کد خبر: 289187
تاریخ انتشار :

فاطمه طباطبایی: نباید کسی را به دلیل انتقاد و تذکر منکر، دشمن نظام خواند

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

به گزارش نامه نیوز، دکتر فاطمه طباطبایی، استاد حوزه و دانشگاه و رییس انجمن علمی عرفان اسلامی در دهه اول محرم در محل این انجمن، با اشاره به خطبه پرشور و آموزنده امام سجاد در بارگاه یزید، به تبلور فرهنگ محرم و عاشورا در کشور اشاره کرد و گفت:« چه رخداد جالب و چه فرهنگ زیبایی است اینکه یک مرتبه در اول ماه محرم به طور خود جوش و مردمی بیرق های عزا بالا می رود ، لباس های سیاه پوشیده می شود و عده ای برای اقامه و برپایی مجالس عزاداری اقدام می کنند و مردم را به شرکت در این مجالس فرامی خوانند؛ غذا می دهند، شربت می دهند، و در حد توان، از مردم پذیرایی می کنند. به دین و آیین حاضرین در مجلس عزای امام،کاری ندارند و به فقر و غنای آن ها نمی اندیشند.» طباطبایی افزود: «میهمان در این مراسم، از آن چه می خورد، احساس نشاط می کند و میزبان و کسی که ساعت ها برای تهیه آن زحمت کشیده و وقت صرف کرده نیز احساس سرور دارد که عشق و عاطفه خود را به سالار شهیدان و شهدای کربلا ظهور و بروز داده است.این واقعا جالب است.» پیوند عاطفه و احساس عزاداران با امام حسین به نوشته پرتال امام خمینی، طباطبایی، با بیان این که در این ایام، ساحت عاطفه و احساس آدم ها با امام حسین(ع)پیوند می خورد، ابراز داشت:« همین هم خیلی مهم است که عاطفه و احساس جوان و پیر و بچه، با یک حقیقت متعالی انگیخته می شود. ما باور داریم که انسان دارای ابعاد متعددی است و یکی از مراتب وجودی او، ساحت احساس است. اگر این ساحت خوب مدیریت شود می تواند بر ساحت های دیگر نیز تاثیر گذار باشد. آیا انسانی که عاطفه واحساسش به خاطر امام حسین(ع) برانگیخته شود، اهمیت ندارد؟» وی خاطر نشان کرد:« پس باید قدر این احساسات را بدانیم و با هنرمندی مدیریت کنیم. این که، برخی از امور شعائر خوانده شده و حفظ شعائر، دستور دینی ماست، به خاطر این است که برخی تجمع ها و موقعیت ها، عواطف و احساس انسان را بر می انگیزاند و اگر خوب مدیریت شود، به ساحت تعقل هم وارد می‌شود.» لزوم توجه به سایر ابعاد وجود آدمی، در کنار شور و احساس مدیر گروه عرفان پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، بر لزوم توجه به سایر ابعاد وجودی انسان، در کنار احساس، تاکید کرد و گفت: «بدیهی است در ساحت احساس و عاطفه ماندن، به تمام حقیقت راه نیافتن است و انسان، باید به همه ابعاد وجود خویش بیندیشد؛ زیرا او موجودی است که عقل هم دارد، قلب هم دارد، روح هم دارد، سرّ و خفی هم دارد. پس باید همه این مراتب را به کمال برساند تا انسان حقیقی بشود. پس ضمن ارج نهادن و اعتراف به مفید و ضروری دانستن این گونه تجمع ها و بروز این گونه عاطفه ها و احساسات، باید بدانیم این احساسات و عواطف باید مقدمه شعور و معرفت شود تا ماندگار گردد و انسان را به کمال برساند.» بخششمان، بی منت باشد وی ادامه داد:« بدیهی است هر فعلی که انسان انجام می دهد، به ویژه افعال عبادی و شرعی، با انگیزه ای همراه است که از آن به نیت تعبیر می شود و همین انگیزه و نیت است که درجه و مرتبه فعل او را مشخص می کند، زیرا ممکن است فعل و عملی در ظاهر با فعل و عمل دیگری یکسان باشد، اما یکی در حقیقت کار خیر و دیگری شر باشد.