رونالدو، آخرین مهاجم رئال!
هواداران رئال در فصل جاری در حسرت گلهایی هستند که زمانی رونالدو به بهترین شکل میزد. پروازهایی فراموش نشدنی که به خاطراتشان پیوند خورده است.
به گزارش "ورزش سه"، رئال مادرید همچنان یکی از تیمهایی است که کمترین تعداد سانتر را انجام میدهد و دقت بازیکنانش در سانترهای موفق، پایینترین است. در میان جنجالهای داوری، رئال مادرید برای سومین هفته متوالی امتیاز از دست داد. برابر اوساسونا شاگردان آنچلوتی نتوانستند برتریای که کیلیان امباپه در نیمه اول به آنها داده بود را حفظ کنند. آن گل پس از یک پاس کوتاه از سمت راست به ثمر رسید. این یک گل معمولی نبود، زیرا از یک ارسال از کناره ها به دست آمد، چیزی که رئال این فصل به شدت از کمبود آن رنج میبرد.
در لالیگا، بازیکنان سفیدپوش ۳۰ سانتر انجام دادهاند که فقط یکسوم آنها به سمت دروازه بوده و تنها چهار تای آنها به گل تبدیل شدهاند. گل امباپه در پامپلونا آخرین آنها بود. سه گل دیگر از رودریگو مقابل اسپانیول، میلیتائو مقابل اتلتیکو و بلینگام مقابل رایو بودند.
رئال مقابل اوساسونا ۱۱ سانتر انجام داد، بسیار کمتر از ۳۲ سانتری که حریفش امتحان کرد. فقط یکی از سانترهای وینیسیوس، به جز گل، به شوت منجر شد. بلینگام و براهیم دو بازیکنی بودند که از کنارهها بازی کردند، اما وینیسیوس، که در کنار امباپه در نوک حمله بود، بیشتر از این سه نفر به دنبال سانتر کردن بود.
با آن ۱۱ سانتر در ورزشگاه السادار، حتی به میانگین فصلش هم نرسید. سفیدپوشان به طور متوسط ۱۴.۷ سانتر در هر ۹۰ دقیقه انجام میدهند، آماری که در مقایسه با سایر تیمهای لیگهای بزرگ، خود به خود پایین است. فقط ۹ تیم کمتر از این مقدار سانتر میکنند. با این حال، دقت آنها در سانترهای موفق (۰.۸۳) پایینترین در میان ۹۶ تیم است.
حتی اگر آمارشان را با فصل گذشته مقایسه کنیم، اعدادشان پایین است. این تیم در فصل جاری کاهش چشمگیری در دقت سانترها داشته است. سانترهای موفق به محوطه جریمه تقریباً نصف شده (از ۱.۵۵ به ۰.۸۳ در هر ۹۰ دقیقه) و درصد سانترهای خوب در جریان بازی از ۱۹.۹ درصد به ۱۵.۵۷ درصد افت کرده است. این آمار به طور خاص دومین پایینترین در میان پنج لیگ بزرگ است (فقط لگانس کارایی کمتری دارد).
مشخص است که رئال در خلق بازی عملکرد خوبی دارد، اما لحظه سانتر کردن داستان دیگری است. این به این دلیل است که تیم به شیوه دیگری حمله میکند. بیشتر در ضدحملهها و با ارسال توپ به پشت مدافعان با سرعت برای امباپه، وینیسیوس یا رودریگو عمل میکند.
با این حال، این سبک بازی گزینههای تیم را محدود میکند و وقتی با تیمهای بسته روبهرو میشود، راه دیگری برای خلق خطر از دست میدهد. بخشی از این مشکل هم به نبود یک نقطه اتکا در محوطه جریمه برمیگردد. دیدن یک وینگر یا مدافع کناری سفیدپوش که سانتری میفرستد و کسی در محوطه نیست، چیز عجیبی نیست. این را در طول فصل بارها دیدهایم. مثلاً در دربی، این اتفاق چندین بار رخ داد.
در اینجا والورده، که به موقعیتهای پیشرفته رسیده، به دنبال سانتر کردن است، به هیچکجا. هر سه بازیکن خط حمله نه در داخل محوطه هستند. امباپه و رودریگو نزدیک والوردهاند و وینیسیوس، در سمت دیگر، تنهاست اما خیلی دور از لبه محوطه جریمه.
