کد خبر: 677091
تاریخ انتشار :

یادداشت احساسی جواد خیابانی برای مارادونا و ناپولی

کمتر گزارشگری هست که به اندازه جواد خیابانی غرق در خاطرات دیه‌گو مارادونا و شیفته او باشد.

یادداشت احساسی جواد خیابانی برای مارادونا و ناپولی
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

به گزارش ورزش سه ، خیابانی به بهانه قهرمانی ناپولی در سری آ یادداشت مفصلی را برای انتشار به ورزش سه سپرده است. مونولوگی میان او و بازیکن مورد علاقه‌اش در سال‌های زندگی: ال دیه‌گو!

این نوشته را بخوانید: 

دیه گوی عزیزم سلام .کدوم فیلسوف بود که میگفت من می‌اندیشم پس هستم؟ برای من اینجوریه: عکس و فیلم‌های تو رو می‌بینم پس هستم .

*نیمه نهایی جام یوفا بود. سه تا تیم از آلمان بود و فقط تو و تیمت از ایتالیا. بازی رفت مونیخ رو 2-0 زده بودین و حالا باید در برگشت باهاشون بازی می‌کردین. اشتوتگارت و درسدن هم اون طرف جدول بودن. مجلات کیکر و بیلد از حرص اون 2-0 به دروغ، ترس و رنگ‌پریدگی رو توی چهره‌ی بازیکنانِ ناپولی پخش کرده بودن اما مگه تو از کسی در عمرت ترسیدی؟

روزِ بازی ورزشگاه مونیخ پر شده بود از آلمانی‌هایی که فقط بردن رو میخواستن. با ورودِ تیمت به ورزشگاه و دیدن اون همه هیاهو، از همان اول شروع کردن به هو و جنجال تا حال تو و هم‌بازیاتو بگیرن و باختو تلافی کنن. وقتی واردِ زمین شدن، چنان هیاهویی در ورزشگاه راه افتاد که انگار خدا طرفدار مونیخی‌هاس و ناپلی‌ها طرفدار شیطان هستن‌. همه تیمت خودشونو باخته بودن، عینهو آرد صورت همشون سفید شده بودن. بعد تو اومدی توی زمین و یه نگاه کردی به تماشاچی‌ها. یه نگاه به بازیکنای مونیخ. نفرات تیم خودت. حتی بند کفشاتو هم نبسته بودی. اینجا بود که نمایش شروع ‌شد و تو یه روپایی زدی. بند کفشات دیه گو. یادت هست؟ چرا باز بود؟ عین شالی که بوکسورها به کمرشون می‌بندن و وارد رینگ میشن تو بند کفشاتو نبستی و به زمین اومدی. اونا بسته نشده‌ بودن و آویزان مونده بودن.

همه مونیخی‌ها بهت می‌خندیدن. اما چرا دیه گو؟ چیکو مارولدا کسی که تمام قصه تو رو به نشریه ایل ماتینو می‌داد، می‌گفت همیشه با بندهای باز تمرین می‌کردی چون اینطور احساس راحتی داشتی و توپ رو بهتر لمس می‌کردی و درست قبل از سوت بازی بند کفش‌هاتو می‌بستی. می‌گفت اگه داورها میذاشتن حتی توی بازی هم بندهارو نمی‌بستی چون خودت یه بندباز حرفه‌ای بودی. تیم بایرن شروع کرد به گرم کردن در زمین المپیک مونیخ. میدونم به چی فکر کردی. به این فکر کردی که چه جوری دماغ اونارو بسوزونی. دقیقا یادمه دیه گو. سی‌ام فروردین 1368 بود و من کل مسابقه رو از تلویزیون شارجه می‌دیدم. اون موقع بندرعباس معلم بودم و هر شب فوتبالای زیادی از دبی و ابوظبی و شارجه پخش می‌شد. 

بگذریم، ناگهان آهنگ فوق‌العاده زیبا و خاطره‌انگیز لایو ایز لایف  live is life از گروه اتریشی opus از بلندگوهای ورزشگاه پخش شد تا نمایش تک نفره تو شروع بشه. رقصیدی و رقصیدی و رقصیدی تا همه ورزشگاه دست از صحبت با خدای آسمون مونیخ بردارن و طرفدار شیطان روی زمین بشن. می‌گن مونیخی‌ها با دستور مربی دست از خیره شدن به تو برداشتن اما با گوشه چشماشون نظاره‌گر تو بودن و ترسیدن و بازم ترسیدن تا اینکه تو به فینال رسیدی.

فرانک رائس تهیه کننده بلژیکی اون برنامه در جایی گفته، اگر دستور به ضبط اون رقص نمی‌داده غیر از ۷۰ هزار تماشاگر حاضر در ورزشگاه، هیشکی اون صحنه‌هارو از تو نمی‌دید. دوربین‌ها فیلم می‌گرفتن اما غیر از دوربینی که رائس دستور به ضبطش داد حواسشون به تو نبود. رائس  غیرعادی بودن تو رو نگاه می‌کرد، اون بلافاصله با شبکه ZDF آلمان تماس گرفته و ۱۲ دقیقه شاهکار تو پیش از آغاز بازی رو براشون ارسال کرد. تدوینگر برنامه نشسته توی باکس مونتاژ و این ویدئوی جاودانه رو ساخته که برای اولین بار از تلویزیون بلژیک پخش شد و امروز توی یوتیوب میلیون‌ها بازدید داشته. رائس چند سال قبل به شوخی گفته بود اگه برای هر بار دیده شدن این ویدئو یک پنی پول می‌گرفته، مدت‌ها پیش در جزایر هاوایی خودشو بازنشسته می‌کرده .