به طور مثال اطعام و خیرات به دیگران، امری پسندیده است، ولی اگر به خرد کردن عزت و کرامت انسان ها بینجامد، زشت و ناپسند است. یا اگر با ریا و امور زشتی از این جنس همراه باشد، امری قبیح و ناپسند شمرده می‌شود. طباطبایی افزود:« پس اگر نیت الهی بود "لوجه الله" بود، فعل خیر وکمال است " انما نطعمکم لوجه الله" درس است برای ما که این گونه بخشش کنیم، بخششی بی منت داشته باشیم و با خدا معامله کنیم تا ارزش نزول آیات قرآن را داشته باشد. به تعبیر امام خمینی(س):معلوم است چند گرده نان این پاداش را ندارد، بلکه لوجه الله بودن آن مهم است. امام می فرمایند: « خداوند چند آیه براى چند قرص نان که حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- و عائله‏اش صدقه دادند، ... چند آیه نازل فرمود. این آیات براى قرص نان نیست، این آیات براى اخلاص،براى آنکه براى خدا بود»(صحیفه امام، ج‏7، ص: 342) این طور عظمت کارخود را نیز بیشتر می کنیم. این عقل است که موجب می شود ما خود را و فعل و بخشش و هبه خود را ارزان نفروشیم و در ساحت ماده و اعتباریات مدفون نکنیم بلکه با انگیزه متعالی آنرا اوج دهیم و جاودانه کنیم.» تحلیل قیام امام حسین در ادامه جلسه، طباطبایی به حادثه کربلا اشاره کرد و گفت:« این مقدمه را برای این عرض کردم که قیام امام حسین(ع)را بررسی کنیم و راز جاودانه بودن آن را دریابیم. در ماه محرم سال 61 هجری، اتفاقی به وقوع پیوسته است که علت آن را همه می دانیم. امام حسین(ع)با یزید بیعت نکردند و جمله" هیهات منّا الذله" را همه بارها شنیده ایم. از این رو، بنا بر قولی، چون دستور ترور ایشان صادر شده بود، در مدینه احساس امنیت نمی کردند. پس به مکه رفتند. آن جا هم همین اوضاع بود و مزاحمت شدید بود، بنابراین تصمیم گرفتند به کوفه بروند و داستان آن گونه است که همه می دانیم. کوفیان با نامه هائی از ایشان دعوت کردند که آن جا را انتخاب کنند.» نیت و انگیزه درست، سبب جاودانگی است طباطبایی ادامه داد: «سخن من برسر انگیزه و نیت امام حسین(ع)علیه السلام است و بر این باورم، راز جاودانگی قیام امام حسین، درانگیزه ایشان است و ما نیز با داشتن همین انگیزه در کارهایمان می توانیم جاودانه شویم.» طباطبایی با بیان این که مصلحان بسیاری در تاریخ داشته ایم که با ظلم به مبارزه برخاسته اند، گفت:«مبارزه با ظلم و اقدام برای اصلاح، امری نیست که ویژه امام حسین(ع) باشد. مصلحان دیگری نیز بوده‌اند که ناجوانمردانه مورد آزار و اذیت واقع شده و از دنیا رفته اند. انگیزه امام حسین، اگر شهادت طلبی هم بوده باشد -که بعضاً گفته می شود - در عین مقدس بودن، یک عمل فردی، سلوکی و عبادی است. به عنوان یک مسلمان، اگر مبارزه با ظلم را تکلیف دانسته و عمل به تکلیف کرده اند، خیلی مهم است، ولی مبارزه با ظلم منحصر به امام حسین(ع)نبوده. اگر ایجاد حکومت را تکلیف دانسته و خود را مستحق حکومت می‌دیده‌اند، این هم بی سابقه نبوده و بسیاری افراد قبل و بعد از ایشان برای برقراری حکومت ایده‌آل اقدام کرده‌اند.» وی ادامه داد:«اگر راز جاودانگی عاشورا، کشته شدن تعدادی از مردم باشد، این هم بی سابقه نیست. در جنگ جهانی اول، به طوری که آمار نشان می دهد، حدود ده میلیون نفر و در جنگ جهانی دوم بیش از هفتاد میلیون نفرکشته شدند، که امروز بازماندگان آنان نیز فکر نمی کنم برای آن ها اشک بریزند. پس راز جاودانگی حرکت و قیام امام حسین(ع)علیه السلام را در امر دیگری باید جستجو کرد.» راز جاودانگی واقعه کربلا چیست؟ طباطبایی، در ادامه به بررسی راز ماندگاری حرکت امام حسین(ع)پرداخت و ابراز کرد: «آن چه خود امام حسین(ع)ذکر می کنند چیست؟ ایشان در دیدار با استاندار معاویه می فرمایند، قریب به مضمون عرض می کنم لابد او آمده و از ایشان خواسته که مدینه را ترک نکنند و عواقب سوء خروج را بیان کرده، : "هرگز مثل منی با کسی همانند یزید بیعت نمی کند". مثل من، معنادارد. اگر جنبه نوه پیامبری ایشان مطرح بود، به آن جنبه اشاره می کردند. به نظر می رسد، منظورشان این است که همچو من مسلمانی، دینداری، متعهد به دینی، آزاداندیشی، اصلاح گری نمی تواند با شخص پست، ذلیل و حیوان صفتی مانند یزید، بیعت کند - بیعت نوعی معامله است، اعلام فرمانبردای است، قبول اطاعت است - چگونه یک انسان می تواند با شیطان صفتی که رفتار شیطانی اش بر همگان اشکار شده بیعت کند؟ از این رو می گویند، من نه چون ذلیلان با او چنین عهدی می بندم و نه چون بردگان فرار می کنم، بلکه هجرت می‌کنم و از منطقه او دور می شوم تا با راهکار دیگری به وظیفه وتکلیف مسلمانیم عمل کنم.» قیام امام حسین، برای شهادت طلبی نبود مولف کتاب سخن عشق، به ذکر سخن دیگری از امام حسین(ع)پرداخت و گفت:« در جایی دیگر امام(ع) می فرمایند، من از روی خوشگذرانی و خود خواهی وستمگری نیست که از مکه خارج می شوم، در واقع امام، اول ذهن مردم را روشن می کنند که سفر من فردی نیست و به خاطر منافع فردی، این کار را نمی کنم. به نظر من شهادت طلبی را، هم با این بیان نفی می کنند که یک عمل عالی و متعالی سلوکی است.» انجام اصلاحات در امت پیامبر وی ادامه داد: « همچنین امام می فرمایند: "انما خرجتُ لطلب الاصلاح فی امة جدی" برای انجام اصلاحات از مکه خارج می شوم برای اینکه امت جدم زندگی آباد و شرافتمندانه داشته باشند به پا می خیزم. » انجام امر به معروف و نهی از منکر طباطبایی با بیان این که سوم دلیل قیام امام حسین، انجام امر به معروف و نهی از منکر بود، گفت: « نهی از منکر و امر به معروف، دو فریضه الهی است که اگر محقق شود، دیگر واجبات دینی نیز تحقق می یابد.در این دستور الهی، مانند هر عمل عبادی دیگری، نیت قرب به خدا شرط است. ایشان تأکید می کنند من برای تحقق امر الهی "معروف" قیام می کنم، هر چه در نظر معبود مطلق، زشت است "منکر" است و من، برای زدوده شدن آن، قیام می کنم؛ چرا که در مذهب عاشقان، هر چه غیر اوست،منکَری است که باید زدوده شود.» وی افزود: « چنین انگیزه ای است که قیام او را جاودانه می‌کند و به همه انسان ها می آموزد که افعال خود را با انگیزه ای الهی پیوند بزنند تا جاودانه شود و همه باید بدانند، برای داشتن زندگی انسانی، باید در مقابل بدی و زشتی و پلشتی بی‌تفاوت نباشند. خودخواهی، انانیت، بی تفاوتی، بی رحمی از جمله زشتی ها ومنکَر است و خلق و خوی انسانی ، معروف است. همه خطاها و گناهان دیگر، از همین دو امر مهم که انگیزه سیدالشهداء است بر می خیزد. اگر جامعه به امور منکر بی تفاوت شده باشد، آن جامعه مضمحل می