کد خبر: 194689
تاریخ انتشار :

جنبش دانشجویی در کلام رهبرانقلاب:تشکلهای دانشجویی نباید از خارج از دانشگاه الگو بگیرند

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

به گزارش نامه نیوز، جریان یا جنبش دانشجویی در ایران، به مجموعه فعالیت‌ها و نقش آفرینی‌هایی گفته می‌شود که تشکل‌ها و گروه‌های مختلف دانشجویی انجام داده‌اند. این فعالیت‌ها به مدت کمی پس از تاسیس دانشگاه تهران به عنوان اولین دانشگاه در ایران، از اوایل دههٔ بیست آغاز شد و با فراز و فرودهایی همواره ادامه داشته‌است و حتی در مقاطعی نفش پررنگی را در سرنوشت تاریخی کشور ایفا کرده‌است که بارز ترین نوع این نقش آفرینی را می توان در حرکت دانشجویان و جوانان این سرزمین برای به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی سال 57 به رهبری امام راحل (ره) جستجو کرد.

به مناسبت فرارسیدن 16 آذر، سالروز شهادت سه شهید جنبش دانشجویی ( قندچی، بزرگ نیا و شریعت رضوی) در سال 1332 که به نام "دانشجو" نامگذاری شده است، مروری خواهیم داشت بر بیانانت رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان در سال های اخیر که در حقیقت علاوه بر بازخوانی تاریخ، نقشه راهی برای آینده فعالیت جریانات و تشکل های سیاسی دانشگاه محسوب می شود.

«جریان دوم مسئله‌ آرمان‌خواهی است در دانشگاه‌ها - که در زبان متعارف به او گفته می‌شود جنبش دانشجویی - در کشور ما تاریخ بسیار جالبی دارد. این را از این جهت می‌گویم و رویش تکیه می‌کنم که این حرکت باید ادامه پیدا کند و این چیزی نیست که بتواند متوقف بشود؛ چون کشور در شرایطی است و نظام جمهوری اسلامی، ساخت و ویژگی‌ها و مختصاتی دارد که حتما جنبش دانشجویی در کنارش بایستی حضور داشته باشد. این جنبش دانشجویی در کشور ما در تاریخ ثبت شده و شناخته شده‌ خود، همیشه ضد استکبار، ضد سلطه، ضد استبداد، ضد اختناق و به‌ شدت عدالتخواه بوده است. این ممیزات جنبش دانشجویی ما از روز اول است تا امروز. اگر کسی مدعی جنبش دانشجویی باشد، اما این ممیزات را نداشته باشد، صادق نیست. دست جنبش دانشجویی نمیتواند در دست کسانی باشد که در فلسطین قتل عام می‌کنند، در عراق جنایت می‌کنند، در افغانستان مردم را از دم تیغ میگذرانند؛ این جنبش دانشجویی نیست. جنبش دانشجویی خصلت و خاصیتش در کشور ما لااقل اینجور است - شاید در خیلی از کشورهای دیگر هم باشد - که ضد استکباری، ضد سلطه، ضد دیکتاتوری و طرفدار عدالت است. شروع این حرکت یا مقطع شناخته شده‌ این حرکت، همین 16 آذر است».

