چرا تیم ملی ایران نمیتواند جوانگرایی کند!
در آغاز مقدماتی جام جهانی 2026 آمریکا، نگرانی بزرگی فضای فوتبال ملی ایران را فرار گرفته است.
چرا تیم ملی ایران نمیتواند جوانگرایی کند!
به گزارش ورزش سه، تیم ملی ایران در مسابقات جام جهانی 2022 با میانگین سنی 28.9 پیرترین تیم حاضر در این مسابقات بود که در نهایت ایران در گروه خود سوم شد و نتوانست به مرحله یک هشتم نهایی جام جهانی سال گذشته صعود نماید. پیر بودن تیم ملی و میانگین سنی بالای آن در این یک سال گذشته بارها و بارها مورد بحث در محافل فوتبالی بوده و کارشناسان ورزشی و بسیاری از فوتبال دوستان میانگین سنی بالای بازیکنان تیم ملی را مورد انتقاد قرار میدهند و از این بابت احساس نگرانی میکنند و انتظار دارند که سرمربی فعلی تیم ملی باید شرایط تغییر نسل را برای تیم ملی فراهم سازد.
این در حالی است که به هیچ عنوان مسئولیت تغییر نسل تیم ملی فوتبال نه در ایران و در هیچ کجای جهان نباید بر دوش سرمربی تیم ملی باشد و اگر در مقطعی سرمربی تیم ملی این مسئولیت را بر عهده گرفته باشد و یا بر عهده بگیرد، نشان از ناتوانی فدراسیون و ساختار فوتبال کشور و عملکرد غیرکارآمد باشگاهها است.
سرمربی تیم ملی بزرگسالان ایران فقط مسئول این است که از میان تمامی بازیکنان ایرانی حاضر در لیگهای ایران و جهان، بهترین نفرات را انتخاب کند و به هیچ عنوان وظیفه استعدادیابی و پرورش استعدادها و معرفی بازیکنان جوان با سرمربی تیم ملی نیست. به عنوان مثال بارها گفته میشود که میانگین تیم ملی ایران بالاست و بایستی جوانگرایی شود و تغییر نسل صورت بگیرد.
بولت فولاداما سوالی که در اینجا میخواهیم بپرسیم این است که آیا برای پست دروازهبان در 1000 روز آینده، یعنی در جام جهانی 2026 گزینههای دیگری به جز همین سه دروازهبان اصلی تیم ملی یعنی علیرضا بیرانوند، حسین حسینی و پیام نیازمند به ذهن کسی خطور میکند؟
اگر قرار باشد دروازهبانی سه سال دیگر درون دروازه تیم ملی ایران بایستد، حداقل بایستی در حال حاضر در لیگ برتر یا در بدترین حالت لیگ دسته یک، شاهد گلری تراز اول در سنی حدود 22 23 سال باشیم که در شرایط فعلی چنین چیزی را مشاهده نمیکنیم.
در نتیجه، نگارنده این مقاله قصد دارد حتی این پیشبینی را مطرح کند که تیم ملی ما در جام جهانی آینده میانگین سنی بالاتری را نسبت به سال 2022 تجربه خواهد کرد. تصور کنید در سال 2026 هستیم آیا عاقلانه است زمانی که مهدی طارمی در سن 34 سالگی در فوتبال اروپا درخشان بازی میکند، او را کنار بگذاریم و بازیکنی جوان که کیفیت پایین تری را دارد جایگزین او نماییم؟ قطعا پاسخ به این سوال خیر است. اگر قرار باشد مهاجمی در جام جهانی 2026 جایگزین مهدی طارمی شود، بایستی این روزها در فوتبال کشورمان رگههایی از یک مهاجم مستعد و شش دانگ را در سن بین 22 الی 25 سالگی در فوتبال کشورمان شاهد باشیم که متاسفانه نیستیم.
این مسئله برای سایر پستها هم تا حد زیادی صدق میکند و البته بدیهی است که در اندک پستهایی هم ناچار به تغییرات هستیم. اما آنچه در این مقاله می خواهیم به آن برسیم این است که استفاده واژه تغییر نسل صرفا دو هدف را در فوتبال ما دنبال مینماید: یک، انتقاد مخرب از کادر فنی تیم ملی چه کادر فعلی و چه کادرهای گذشته و دو، پوششی برای توجیه ناکارآمدی های فعلی و ناکامیهای گذشته. در حالی که همه ما بعنوان مخاطبین ورزشی بارها دیدهایم که در رشتههای مختلف تغییر نسل بهانهای بوده تا شکستها توجیه شوند.
