عزت اللهی: گلــــــــم به ترکمنستان الهام از گریزمـــــــان بود/ تمرین در ایران شوخی و خنده است!
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :
به گزارش نامه نيوز به نقل از ایران ورزشی، آخرین نمونهاش همین سعید عزتاللهی، بیرون پریده از دل باشگاهی که سیروس قایقران، اولین کاپیتان شهرستانی تیم ملی را داشت و حالا جوانترین گلزن تاریخ فوتبال ایران هم محصولی است از ملوان. سعید عزتاللهی برای برداشتن گامهای بلندتر باید به جوانان اتلتیکو برود و بعد به روستوف، در پی آنچه باید در ملوان هم مهیا میشد و همیشه از فوتبال ایران دریغ میشود. حالا خوشحالیم که سعید راه خود را پیدا کرده و قدم به قدم جلو میرود و کارلوس کیروش هم که حواسش بیشتر به بازیکنانی است که در چرخه تمرین فوتبال اروپا قرار میگیرند، حالا پدیده ملوان را یکی از مردان اصلی تیم ملی میداند. سعید از روز اول که مقابل راه آهن برای ملوان بازی کرد و جوانترین بازیکن لیگ برتر لقب گرفت به وضوح نشان میداد که باز هم از بندر انزلی یک نفر پیدا شده که میانه میدان را در تیم ملی مال خود میکند، یکی مثل سیروس؛ سعید عزتاللهی. غفور جهانی دیروز مصاحبهای انجام داده و گفته بود سعید عزتاللهی میتواند یک سیروس قایقران دیگر باشد. این مقایسه یک مقدار مسوولیتات را سنگینتر میکند. چون یک بار هم برای مازیار زارع
چنین لقبی را در نظر گرفتند که برای چند سال بازی او را تحت تاثیر قرار داد. دوست داری با قایقران مقایسه شوی و اصلا چنین لقبی را میپسندی یا نه؟ مردم براساس چیزی که میبینند و شباهتها به بازیکنان لقب میدهند. سیروس قایقران بازیکن بزرگی بود. وی سالها بازوبند کاپیتانی تیم ملی را بر بازو بست. آرزوی هر بازیکنی است که با سیروس قایقران مقایسه شود. حالا دوستان هم لطف داشتند و براساس شباهت چنین لقبی به من دادند. باعث افتخار است که چنین لقبی دریافت کنم و هیچ وقت مقایسه با مرحوم قایقران را رد نمیکنم. آن بحثی که میگویید مسوولیتم سنگینتر میشود به خودم ارتباط دارد و تواناییهایی را که دارم. امیدوارم که با سعی و تلاش بتوانم نام قایقران را زنده نگهدارم و همیشه در زمین سربلند باشم. اولین گل ملیات را مقابل ترکمنستان به ثمر رساندی. چه حسی داشتی از اینکه توانستی در رده بزرگسالان هم گل بزنی؟ عکسها را که میدیدیم خیلی خوشحال بودی و سر از پا نمیشناختی؟ این گل از دو حیث مهم بود. هم اولین گل ملیام محسوب میشود هم در دقایق حساسی به ثمر رسید. چون ما گل را خورده بودیم و همه تیم تحت فشار بود. من گل زدم و توانستم تیم را
از زیر فشار در بیاورم. این گل خیلی حیاتی بود. فکر میکنم اگر ۵ تا ۱۰ دقیقه از زمان گلخوردنمان میگذشت دیگر سخت میشد که بتوانیم گل برتری را به ثمر رسانیم. آنها همان کاری را که در ترکمنستان انجام دادند و با دفاع چند لایه اجازه گل برتری را به ما ندادند، اینجا هم چنین تاکتیکی را به کار میگرفتند و نمیگذاشتند ۳ امتیاز را به دست بیاوریم. حالا لطف خدا بود که موقعیت برای من پیش آورد و توانستم استفاده کنم. تو به خاطر مشکلی که برای آی تی سیات پیش آمده در روستوف بازی نمیکنی اما در تیم ملی فیکس هستی و مورد اعتماد کیروش. اینکه کیروش به تو اطمینان کرده یک نکته مثبت برایت محسوب میشود. اینطور نیست؟ درست است اما آنجا چون مربی خودم، آقای بردی اف خیلی روی آمادگی من تاکید دارند، جدا از تمرینات گروهی برای من تمرین اختصاصی هم در نظر گرفته تا آمادگی بدنیام حفظ شود. چه از نظر بدنسازی و چه روی چمن و از لحاظ تاکتیکی. درست است که مشکل آی تی سی برای من پیش آمده اما چون حضور در تیم ملی برای من مهم بود مسوولیتم سنگینتر شد تا آنجا تلاش کنم و شرایط بدنیام را حفظ کنم. به هیچ وجه در تمرینات کمکار نکردم و با بهترین آمادگی راهی