«بعد، از آن سال تا سال 42 - که شروع نهضت روحانیت و نهضت دینی و اسلامی در کشور ماست - جنبش دانشجویی کم و بیش تحرکاتی دارد. من یادم است سال‌های 38 و 39 و 40 و ...، دانشجوها تحرکاتی داشتند، منتها به شدت سرکوب می شد و اجازه نمی‌دادند بروز پیدا کند؛ تا نهضت روحانیت در سال 1341 و اوجش در سال 42 شروع شد، که اینجا باز شما نشانه‌ی جنبش دانشجویی را مشاهده می‌کنید؛ یعنی در تمام پانزده سالی که بین 1342 است که شروع نهضت روحانیت باشد، تا 1357 که پیروزی انقلاب اتفاق افتاد، شما در همه جا و دوشادوش روحانیت و در کنار او، جنبش دانشجویی را مشاهده می‌کنید. دانشگاه‌های کشور، محیط‌های دانشجویی کشور، مرکز تحرک و فعالیت است و یکی از بازوهای اساسی نهضت در تمام طول این مدت - که این را ما از نزدیک هم خودمان شاهد بودیم؛ هم دوستانی که در کار نهضت و مبارزات بودند و هم همه این را تجربه کرده‌اند و آزموده‌اند - دانشجویانند. بنابراین، دانشگاه‌ها یک بخش لاینفک از نهضت روحانیت بودند. البته در دانشگاه‌ها جریان‌های الحادی و ضد دینی و مارکسیست و غیره هم بودند، لکن آن حرکت غالب، مربوط بود به دانشجوهای مسلمان. لذا گروه‌هایی که تشکیل می‌شد - گروه‌های مبارز - و کارهایی که انجام می‌گرفت مثلا در زندان‌ها - این زندان‌های گوناگون در سال‌های مختلف که ما خودمان تجربه کردیم - در همه جا، دانشجوها هم حضور داشتند؛ یعنی روحانیون و دانشجویان عمده‌ی زندانی‌ها را تشکیل می‌دادند. در تهران تحصن علما و روحانیون و انقلابیون و مبارزین برای ورود امام - که در ورود ایشان تأخیر شده بود - در دانشگاه تهران انجام گرفت. این‌ها نشان‌دهنده‌ نقش دانشگاه و نقش دانشجوست، تا انقلاب پیروز شد».

«بعد از پیروزی انقلاب این حرکت دانشجویی - جنبش دانشجویی، حضور دانشجویی - صحنه‌ی عجیبی است. در همان ماه‌های اول، مسئله‌ تشکیل سپاه پاسداران و حضور فعال دانشجویان در سپاه است و به فاصله‌ی چند ماه، تشکیل جهاد سازندگی به وسیله‌ خود دانشجوهاست، که خود دانشجوها جهاد سازندگی را تشکیل دادند و خودشان آن را توسعه دادند؛ خودشان آن را پیش بردند، که یکی از برکات و افتخارات نظام اسلامی، جهاد سازندگی بود. چند ماه بعد از این، موج دوم حضور دانشجویان در مواجهه و مقابله‌ با عناصر مسلحی بود که دانشگاه را لانه‌ی خودشان کرده بودند، که اتفاقا خیلی از آن‌ها غیر دانشجو بودند و همین دانشگاه تهران تبدیل شده بود به مرکز تسلیحات! آن‌ها این وسائل را جمع کرده بودند برای اینکه با انقلاب مبارزه کنند. کسی که توانست این‌ها را از دانشگاه تهران ازاله کند، خود دانشجوها بودند؛ حرکت عظیم دانشجوها که اینجا هم خودش را نشان داد».

«سال 59 با شروع دفاع مقدس، حضور دانشجوها در جبهه است که نمونه‌های مختلفی از آن وجود دارد که یکی از آن‌ها همین حاج احمد متوسلیان و امثال این‌ها بودند که بلند شدند رفتند منطقه‌ غرب در کردستان، در عین غربت - بنده در همان ماه‌های اول جنگ، پنج شش ماه بعد از اول جنگ، منطقه‌ کردستان را از نزدیک دیدم؛ گرد غربت آنجا بر سر همه کأنه پاشیده شده بود - و در تنهایی، بی‌سلاحی و با حضور فعال دشمن و بمباران دائمی دشمن، این مخلص‌ترین نیروها در آنجا کارهای بزرگی را انجام دادند که قبل از عملیات فتح‌المبین - عملیاتی که این سردار بزرگوار و دوستانش انجام دادند - عملیات محمد رسول‌الله (ص) را انجام دادند که آن، یک نمونه از حضور دانشجویان است. یک نمونه‌ی دیگر دانشجوهایی هستند که در ماجرای هویزه حضور پیدا کردند که آن دانشجوها را هم بنده، تصادفا در همان روزی که این‌ها داشتند می‌رفتند - روز 14 دی - به طرف منطقه‌ نبرد و درگیری، دیدم؛ شهید علم‌الهدی و شهید قدوسی و دیگران. این مربوط به سال‌های 60 و 61 است که البته ادامه پیدا کرد تا آخر جنگ. یعنی واقعا یکی از بخش‌های تأمین کننده‌ نیروهای فعال ما در طول دوران هشت سال دفاع مقدس، دانشگاه‌ها بودند. بعد هم که در همان اوائل دهه‌ 60، وقتی بازگشایی دانشگاه‌ها انجام شد، جهاد دانشگاهی تشکیل شد که یکی از نقاط حساس و یکی از مراکز مایه‌ افتخاراست. قبل از این‌ها هم در سال 58، تسخیر لانه‌ جاسوسی به دست جنبش دانشجویی است».