شود.» حاکمان، امر مشروع را به عنوان یکی از معروفات جا بنیدازند طباطبایی با تاکید به سخن امام حسین(ع)گفت: «جالب این است که امام حسین(ع) نفرمودند، برای امر و نهی به "مشروع" قیام می کنم، بلکه فرمودند برای امر به معروف و نهی از منکر بر می خیزم.» وی ادامه داد: « راز این بیان نورانی می تواند این باشد که حاکمان و متولیان دینی باید با بیان خود و اتخاذ راهکارهای متناسب با جامعه خود، امر مشروع را، معروف کنند؛ یعنی زیبایی ها و فواید امر شرعی را آن چنان مطرح کنند، که امری پسندیده شود.» معانی معروف و منکر این استاد دانشگاه، با اشاره به معانی معروف و منکر گفت: «یکی از معانی معروف، اموری است که شرع و عقل آن را خوب می شناسد و منکر، در مقابل اعمالی است که شرع و عقل، آن را زشت می داند. پس متولیان فرهنگ و دین، باید نخست امور مشروع را بشناسند و سپس، آن را به گونه ای مطرح کنند که مورد پسند جامعه واقع شود، یعنی معروف شود.» اولین قدم در امر به معروف و نهی از منکر وی ادامه داد: «اولین قدم برای امر به معروف، آن است که از خود آغاز کند و هرگونه زشتی و پلشتی را از وجودش پاک کند، تا در رفتار و گفتارش، تناقض وجود نداشته باشد؛ چراکه عقل تناقض را بر نمی تابد.» منکرات جامعه مسلمانان از نظر امام حسین وی با طرح این سوال که در زمان امام حسین، چه منکراتی در جامعه وجود داشته است، گفت: « حاکمان یعنی کسانی که بر جان و مال و ناموس مردم حکومت می کنند، باید شریعت پیامبر را زیبا و مورد پسند عقل و شرع قرار دهند.امام حسین(ع) این منکرات را این گونه بیان می کنند: حاکمان،ملازم شیطان شده اند، از اطاعت خدا سر باز زده اند، حدودالهی را تعطیل کرده اند، به جای اصلاح، فساد می کنند،اموری که در شریعت جدم حلال شمرده شده حرام و حرام را حلال کرده اند، علائم هدایت را دگرگون کرده اند؛ یعنی آن علائمی که انسان ها به کمک آن ها می توانستند به سمت خدا بروند و خدا گونه شوند،به گونه ای طراحی شده که به سمت شیطان می روند، ارزش ها ی انسانی به ارزش های شیطانی تبدیل شده است.» طباطبایی ادامه داد: «افراد پست و حقیر، دیگران را حقیر و پست می خواهند و تحمل انسان را ندارند؛ زیرا شیطان صفت شده اند و دشمنی شیطان با آدم، نزاعی دیرینه است؛ اما نکته در این است که مسئولان و حاکمان هر نظامی، این مطالب را قبول دارند، ولی خود و زیر مجموعه خود را از چنین عیوبی پاک و پیراسته می دانند.» نقد حاکمان توسط مردم، یکی از مراتب امر به معروف و نهی از منکر است طباطبایی با بیان این که مردم نیز باید به امر به معروف و نهی از منکر نسبت به حاکمان خود بپردازند، گغت: «یکی از مراتب امر به معروف و نهی از منکر به مردم تعلق می گیرد که دولتمردان و صاحبان مناصب را نقد کنند و علائم وارونه شده را تذکر دهند. ولی متاسفانه مسئولان این وظیفه و رسالت مردم را نادیده می‌گیرند و گاه منتقدان را دشمن می پندارند در حالی که خود می دانند که برخی انتقادها از سر دلسوزی است و هر منتقدی دشمن نیست، از این رو، یا آن را بی جواب می گذارند، تا رفته رفته لوث شود و مردم از بیانش خسته و ناامید شوند، و یا آن را دشمنی با نظام و کشور قلمداد می کنند، که بستگی به مرام و انسانیت آنان دارند. وقتی مسئولی هشدار و نقد مردم را نشنود و خود را پاسخگوی