کی یادشه که بعد از اون نیمه نهایی با آلمانی‌ها در فینال جام یوفای 1989 با اون یکی تیم آلمانی چه کردی؟ چه پنالتی خوشگلی به ایکه ایمل زدی و با گل کاره کای برزیلی که خودت اسمشو ماجیکا گذاشته بودی تیم اشتوتگارت رو له کردی تا حتی کلینزمن در بازی برگشت هم نتونه کاری کنه و یه تنه تیمتو قهرمان اروپا کنی؟ کی یادشه که اون تیم آلمانی یه مربی هلندی به نام آری هان داشت و یه بازیکن به نام سرکو کاتانچ که سال‌ها بعد در فوتبال ایران هم معروف شدن. اما تو یادت بود و می‌گفتی آری هان یه ترسوی تمام عیار بود اما به کاتانچ احترام می‌ذاشتی و می‌گفتی هم نسل تو بوده و در عین اینکه اسلوونیایی بود اما اونو اهل کرواسی می‌دونستی و حتی به‌خاطر ملیتش باهات شرط هم بستم که باختی و بعدش هم دبه کردی و پول منو ندادی!

* پاشو دیه گو ، تیمت در ورزشگاه فریولی دور از بندر ناپل قهرمان شده و دو شبه که جشن طرفداران تموم نمیشه. ببین که حتی یه نفر هم به یاد سوفیا لورن که ناپلی بود عکسی کنار پوستر فیلماش نمیندازه اما همه شهر پر شده از عکس‌ها و تابلوهای تو. 

اصلا باید از تورناتوره بخوایم که فیلمی باشکوه‌تر از سینما پارادیزو درباره فوتبال و تو بسازه. تو آلفردوی آپاراتچی بشی و من و طرفدارات هم توتوی سر به هوا. موسیقی فیلم جدید تورناتوره همون باشه که توی پارادیزو بود و لوکیشن اصلی به جای سینما دقیقا وسط سن پائولو باشه یا حتی کنار ساحل زیبای ناپل و اون همه قایق و پرچم‌های منقش به عکس و شماره تو. بیا به سن فردیناندوی قدیمی که خودت همیشه اونجا می‌چرخیدی و دور دور می‌کردی. 

بهت گفته بودم به‌خاطر خودت، میلان و خاطرات گولیت و فان باستن و رایکارد رو از یاد می‌برم و به عشق تو در دو سال رویایی طرفدار تیمت می‌شم و حالا اینم سال سوم. با سه‌گانه قهرمانی در ایتالیا و چسبوندن سپر اسکودتو به سینه لباس تیم در فصل آینده. پاشو دیگه چون همه مردم سواحل جنوبی از رم تا پالرمو منتظرت هستن.

شهر در حسرت نبودنت داره آتیش می‌گیره. آتشفشفان وزوو در 15 دقیقه همه مردم شهر رو کشته و تو در 15 دقیقه بازی با میلان همه شهرو زنده کردی. دمای اون گدازه‌های آتشفشانی بیش از 700 درجه بوده اما هیشکی یادش نیست وقتی تو به میلان و یووه و اینتر گل میزدی دمای سن پائولو که حالا دیگه اسم خودتو داره از 1000 درجه هم بالاتر می‌رفت و از کومای و پوتزولی گرفته تا محله سانتا ماریا همه دیوونه‌ات می‌شدن. 

وای از اون بازی‌هایی که در سن پائولو با میلان و یووه داشتی. هر دو تارو 2-1 بردی و خودت چه محشری بودی. حتی آتالانتا رو هم همون سال در فینال کوپا ایتالیا 4-0 داغون کردی و توی اسکودتو هم اونارو 2-1 بردی. یه هفته بعدش همین آنچلوتی بود که تو رو زد و مصدوم شدی و بازی با رم 0-0 شد اما تیمتو یه نفره قهرمان کردی. کی یادشه مربی اون تیم کی بود؟ کی یادشه دروازه‌بان ناپولی و هافبک وسط تیمت توی اون بازی کی بود؟ اصلا جز ماجیکا و آلمائو مگه بازیکن دیگه‌ای هم داشتین؟ شما سه نفر بودین که با فرارا و فرناندو یه تیم 2 میلیون نفری به عشق مردم بندر ساخته بودین. راستش بین تو و این پسر هنرمند گرجی که اسمشو کوارادونا گذاشتن اندازه یه دریا بین ناپل تا سیسیل فاصله‌س. میگن این جوون گرجستانی جای تو رو گرفته اما اون کجا و تو کجا؟ 

*هنوز جشن اصلی به پا نشده دیه گو. امروز همه شهر منتظرن تا بنفش‌های فلورانس بیان و در ناپل ببازن و با فتح فیورنتینا مردم بندر توی ورزشگاه خودت فریاد بکشن و ویوا ویوا دیه گو سر بدن. 

آخه مگه میشه تو مرده باشی؟ من که باور نمیکنم. کاش خودم قبل از تو می‌مردم تا از ترس این فیلم وصیت‌نامه روزی هزار بار دق نکنم که بالاخره چی میشه و چه وقتی دیده میشه!

پاشو دیه گو. تو نمردی و نمی‌میری. قهرمانی تیمت مبارک.

 

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

دیگر رسانه ها