«حالا دانشجو به حیث دانشجو، عضو جنبش دانشجویی است. ممکن است آن کسی که خودش در تسخیر لانه‌ جاسوسی فعال بوده، بعد از مدتی از کار خودش پشیمان شود - کمااینکه ما پشیمان‌شده‌هایی هم داریم! خیلی از کسانی که در جنبش دانشجویی حضور داشتند، در برهه‌ دیگری، گرفتاری‌های زندگی و انگیزه‌های مختلف، ثبات قدم را از این‌ها گرفت - لکن حرکت بزرگ مربوط به دانشجوست، که این حرکت تسخیر لانه‌ جاسوسی یکی از مهمترین این حرکات است». «حالا این یک تاریخچه است، تا امروز هم ادامه دارد. در تمام دوران‌های مختلف، در طول انقلاب، حوادث گوناگون، لحظه‌های حساس و خطیر، حضور دانشجویان مؤمن، متعهد، عدالتخواه، باگذشت، توانسته فضا را در جهت صحیح هدایت کند. این برداشت من از جنبش دانشجویی و نگاه من به جنبش دانشجویی است: ضد استکباری، ضد فساد، ضد اشرافی‌گری، ضد حاکمیت تجمل‌گرایانه و زورگویانه، ضد گرایش‌های انحرافی؛ این‌ها خصوصیات جنبش دانشجویی است. در همه‌ این سال‌های انقلاب، حضور دانشجویان در این صحنه‌ها، حضور فعال و مؤثری بوده. دانشجوها گفتمان‌ساز بوده‌اند، فضای فکری ساخته‌اند، گفتمان‌های سیاسی و انقلابی را در جامعه حاکم کرده‌اند، که در موارد زیادی این وجود داشته است».

«و دیگر اینکه، تشکل‌های دانشجویی مواظب باشند هدف هایشان را گم نکنند. هدف‌های اصلی تشکل‌های دانشجویی همان چیزهایی است که بر روی طاق بلند جنبش دانشجویی نوشته شده: ضدیت با استکبار، کمک به پیشرفت کشور، کمک به اتحاد ملی، کمک به پیشرفت علم، حضور و شرکت در مبارزه و پیکار همگانی ملت ایران برای غالب آمدن بر توطئه‌ها و بر دشمنی‌ها؛ این‌ها هدف اصلی است؛ این را باید فراموش نکنند. البته تشکل‌ها از بدنه‌ دانشجویی هم خودشان را نباید جدا کنند؛ یعنی این‌جور نباشد که تشکل، موجب تقسیم دانشجوها بشود. به دانشجوها نزدیک باشند. (دیدار اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت‌- 1378/09/24)

«به‌نظرم رسید که موضوع بحث را یک موضوع صددرصد دانشجویی قرار دهم و آن عبارت است از آنچه که امروز به آن، حرکت دانشجویی، یا جنبش دانشجویی گفته می‌شود؛ یا به تعبیر بهتر و رساتری که می‌توان برایش انتخاب کرد: بیداری دانشجویی و احساس مسؤولیت دانشجویی. این مقوله‌ بسیار مهمی است؛ صددرصد هم دانشجویی است. چرا می‌گوییم صددرصد دانشجویی است؟ چون بسیاری از احساسات، درخواست‌ها و انگیزه‌ها ممکن است در قشر دانشجو وجود داشته باشد، اما به خصوصیت دانشجویی او ارتباط مستقیمی نداشته باشد. آن چیزی که من اسمش را «بیداری دانشجویی» می‌گذارم و امروز در بین دانشجویان و غیردانشجویان معمول است و به آن «جنبش دانشجویی» می‌گویند، مخصوص قشر دانشجو - به حیث دانشجو - است؛ یعنی متعلق به همه‌ جوانان نیست؛ متعلق به همین جوان قبل از محیط دانشجویی هم نیست؛ متعلق به این جوان بعد از دوره دانشجویی هم نیست. این متعلق به محیط دانشگاه است؛ متعلق به همین چهار سال، پنج سال، شش سال است؛ همین مدتی که شما در دانشگاه درنگ دارید. این حقیقتی است که وجود دارد».