تیم ملی شدم چون هدفم این بود که کمک کنم و در تیم ملی مثمرثمر باشم. الان در فضای فوتبال اروپا قرار گرفتهای، این فضا چه تفاوتی با فضای حاکم در لیگ ایران دارد؟ شرایط سخت برای بازی و تمرین. این را احساس کردهای؟ صددرصد همینطور است و من هم حسش کردهام. امکانات در فوتبال اروپا به مراتب بیشتر از فوتبال ایران است. از نظر سختافزاری و البته فرهنگی که بر فوتبالشان حاکم است. همه اینها در کنار هم باعث میشود سرعت پیشرفت بالاتر برود. اگر کشور ما بخواهد از لحاظ سختافزاری خودش را به کشورهای اروپایی نزدیکتر کند مطمئن باشید آنقدر استعداد داریم که بتوانیم پا به پای آنها پیشرفت کنیم و حتی از آنها سبقت بگیریم. میگویند این روزها نسل ستارههای فوتبال ایران در حال از بین رفتن است. تو جوانی هستی که میخواهی ستاره شوی. آیا چنین بحثهایی را قبول داری که فوتبال ایران بیستاره شده؟ اینکه نسل طلایی فوتبالمان دارد از بین میرود را قبول ندارم. شما حسابش را کنید، الان بازیکنی مثل رضا قوچاننژاد یا بازیکنان دیگر، آنها هم یک زمان مثل ما جوان بودند که آمدند و در تیم ملی درخشیدند و ستاره شدند. قبل از اینها هم آقای دایی، کریمی و
مهدویکیا آمدند و کنار بزرگترها بازی کردند تا ستاره شوند. فکر نمیکنم کسی بتواند بگوید که تیم ملی بیستاره شده چون صد در صد در آیندهای نزدیک بازیکنانی میآیند و جای ستارهها را میگیرند و همین چرخه ادامه پیدا خواهد کرد. بازیهای پدرت را دیدهای؟ نه، اصلا. وقتی من به دنیا آمدم پدرم فوتبال را کنار گذاشته بود. فیلمش را چطور؟ فیلم گلی که به عابدزاده زده بود را دیدهام ولی چون حالت ویدئویی بود کیفیت چندانی نداشت. وقتی با پدرت صحبت میکنی، فوتبالتان را مقایسه نمیکنید. مثلا پدرت نمیگوید که من بهتر از تو بودم یا برعکس؟ من که فوتبالش را ندیدهام و نمیتوانم مقایسه کنم. اما او که هم خودش را دیده و تو را هم الان میبیند برای شوخی هم با یکدیگر در این مورد صحبت نکردهاید؟ شوخی که چرا. او میگوید تکنیکش بهتر از من بوده. البته من هر چه دارم از خانوادهام است و حتی اگر بگوید بهتر از من بوده، قطعا حرفش درست است. معمولا بچههای بازیکنان بزرگ مثل خودشان پیشرفت نمیکنند و به سطح بالا نمیرسند. مثل آتیلا حجازی، محمد پروین و نمونه خارجیاش یوردی کرویف. اینها زیر سایه پدرشان ماندهاند اما به نظر میرسد تو این
قاعده را عوض میکنی و طلسم را میشکنی. با توجه به شرایط سنیات، حضور در اروپا و دورنمایی که از فوتبالت وجود دارد میشود پیشبینی کرد که به نسبت پدرت به جایگاه بالاتری برسی. اصلا بحث کیفیت فنی مطرح نیست. چون تو در این دوره بازی میکنی و آنها چند نسل قبلتر. خیلی موارد اینچنینی بوده. هم در ایران و هم در خارج از کشور. ولی خب به نظرم مهمترین اصل برای یک فوتبالیست، استعداد و علاقه است. خیلی از فوتبالیستهای قدیمی را میشناسم که پسر دارند و از روی اجبار میخواهند که او فوتبالیست شود. به زور که نمیشود کسی را به فوتبال علاقهمند کرد. این پسر شاید تا جایی پیش برود اما به یکباره دلزده میشود و چون علاقه و استعداد ندارد نمیتواند پیشرفت کند. من چون علاقه داشتم و پدرم هم این را دید، آمد و از من سوال کرد که میخواهی درست را ادامه بدهی یا فوتبال؟ گفت هر کدام را خودت میخواهی انتخاب کن. هم درسم خوب بود و هم در فوتبال استعداد داشتم. همان راهی را رفتم که میپسندیدم و میتوانستم به بهترین نحو اجرایش کنم. میخواهم بگویم اگر علاقه نباشد یک پسر، فقط به خاطر اینکه پدرش فوتبالیست بوده وارد فوتبال شود قطعا پیشرفت آنچنانی