لی کانگ این 22 ساله، ستاره تیم ملی کرهجنوبی رفته رفته در ترکیب پاری سن ژرمن جا میفتد. او در جام جهانی 23 ساله خواهد شد.
اینکه فدراسیون فوتبال به عنوان متولی اصلی فوتبال کشور و بعنوان یک پلتفرم، ساختار فوتبال را به گونهای طرح ریزی ننماید که استعدادهای فوتبالی در ردههای پایین کشف شوند و شاهد تعداد زیادی بازیکن مستعد در سنین کمتر نباشیم، مسئلهای است که نیازمند جراحی بزرگ و عمیق در فوتبال کشور است و سرمربی تیم ملی چه در گذشته، چه حال و چه آینده مسئولیتی در این خصوص ندارد و ایشان صرفا باید پاسخگو نسبت به عملکرد تیم ملی از باب نتایج باشند و وظیفه توسعه فوتبال کشور و افزایش تعداد بازیکن حرفهای فوتبال ایران برعهده دیگران است.
سرمربی تیم ملی هر فردی باشد، طبیعتا بیش از همه دوست دارد که بهترین نتیجه را با بازیکنان تحت هدایتش رقم بزند و پر واضح است که با انتخاب اشتباه بازیکنان سعی نمیکند تیمش را به سمت شکست سوق دهد. شما خود را لحظهای به عنوان مربی تیم ملی فوتبال ایران تصور کنید؛ بین یک بازیکن 30 ساله و یک بازیکن 22 ساله که کیفیت بهتری نسبت به بازیکن مسنتر (یعنی بازیکن 30 ساله) دارد، کدام را انتخاب میکنید؟ بدیهی است که بازیکن 22 ساله را انتخاب میکنید و کیفیت معیار اول برای شماست.
یکی از مسنترین بازیکنان حال حاضر ژاپن تاکومی مینامینو است که تنها 28 سال دارد اما پشت خط بازیکنان جوانتری مانند تاکفوسو کوبو مانده است.
مشکیحال سوال بعدی که مطرح میشود، این است که آیا فوتبال ما در حال حاضر این پشتوانه سازی و پرورش استعداد را انجام داده است و الان بازیکنان 23 ساله ما نسبت به بازیکن 30 ساله حاضر در تیم ملی کیفیت بهتری دارد که توسط سرمربی تیم ملی استفاده نمیشود؟ طبیعتا پاسخ منفی است. یادمان نمیرود که بارها و بارها علی دایی بهخاطر سن بالایش مورد انتقاد قرار گرفت و گفته میشد که جای بازیکنان مستعد و جوانتر را در تیم ملی گرفته است اما آنچه در عمل بعد از خداحافظی علی دایی دیدیم این بود که هیچ یک از مهاجمین جایگزینش حتی سایهای از او را هم به نمایش نگذاشتند و علی دایی در سن بالا نیز نسبت به همپستهای جوانترش بازیکنی با کارایی بهتر بود.
در فوتبال ما بارها به مربیان ملی خرده گرفته میشود که چرا از بازیکنان جوان استفاده نمیشود اما مسئلهای که وجود دارد تعداد بازیهای بین المللی است که بازیکنان جوان در فوتبال ما از زمانی که در رده پایه هستند و تا به الان انجام دادهاند، بسیار کم است و به تبع آن، خیلی نمیتوان انتظار داشت که در سنین بین 18 الی 23 سالگی به آنها به جای بازیکنان باتجربه و لژیونر امکان بازی داده شود.
با یک تخمین سرانگشتی به این میرسیم که حدود 400 بازیکن حرفهای در فوتبال ایران با قابلیت بازی در رده بزرگسالان فعال هستند، در حالی که این عدد در کشوری مثل ژاپن به چیزی حدود 5 برابر میرسد. از طریق این اعداد و ارقام میتوان فهمید که چرا ژاپن در فیفادی شهریور ماه با دو تیم کاملا متفاوت به مصاف قدرتهای جهانی میرود و آنها را در هم میکوبد اما در فوتبال ما نفرات دعوت شده به تیم ملی توسط سرمربیان مختلف تفاوت چندانی ندارند و فقط در ترکیب یازده نفره نهایی شاهد اعمال سلیقهها و تفاوتها هستیم.