«جنبش دانشجویی - یا به همان تعبیر درست‌تر: بیداری دانشجویی - چیز جدیدی نیست؛ یک چیز مخصوص ایران هم نیست؛ چون همان‌طور که گفتیم، متعلق به محیط دانشگاه است. این بیداری، خصوصیاتی دارد؛ انگیزه‌هایی در آن هست و نتایجی بر آن مترتب می‌شود. اگر این خصوصیات را درست بشناسیم، می‌تواند به‌عنوان یک منبع غنی و سرشار و فیاض برای آن کشور و آن محیط و آن جامعه به‌کار گرفته شود؛ اما اگر درست شناسایی نشود، ممکن است تضییع شود. مثل ثروتی که شما از وجود و یا از کاربرد آن اطلاع ندارید. بدتر از این، آن ثروتی است که شما که صاحبش هستید، اطلاع ندارید؛ اما یک دزد و یک دغل اطلاع دارد که زیر این مخفی‌گاه، این گنج هست؛ کاربردش هم این است. لذا او می‌آید و استفاده می‌کند و این دیگر می‌شود خسارت فوق خسارت! یکی از فرایض اولیه‌ اولا خود دانشجو، ثانیا مجموعه‌ مدیران دانشجویان و دانشگاه‌ها و ثالثا مجموعه‌ مدیران کشور، شناسایی این پدیده‌ ذاتا دانشجویی است».

«خصوصیت دیگر، آزادی و رهایی از وابستگی‌های گوناگون حزبی و سیاسی و امثال این‌هاست. در این مجموعه‌ی حرکت دانشجویی، انسان می‌تواند این خصوصیت را مشاهده کند که این هم یک شعبه از مصلحت‌گرایی است. غالبا در این‌جا از تقیداتی که معمولا مجموعه‌های گوناگون سیاسی و غیرسیاسی برای افراد خودشان فراهم می‌کنند، خبری نیست و جوان حوصله‌ این قید و بندها را ندارد. لذا در گذشته‌ پیش از انقلاب، احزابی بودند و کارهایی می‌کردند؛ اما به دانشگاه که می‌رسیدند، ضابطه از دستشان در می‌رفت! ممکن بود چهار نفر عضو هم یارگیری می‌کردند، اما نمی‌توانستند انضباط‌های مورد نظر خودشان را - انضباط‌های حزبی خیلی شدید که در احزاب دنیا معمول بود و هست - در محیط دانشجویی به‌درستی اعمال کنند؛ زیرا دانشجو بالاخره در جایی به اجتهاد می‌رسد. آن زمان‌ها حزب توده، حزب فعالی بود؛ تشکیلات خیلی وسیعی هم داشت؛ با شوروی ها هم مرتبط بود و اصلا برای آن‌ها کار می‌کرد؛ اما به دانشگاه که می‌رسید، مجبور بود بسیاری از حقایق حزبی را از چشم دانشجو پنهان کند»!