نخواهد کرد. گفتی در درس هم موفق بودی. چقدر؟ خیلی. معدل من در سوم راهنمایی۱۹/۹۰ بود. اول دبیرستان معدلم ۱۹/۵ شده و دوم ۱۸/۶۵. رشتهام هم ریاضی فیزیک بود و اگر درسم را ادامه میدادم دوست داشتم که مهندس عمران شوم اما فوتبال را انتخاب کردم چون علاقهمند بودم و میدانستم که میتوانم به مدارج بالا برسم. مقابل ژاپن، سومین بازی ملیات را انجام دادی. فشار رویت نبود؟ روی من خیلی فشار بود. از دو جهت. ابتدا اینکه جای کاپیتان تیم ملی بازی میکردم و دوم اینکه مقابل بازیکنان اسم و رسمدار ژاپن قرار میگرفتم. در حالی باید به زمین میرفتم که قبل از این، ستارههای ژاپن را در ترکیب میلان، اینتر و منچستریونایتد و از طریق تلویزیون دیده بودم. هم انگیزه داشتم که خودم را نشان بدهم و هم میترسیدم که نتوانم جای کاپیتان تیم ملی را پر کنم. تنها موضوعی که توانست مرا نجات بدهد، اول توکل به خدا بود و بعد تمرکزی که انجام دادم و توانستم سربلند باشم. قبل از بازی تمرکزی که کرده بودم خیلی توانست به من کمک کند. قبل از بازی شاید این ذهنیت را داشته باشی که وای باید با بازیکنان اینتر، منچستر و... روبهرو شوم. نمی ترسیدی؟ چرا می ترسیدم. قبل
از بازی خیلی با خودم کلنجار میرفتم که فلانی منچستر یا میلان بوده و یک موقع حرکتی نکند که من خراب شوم ولی وقتی رفتم داخل زمین تمرکز لازم را حفظ کردم و همانجا گفتم اصلا کاری ندارم که اینها چه بازیکنانی هستند. من همان کاری را میکنم که سرمربی از من خواسته بود. در همه دقایقی هم که در زمین بودم فکر و ذکرم به کارهای خودم بود. اصلا یک دقیقه هم فکر نکردم که کدام بازیکن روبهرویم است. این مساله باعث شد تا همه کارهایم در زمین خیلی خوب پیش برود. خدا را شکر فکر میکنم مردم هم از عملکردم راضی بودند. به عنوان مثال تو مقابل هوندا بازی کردی. به نظرت میتوانی الان در همان تیمی که هوندا بازی کرده بازی کنی؟ خب فکر نمیکنم درست باشد که با یک بازی خودم را در سطح آنها یا بالاتر ببینم. آنها بالای ۱۰۰ بازی بینالمللی دارند و... چقدر به پول فکر میکنی؟ به پول فکر کنم؟! یعنی اولویتم پول باشد. می دانی الان اگر بخواهی در ایران بازی کنی، قراردادی ۱/۵ میلیاردی می بندی. من هیچ وقت به پول فکر نکردم. اگر اینطور بود هیچ وقت از تیم بزرگسالان نمیرفتم در تیم جوانان بازی کنم. یعنی امروز به اطرافیانت در لیگ ایران نگاه نمیکنی که پولهای
خوب میگیرند و ماشینهای مدل بالا سوار میشوند. چرا، رودربایستی ندارم، خیلیها هستند ماشینهای آنچنانی دارند و پول خوب میگیرند. حالا یکی دو سال پول خوب میگیری، بعدش چه میشود. اما اگر الان تلاش کنیم و تواناییهایمان را افزایش دهیم بعدا میشود پول گرفت. در اروپا پول بد نمیدهند شاید ۳-۲ سال سختی بکشیم بعدا ثمرهاش را میبینیم. الان همان بازیکنانی که بالای یک میلیارد در فوتبال ایران میگیرند آرزو دارند در فوتبال اروپا بازی کنند. یک سوال؛ اگر در اتلتیکو می ماندی بهتر نبود؟ حقیقتش، آنها تمایل داشتند قراردادم را تمدید کنند اما من دیدم برای رفتن به تیم اول باید از مرز تیم B گذشت که پارسال سقوط کرد به دسته چهارم، که خیلی رده پایینی میشد. وقتی هم که با پیشنهاد روستوف مواجه شدم به این نتیجه رسیدم که تجربه خیلی خوبی میتواند باشد، هم تنهام به تنه بازیکنان بزرگسال میخورد هم لیگ روسیه یک لیگ قدرتی است و سطحشان بالاست. شما نگاه کنید زنیت، لیون را میزند، زسکا، منچستر را به آن شکل اذیت میکند. بعدش هم گفتم کجا از اینجا بهتر، هم لیگ برتر است هم باشگاهی است که مربیاش به من اعتقاد دارد و حتما فرصت بازی به من