مردم نبیند، رفته رفته شیطان بر او مسلط می شود و به میزان تسلط شیطان، از انسان ها، فاصله می گیرد؛ تا آن جا که دشمن آن ها می‌شود و به اندازه قدرتش، با آنها دشمنی می کند و از هیچ امری باکی ندارد. این خصلت شیطان است که باطل را برای او حق جلوه می دهد.» امر به معروف و نهی از منکر، نجات بخش انسان و جامعه وی افزود:« از این رو است که این فریضه الهی یعنی امر معروف و نهی از منکر، که انگیزه ی اصلی قیام امام حسین(ع) است، هم به طور فردی و هم به طور جمعی، نجات بخش انسان می شود؛ هم حاکمان را مظهر عدل و انصاف و مدارا و رحم می کند و هم انسان فردی را از رذیلت دور و به نیکی متصف می گرداند و او را از مرتبه احساس به مرتبه عقل، و سپس به مرتبه عشق می رساند؛ چنان که در واقعه عاشورا چنین شد. در سیر حرکت کمالی یاران امام حسین، به خوبی نمایان است که چه سان از مرتبه احساس و عاطفه و عقل گذر کردند و به عشق رسیدند و عاشقانه از "من" گذشتند و به معبود و معشوق مطلق رسیدند.» قیام امام خمینی، دنباله ی قیام عاشورا طباطبایی با بیان این که، سخنرانی امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س)، در حضور شقی ترین و شیطان صفت ترین آدم ها، به انسان می آموزد که رفتار انسانی چه نوع رفتاری است و کلام انسانی چه ویژگی هایی دارد، گفت:« تأثیر پیروی از مرام و مسلک امام حسین(ع)علیه السلام را ما خود شاهد بوده ایم که چگونه، امام خمینی(س) با استناد به قیام امام حسین، به امر به معروف و نهی از منکر پرداختند و حاکمان وقت را به مصالح کشور آگاه کردند و شاه را از وقوع اموری که بر ضد مصلحت کشور بود، با خبر کردند.» امام خمینی:ما مامور به تکلیفیم وی افزود: « امام، در پاریس، در پاسخ به خبرنگاری گفتند که ما مامور به تکلیفیم (ن.ک. صحیفه امام،ج21،ص284) در واقع مراد امام این است که وظیفه شرعی ما این است که جلوی فساد را بگیریم. درواقع، همان انگیزه امام حسین(ع) را مطرح کردند که شیطان صفتان بر مسلمانان حاکم شده‌اند و انسان ها را به بیراهه می‌کشانند و وظیفه ما روشنگری است؛ همان گونه که وظیفه ما نماز خواندن و روزه گرفتن است.» شیوه امام خمینی در امر به معروف و نهی از منکر/اولین تلگراف امام خمینی به شاه چه بود؟ طباطبایی در ادامه، به خوانش شیوه ی امام خمینی(س) در امر به معروف و نهی از منکر پرداخت و گفت: «ایشان، اولین نامه را، در تاریخ 17/7/1341 ضمن تلگرافی، برای شاه ارسال می‌کنند. موضوع نامه، درباره انجمن های ایالتی و ولایتی است. ایشان با لحنی محترمانه و با جمله ی «حضور مبارک اعلی حضرت همایونی» در ابتدای نامه، به برخی از انحرافات دولت اشاره می کنند. پس از اهداى تحیت و دعا،... بر خاطر همایونى مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است. مستدعى است، امر فرمایید مطالبى را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمى مملکت است از برنامه‏ هاى دولتى و حزبى حذف نمایند تا موجب دعاگویى ملت مسلمان شود.» [متن نامه حضرت امام چنین است:« حضور مبارک اعلیحضرت همایونى‏. پس از اهداى تحیت و دعا، به طورى که در روزنامه‏ ها منتشر است، دولت در انجمنهاى ایالتى و ولایتى، «اسلام» را در رأى دهندگان و منتخبین شرط نکرده؛ و به زنها حق رأى داده است. و این امر موجب نگرانى علماى