«من غالبا به خیلی از مجموعه‌های دانشجویی که پیشم می‌آیند، گفته‌ام که عشق و علاقه‌ی من به دانشجو، بخش عمده‌اش ناشی از صفا و صداقت دانشجوست. این صداقت و صفا بایستی در یکایک دانشجویان حفظ شود؛ اما اگر فرض کنیم این هم عملی نیست که در یکایک دانشجویان این صفا و صداقت و صمیمیت و حالت خلوص و پاکی روحی و قلبی محفوظ بماند، لااقل در مجموعه‌جنبش دانشجویی این باید محفوظ بماند. این حرکت دانشجویی و بیداری دانشجویی، نه در گذشته و نه در امروز، هرگز فراگیر همه‌ دانشجویان نبوده است. بالاخره در محیط دانشگاه، همه یک‌طور نیستند؛ بعضی‌ها حوصله حرکت ندارند؛ می‌گویند بگذار کارمان را بکنیم، درسمان را بخوانیم؛ زودتر دنبال کاری برویم! این مشمول حرف من نیست. ممکن است این‌ها هم بسیار جوانان خوبی باشند - اصلا نمی‌خواهم رد کنم - ولی می‌خواهم بگویم این‌ها مشمول این حرفی که می‌زنم - این بیداری، این خیزش، این جنبش، این حرکتی که عنوان دانشجویی دارد - نیستند. بعضی‌ها هم در محیط دانشجویی هستند که بیش از آن‌که دانشجویی کنند، جوانی می‌کنند و به عنوان یک کار رایج، دنبال کارهای جوانی‌اند. من آن مجموعه‌ی دارای هدف و آرمان و احساس را بحث می‌کنم که مقوله‌ جنبش دانشجویی هم متعلق به آنهاست، والا آن‌ها یک وقت هم اگر در تظاهراتی حضور پیدا کنند، حضورشان یک حضور مصنوعی و غیرواقعی است! گاهی دیده شده که از آن قبیل آدم‌هایی که هیچ دغدغه‌ای جز همین چیزها ندارند، در اجتماعی هم حاضر شده‌اند؛ یعنی بله، ما هم هستیم! معلوم است که مقوله‌ کار جدی و کار آرمان‌گرایانه، مقوله‌ای نیست که آدم‌های این‌طوری اصلا بتوانند در آن خیلی نقش داشته باشند».

«خصوصیات یک حرکت دانشجویی، باید در این جنبش دانشجویی وجود داشته باشد. من کاری به این تشکل‌های گوناگون دانشگاه‌ها ندارم. این‌ها هر کدام یک حکم و حالتی دارند. این حرف من فراتر از مسأله‌ تشکل‌هاست؛ متعلق به همه کسانی است که احساسی دارند؛ آن احساسی که اول تعریف کردم که متعلق به این محیط است و برخاسته‌ی از عناصر بسیار ارزشمندی است؛ مثل جوانی، پاکی، صداقت، انرژی، آرمانگرایی. باید این خصوصیات را حفظ کنند. البته جنبش دانشجویی آفاتی هم دارد؛ باید حقیقتا از این آفات پرهیز کنید و بترسید.یکی از آفات حرکت دانشجویی این است که - همان‌طور که گفتم - عناصر و مجموعه‌های ناباب به آن طمع بورزند و بخواهند از آن سوءاستفاده کنند. در دوره‌ای - که ما هم در آن دوره، خودمان از نزدیک شاهد و واقف به کارهای این‌ها بودیم - بعضی‌ها بودند که دلشان می‌خواست سر به تن جنبش دانشجویی نباشد! هرجا که حرکت جوانان، به خصوص دانشجویان بود، این‌ها رویشان را درهم می‌کشیدند و طاقت نداشتند! این‌ها وقتی ببینند که میدانی هست و بالاخره دانشجو و نسل جوان در کشور حرف می‌زند و تعیین کننده است، بنا می‌کنند اول سینه‌خیز، بعد یواش‌یواش نیم خیز، بعد هم یواش‌یواش با گردن افراشته می‌آیند که بله، ما هم هستیم! اگر مجموعه‌های سیاسی قدرت طلب بدنیت بددل بدسابقه، طرف حرکت دانشجویی آمدند و خودشان را به آن چسباندند و بر آن دست گذاشتند، این می‌شود آفت. گاهی از همین تجمع‌ها و تشکل‌های دانشجویی که پیش من می‌آیند، به آن‌ها صریحا گفته‌ام که آن مجموعه‌های خطرناک چه کسانی هستند. چون این صحبت ممکن است پخش شود، در این‌جا پیش شما اسم نمی‌آورم؛ اما برای آن ها اسم هم آورده‌ام. مواقعی هست که یک انسان بد و یک نیت ناپاک می‌خواهد از یک نیت خوب، از یک انسان خوب، از یک حرکت خوب سوءاستفاده کند که انسان دلش می‌سوزد و اگر بتواند، حاضر نیست چنین چیزی اتفاق بیفتد. این‌جا هم از همان قبیل است. دانشجویان باید مواظب باشند که به انسان‌های بد نیت، تجمع‌های بد نیت، تشکیلات‌های بد نیت، مجموعه‌های بد نیت و بد سابقه و بد نام، نزدیک نشوند. اگر هم می‌خواهند کار خیری بکنند، بروند خودشان کار خیر بکنند؛ به مجموعه‌ی دانشجویی کاری نداشته باشند».