میرسد و تجربهام در این سن بالاتر میرود. اگر در دسته چهارم اسپانیا بازی میکردم و هر بازی ۵-۴ نفر را هم دریبل میزدم بار فنی برایم نداشت تا اینکه در لیگ روسیه با بازیکنی مثل هالک تنه به تنه شوم. سرمای آنجا اذیتت نمیکند؟ خدا را شکر روستوف در جنوب روسیه است و نسبت به مسکو و کازان هوایش بهتر است اما سوز و سرما را دارد. مثلا ریس(بازیکن سابق آرسنال) به سرما عادت نداشت و آرسنال را ترک کرد و به اسپانیا رفت. بله، اما من برای اینکه پیشرفت کنم باید سختی میکشیدم. ۱۹ سالهای و چهار بازی ملی داری به نظرت چند تا بازی ملی انجام میدهی. چون شرایط شکستن رکورد جواد نکونام را داری. همه این سوال را از من میپرسند. پست بازیات هم در این مساله به تو کمک میکند. مثلا جواد نکونام تا ۳۵-۳۴ سالگی بازی کرد. من ترجیح میدهم ۱۰ بازی ملی انجام دهم و در هر ۱۰ بازی مثمرثمر باشم تا اینکه بخواهم ۲۰۰ بازی ملی انجام دهم. جوابت خیلی کلیشهای بود. کلیشهای نبود من حقیقت را گفتم. الان همه درباره رکوردشکنی از من میپرسند. جواد نکونام یکی بوده و حالا هم خداحافظی کرده است. سعید عزتاللهی هم میتواند همان یکی دیگر باشد. اصلا سعید
عزتاللهی بخواهد ۲۰ بازی انجام دهد، مگر شما از فردای خودتان خبر دارید. اصلا نمیخواهم مقایسه کنم. هیچکس هم از رکوردشکنی بدش نمیآید. چرا اینقدر لژیونر در اروپا کم داریم. شاید ۶-۵ نفر، چرا؟ شما دقت کنید از زمانی که آقای کیروش آمده، تعداد لژیونرهایمان زیاد شده است. احسان حاجیصفی الان در آلمان بازی میکند. قبلا همین ژاپنی که شما صحبتش را کردید سطح فوتبالش از ما بالاتر بود و بیشتر در دید بودند. کشورهای صاحب فوتبال هم رنکینگ را میدیدند و با آنها بازی میکردند. اما ایران الان دو سال است که در رده اول آسیاست و کمکم نگاهها را به خودش جلب میکند بخصوص نمایشی که در جام جهانی ارائه داد. ضمن اینکه میانگین سنی تیم ملی پایین آمده و از این به بعد لژیونرهایمان بیشتر هم میشوند. شاید چون در جام جهانی میانگین سنی بالا بود بازیکنی به اروپا ترانسفر نشد و تیمهای خارجی خیلی ریسک نمیکردند ولی مطمئن باشید اگر همین روند را ادامه دهیم و این ویترین باقی بماند بازیهای تدارکاتی خوبی انجام میدهیم و از همان بازیها هم بچهها برای تیمهای اروپایی انتخاب میشوند. من به شما قول میدهم که این اتفاق بیفتد. تو یک تصمیم خوب گرفتی
و آن رفتن به اسپانیا بود که سختیهای خودش را داشت. دوری از خانواده و... این تصمیم به نفع خودت شد. حالا اگر احساسی تصمیم میگرفتی، مثلا به حرف مادر گوش میکردی و میماندی به تیم ملی دعوت میشدی؟ در این سن نه! فکر نمیکنم. رفتنم باعث شد تجربهای بیشتر از سنم به دست آورم و در تیم ملی هم جواب دهم. شاید اگر نمیرفتم ۶-۵ سال بعد بعضی از ملیپوشان به خاطر سنشان از تیم ملی میرفتند و آن وقت نوبت به ما میرسید و دیده میشدیم. یک بار پدر شما از کیروش پرسیده که برای پسرم یعنی شما چه کار کنم، که سرمربی تیم ملی گفته اگر میتوانی اجازه بده فوتبالش را در خارج از ایران دنبال کند و... من اولین مسابقهای که فیکس بازی کردم در لیگ مقابل استقلال در انزلی بود. آقای کیروش هم در جایگاه ویژه بود. بعد از بازی خیلی از من سوال کرده و همانجا مرا زیر نظر گرفته بود. ولی چون عضو تیم نوجوانان بودم، همیشه نمیتوانستم در اختیار باشگاه باشم. من کل هفته را با نوجوانان بودم و یک روز قبل از بازی به اردوی ملوان میآمدم و مربی هم نمیتوانست بازیکنی مثل مازیار زارع و پژمان نوری را کنار بگذارد و از من که تمرین هم با تیم نداشتم استفاده کند.