اعلام و سایر طبقات مسلمین است. بر خاطر همایونى مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است. مستدعى است امر فرمایید مطالبى را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمى مملکت است از برنامه‏ هاى دولتى و حزبى حذف نمایند تا موجب دعاگویى ملت مسلمان شود. /الداعى: روح اللَّه الموسوی‏ » (صحیفه امام، ج‏1، ص: 78)] وی ادامه داد: « سپس در 15 آبان 41 تلگرافی دیگری برای شاه مخابره کرده و از او به خاطر اینکه تلگراف ایشان را برای دولت فرستاده است و توفیق ایشان را در ترویج مقررات اسلامی و هدایت مردم خواسته است، تشکر می کنند و متذکر می شوند که ملت مسلمان ایران، همین انتظار را از اعلیحضرت دارند و در پایان می نویسند، من به حکم خیرخواهی برای ملت اسلام، اعلیحضرت را متوجه می کنم که مراقب عناصر چاپلوسی باشند، که کارهای خلاف دین را انجام داده و به شما نسبت می دهند، قریب به مضمون، و آن گاه متذکر می شوند، اگر لازم شد، در نامه ای سرگشاده به اعلیحضرت مطالب دیگر را تذکر می دهم.» [ متن کامل در صحیفه امام،ج1،ص88و89 قابل مشاهده است.] طباطبایی به نحوه ای دیگری از امر به معروف و نهی از منکر امام خمینی در قبال شاه اشاره کرد و گفت: در سخنرانی عصر عاشورای سال 42 و پس از حادثه ی حمله به مدرسه فیضیه در سخنرانی خود می‌گویند: «آقا! من به شما نصیحت مى‏ کنم؛ اى آقاى شاه! اى جناب شاه! من به تو نصیحت مى‏ کنم؛ دست بردار از این کارها. آقا! اغفال دارند مى‏ کنند تو را.»(همان،ص245) در واقع امام در این جا یعنی فعل شاه را زشت می شمرند که از روی غفلت انجام می‌گیرد نه خودش را و به خطای او اشاره می کنند نه به شخصیت او و ضمن اشاره به شادی مردم در زمان تبعید رضاشاه متذکر می شوند: «من نمى‏خواهم تو این طور باشى؛ نکن. من میل ندارم تو این طور بشوى، نکن! این قدر با ملت بازى نکن! این قدر با روحانیت مخالفت نکن.»(همان،ص245)‏ البته این هشدار هم موثر واقع نمی شود.» وی ادامه داد: « امام خمینی، در 21فروردین 1343 می‌گویند: «خمینى را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد»(همان،ص269) و در واقع ایشان ظلمی را می بینند، منکری را می بینند که باید مقابله کنند. از این رو، به صراحت می گویند ما مکلفیم با ظلم مبارزه کنیم و این مبارزه را برای همه اقشار مردم لازم می شمرند، قریب به این مضمون که همه ما مسلمانان، همه علما ،همه روشنفکران، سیاسیون باید مخالفت کنند؛ اگر نکنند برخلاف شرع عمل کرده اند.»(ن.ک.همان،ج3ٌ،ص503) نامه امام خمینی درباره تاسیس اداره امر به معروف و نهی از منکر طباطبایی به نامه امام، به شورای انقلاب، بعد از انقلاب اشاره کرد و گفت:« امام، پس از پیروزی اتقلاب و قرار گرفتن در راس حکومت، نامه به شورای انقلاب می نویسند و از آن ها می خواهند که اداره ای، به اسم امر به معروف و نهی از منکر تاسیس کنند و یکی از وظائفش را نظارت، بر دولت و ادارات دولتی قرار دهد.