که نه دلقک های حاضر در کاخ سفید) آنقدر بی خردند تا سعی کنند دست به چنین عملیاتی بزنند؟ صراحتا بگویم که من نمی گویم نه. می پذیرم که امکان چنین چیزی وجود دارد. ولی میل دارم به همه یادآوری کنم که «امکان» همان «محتمل» نیست و با «امر تثبیت شده» بسیار فرق دارد. نویسنده: ساکر (Saker) تحلیلگر نظامی و سیاسی

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

دیگر رسانه ها