کره با اتکا به نسل جدید بازیکن جوان و همچنین ستارگانی چون سون هیونگ مین و کیم مین جائه، تلفیقی جالب از دو نسل متفاوت است و به نوعی تعادل رسیده است.
تفاوت در طرح ریزی، ساختار و برنامه ریزی و الگو قرار دادن فدراسیونهای موفق در اروپا منجر به این میشود که ژاپن و کره لژیونرهای باکیفیت شاغل در لیگهای معتبر اروپایی داشته باشند که علاوه بر عضویت در تیمهای برتر اروپا مانند پاری سن ژرمن، بایرن مونیخ، تاتنهام، آرسنال، برایتون، رئال سوسیه داد و ... جزو ستاره های اصلی تیمشان نیز میباشند. اینجاست که دیگر تغییر نسل اصلا معنایی پیدا نمیکند و ساختار فوتبال به گونهای بنا شده است که باشگاهها تبدیل به کارخانه بازیکنسازی شدهاند و آنقدر بازیکن به فوتبال تزریق میشود که دیگر واژه تغییر نسل از ادبیات فوتبال حذف میشود.
سرعت معرفی و کشف استعداد بایستی آنقدر سریع انجام گیرد که دیگر مرزهای بین نسلهای مختلف رقیق شود و به اصطلاح دیگر تغییر نسلی وجود نداشته باشد. شاید به سختی یادمان بیاید که چه زمانی پارک جی سونگ اسطوره فوتبال کره از فوتبال خداحافظی کرد و چه زمانی سون هیونگ مین به عنوان برند اصلی فوتبال کره با ارزشی بالاتر به دنیا معرفی شد. شما در هیچ کنفرانس خبری توسط مربیان تیمهای ملی مطرح جهان یا حتی تیمهای باشگاهی فوتبالهای پیشرفته نمیبینید که واژه تغییر نسل بیان شود و این واژه حتی توسط کارشناسان فوتبالی نیز مورد استفاده قرار نمیگیرد.
یکی از معیارهایی که پویایی لیگهای کشورهای آسیایی را نشان میدهد، تعداد لژیونرهایی است که از لیگهای یک کشور به سایر کشورها میروند که این معیار سال گذشته برای فوتبال ما بهخاطر انتقال امین حزباوی به السد و مجتبی مقتدایی به استقلال دوشنبه تاجیکستان، عدد دو را نشان میدهد؛ البته اگر مهدی قائدی و محمد محبی را که به طور قرضی به استقلال پیوسته بودهاند، درنظر نگیریم. این در حالی است که برعکس بیشتر شاهد انتقال معکوس لژیونرها به فوتبال ایران (امیرحسین حسین زاده، مهرداد محمدی و شهاب زاهدی و...) بودیم.
در نقطه مقابل، این عدد برای کشوری مثل کره جنوبی به 15، برای استرالیا به 19 و برای ژاپن به 30 در فصل گذشته میرسد که نشانگر پویایی لیگ این کشورها و کارآمدی آکادمیهای آنها میباشد. در فصل جاری فوتبال، کره جنوبی 29 لژیونر در فوتبال اروپا دارد اما تعداد لژیونرهای ایرانی که سابقه دعوت به تیم ملی را دارند عدد 16 می باشد.
ژاپن در یک سال اخیر 50 بازیکن مختلف را در ترکیب تیم ملی داشته که عمده آنها بازیکنان جوان و جدیدی هستند که آماده حضور در جام جهانی خواهند شد؛ شاید حتی سامورایی آبی، جام ملتها را فدای جام جهانی کند.