به خاطر همین شرایط کمی سخت بود و زمانی که رفتم به اروپا پیشرفتم بیشتر شد و آقای کیروش هم که خودش امکانات و شرایط اروپا را خیلی خوب میدانست. البته صحبت پدرم با ایشان ۵/۱ ماه قبل از رفتنم بود. اگر با خودت بود کدام لیگ را برای بازی انتخاب میکردی؟ اسپانیا. من یک حقیقت را بگویم. بفرمایید. من اصلا دوست نداشتم به اروپا بروم. چرا؟ برای اینکه میترسیدم تنها در کشور غریب زندگی کنم. نگران این بودم که چطور با بازیکنان تیم ارتباط برقرار کنم. تا آن موقع از خانوادهام دور نشده بودم. مشکل زبان و... ولی رفتم و کمکم به شرایط عادت کردم. اما گریه نکردم چون در اردوهای تیم ملی زیاد بودم، منتها اردوی ۱۰ روزه. با اینکه برای چند ماه به خارج از کشور بروی آن هم برای اولین بار خیلی فرق می کند. الان زبان خارجیات در چه سطحی است؟ انگلیسیام بد نیست، اسپانیایی هم میفهمم. قبل از رفتن خیلی زبان خارجی بلد نبودم. مربی ما در آنجا اسپانیایی حرف میزد و من مثل بچههای ابتدایی بودم که البته مترجم داشتم مثل الان که در روسیه مترجم دارم. مترجم در تمرین هم هست. تو تنها که نیستی... اگر ۵ بازیکن خارجی از نقاط مختلف دنیا مثل تو باشند، برای
هر نفر یک مترجم وسط تمرین است؟ در اسپانیا مترجم انگلیسی توضیح میداد اما در روسیه من و سردار مترجم فارسی داریم. با توجه به اینکه سردار از تو قدیمیتر است باید روسی را بهتر صحبت کند. (غش، غش میخندد!) سردار سه سال در روسیه بوده اما... ! وقتی به رستوران میرویم، فقط یک نوع غذا بلد است که سفارش بدهد، اسپاگتی و سزار سالاد که اسم این غذا و سالاد هم تازه روسی نیست! منظور همکار ما این بود که کدام لیگ را بیشتر دوست داری و دلت میخواهد آنجا بازی کنی؟ اسپانیا... برای کارلوس کیروش حضور در لیگهای اروپایی مهم است و به همین دلیل شاید خیلی از بازیکنان ترغیب شوند که به اروپا بروند ولی بازی کردن در آنجا آسان نیست و ممکــــن است نیمکتنشین شوند. مثــــلا بازیکنــــان آمریکــــای جنوبی یا حتی آفریقاییها با شرط بازی کردن به اروپا میروند. به نظر خودت چقدر بازی کردن اهمیت دارد؟ دلیل اصلی آمدنم به روسیه همین مساله بود، چون مربی تیم روستوف به بازی من اعتقاد داشت و میدانستم که در روسیه بازی به من میرسد. الان مشکل اداری دارم که بازی نمیکنم ولی در نیم فصل دوم کم کم فرصت بازی به وجود میآید. اکثر لژیونرهای ما- به جز علیرضا
حقیقی که گلر است و بحثش فرق میکند- تقریبا در تیمهای باشگاهی خود بازی میکنند، شاید کم بازی به آنها برسد اما ۲۰ دقیقه بازی در اروپا بیشتر از ۹۰ دقیقه بازی در ایران اهمیت دارد چون سرعت بازی، قدرت و درگیریهای فیزیکی در اروپا خیلی خیلی بیشتر از فوتبال ایران است. بعضیها در ایران معتقدند که تمرین کردن در اروپا بهتر از بازی کردن در لیگ ایران است و کیفیت بازیکن را بالا میبرد. با این نظریه موافقی؟ تمرینات اروپایی آدم را از نظر شرایط بدنی همیشه آماده نگه میدارد ولی بازی کردن هم اهمیت خودش را دارد که بازیکن در شرایط بازی قرار بگیرد. تمریناتی که در اروپا ( اسپانیا و روسیه) دیدی، خیلی با تمرینات تیمهای ایرانی فرق میکند؟ از جنبه فرهنگی تمرینات متفاوت است. از دقیقه یک تمرین شروع میشود، تمام تمرکز بازیکنان روی تمرین معطوف میشود و همه یک ساعت بدون توجه به هرگونه موضوعی با تمام توان تمرین میکنند. بعد از اتمام تمرین، همه با هم دوست هستند و شوخی و خنده شروع میشود اما در فوتبال ایران اینطور نیست، اکثر بازیکنان - بخصوص بزرگترها و باتجربهها که باید سرلوحه و الگو باشند- از اول تمرین در حال شوخی و خنده هستند و روی
کارشان تمرکز ندارند. نتیجه هم این میشود که بدنها افت میکند و روی بازیها تاثیر میگذارد. یعنی در ایران خوب تمرین نمیکنیم. به نظر من خوب تمرین نمیکنیم. این نظر من است و با توجه به چیزی که در ایران و اروپا دیدم اینگونه قضاوت میکنم. در روز چند ساعت در اختیار باشگاه هستید؟ بستگی به روز دارد... کلا باشگاه هر موقع بخواهد، باید آنجا باشیم. برنامه روتین یک روز شما در روسیه چیست؟ یعنی از صبح تا شب چه کار میکنی؟ چون من بازی نمیکنم، مربی اختصاصی دارم که روزی دو نوبت تمرین اختصاصی کنم اما بقیه بازیکنان معمولا ساعت ۱۱ به باشگاه میآیند و صبحانه را همانجا میخورند و بعد تمرین میکنند. اگر تمرین ساعت ۴ یا ۵ باشد، برای ناهار بازیکنان باید در باشگاه حاضر باشند. بعد از تمرین تا یک ساعت و نیم بعد هیچ کس حق بیرون رفتن ندارد چون باید ریکاوری کامل و درست انجام شود و این مساله برای باشگاه خیلی خیلی مهم است. گفتی که مربی اختصاصی داری... کادر فنی شما چند نفر هستند؟ فکر کنم حدود ۱۲ یا ۱۳ نفر... ولی همه یک هدف مشترک دارند. جوری گفتی «یک هدف دارند» که انگار در ایران اعضای کادر فنی یک هدف ندارند. متاسفانه در فوتبال ایران بین
اعضای کادر فنی یک هدف مشترک وجود ندارد؛ کمکمربی میخواهد جای سرمربی را بگیرد، مربی سوم جوری روی نیمکت مینشیند که دوربین بیشتر و بهتر او را نشان بدهد. یکی دیگر از مربیان میآید لب خط و داد میزند تا به چشم بیاید ولی در اروپا- روسیه یا همان اسپانیا- وقتی تیم گل میزند، آنالیزور و نفر آخر کادر فنی اولین نفر بالا میپرد و خوشحال میشود چون همه یک هدف دارند و روی تیمشان تعصب دارند. باز هم میگویم متاسفانه این مسائل حاشیهای به فوتبال ایران لطمه زده و ما را عقب نگه داشته است، در حالی که ایران با استعدادترین بازیکنان را دارد. بااستعدادترین بازیکنان نسبت به کجا؛ آسیا یا اروپا؟ ...نسبت به اروپا، نسبت به همان اسپانیایی که بودم. ولی باز هم میگویم این حواشی نمیگذارد و مدام دور خودمان میچرخیم و ادا درمیآوریم. اسپانیا که بودی، فرصت میشد تا با تیم اصلی تمرین کنی؟ هفتهای سه روز به تمرین تیم اصلی میرفتم. اختلاف سطح را احساس میکردی؟ واقعا سطح بالا بودند؛ بازیکنان بزرگی مثل تورس را میدیدم و لحظه لحظه چیز یاد میگرفتم؛ ضربه زدن آنها به توپ هم فرق داشت. برای شما گریزمان را تعریف کنم که اگر گوشه دروازه را هدف میگرفت
