کد خبر: 699859
تاریخ انتشار :

تیری آنری: سال‌ها به همه در مورد خودم دروغ گفتم!

تیری آنری، اسطوره آرسنال، اعتراف کرد که در طول دوران فعالیتش با افسردگی دست و پنجه نرم کرده است.

تیری آنری: سال‌ها به همه در مورد خودم دروغ گفتم!
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

به گزارش "ورزش سه"، آنری با وجود قهرمانی در جام جهانی 1998 با فرانسه و تبدیل شدن به بهترین گلزن تاریخ آرسنال، اعتراف کرده است که در طول دوران بازیگری خود با افسردگی دست و پنجه نرم کرده است، اما هرگز آماده علنی کردن این واقعیت و مقابله درست با آن نبوده است. آنری 46 ساله که در حال حاضر مربی تیم زیر 21 سال فرانسه است، گفت که پدرش آنتوان مدام از عملکرد او در زمین فوتبال در کودکی انتقاد می کرده است.

او در پادکست بارتلت گفت: "در طول زندگی حرفه‌ای‌ام، افسردگی داشتم. آیا می‌دانستم؟ نه. آیا کاری در مورد آن انجام دادم؟ بدیهی است که خیر. من به نوعی خود را با شرایط انطباق داده بودم. من برای مدت طولانی دروغ می‌گفتم، زیرا جامعه آمادگی شنیدن حرف‌های من را نداشت.

همه چیز به یکباره سر من در زمان کووید خراب شد. قبلاً می‌دانستم، اما به خودم دروغ می‌گفتم. برای خوشایند جامعه و به خصوص پدر سختگیرم نقاب می‌زدم. ما تمایل داریم به جای مواجهه با مشکلاتمان بدویم و فرار کنیم، این همان کاری است که همیشه انجام می‌دادم. ما سعی می‌کنیم مشغول بمانیم، سعی می‌کنیم به آن فکر نکنیم.

کووید اتفاق افتاد و من پرسیدم "چرا می‌دوی، چه کار می‌کنی؟" من در قرنطینه و در مونترال بودم و یک سال نمی‌توانستم بچه‌هایم را ببینم. خیلی سخت بود. حتی حرف زدن از آن سخت است.

چیزی شبیه به آن باید برای من اتفاق می افتاد تا آسیب پذیری، همدلی و گریه را درک کنم. درک کنیم که احساسات، احساسات هستند و نباید سرکوبشان کرد. تقریباً هر روز بی‌دلیل گریه می‌کردم، اشک می‌آمد. نمی‌دانم چرا اما شاید اشک‌هایم مدت زیادی منتظر بودند. از بچگی به ما یاد دادند که پسری نباش که گریه می‌کند، به فکر حرف بقیه در مورد خودت باش. من در جایگاه یک مرد بزرگسال گریه می‌کردم اما در واقع تیری کوچک بود که گریه می‌کرد. او برای هر چیزی که به دست نیاورده و برای ناتوانی و دلتنگی‌هایش گریه می‌کرد."

آنری داستانی از دوران نوجوانی خود را به یاد آورد که در پیروزی 6-0 برای تیم نوجوانان شهر 6 گل به ثمر رساند و با این حال پدرش هنوز راضی نبود: "من 15 ساله بودم و همان موقع معلوم بود که خیلی خوب هستم. ما 6-0 پیروز شدیم و من 6 گل زدم. من حال و هوای پدرم را می‌شناختم، می‌توانستم بفهمم که آیا خوشحال است یا نه. از زمین تا ماشین را در سکوت برگشتیم. از او پرسیدم خوشحالی؟ گفت لابد باید جواب بدم آره؟! تو یک گل و یک پاس گل را از دست دادی!

به خانه پیش مادرم رسیدیم، من همین‌طور [سر پایین] راه می‌رفتم و او پرسید: "باز هم باختی؟"

بعد از اینکه دولت کانادا محدودیت‌های قرنطینه را برداشت، زمانی را با فرزندان و همسرم گذراندم و تصمیم گرفتم که نمی‌توانم بیش از این به جدایی از آنها ادامه دهم و از سرمربیگری ام ال اس مونترال استعفا دادم. آن زمان از پرستار بچه‌ها تا خودشان و همسرم به حالم گریه می‌کردند. تنها کسانی که تیری واقعی و نه آنری مشهور را دوست دارند."

 

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

دیگر رسانه ها