همچنین دیگر معیاری که جهت کارآمدی سیستم استعدادیابی کشورها میتوان از آن یاد کرد، تعداد لژیونرهای حاضر در 5 لیگ معتبر دنیا است که کشور ژاپن 14 لژیونر (لیگ برتر- 3 بازیکن، لالیگا- یک بازیکن، بوندسلیگا- 7 بازیکن، سری آ - یک بازیکن و لیگ یک- 2 بازیکن) و کره جنوبی 6 لژیونر (سون هیونگ مین- تاتنهام، هوانگ هی چان- وولورهمپتون، لی کانگ ای- پاری سن ژرمن، کیم مین جائه- بایرن مونیخ، لی جائه سونگ- ماینتس، جئونگ وو یئونگ- اشتوتگارت) شاغل در این لیگها دارند. در مقابل ایران است که 2 لژیونر (سردار آزمون- رم و سامان قدوس- برنتفورد) در 5 لیگ معتبر دنیا دارد که از بین اینها تنها سردار آزمون است در آکادمی های ایران رشد کرده است.
در فوتبال ما، اکثر استعدادها خود کاشف خود بودهاند یا برحسب اتفاق و یا شانس به فوتبال معرفی شده اند که بعضا این اتفاق بسیار دیر هم رخ داده است. فوتبالیستهایی که خودشان به پرورش استعداد خود پرداختهاند غالبا کسانی بودهاند که در خانوادهای با بک گراند ورزشی بزرگ شدهاند و بزرگترهای آنها با توجه به تجربه خودشان در امر ورزش به آنها کمک کردهاند تا در مسیر یک فوتبالیست حرفهای شدن گام بردارند. نتیجه استعدادیابی با روشهای قدیمی یا غیر اصولی این می شود که بازیکن 25 ساله در فوتبال ما جوان آیندهدار تلقی میشود، در حالی که بازیکنان بسیاری هستند که پیش از این سن، جام جهانی را بالای سر خود بردهاند.
متاسفانه با ساختار فعلی و روشهایی که در حال حاضر دنبال میشود، استعدادها یا کشف نمیشوند یا در بهترین حالت دیر به فوتبال معرفی میشوند. نتیجهاش میشود مهدی طارمی که به جای اینکه در سن 31 سالگی شاید شاهد انتقال بزرگ او به اینتر باشیم، در یک شرایط بهینه در 24-25 سالگی میتوانستیم نظارهگر انتقال تاریخی او به بارسلونا یا منچستر سیتی یا رئال باشیم. در نقطه مقابل این ناکارآمدی، یک ماه پیش، در روز 29 شهریور بود که در هفته اول لیگ قهرمانان اروپا تیم سالزبورگ مهمان بنیفکا بود و درحالی که تنها دو بازیکن بالای 22 سال (یک بازیکن 24 سال و یک بازیکن 27 سال) در ترکیب داشت و با میانگین 21.5 سال در ترکیب اولیه خود موفق شد با نتیجه 2 بر 0 از سد بنفیکا بگذرد که این مسئله نشان از کارایی سیستم استعدادیابی و پرورش استعداد آنها دارد.
استرالیا اگرچه در سالهای اخیر از دوره درخشان خود فاصله گرفته اما حالا با بازیکنان جدید یکی از مدعیان قهرمانی در آسیا محسوب میشود.
آنچه از روندها مشخص است، فوتبال ما نیاز به تغییرات اساسی و بنیادین دارد و هرچه انجام این تغییرات به تاخیر بیفتد، شکستها و عدم موفقیتها در فوتبال با شدت بیشتری رخ میدهند و اگر روند کنونی همچنان ادامه داشته باشد و به کیسهای موفق فوتبال در دنیا توجهی نشود، هیچ بعید نیست که در 8 سال آینده فوتبال ایران به تدریج از یک قدرت درجه اول آسیا به یک تیم درجه دوم آسیایی تبدیل شود، این در حالی است که کشورمان از لحاظ استعداد فوتبالی میتواند بسیار غنیتر از ژاپن، کره، استرالیا و عربستان باشد.
برنامهریزی، حلقه مفقوده فوتبال ما است و تنها سایهای از آن در رشته والیبال نشان داد چگونه ما میتوانیم بر قلههای جهان بایستیم و افتخار آفرینی نماییم. متاسفانه در حال حاضر در فوتبال با فدراسیونی طرف هستیم که چابکی لازم را ندارد و هیچ نشانهای از پیشرفت در فوتبال ما دیده نمیشود.
دیدگاه تان را بنویسید