و ۱۰ ضربه به چارچوب میزد، همه ضربهها به همان نقطهای میرفت که هدف گرفته بود. شاید گلی که در بازی با ترکمنستان زدم الهام از همان تمرینات و ضربههای گریزمان بود. میتوانستم در آن لحظه توپ را با تمام قدرت شوت بزنم یا تصمیم دیگری بگیرم اما در گوشه دروازه به اندازه یک توپ فضا را خالی دیدم و مثل گریزمان که روی زمین عالی ضربه میزد، بغل پا به گوشه دروازه زدم که گل شد. صد در صد تمرینات و چیزهایی که در اسپانیا و روسیه دیدم روی ذهنم تاثیر گذاشت تا آن ضربه را بزنم. اینجاست که طرز فکر آدم فرق میکند. بین بازیکنان اصلی اتلتیکو، با کسی ارتباطی داشتی و صحبت میکردی؟ چون اغلب آنها اسپانیایی زبان بودند، به ندرت میتوانستیم با هم حرف بزنیم. اما بیشتر اوقات با تورس چون به انگلیسی مسلط بود حرف میزدم. (میخندد) ماجرای تورس داستان خندهداری دارد که از آن بگذریم. تورس معمولا حرفهای مربی را برایم ترجمه میکرد یا اگر نکتهای بود از طریق او به من انتقال میدادند. دستیار سیمئونه (بورگوس - دروازهبان سابق تیم ملی آرژانتین) مغز متفکر اتلتیکومادرید است که انگار همه کارها را انجام میدهد. بله، دقیقا. خیلی هم روی تیم تعصب دارد و با
من هم رابطه خوبی داشت. بیشتر کارها را او انجام میداد ولی خود سیمئونه هم ماشاءا... چه ابهتی داشت. بدن آماده و سر حال و به عنوان یک مربی، آدم کیف میکرد که او را میدید. هنوز هم در تمرینات خوب بود، چشمههایی از زمان بازیکنی را نمایش میداد؟ خیلی کم خودش وسط میآمد. بین بازیکنان اتلتیکو فوتبال کدام بازیکن را میپسندیدی؟ گریزمان و گابی... در تمرینات راجع به بارسا و رئال صحبت نمیشد؟ درباره دربی مادردید حرف میزدند اما آنقدر روی تیم تعصب داشتند که هرگز نمیگفتند رئالیها از ما بهترند. چون فصل قبل هم قهرمان شده بودند، مدعی بودند که ما بهتریم ولی کری وحشتناکی با رئالیها دارند. دربی مادرید چقدر به دربی تهران شبیه است؟ (میخندد و کمی مکث میکند)... دربی تهران که فقط بیاحترامی و حاشیه است اما آنجا طرفدار تیم خودشان هستند و بدون توهین به یکدیگر تیم مورد علاقه خود را تشویق میکنند. ممکن است یک زن و شوهر، یکی طرفدار اتلتیکو باشد و دیگری رئالی اما با هم به ورزشگاه میآیند و راحت فوتبالشان را تماشا میکنند. قبل از بازی بارسا در تمرینات اتلتیکو بودی؟ در تمرین نه اما بازی را در ورزشگاه دیدم. به نظرت بارسا چطور بود؟ -
بازی در ویسنته کالدرون و جام حذفی بود. چطور بگویم... مسی کلا سه بار پا به توپ شد و سه گل زد... کلا سه بار به توپ ضربه زد؟ پاسهایش به کنار اما در ۹۰ دقیقه سه بار پا به توپ رفت و یک و دو کرد و سه گل زد و بازی را بارسا ۳-۲ برد. رسانهها قبل و بعد دربی مثل ایران این همه به بازی میپردازند؟ قبل از بازی در مورد مسائل فنی مینویسند و بعد از بازی بیشتر به حواشی و برخوردها توجه میکنند اما آنجا هم رسانهها خیلی به دربی میپردازند. باتوجه به تجربهای که در روسیه و اسپانیا داری، کدام یک از بازیکنان تیم ملی ایران میتوانند آنجا بازی کنند؟ (با خنده) الان میخواهی دعوا درست کنی؟ الان اسم چه کسی را بگویم که بعدا بقیه بازیکنان ناراحت نشوند که چرا ما را نگفتی! از شوخی بگذریم، اغلب بازیکنانی که در تمرینات تیم ملی هستند با تلاش و تمرین میتوانند روزی در اروپا بازی کنند. همان چیزی که قبلا گفتم باید ببینی پول را میخواهند یا پیشرفت. سعید عزتاللهی با این پیشرفت میتواند به مدارج بالا برسد. فکر کن روزی به یک تیم خوب اروپایی رسیدی، باز همین آدم هستی و تغییر نمیکنی؟ همین صمیمیت را داری؟ بهتر است این سوال را از دوستان میپرسیدید