(همان،ج9،ص 213) چراکه اولین مرتبه این فریضه الهی، باید از خود شروع شود. " اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم" بقره44 [متن این حکم: بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏ ./ شوراى انقلاب اسلامى به موجب این مرقوم مأموریت دارد که اداره‏ اى به اسم «امر به معروف و نهى از منکر» در مرکز تأسیس نماید؛ و شعبه ‏هاى آن در تمام کشور گسترش پیدا کند؛ و این اداره، مستقل و در کنار دولت انقلابى اسلامى است و ناظر به اعمال دولت و ادارات دولتى و تمام اقشار ملت است. و دولت انقلاب اسلامى مأمور است که اوامر صادره از این اداره را اجرا نماید و این اداره مأمور است که در سراسر کشور از منکرات به هر صورت که باشد جلوگیرى نماید و حدود شرعیه را تحت نظر حاکم شرعى یا منصوب از قِبَل او، اجرا نماید و احدى از اعضاى دولت و قواى انتظامى حق مزاحمت با متصدیان این اداره ندارند. و در اجراى حکم و حدود الهى احدى مستثنى‏ نیست حتى اگر خداى نخواسته رهبر انقلاب یا رئیس دولت مرتکب چیزى شد که موجب حد شرعى است باید در مورد او اجرا شود.(صحیفه امام، ج‏9، ص: 213)] وی اضافه کرد:« بدیهی است اگر ما چشممان را به روی کارهای خود و اطرافیان و منسوبین و هم حزبی های خود ببندیم و فقط دیگران را ببینیم، در این امر موفق نمی شویم، بلکه منکَری انجام می دهیم و این فریضه را لوث می کنیم؛ چرا که تعارض و تناقض در گفتار و رفتار را عقل بشر نمی پسندد. امام علی (ع)در نهج البلاغه خطبه 129 به شدت آمرین به معروف و ناهین از منکری را که خود خلاف آن عمل می کنند، نکوهش می نمایند.» دستور مقام معظم رهبری برای تاسیس ستاد احیای امر به معروف طباطبایی به دستور مقام معظم رهبری، درباره ی تاسیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر اشاره کرد و گفت:« در سال 1373 به دستور مقام معظم رهبری ستاد احیای امر به معروف تشکیل شد. آن چه مسلم است مردم باید اعتماد و اطمینان کنند که این ستاد با فساد و ظلم مبارزه می کند. اگر ظلم آشکاری رخ دهد و اینان ساکت بمانند، اعتماد مردم سلب شده و این فریضه لوث می شود. یا اگر به فساد آشکاری بی توجهی شود ودر مقابل، با خلاف جزئی و احیاناً فردی و شخصی مبارزه شود، این ستاد کارایی خودش را در اذهان عموم از دست می دهد. تبعیض و بی عدالتی و رشوه گیری و انتصاب افراد ناصالح و سوء استفاده از اموال عمومی ودروغ و تهمت و گران فروشی که از مصادیق آشکار منکر است و نباید در جامعه وجود داشته باشد و همگان آن را زشت بدانند و در مقابل زیبایی و لطافت و مفید بودن احکام شرعی به گونه ای مطرح شود که مورد پسند عقلا و عرف مردم قرار گیرد یعنی مشروع، مورد پسند واقع شود و معروف گردد » وی افزود:« آن امری که موجب شد قیام امام حسین(ع) جاودانه شود و عاطفه و احساس هر انسانی را با هر دین و مذهب و سلیقه و اعتقادی بر انگیزاند، انگیزه الهی او بود زیرا لوجه الله بود و وجه خدا، جاویدان است که: کل شی هالک الا وجهه. ما نیز باید از او بیاموزیم، برای رهایی از نیستی و هرگونه رنج و حرمانی، نیت و انگیزه مان را در همه کارها الهی کنیم؛ یعنی خودرا با معبود مطلق پیوند بزنیم تا هم خود را سالم و صالح کنیم و هم جامعه خودرا اصلاح نمائیم. در پایان جلسه، طباطبایی با استناد به سخن امام خمینی که :.."وظیفه مردم است که مسئولان را نقد کنند و این حقی است که مسؤلان بر مردم دارند " گفت: در مکتب امام حسین(ع)(ع) و شاگردش امام خمینی (س) نباید کسی را به دلیل انتقاد و تذکر منکر، دشمن نظام خواند.»
منبع: انتخاب

دیدگاه تان را بنویسید

 

نیازمندی ها

پیشنهاد ما

دیگر رسانه ها