لحظاتی بعد، اتفاق مشابهی رخ داد. این بار رودریگو سانتر کرد. امباپه محوطه را فراموش کرده بود و به دنبال پاس کوتاه برزیلی بود، احتمالاً برای شوت زدن بعد از آن. سبک بازی فرانسوی او بیشتر به این دعوت میکند تا اینکه داخل محوطه برود و ضربه بزند. همزمان، وینیسیوس در جلوی محوطه است بدون هیچ نشانهای از ورود به داخل آن. نبود غریزه یک شماره ۹ خالص.
این مشکل فقط به جناح راست محدود نیست. در سمت چپ هم همینطور است. در این مثال از بازی مقابل اسپانیول، فران گارسیا آماده سانتر کردن است. اینجا امباپه حرکت بدون توپ میکند، اما بین انبوهی از مدافعان تنهاست. نزدیکترین بازیکن سفیدپوش بعدی به منطقه شوتزنی بلینگام است که خیلی دور است.
این نوع موقعیتها در طول فصل بارها تکرار میشوند. و تأکید میکنیم، اینطور نیست که رئال خیلی سانتر کند. اما حتی وقتی سانتر میکند، گزینههای زیادی ندارد.
نه امباپه، نه وینیسیوس، نه رودریگو و نه بلینگام، که چهار بازیکن اصلی خط حملهاند، در این فصل لالیگا فرصت زیادی برای به ثمر رساندن سانترها نداشتهاند. وینی فقط دو بار ضربه زد و ناموفق بود (هر دو مقابل اوساسونا، یکی در هر بازی)، در حالی که سه نفر دیگر هر کدام چهار بار این کار را کردند و هر کدام یک گل زدند. در کل فقط ۱۴ ضربه در ۲۴ هفته.
محو شدن بعد از کریستیانو
رابطه روشنی بین سانترها و ضربهزنندگان وجود دارد که مشکل رئال در این بخش از بازی را نشان میدهد. از یک سو، رئال مادرید بازیکنانی ندارد که در هوا درخشان باشند. میانگین ۲.۹۶ دوئل هوایی برده در حملات در هر ۹۰ دقیقه، سومین آمار پایین در پنج لیگ بزرگ است. در عین حال، سفیدپوشان نه تنها کم سانتر میکنند، بلکه با سانترهایی که انجام میدهند، خطر کمی خلق میکنند، همانطور که ۰.۱۴ گل مورد انتظار در هر ۹۰ دقیقه نشان میدهد، پایینترین آمار در لیگ های معتبر. خلاصه: نه قدرت هوایی دارند و نه توانایی خلق خطر با سانترها.
این کمبود تسلط در هوا از زمان رفتن کریستیانو شروع به محو شدن کرد. ستاره پرتغالی آخرین مهاجم تمامکننده بود. از آن زمان، نزدیکترین بازیکن به این نقش خوسلو در فصل گذشته بود. و او حتی بازیکن ثابت هم نبود. وقتی در زمین بود، معمولاً به این دلیل بود که رئال نیاز به تغییر در شیوه حملهاش داشت. خوسلو گزینه متفاوتی ارائه میداد. بازیکنی که مدافعان میانی را در محوطه جریمه نگه میداشت و متخصص توپهای هوایی بود. در لالیگا ۱۳ ضربه زد، فقط یکی کمتر از مجموع امباپه، وینیسیوس، رودریگو و بلینگام، در حالی که فقط ۴۹ درصد دقایق را بازی کرد. سه گل زد، همه با سر.
مشخص است که سانترها میتوانند بلند یا کوتاه باشند. با این حال، بخش بزرگی از آنها معمولاً توپهای هوایی هستند. اگر این فرض را بپذیریم و تعداد ضربات سر را بررسی کنیم، میبینیم که رئال این قدرت را ندارد. این روند در فصلهای اخیر به شدت کاهش یافته است.
۶۲، ۶۳ و ۶۴ ضربه سر در سه فصل گذشته بسیار کمتر از ۹۷ ضربه در آخرین فصل CR7 است، چه برسد به ۱۲۳ ضربه در فصل ۱۷-۲۰۱۶. با این حال، ۱۳ گل با سر در فصل گذشته بهتر از ۸ گل در دو فصل قبل بود. در این فصل فقط دو گل زدهاند، که ناکارآمدی سفیدپوشان در این راه را تأیید میکند.
ماجرا این است که رئال مادرید عادت دارد به شیوه دیگری بازی کند. مشکل این است که در بسیاری از بازیها به مشکل میخورد و دیگر منبعی که راهحل ارائه میداد را ندارد. شاید به همین دلیل برخی امتیازات از دستش میروند.
دیدگاه تان را بنویسید