«یکی دیگر از آفات جنبش دانشجویی - همان‌طور که گفتم - دور شدن از آرمان‌هاست. عزیزان من! ببینید؛ سال‌ها قبل از انقلاب، یک واقعه‌ی جنایت‌آمیز در روز 16 آذر اتفاق افتاد. از اول انقلاب، می‌شد کاری کنند که 16 آذر اصلا فراموش شود؛ چون آن‌قدر ما حوادث داشتیم! اما نه، مسؤولان کشور و علاقه‌مندان به مسائل کشور، مایلند خاطره‌ این روز زنده بماند. چرا؟ چون آن روز به‌خاطر سخن حقی، اتفاقی در دانشگاه افتاد که بعدها جبهه‌ دژخیمان به‌خاطر همان هدفی که جوانان داشتند - و هدف والایی هم بود - با آن‌ها مقابله کردند و به کشته شدن سه نفر انجامید. مسأله‌ی آن روز چه بود؟ ضدیت با آمریکا. چه زمانی؟ آن زمان که سیاست آمریکا و دولت آمریکا و عناصر اطلاعاتی و نظامی آمریکا، در تمام شؤون این کشور حاکم بودند. در این کشور، چه آشکار و چه پنهان، همه چیز در دست امریکایی‌ها بود. امروز که شما می‌بینید امریکایی‌ها از این‌که ایران اسلامی به طرفشان نمی‌رود، زنجیر می‌جوند، به یاد آن روز است؛ چون این‌جا جایی بود که این‌ها می‌ایستادند و از این‌جا به همه منطقه - کشورهای عربی و ترکیه فخر می‌فروختند و اعمال نفوذ می‌کردند؛ چون این‌جا را مال خودشان می‌دانستند»!

«انقلاب اسلامی آمد و هندسه‌ جغرافیای سیاسی کشور را به‌کلی عوض کرد. نسبت به گذشته، جهت سیاسی به‌کلی فرق کرده و با گذشته متفاوت شده است. یک نظام مستقل، یک نظام دینی و اسلامی، یک نظام صددرصد مردمی به‌وجود آمده است. ایران، پایگاهی برای توجه همه‌ی کسانی شده است که عقده‌ی فروخورده‌ای از سلطه‌ی امریکا دارند. ملتهای فراوانی هستند - کم هم نیستند - که امروز از شعارهای ضدامریکایی ایران خوشحال می‌شوند. من اگر می‌توانستم، اسمهایی می‌آوردم که شما تعجب می‌کردید. کشورهای معروف بزرگی هستند که از این‌که ملتی این‌جا وجود دارد که با همه‌ی قدرت در مقابل افزون‌طلبی امریکایی‌ها به صراحت حرف می‌زند، احساس هیجان می‌کنند و خوشحالند! در چنین شرایطی، حالا یک عده بیایند به‌عنوان دانشجو، نقطه‌ مقابل حرکت 16آذر را علم کنند؛ یعنی گرایش به آمریکا تحت عناوین بسیار پوچ و سست و غیرمنطقی و غیرمستدل. این پشت کردن به جنبش دانشجویی است؛ این اصلا جنبش دانشجویی نیست؛ این به‌کلی یک چیز دیگر است؛ عکس آن است. مسأله‌ مخالفت با آمریکا را در قالب‌های بسیار کوچک و سست و بی‌بنیاد جناح‌گرایی و امثال آن قرار دهند، برای این‌که اصل قضیه را از بین ببرند. این نمی‌شود. این از آفات جنبش دانشجویی است. پس، یکی از آفات جنبش دانشجویی همین است که به آرمان‌ها و آرمانگرایی پشت کنند. یا مثلا وقتی که مسأله‌ عدالت اجتماعی در کشور مطرح می‌شود، دانشجو باید از این مسأله حمایت کند. عدالت اجتماعی، آن چیزی است که حتی کسانی که اصرار داشتند شعار عدالت اجتماعی را به دلایل سیاسی و با انگیزه‌های گوناگون کمرنگ کنند، بالاخره نتوانستند؛ مجبور شدند عدالت اجتماعی را مطرح کنند. در دنیا، غیر از مستکبران و زورگویان و چپاولگران عالم، هیچ انسانی نیست که به عدالت اجتماعی و شعار آن پشت کند. این شعار در کشور مطرح می‌شود؛ چه کسی باید از این شعار حمایت کند؟ چه کسی باید بیشتر از همه درباره‌ی آن بیندیشد؟ چه کسی باید برای آن کار کند و درباره‌ی راههای تأمین آن، تحقیق و بحث کند و میزگرد بگذارد، غیردانشجویان؟ باید توجه داشت که این حرکت دانشجویی و بیداری دانشجویی، مطلقا به سمت عکس جهت‌ها نرود. پس، یکی از آفات این جنبش، پشت کردن به آرمان‌ها، فراموش کردن آرمان‌ها و از یاد بردن آرمان‌هاست».