که سعید در این مدت تغییر کرده و خودش را گرفته یا نه. خدا را شکر به نظر تا اینجا که رسیدم، تنها چیزی که در وجودم نیست، غرور است. اگر به شرایط مالی خوب برسی و در یک تیم بزرگ بازی کنی، باز همین انگیزه را داری؟ سوال سختی است. چون الان در آن جایگاه نیستم که ببینم زندگی آدم چطور میشود. الان بگویم نه، تغییر نمیکنم، شاید در آن جایگاه عوض شوم، خیلیها را دیدم که تا به جایگاهی میرسند، سریع تغییر میکنند. احساس نمیکنی بعضی از همبازیان سابق و باسابقهتر تو در لیگ ایران احساس حسادت میکنند که تو به این سرعت مسیر پیشرفت را طی کردی؟ قبول دارم... بعضیها لطف دارند. به جای اینکه با هم رفیقتر شویم و متحدتر باشیم، پشت سر آدم حرف میزنند و...! در اتلتیکو یا روستوف چنین مسائلی هست که بترسند یک بازیکن ۱۹ ساله آمده و ممکن است جای ما را بگیرد. آنجا اولین بازیکنی که به محض ورود به آدم خوشامد میگوید کاپیتان تیم است و معمولا بزرگترها و باسابقهها هوای بازیکنان جوان و تازهوارد را دارند و بیشتر از همه به آدم کمک میکنند. این باعث دلگرمی آدم میشود ولی متاسفانه بعضی از بازیکنان بزرگ در ایران وقتی با یک تازهوارد جوان مواجه
میشوند، سرش داد میزنند و استرس به جانش میاندازند ولی یادشان نمیآید که خودشان یک روز جوان بودند. یادم میآید در یکی از بازیهای لیگ کاپیتان یکی از تیمها چنان سر یک بازیکن جوان داد زد و فحش داد که من خجالت کشیدم. در تیم ملی مقابل ژاپن وقتی تو بازی کردی، بعد از بازی آندو ناراحت نبود و اخمهایش درهم نبود؟ اصلا... اتفاقا بعد از بازی اولین نفر آندو به من خسته نباشید گفت. قبل از بازی هم با من حرف زد و توصیههای فنی کرد که چه کار بکنم و اعتقاد به نفس به من داد. حرفهایی که زدم معمولا در باشگاهها است اما در تیم ملی با حضور کیروش فضا خیلی خوب و دوستانه است و اولویت بازیکنان تیم است و منافع تیم ملی مهم است نه بازیکنان. این فرهنگ در تیم ملی جا افتاده ولی متاسفانه در باشگاههای ما هنوز این دست مشکلات زیاد است. انگار دل پری از باشگاههای ایران داری. متاسفانه این مشکلات هست. در ایران مثلا اگر داخل زمین بخواهی اسم یک بازیکن که قدیمیتر و بزرگ است را بیاوری، باید حتما اول اسمش «آقا» بگذاری تا ناراحت نشود و به او برنخورد. من خیلی از باشگاهها بازیکنان را دیدم که اینطور هستند. منظورت مازیار است؟ نه، نه به هیچ وجه.
اتفاقا مازیار چون از بچگی تمام ردههای پایه را پله پله طی کرده، این مسائل را خوب درک میکند و ارتباط خیلی خوب با جوانهای تیم دارد. گفتم که در یکی از بازیهای لیگ کاپیتان یک تیم جوری سر بازیکن جوان داد زد و فحش داد که من خجالت کشیدم اما سر صحبت که به میان میآید، همانها کاپ اخلاق میگیرند. حرف پایانی و خاصی داری؟ نه، از شما هم ممنون هستم.
دیدگاه تان را بنویسید