«یکی دیگر از آفات مهم جنبش دانشجویی، سطحی شدن است. عزیزان من! از سطحی‌اندیشی به‌شدت پرهیز کنید. خصوصیت دانشجو، تعمق و تدقیق است. هر حرفی را که می‌شنوید، رویش فکر و دقت کنید. چرا در اسلام هست که: یک ساعت فکر کردن، ارزشش از عبادت سال‌ها بیشتر است؛ به‌خاطر این‌که اگر شما فکر کردید، عبادتتان هم معنا پیدا می‌کند؛ تلاش سازندگیتان هم معنا پیدا می‌کند؛ مبارزه‌تان هم معنا پیدا می‌کند؛ دوستتان را می‌شناسید، دشمنتان را هم می‌شناسید. شما فرض کنید در یک جبهه‌ جنگی آدم‌هایی پیدا شوند که جبهه‌ خودی را از جبهه‌ دشمن تشخیص ندهند - حیران و سرگردان دور خودشان بچرخند - گاهی این‌جا تیر بزنند، گاهی آن‌جا تیر بزنند؛ گاهی بالا تیر بزنند، گاهی به خودشان تیر بزنند! ببینید فکر که نباشد، آدم این‌طوری می‌شود. عده‌ای می‌خواهند در های‌وهوی فریادها و شعارها و و رنگ و لعاب‌های دروغین، مجموعه‌ی دانشجویی را به این سمت بکشانند. این برای جنبش و حرکت دانشجویی خطر است. باید فکر کرد. با فکر، انتخاب، انتخاب درستی خواهد بود. اگر در انتخاب اشتباه هم بکند، چنانچه انسان اهل فکر باشد، با او راحت‌تر می‌شود حرف زد. آن آدمی که اهل فکر نیست، هرگونه انتخابی بکند، اگر اندک خطایی در آن باشد، نمی‌شود با او حرف زد و منطقی صحبت کرد؛ تسلیم تعصب‌ها و ندانستن‌ها و جهالت‌های خودش است؛ اما وقتی اهل فکر و دقت بود، اگر خطایی هم اتفاق افتاده باشد، یک نفر آدم خیرخواه می‌تواند با او حرف بزند و بگوید به این دلیل، این کار خطاست. نباید سطحی بود. به هر شعاری، به هر حرف گرمی، به هر دهان گرمی و به هر نقلی، نمی‌شود اعتماد کرد؛ باید فکر کرد. اساس قضایا فکر است. آن چیزی که انتظار عمده از انسان‌های فرزانه و هوشمند است، این است». ( دیدار دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف -1378/09/01)

«به نظر من، تشکلهای دانشجویی نباید از بیرون الگو بگیرند؛ الگو نمی‌خواهد. این‌که من می‌گویم چهل درصد را باید جذب کند، یعنی همین جمعیت‌های دانشجویی که الان هستند، این‌ها باید خوب کار کنند تا بتوانند حداقل چهل درصد دانشجویان را جذب کنند. من عقیده‌ام این است که آن‌ها کم‌کاری دارند، والا اگر کم‌کاری نداشتند، واقعا چهل درصد دانشجویان، بلکه بیشتر دانشجویان را جذب می‌کردند. کم‌کاری، گاهی کج‌سلیقگی و گاهی قصور، موجب می‌شود که این کار انجام نگیرد. اما این‌که حالا چه الگویی مورد نظر است، این الگو را بایستی خود دانشجویان پیدا کنند». (جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران -1377/02/22)

منبع: khamenei.ir

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

دیگر رسانه ها